کنکاشی در تمدن کاریزی یزد- علی رضاقلی


داستان عقب ماندگی ایران تارفع نشده مهمترین سئوال برای هرایرانی که به سرنوشت کشور فکر میکند وازخود میپرسد چرا گرفتار شده ایم وچگونه میتوانیم از این گردونه خارج شویم و آیا میتوانیم روزی روی کشوری کم مشکلتر وتواناتری را ببینیم که حیاتش ربطی به درامد های نفتی نداشته باشد و بتواند روی پای خودش بایستد؟

اکنون در میبد هستیم تحت تاثیر فضای میبد ویزد وگوشه مهم والگوی فلات ایران، اگر بپرسیم تا قبل از پول نفت چرا ما نتوانستیم ازفضای کلی اقتصاد معیشتی پا فراتر بگذاریم چه جواب قانع کننده ای داریم واینکه چرا نمیتوانیم هم اکنون بنحو احسن منابع موجود را مدیریت کنیم شهر ازجمعیت زیاد آکنده قنات ها خشک وچاهای عمیق اخرین نفس های خود را از سفره های اب روبزوال زیر زمینی میکشند وعنقریب میباید کوچ اجباری از فلات کنیم وروستاها تخلیه شده اند و… .

داستان گذشته با سوء مدیریت فعلی تفاوت دارد. در گذشته داستان از قرار دیگر بود. یزد در حاشیه کویر وشیرکوه قرارگرفته ودر مجموع از ‫‪۳۰۹۷‬‬ رشته قنات که طول انها نزدیک به ۲۶۶۳ کیلومتر است یعنی از مشهد تا تهران واز تهران تا ابادان وبرگشت تا نزدیکی اراک را یزدی ها در زیر زمین تونل کنده اند برای مقدار فوق العاده نا چیز اب، که احتمالا دبی(میزان شارش در یک ثانیه) متوسط انها انروز که خشک نشده بودند بیشتر از بیست لیتر درثانیه نبود. امروز فقط در میبد از ۴۳ قنات تعداد ۴۰ عدد ان خشک شده اند. (قنات های تفت دکتر پاپلی یزدی انتشارات پاپلی .۱۳۸۸)این آب اندک واین هزینه سنگین آب که اولین منبع رفع نیاز فعالیت بشری بوده است فعالیت های اقتصادی را در حد محدود نگه میداشته است. درحد بخور ونمیر. کار سنگین ودرامد کم. در نتیجه اقتصاد واحه های کویری ازتوانایی بسط برخوردار نبودند. هم محدودیت بازار داشته اند وهم محدودیت منابع واین کم بود منابع قدرت دفاعی انها را هم کم میکرده است چون دفاع هم به نیروی انسانی نیاز دارد وهم به منابع اقتصادی که هر این دو برای منطقه امکان نداشت. وبدون امنیت که امروز ظرایف بیشتری یافته است امکان رشد اقتصادی امکان ندارد وغازان خان هم که میخواست دست باصلاحات بزند میگفت باید حقوق را در مرکز خویش قرار داد واین را متوجه شده بود که اگر حقوق را برای افراد کارامد نکند امکان اصلاحات اقتصادی وجود ندارد. یزد وتمامی شهرهایی که تمدن کاریزی دارند ، مشکلات دیگر هم داشتند مثل مشکل ریگ روان وناامنی وناتوانی تامین قانون کم هزینه، وازعهده هزینه دفاعی وامنیتی خود هم بر نمیامدند واین موجب میشد که درمقابل هجوم دیگران دست پری نداشته باشند. سرنوشت فلات ایران از جمله یزد بصورت تاریخی تجربه عدم امنیت وکمی ابادانی وسپس ناامنی وویرانی است. واین داستان تا پیدایش منبع جدید اقتصادی یعنی نفت ادامه داشته است وتحولات بعد ازنفت هم بدلیل عدم مهارت های لازم نیروی انسانی در اداره کشور در این سرفصل جدید به فاجعه تبدیل شده است. این مطالب قید شده هم در خلقیات کویری ها ویزدی ها هماکنون دیده میشود. وهم در طنز های گفتاری انها شنیده میشود وهم در تاریخ ثبت است. یکی از طنز ها حکایت از کار پر مشقت و درامد کم دارد . میدانید که سعدی وحافظ بخود بسیار میبالیدند وقدر سخن خود را میدانستند. مثلا سعدی میگفت:

هفت کشور نمیکنند            امروز بی مقلات سعدی انجمنی

میگویند این شعر بدست یک رند یزدی افتاد که پای دستگاه شعربافی (شعربافی پارچه بافی بادستگاه خاص) کار میکرد در جواب سعدی دوبیت گفت وفرستاد که:

سعدیا شیراز داری نان مفت            میتوانی شعرهای خوب گفت

گربیایی یزد شعربافی کنی            مهره از پشتت بیفتد جفت جفت

در این طنز بخوبی سختی وتنگی معاش مشاهده میشود با اشاره به جاهای دیگری که فراخی نعمت بیشتر دارند. واما بدلایلی که بعدا به ان پرداخته میشود این اقتصاد ضعیف به نوبه خود دست وبال حکومت های مرکزی را می بسته و در مجموع موجب میشد که این مناطق را بمقاطعه واگذار کنند ویا تیول بدهند به سپاهیان که این هم خود مشکلات زیادی بوجود میاورد. براین مجموعه باید ویرانی‌های طبیعی راهم افزود.

قبل از ورود به تاریخ مبارک غازانی این را هم باید افزود که اگر کسی به دواثر در میبد یعنی نگاهی با تعمق به “برجکبوتران”در فرمانداری میبد واسیای دوسنگ در عمق چهل متری زمین در مسیر قنات قطب آباد درنزدیکی ابراهیم اباد وشمسی نگاه کند که قسمتی از میبد را سیراب میکند واکنون خشک شده است، به این حکایت پی میبرد که این مردم برای استفاده از هر انرژی تمامی تلاش خود را میکردند وچون کود میخواستند اجازه نمیدادند حتی کبوتران در هرجایی فضله خود را رها کنند. وچون اب حامل انرژی بود در هرجای مناسب که شیب اجازه میداد از نیروی اب برای گرداندن سنگ های آسیا استفاده میکردند.

اما برگردیم به یزد وتاریخ مبارک آن که از جهاتی منحصر بفرد است. بعد از اینکه رشیدالدین توضیحی خوب ورسا در باب ناامنی حقوق مالکیت میدهد واینکه چگونه رعایا از ناامنی متفرق وتقریبا بازار کسب وکار وتولید کاسد(بی خریدار) شده بود. در داستان چهاردهم میاورد
”ازجمله این ولایات ولایت یزد چنان شده بود که اگر کسی در تمامت دیه های آنجا میگردید قطعا یک افریده را نمیدید که باوی سخن گوید یا حال راه بپرسد ومعدودی چند که مانده بودند دیده بانی معین داشتند چون از دور یکی را بدیدی اعلام کردی وجمله در کهریزها ومیان ریگ ها پنهان شدندی وهریک از اکابر(بزرگسالان) ارباب که دریزد ملکی داشت چون انجا رفت وخواست که ان ملک را باز بیند به هر دیه که میرفت یکی از برزیگران خود نمی دید تا حال باغات خویش بپرسد که در کدام موضع است ودر اکثر شهرها از بیم آنکه ایلچیانرا بخانهای ایشان فرود می آوردند در خانه ها از زیر زمین میکردند، و راهگذرها باریک، تا باشد که ایلچیان، چنان گذر گاه میل نکنند و فرونیایند، چه هرچه ایلچی که بخانه کسی فرومیاید بیرون از آنکه زیلوها وجامه خواب وتمامت آلات خانه پاره وکهنه میکرد هرچه میخواستند برمیگرفتند یا کوتل چیان (قراولان وطلایه داران ) ایشان میدزدیدند وگر اندک قوتی ونفقه ای وهیمه(چوب خشک)ای جمع کرده بودی تمامت می ستدند ودرهای خانه بجای هیمه می سوختند وخراب میکردند وازآنجمله چنان استماع افتاد که یکی از ائمه شهریزد در شهرخانه داشت ودرسال ۶۹۵ سلطان شاه پسر نورروز ومادرش در عهد عظمت او آنجا فرودامدند ومدت چهارماه نشسته بودند وبعد ازآنکه یک چیز در خانه نگذاشتند چون رحلت کردند مقومان(ارزیابان) شهر حاضر شدند واحتیاط کردند ودر ان خانه که قیمت آن قرب پنجاه هزار دینار بود ،آنجا زیادت ازدوهزار دینار درهای بغایت لطیف وپاکیزه سوخته بودند،چون حالخانه دستاربندی که مفتی شهرباشد اواسم قضا بروی، این چنین باشد. حال رعایا صعب ترومشکلتر”.

این عملکرد سیاسی واقتصادی واین هم حقوق مالکیت وپی امد های رفتاری و گفتاری وذخیره دانشی که برای ما بجا میگذارد. بقول سهرودی این قصه را الم باید که از قلم هیچ نیاید. محصولات فرهنگی ونهادی واقتصادی وحقوق مالکیتی وبازارهای سنگین وپرهزینه سیاسی وعدم مهارتهای نهفته در نیروی انسانی برای مدیریت ایران مدرن یک سر دراین تاریخ دارد. گسیختن از تاریخ گذشته کاری بس دشوار است.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است