داوود هرمیداس باوند در گفت وگو با «قانون» – انقلاب‏های عربی چرخه انحصار و استبداد بود


bawand-h-d

داوود هرمیداس باوند

 

سعیده سادات فهری

حسنی مبارک در مصر، زین العابدین بن علی در تونس و علی عبدا… صالح در یمن از جمله رهبرانی بودند که اعتراض‎های اجتماعی پایه‎های حکومتشان را نشانه رفت و به زمامداری چند ساله‎شان پایان داد. در آن زمان امیدها به وزیدن نسیم دموکراسی در خاورمیانه چنان زیاد بود که عنوان «بهار عربی» را به این تحولات نسبت دادند. سه سال بعد اما اکثر ناظران سیاسی بر شکست این روند تاکید دارند.

داوود هرمیداس باوند، کارشناس مسائل بین‌الملل، در گفت وگو با «قانون» با بررسی دلایل شکست انقلاب‏های عربی و تاکید بر بدتر شدن شرایط زندگی مردم در این کشور‌ها می‌‏گوید که به اعتقاد او شرایط به گونه‌ای پیش رفته است که مردم دیگر انقلاب نمی‌خواهند؛ آن‎ها فقط می‌خواهند که زنده بمانند.

سه سال از آغاز تحولات در کشورهای عربی می‏گذرد؛ اما در هیچ‌یک از این کشورها شاهد شکل‌گیری یک نمونه حکومتی خوب نبودیم. به عبارتی انقلاب‌های عربی هیچ یک سرانجامی نداشتند. شما دلایل این امر را چه می‎دانید؟

– باید توجه داشت فرهنگ جوامع عربی به‌گونه‎ای بود که اغلب آنها نظام‌های استبدادی داشتند؛ این در حالی است که نظام‏های استبدادی هیچ وقت اجازه نمی‌دهند احزاب، گروه‎ها و حتی سازمان‏های غیردولتی یا به اصطلاح جوامع مدنی سازمان یافته، فعالیت‌های آزادی در مبانی ارزش‎های حقوق بشری داشته باشند. همچنین وقتی حکومت‏های عربی ساقط شدند، فقدان یک آلترناتیو نیز از جمله مشکلات حاکم بود؛ زیرا هیچ تشکیلات سازمان یافته‎ای وجود نداشت که بتواند تحولات و بحران را مدیریت کند. لذا در چنین شرایطی برای نیل به دموکراسی و آزادی، افرادی که به پایبندی به این دو عامل تظاهر می‏کردند در صحنه حاضر و بر موج تحولات سوار شدند. همچنین احزاب و گروه‎های مذهبی که به طور سنتی تشکیلاتی و سازمان یافته‎اند نیز خیلی سریع به دلیل ارتباطات تشکیلاتی‌شان بر موج سوار شدند و قدرت را در دست گرفتند. لذا انتظاری که از ساقط کردن یک نظام استبدادی برای برقراری یک ساختار دموکراتیک وجود دارد، برآورده نشد و مردم با یک شوک مواجه شدند. همچنین در برخی از این کشورها، گروه‎هایی قدرت گرفتند که اصلا پایبند به ارزش‎های حقوق بشر و غیره نیستند. بنابراین فقدان فرهنگ لازم برای ایجاد دموکراسی، حقوق بشر و آزادی موجب شده که بعد از گذشت ۳ سال از وقوع تحولات عربی، هیچ یک از این کشورها یک مدل موفق نداشته باشند.

در برخی از کشورها چون تونس و مصر، اخوان‎المسلمین بعد از تحولات، به نوعی قدرت را در اختیار گرفت؛ اما شاهد بودیم که اخوان نیز نتوانست الگوی خوبی ارائه دهد و موفق باشد. به نظر شما چرا حکومت‎های اسلامی نتوانستند توفیق یابند؟

– قدرت گرفتن گروه‏های مذهبی در این کشورها سبب بروز تنش شد؛ زیرا تمام هیاهو در این کشورها برای ایجاد نظام دموکراتیک بود. این در حالی است که خروج از یک استبداد و ورود به یک استبداد سنتی دیگر، اصلا خواسته مردم و کسانی که تظاهرات کردند، نبود. به همین خاطر این رویه نه تنها دستاوردی نداشت بلکه موجب ویرانی و جنگ داخلی شد. همچنین آسایش و امنیتی که مردم پیش از این داشتند را نیز متزلزل شد.

ممکن است بحث فقدان امنیت در شرایط فعلی به تحولات سمت و سوی دیگری بدهد؟

– اکنون در این شرایط گروه‏های افراطی و مذهبی مانند القاعده که پایبند به هیچ یک از ارزش‏های دموکراتیک و انسانی نیستند از فضای به وجود آمده، سوء استفاده می‎کنند. در این فضا مردم آرزو می‎کنند به امنیتی که پیش از این داشتند بازگردند. یعنی دیگر مسئله ارزش در تاریکی قرار می‌گیرد و زندگی و حیات مردم است که برایشان در اولویت است. در جنگ‏های داخلی اصولا شاهد چنین روندی هستیم؛ در اسپانیا نیز وضع به همین صورت بود. در این کشور جنگ میان جمهوریخواهان و سلطنت طلب‎ها بود اما بعد از گذشت ۳ سال و ویرانی و جنگ داخلی، مردم دیگر نه جمهوری می‏خواستند و نه نظام سلطنتی بلکه فقط می‎خواستند زنده بمانند. متاسفانه بهار عربی به انتظار بروز دموکراسی در کشورهای خاورمیانه بسیار لطمه زد و نشان داد که این کشورها هنوز آمادگی این تحولات را نداشتند. اکنون در مصر که کانون و محور جهان عرب است میان اخوان‎المسلمین و گروه‎هایی که دنبال ارزش‎های دموکراتیک بودند اما از صحنه تحولات عقب افتادند، درگیری ایجاد شده است.

گروه‌های اسلامی در کشورهایی چون مصر و تونس در چه شرایطی می توانستند یک مدل موفق حکومتداری ارائه دهند و قدرت را حفظ کنند؟

–  حداقل کاری که این گروه‏ها می‎توانستند انجام دهند، تشکیل دولت ائتلافی بود؛ به بیان دیگر اخوان‏المسلمین نباید صددرصد به دنبال تحمیل ارزش‏های مذهبی می‎رفت. زیرا می‏دانستند قیام مردم به دلیل نبود دموکراسی و آزادی احزاب بود به همین خاطر نیز نظام‏های دیکتاتوری را ساقط کردند تا به این خواسته‎ها دست یابند. وجود مطبوعات متنوع، احزاب متعدد و سازمان‏های غیردولتی از جمله خواست‎های مردم بود. زیرا در دنیای امروز دیگر دولت به تنهایی قادر به حل مشکلات و مسائل پیچیده نیست بلکه نیاز به همکاری جوامع مدنی سازمان یافته و بخش خصوصی فعال دارد. در چنین شرایطی انتظار می‎رفت کمی فضا باز شود اما زمانی که نیروهای مذهبی روی کار آمدند، در عوض ایجاد موازنه منصفانه میان ارزش‎های دموکراتیک و باورهای خودشان، در صدد تحمیل باورهایشان برآمدند؛ این رویه نیز نوعی استبداد است و جوامعی که از یک استبداد به تازگی خلاص شده بودند تحمل یک استبداد دیگر را نداشتند. اگر حکومت‎های اسلامی در جهت ائتلاف با گروه‏های آزادیخواه و طرفدار دموکراسی گام برمی‎داشتند، می‎توانستند پابرجا بمانند؛ زیرا انحصارطلبی، آفتی جدی برای هر حکومتی است.

چه فاکتورهایی در تعیین تحولات آینده کشورهای عربی دخیل است؟

– آینده کشورهای عربی فقط به امور داخلی مربوط نیست بلکه همواره به دخالت و نفوذ قدرت‏های فرامنطقه‏ای نیز وابسته است به‌خصوص اگر این کشورها منابعی همچون منابع نفتی داشته باشند. بنابراین آینده این کشورها به همسویی مصالح قدرت‏های فرامنطقه‏ای با تحولات کشورها بستگی دارد. همچنین به دلیل آنکه قدرت‏های فرامنطقه‌ای دخیل هستند، حل این مشکلات به موضع‎گیری آنان درباره پایان دادن به بحران داخلی ارتباط پیدا می‏کند.از دیگر سو، اکنون اصلی به نام مسئولیت حمایت دولت‌ها را داریم؛ یعنی مسئولیت دولت‎ها در درجه اول، حمایت از شهروندان است؛ لذا وقتی دولت‎ها نسبت به این امر ناتوان باشند یا حتی خودشان علیه شهروندان مرتکب اعمالی شوند، این صلاحیت حمایت به یک نهاد بین‏المللی منتقل می‏شود. در حال حاضر نیز انتظارات بهار عرب نه تنها برآورده نشد بلکه تبدیل به نوعی شبه خجالت شده است و درواقع خوشحالی اولیه به یک ناامیدی و بی اعتمادی بدل گشته است.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است