حمید رضا جلاییپور با طرح بحثی به عنوان «زلزله ویرانگر و اسفبار کرمانشاه، چه درسهایی به کارگزاران حکومت و کنشگران جامعه مدنی ایران میدهد؟» نشست را آغاز کرد. او در ارزیابی خود تأکید کرد که «روشن است این عبرتگیری به مطالعات میدانی متعددی نیاز دارد. ولی فعلا بر اساس شواهدی که درگزارشات رسانهها پس از این زلزله دریافت کردیم میتوان چهار درس از این زلزله گرفت.»
این جامعهشناس و استاد دانشگاه اضافه کرد: «اول اینکه شدت حمایت مستقیم مردم از زلزلهزدگان نسبت به پنج زلزله بالای هفت ریشتری قبلی بیشتر بود. علت خاص این استقبال کم نظیر میتواند به دلیل رشد زیرساختهای فضای آنلاین و شبکههای مجازی باشد که صدای ناله زلزلهزدگان یک ساعت پس از رخداد به گوش ایرانیان رسید و وجدان عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار داد. گفته میشود علت دوم این حمایت کمنظیر مردم به دلیل «بیاعتمادی مردم» نسبت به دستگاههای حکومتی است. به این خاطر در این زلزله خود مردم سعی کردند با ماشینهای خود و بهطور مستقیم در منطقه حضور پیدا کنند و به فریاد مردم برسند. اگر مطالعات میدانی این علت را تأیید کند، این درسی است که باید حکومت ایران از این زلزله بگیرد. این «بیاعتمادی» میتواند نتیجه فساد ساختاری در ایران باشد که به مدت هشت سال با بگمبگمهای احمدی نژاد تقویت شد و بهطور جدی به آن رسیدگی نشد.»
درس دوم از دیدگاه جلاییپور این است که هنوز اهمیت «نهادهای حرفهای» مبارزه با بلایای طبیعی، مثل هلال احمر، نه برای افکار عمومی و نه برای نخبگان غیر حکومتی جا نیفتاده است و درس سوم این بود که ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده و «یکپارچه» است و تحت تسلط واژه بیمصداق قومیت فارس نیست. همه میدانیم هویتطلبان واپسگرا در آذربایجان و کردستان طی چند دهه اخیر برای ایجاد جدایی میان اقوام ایرانی تلاش کردهاند و از «فاشیسم قوم فارس» و «نژادپرستی آریایی» و «کشور جعلی ایرانی» سخن گفتند. واکنش عظیم مردمی از همه نقاط ایران به آسیبدیدگان زلزله روایتهای واپسگرایانه را متزلزل کرد. اکنون هویتطلبان واپسگرا باید به طرفداران خود توضیح بدهند چگونه است که «فاشیستهای فارس» از سراسر ایران با وسایل نقلیه شخصی خود به سوی مناطق آسیبدیده شتافتند تا کمکحال هموطنان خود باشند.
جلاییپور در بخش دیگری از سخنانش به ارزیابیهایی دیگر از زلزله پرداخت و نسبت به این تحلیل که جامعه سیاسی ایران مرده است واکنش نشان داد و تأکید کرد: «سه چهار روز بعد از زلزله در نشست علمی «اصلیترین مسئله جامعه ایران چیست» در تهران دکتر کاشی عزیز گفتند: «زلزله نمادی است از وضعیتی که حیات سیاسی در آن مرده. جامعهای که میداند و مطمئن است خطوط مختلف زلزله در این سرزمین هست و هیچوقت هیچ کاری برای رفع آن نکردند.» این ارزیابی حداقل از سه جهت خطا است. یکی اینکه جامعه سیاسی را نباید با «ماشین» یا «بدن» موجود زنده مقایسه کرد. مثلا تندروها جامعه سیاسی ایران را با «ماشین» مقایسه میکنند و بعد نتیجه میگیرند که این ماشین فقط یک راننده میخواهد و روحانی چه کاره است که میخواهد در رانندگی ماشین سیاست ایران میخواهد دخالت کند؟! یا مقایسه جامعه سیاسی با «بدن» خطا است. مثلا جناب کاشی در همین سخنرانیاش گفته جامعه سیاسی ایران مثل جوانی است که اعضا و مؤلفههای خوبی دارد، ولی «عقل» ندارد. درصورتی که همه میدانیم جامعه سیاسی کشورها، از جمله جامعه سیاسی ایران، نه ماشین و نه بدن است، بلکه یک مجموعه پیچیده از مؤلفههای گوناگون است که بخشی از عناصر آن با هم همکاری، رقابت و تخاصم میکنند و سیاست ایران برآیند این مجموعه نیروها است. لذا دادن تصویری «انسانوشگونه» از جامعه سیاسی ایران و آن را «مرده» ارزیابی کردن و علامت ایران مردن را «هیچکاری» برای زلزله نکردن دانستن یک خطای فاحش تحلیلی است.»
وی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «عدهای از نخبگان غیرحکومتی در واکنش به زلزله از «زوال پایگاه اجتماعی» جمهوری اسلامی سخن گفتند. این ارزیابی بیشتر از سوی جناب زیباکلام مطرح شد، آن هم وقتی که مردم بیش از دو میلیارد تومان به حساب بانکی که ایشان اعلام کرد واریز کرده بودند. گویی این رخداد مستندی شد که نیروهای جامعه مدنی دارای پایگاه اجتماعی هستند، ولی جمهوری اسلامی پایگاهش در این میان ضعیف شده است. به نظر من، همچنان که در بالا اشاره کردم، از کمک مستقیم مردم به زلزلهزدگان میتوان این فرضیه را مطرح کرد که بخشی از مردم اعتمادشان به دستگاههای حکومتی کم شده است، اما با اشاره به کمک دو میلیاردی مردم به حساب جناب زیباکلام نمیتوان زوال پایگاهجمهوری اسلامی را نتیجه گرفت.»
نوربالا: وقفه موقت در عملکرد و کارکرد جامعه
در ادامه این نشست دکتر احمد نوربالا گفت: «وقتی صحبت از بلایای طبیعی میشود، عمدتا گفته میشود حادثهای رخ داده است که در عملکرد و کارکرد جامعه به صورت موقت وقفهای ایجاد شده، خسارت قابل توجه است که از عهده مردم عادی بر نمیآید و باید از بیرون کمک گرفته شود.»
وی افزود: «ایران دهمین کشور بلاخیز جهان است که از ۴۱ بلایای طبیعی که در جهان مطرح شده است حدود سی و یکی از آنها در ایران اتفاق میافتد. ۹۵ درصد جمعیت ایران در معرض خطر زلزله قرار دارند و ۵۰ درصد شهرها نیز در معرض خطر سیل قرار دارند. اولین اقدام در مورد بلایای طبیعی پیشگیری است که این حوزه کار دولتی و حاکمیتی است. باید قوانین و مقرراتی وضع کند که ساختمانها ایمن باشند، روی گسلها ساختمانسازی صورت نگیرد و اگر هم ساخته شد در مقابل زلزله مقاوم باشند. پیشگیری مهمترین رکن است که متأسفانه در کشور ما مورد توجه قرار نمیگیرد.»
این استاد دانشگاه اضافه کرد: «در زمینه آمادگی نیروی انسانی دو موضوع برای ما حائز اهمیت است، یکی آموزش است و دیگر اینکه باید سطح دانش و آگاهی مردم و مسئولین در این زمینه را بالا برد. مردم هم باید از مسئولان، مانند نمایندههای شورای شهر، بپرسند که برای چنین شرایطی چه اقداماتی انجام دادهاند. یکی از مراحل امداد و نجات نیازهای اولیه آسیبدیدگان است. در این مرحله فرض بر این است که همه از زیر آوار بیرون آورده شدهاند و افرادی که فوت کردهاند با تشریفاتی که مورد انتظار است به سمت گورستان در نظر گرفته شده برده شدهاند. در این مرحله نیاز به چادر، پتو، خوراک و… وجود دارد. متأسفانه میبینیم که توزیع یکنواخت نیست و تبعیضی هم در این مسئله دیده میشود. در بررسی نیازهای اولیه آسیبدیدگان باید استانداردهای ملی و جهانی رعایت شود.»
نوربالا با اشاره به اینکه مسئله بعدی اسکان موقت یا اضطراری است، گفت: «در یک منطقه زلزلهزده میبینیم که افراد نزدیک خانه سابق چادر میزنند و این کار غلط است. افراد برای حفاظت از اموال خود در نزدیک خانه چادر میزنند. این در حالی است که اولین وظیفه ارتش، سپاه و نیروی انتظامی در چنین شرایطی برقراری نظم و امنیت منطقه است. در این شرایط بناست مسائل بهداشتی چگونه رعایت شود؟ فضولات باید کجا ریخته شود؟ توزیع غذا و امکانات در چنین شرایطی چطور باید انجام شود؟ در همه دنیا یک اردوگاه در نظر گرفته میشود. در این شرایط است که توزیع امکانات و حتی دفع فضولات قابل انجام است و در غیر این صورت ممکن است بیماریهای عفونی شیوع پیدا کند. در توزیع غذا و پوشاک و… باید عدالت توزیع وجود داشته باشد که از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما ما در زلزله اخیر شاهد آشفتگی بسیاری بودیم. برخی غذای گرم میبرند، یکی چادر و چند نوع غذای کیفی دریافت کرده و دیگری هیچ چیز دریافت نکرده است. در هر شرایطی باید رعایت شرایط فرهنگی و کرامت انسانی را مد نظر داشته باشیم.»
شادیطلب: قبول ندارم که مردم اعتماد ندارند
ژاله شادیطلب از دیگر سخنرانان این نشست بود. او درباره زلزله کرمانشاه گفت: «این اولین زلزله ایران نبوده و متأسفانه آخرین آن هم نیست. اما هرگاه که زلزلهای رخ میدهد همه با صمیمیت بسیار به کمک هم میآیند. اقداماتی سراسیمه انجام میشود و غالبا هم عهد میکنند کاری کنند که بار دیگر زلزله به این شدت به مردم آسیب نزند، اما میبینیم که کاری انجام نمیشود و هر بار که زلزله رخ میدهد همه چیز به گونهای است که گویی اولین بار بوده که رخ داده است.»
این جامعهشناس اضافه میکند: «زلزله رودبار-منجیل روز آخر مرداد ۱۳۶۹ اتفاق افتاد. در حالی که یکی یا دو سال بیشتر از جنگ نگذشته بود و هنوز ما با همه آثار جنگ در حال زندگی بودیم. آن زلزله بیش از دو میلیون نفر را تحت تأثیر قرار داد. گفته شد حدود ۱۴ هزار نفر در زلزله رودبار کشته شدهاند و ۱۰ هزار نفر هم مجروح و مصدوم شدند. من نمیخواهم آن زلزله را از نظر وسعت و شدت تخریبها با زلزله کرمانشاه و… مقایسه کنم. ما میتوانستیم از آن زلزله درسهای بزرگی بگیریم، اما این درسها را در زلزلههای بعدی، مانند زلزله بم، هم نیاموختیم.»
وی افزود: «زمان زلزله رودبار ما به امکانات دیجیتال دسترسی نداشتیم. اما حالا یک فایل صوتی از کرمانشاه دل همه مردم را به درد میآورد. امکانات دیجیتال امروز تأثیر زیادی در تشویق مردم به کمک کردن دارد. این روزها گفته میشود مردم خودشان به منطقه رفتند و حتی جاده بسته شد و این به این دلیل است که مردم به دولت و سازمانهای مجری اعتماد ندارند. اجازه بدهید بگویم که این را به هیچ وجه قبول ندارم، نه اینکه بگویم مردم به دولت و حکومت اعتماد دارند، قبول ندارم به دلیل اینکه اشتیاق مردم به کمک و نوعدوستی در تمام زلزلههای قبل و بعد از انقلاب همیشه بوده است. در زلزله رودبار که من فردای روز زلزله به منطقه رفتم هم جاده بسته شده بود. یعنی این اولین بار نبود که جادهها به دلیل کمکهای مردمی بسته میشد. بنابراین من به اینکه دلیل کمکهای مردمی بیاعتمادی به نهادهای دولتی است تردید میکنم، چرا که آن زمان مردم سه دهه جمهوری اسلامی را ندیده بودند.»
وی اضافه کرد: «اما مردم هم پیش از آنکه سازمانهای امداد و نجات برسند خودشان به یکدیگر کمک میکنند. اینگونه نیست که منتظر بمانند دیگران به کمک آنها بیایند. آنها که از نظر جسمی سالم هستند به کمک دیگران میروند. آسیبدیدگان تمایلی به ترک خانه و محل زندگی خود ندارند. تمایلی به ترک دامداری و زمین کشاورزی خود ندارند. اینها همه دلیل دارد. اینکه از نظر امداد و نجات بهتر است چه اتفاقی رخ دهد موضوع دیگری است. مردم توان بسیار بالایی دارند که خود را با شرایط سازگار کنند. من روانشناس نیستم، اما آنچه را که مشاهده کردم میگویم. روز دوم زلزله عدهای سر زمین کشاورزی خود بودند، زن و مرد. بنابراین، مردم و آسیبدیدگان هنوز مسئولیتپذیر هستند.»