رای ممتنع آمریکا به محکومیت ساخت و ساز اسرائیل در مناطق اشغالی فلسطین بیسابقه بود. رایی که احتمالا و تا مدتها استثنایی خواهد ماند و پیگیری نخواهد شد،اما بازتاب و پیامدهای وسیعی در جهان و بخصوص خاورمیانه داشت. از واکنش مثبت اردن و حماس تا احضار سفرای کشورهایی که به قطعنامه رای مثبت دادند از جمله آمریکا در ادامه واکنش شدید دولت نتانیاهو. حبیب حسینی فرد، روزنامه نگار در این مقاله برای “صفحه ناظران می گویند- بی بی سی” از دلایل رای ممتنع دولت آمریکا نوشته و اینکه این رای چگونه بر وجهه بین المللی اسرائیل ضربه زده و موقعیت فلسطینی ها را مستحکم تر کرد.
روز جمعه ۲۳ دسامبر، آمریکا با رای ممتنع خود در شورای امنیت به قطعنامه محکومیت اسرائیل در ادامه ساخت و ساز در مناطق اشغالی، حیرت جهانیان را برانگیخت. از دهه۱۹۶۰ که اسرائیل وارد رابطهای تنگاتنگ و استراتژیک با آمریکا شد و تضمین امنیت و موجودیت اسرائیل به یکی از ارکان اصلی استراتژی خاورمیانهای آمریکا بدل گشت سابقه نداشته که واشینگتن به قطعنامههای شورای امنیت یا مجمع عمومی سازمان ملل به قطعنامههای محکومیت اسرائیل رای مثبت یا ممتنع دهد. در مواردی هم که آمریکا در شورای امنیت از حق وتو استفاده نکرده قطعنامهها به گونهای بازبینی و تنظیم شدهاند که عملا مقید کردن اسرائیل به اجرای آن با شرط و شروطهایی همراه شود
با این همه، رای بیسابقه روز جمعه آمریکا کاملا هم غیرمنتظره نبود. دولت اوباما با مجموعهای از شعارها و قول و قرارها به قدرت رسید که شمار بسیاری از آنها اجرایی نشدند، از جمله به دلیل مغایرت آنها با ساختارهای قدرت و منافع شکلگرفته در خود آمریکا و در سطح بینالمللی، مثل حرکت به سوی جهانی عاری از سلاح هستهای که عملا در جهت عکس پیش رفت. بعضا هم مقاومت در آمریکا و خارج از آمریکا در برابر اجرای برخی از شعارها کم نبود، مثل شعار بستن گوانتانامو یا حل مسئله اسرائیل و فلسطین.
از این رو علیرغم برخی موفقیتهای داخلی و بینالمللی این دولت لازم داشت که برای ایجاد توازن بیشتر در کارنامهاش، با اقداماتی غنیتر و مثبتتر در قیاس با شعارهایی که مطرح کرده صحنه را ترک کند. رای ممتنع و بیسابقه به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل برای پایان تحریم آمریکا علیه کوبا در سپتامبر گذشته که به نوعی پیامی حاکی از چالش برای کنگره آمریکا (مدافع تحریمهای کوبا) به شمار آمد یا ممنوعیت حفاری برای نفت و گاز در قطب شمال که تا حدودی دست دولت ترامپ را هم در این زمینه میبندند، از جمله این اقدامات پربازتاب دولت اوباما در آخرین ماههای زمامداریاش بودهاند. رای ممتنع و بیسابقه به قطعنامه محکومیت اسرائیل هم در همین راستا قابل ارزیابی است.
اسراییل از چه چیز قطعنامه شورای امنیت می ترسد؟
سرخوردگی از تلاشهای ناکام
این نیز هست که دولت اوباما در هر دو دوره زمامداریاش وقت و تلاش چشمگیری را در قالب میانجیگری جرج میچل و جان کری مصروف به جریان انداختن دوباره مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطینیها کرد. این تلاشها ناکام ماند و دولت آمریکا آشکار و تلویحی اسرائیل را مقصر شکست مذاکرات اعلام کرد، از جمله به دلیل ادامه ساخت و ساز در مناطق اشغالی. بر همین اساس، دولت اوباما هم بیش از پیش به این درک رسید که این ساخت و سازها عملا به معنای کوچککردن مداوم اراضی فلسطینیها و مانعی در راه برپایی دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل است که واشینگتن همچنان خود را به آن مقید میداند. در این زمینه اظهارات سامانتا پاور، نماینده آمریکا در سازمان ملل به خوبی گویاست: «شهرکهای یهودی نشین در مناطق فلسطینی فاقد وجاهت قانونی هستند… موضع آمریکا در قبال این قطعنامه کاملاً با پیشینه دو حزبی نحوه برخورد رؤسای جمهور آمریکا با موضوع شهرکسازی اسرائیل طی چندین دهه گذشته منطبق است… مشکل شهرک سازی بسیار بغرنج شده است و بنابراین باید میان شهرک سازیها و راه حل دو دولت یکی را انتخاب کرد».
چه شکست مذاکرات یادشده و چه خشم و ناخشنودی آشکار اسرائیل از تلاش دولت اوباما برای به سرانجامرساندن مذاکرات هستهای با ایران و دادن حق محدود غنیسازی به این کشور تنش کمسابقه ای را میان تل آویو و واشینگتن دامن زد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با این عنوان که دولت اوباما در مذاکرات هستهای و قبول برجام امنیت اسرائیل را به بازی گرفته است حتی ابایی نکرد که متحدانی مانند کنگره آمریکا یا فرانسه را هم علیه تلاشهای این دولت بسیج کند و اینجا و آنجا مذاکرات را با مشکل روبرو کند. از این رو رای ممتنع اخیر در شورای امنیت میتواند نمودی دیگری از ضرب شصت دولت اوباما به دولت نتانیاهو به دلیل این رویه و رویکردش هم تلقی شود، به خصوص که عدم انتخاب هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری که رابطه تنگاتنگی با اسرائیل دارد جای ملاحظه کمتری برای دولت اوباما باقی گذاشت.
تفسیر منحصر به فرد اسرائیل
اسرائیل از زمان جنگ سال ۱۹۶۷ که اراضی فلسطینیها را به اشغال خود درآورد پیوسته از اجرای قطعنامه ۲۴۲ که بر تخلیه این اراضی تاکید دارد سرباز زده است. حتی قرارداد اسلو که به نظر میآمد فاصلهگیری از این رویه باشد هم نهایتا به شکست انجامید. از زمان امضای این قرارداد تا کنون شمار شهرکنشینهای یهودی تنها در ساحل غربی سه برابر شده. در حال حاضر بیش از یک شانزدهم جمعیت اسرائیل (۵۰۰ هزار نفر) در شهرکهای مناطق اشغالی ساکن هستند .
تصمیم دولتهای عربی به شناسایی اسرائیل در قبال اجرای قطعنامه یادشده هم تغییری در موضع تلآویو ایجاد نکرده. البته اقدامات گروههای تندرو فلسطینی پس از تخلیه غزه در سال ۲۰۰۵ یا شعارهای مبتنی بر نابودی اسرائیل که از تهران به گوش میرسد هم محمل توجیهاتی برای تلآویو در ادامه رویه خود شده است.
تفسیر دولتهای اسرائیل این بوده که در زمان تصرف اراضی فلسطینی در سال ۱۹۶۷، دولت و کشوری در آن مستقر نبوده و لذا نباید به عنوان اشغال تلقی شود، تفسیری که سنخیتی با معاهده ژنو و حقوق بینالملل ندارد و به علاوه در مورد ادامه ارتفاعات جولان که به سوریه تعلق دارد هم این توجیه بیش از پیش نادرستی خود را نشان میدهد.
دلایل متفاوتی وجود دارد که اسرائیل در قبال قطعنامه اخیر هم مثل سایر قطعنامههای سازمان ملل اعتنای چندانی نشان ندهد. به رغم آن که قطعنامه دبیرکل سازمان ملل را متعهد میکند که هر سه ماه یک بار در باره پیگیری آن به شورای امنیت گزارش دهد، باز هم پیامدهای عملی چندانی برای اسرائیل ندارد و تعهد خاصی برای آن ایجاد نمیکند. مجازات و تحریمی هم اسرائیل را به خاطر عدم اجرای قطعنامه تهدید نمیکند. تکرار رویه اخیر دولت اوباما در قبال اسرائیل هم در دولت دونالد ترامپ بسیار بعید است و این دولت با رای وتوی خود احتمالا پیگیری قطعنامه اخیر را هم در شورای امنیت همراهی نخواهد کرد.
توئیتی معنادار
توئیت دونالد ترامپ پس از تصویب قطعنامه مبنی بر این که از ۲۰ ژانویه (زمان ورود ترامپ به کاخ سفید) چنین رویهای تکرار نخواهد شد بیاساس نیست. جرارد کوشنر، داماد یهودی ترامپ که از شخصیتهای پرنفوذ نزدیک به او به شمار میرود نقشی مهم در نزدیککردن دولت جدید آمریکا با اسرائیل دارد و به نوشته روزنامه هاآرتص بنیاد وابسته به خانواده او از کمککنندگان به شهرکنشینیهای یهودی است. دیوید فریدمن، مشاور و وکیل ترامپ هم که قرار است سفیر جدید آمریکا در اسرائیل بشود، هوادار سرسخت انتقال مناقشهانگیز پایتخت اسرائیل به بیتآلمقدس و تعلق تمامی این شهر به اسرائیل است. دولتهای اروپایی و آمریکایی تا کنون این قصد دولت اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند و بر تعلق شرق بیتالمقدس به فلسطینیها تاکید داشتهآند. خود ترامپ در توئیتی به مناسبت برگماری فریدمن به عنوان سفیر اسرائیل نوشت که امیدوار است او ماموریتش را از بیتالمقدس انجام دهد. روزنامههای اسرائیل همچنین از حمایت فریدمن از ساخت و سازها در مناطق فلسطینی نوشتهاند و او در این زمینه حتی از نتانیاهو تندروتر توصیف میشود.
این نیز هست که هم ترامپ و هم شماری از اعضای دولت او به توافق هستهای با ایران نقد و انتقاد دارند و بعضا خواهان بازبینی آن و سختگیری بیشتر نسبت به جمهوری اسلامی و تلاش برای تغییر مواضع منطقهای آن از جمله در قبال اسرائیل هستند، رویکردی که با مواضع دولت نتانیاهو تطبیق دارد.
به این ترتیب دولت تلآویو میتواند کم و بیش مطمئن باشد که در در دولت ترامپ به ویژه در زمینه مناقشه اسرائیل و فلسطینیها بر همان پاشنهای خواهد چرخید که در ۵۰ سال گذشته چرخیده است، به خصوص که کنگره هم در اکثریت خود مشی و رویهای در همین سو دارد.
با این همه تصویب قطعنامه به لحاظ پیامدهای اخلاقی و سیاسی آن برای اسرائیل آن قدر مهم بود که با تمام قوا و از جمله استفاده از رابطه دونالد ترامپ در گستره بینالمللی در صدد ممانعت از آن برآید.
قطعنامه ۲۲۳۴ پیامد عملی مشخصی برای اسرائیل ندارد، ولی بار اخلاقی و سیاسی ناشی از آن فشار بیشتری را متوجه دولت این کشور کرده، موضع فلسطینیها در گستره بینالمللی را بیش از پیش تقویت بخشیده و بدنامی بیشتری را برای سیاست اسرائیل در قبال فلسطینیها رقم زده است.
نتانیاهو بارها تکرار کرده بود که موضع منفی و مخالف اروپاییها علیه شهرکسازی تا زمانی که آمریکا با ماست مشکلی ایجاد نمیکند. امضای بزرگترین قرارداد کمک نظامی به اسرائیل از سوی آمریکا در سپتامپر گذشته هم شاید برای دولت تلآویو این یقین را ایجاد کرده بود که دولت اوباما به رغم همه اختلافات کمکی به تصویب قطعنامهای از این دست نکند، یقینی که نقش بر آب شد.
تصمیم غیرمتعارف اخیر آمریکا گرچه احتمالا تا اطلاع ثانوی یک استثنا باقی میماند، ولی تصویب بیسابقه قطعنامهای را رقم زد که با استقبال وسیع بینالمللی حتی در میان متحدان استراتژیک اسرائیل در اروپا بدل شده و ضربهای کمسابقه به وجهه این کشور تلقی میشود.