بحران دولتهای ایدئولوژیک- حسین ‌بشیریه


این گفت وگو به بحران هایی که دولتهای مدرن، به ویژه دولتهای ایدئولوژیک، با آنها مواجه می‌شوند می‌پردازد. به نظر آقای بشیریه بحران مشارکت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران کارآیی، بحران هنجاریابی و بحران توزیع ‌عادلانه، دامن‌گیر جوامع در حال گذار است. دولت‌های لیبرال، در نظر ایشان، به راحتی از این بحران ها عبور می‌کنند و دولتهای ایدئولوژیک در برخورد با این بحران ها با دشواریهایی روبه‌رو هستند و بحران های تازه‌ای می‌آفرینند.

تعریف خودتان را از دولتهای ایدئولوژیک ارائه نموده، درباره بحران هایی که ممکن است دامن‌گیر این دولتها بشود توضیح فرمایید.

در درجه‌ی اول منظور از دولت ایدئولوژیک، دولتی است که بر اساس ایدئولوژی واحدی که مدعی کنترل و تنظیم همه‌ی وجوه زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه است تاسیس شده و می‌کوشد تا بر حسب اصول عقاید آن ایدئولوژی زندگی اجتماعی را تنظیم و کنترل کند و هم چنین ابعاد مختلف زندگی اخلاقی و فرهنگی را تحت انضباط در آورد. این گونه دولتها ره آورد قرن بیستم و بحران هایی هستند که در پاسخ به بحران زمان گذار از دوران سنتی به دوران مدرن پیدا شده اند و روی هم رفته در دوران گذار، بحران هایی از قبیل بحران هویت، بحران مشارکت، بحران مشروعیت، بحران کارآیی دستگاههای سیاسی، بحران هنجاریابی و بحران توزیع عادلانه، دامن‌گیر چنین جوامعی می‌شود. دولتهای ایدئولوژیک ذاتاً دارای مجموعه‌ای از بحران ها هستند و در واقع می‌کوشند تا موجودیت خود را بر اساس همین بحران ها حفظ کنند و استمرار یابند.

بحران هویت طبعاً در جوامع سنتی ناشی از پیدایش نمادها و شیوه‌های زندگی مدرن است و دولتهای ایدئولوژیک سعی می‌کنند با عرضه‌ی یک ایدئولوژی واحد و یک پارچه این بحران را پاسخ دهند و در واقع معنای تازه‌ای از زندگی ارائه دهند و در چارچوب آن معنا اقتدار خود حفظ کنند.

کوشش برای پاسخ گویی به بحران هویت در جامعه‌ی در حال گذار، خود باعث بحران می‌شود؛ به این معنا که دولتهای ایدئولوژیک که می‌خواهند تعریف واحدی از سرشت انسان به دست دهند باعث غیرسازی سایر هویتها و خودفردی‌های انسانها می‌شوند و می‌کوشند در غالب واحد ایدئولوژیکی انسان را تعریف کنند. ولی چنان که هانا آرنت هم می‌گوید «با تولد هر انسان تازه‌ای معنای تازه‌ای خلق می‌شود». پس دولتهای توتالیتر نمی‌توانند این چارچوب را تا آخر حفظ کنند در نتیجه انواعی از هویتها سرکوب و حذف می‌شوند.

به نظر می‌رسد که بحران کارآیی، محوری‌ترین بحران دولتهای ایدئولوژیک باشد؛ به نحوی که تمامی بحران ها حتی بحران ی مانند بحران هویت در ارتباط متقابل با این بحران شکل می‌گیرند؛ علت آن نیز می‌تواند این باشد که در دنیای مدرن کارآیی، رابطه‌ی تنگاتنگی با مسئله‌ی مقبولیت عمومی دارد و نظامی که نتواند مثلاً با ایجاد یک اقتصاد قوی حداقل نیازهای جامعه را تامین کند نخواهد توانست مقبولیت عمومی یابد.

در این مقام ممکن است یک اختلاف نظری پدید آید. بنده معتقدم بحران کارآیی، محصول سایر ویژگیهای دولت ایدئولوژیک و یکی از نتایج آن به حساب می‌آید و تعیین کننده نیست؛ به این معنا که هدف دولتهای ایدئولوژیک ارائه‌ی خدمات نیست بلکه پیاده‌کردن یک ایدئولوژی است؛ به گونه‌ای که حتی ممکن است این دولت ها بخواهند به هر قیمتی این ایدئولوژی را اعمال کنند و در نتیجه‌ی اعمال آن ایدئولوژی برخی از ناکارآیی‌ها نیز بروز کند.

دلیل اساسی بروز این بحران ها، اعمال یک ایدئولوژی واحد برای واقعیت متکثر، متنوع و متغیر، به خصوص در شرایط حاضر است که با گسترش فرآیند جهانی شدن، اعمال و حفظ یک هویت برای هیچ قوم و ملتی مقدور نیست و اقوام با توجه به این که اسیر فرآیندهای جهانی شدن از یک سو و سنت و گذشته‌ی پیچیده از سوی دیگرند، شبیه پدیده‌هایی موزاییک مانند هستند که انواع هویتها و خودفردی‌ها به صورت فشرده‌ای در انسان‌های امروز مشاهده می‌شود. در نتیجه به عقیده‌ی بنده ریشه‌ی همه‌ی این بحران ها را باید در ایدئولوژی‌گرایی جست‌وجو کرد.

عقیده‌ی جناب عالی درباره‌ی بحران هنجاریابی چیست؟

در بحث از ثبات سیاسی به صورت عمیق‌تری باید گفت جامعه‌ی باثبات می‌باید هنجارهای مستمر و با دوامی داشته باشد. هنجارهای سیاسی مستمر و بادوام آنهایی هستند که بر گردشان اجماع و اتفاق نظر و وفاق حاصل می‌شود و در واقع محورها و مبناهای سامان سیاسی در یک جامعه اند؛ در حالی که از طرف دیگر هنجارهای نرمال را نیز به دو دسته تقسیم می‌کنیم :

یکی «هنجارهای سرد» یعنی همان چیزهایی که در قالب قوانین اساسی مطرح می‌شوند و دوم «هنجارهای گرم » که در واقع همان شعارها و اعتقادات مرکزیی هستند که ممکن است بر آن وفاق حاصل شود.

ایران امروز

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است