نئولیبرالیسم در آزمون کرونا مهدی رجبی


این نوشته کوتاه نمی‌تواند به بررسی همه‌جانبه تاثیر سیاست‌های نئولیبرالی روی توانایی کشورهای مختلف در رویارویی با بیماری همه‌گیر اخیر بپردازد، و تنها به پیآمد این سیاست‌ها در رابطه با نظام بهداشتی برخی از کشورها و عمدتا فرانسه توجه دارد.

بشر در تاریخ زندگی خود همواره از شکست‌ها و مصیبت‌هایی که برسر وی وارد می‌شد، بهره می‌جست و از آنها بعنوان تجربه درس می‌گرفت تا بار آینده در رویارویی با گرفتاری‌های همانند، بگونه‌ای مجهز، آماده و با امکانات مادی و معنوی وارد کارزار شود. این حکم در زمستان گذشته به فراموشی سپرده شد، یا بهتر است گفته شود که از مدتها پیش فراموش شده بود. زمانیکه ویروس کرونا در دی ماه پارسال بطور ناگهانی شهر ووهان چین را فراگرفت و در فاصله کوتاهی به کشورهای دیگر یورش آورد، کمابیش همه را غافلگیر کرد. مقامات سازمان بهداشت جهانی و نیز مسئولان بهداشت کشورهای مختلف با وجود آنکه تجربه همه‌گیری‌های پیشین را داشتند و هنور خاطره اپیدمی H1V1 و ابولا در یادشان زنده بود، نتوانستند از این آزمون با روی گشاده بیرون بیایند.

حکومت چین تاوان سهل‌انگاری خود را در بکاربستن درس‌های برگرفته از تجربه‌های گذشته پرداخت. چند سال پیش بدنبال واگیری‌های پیاپی که خاستگاه آنها بازار ویژه جانوران در شهر ووهان بود، قانونی مبنی بر تعطیل کردن یا محدود و منظم کردن این بازار به تصویب رسید، ولی چون اپیدمی جلوی دماغ‌شان نبود، و افزون بر آن فشار پول و قدرت در جهت حفظ این بازار، موجب شد تا این کشتگاه انواع ویروس‌های خطرناک به کار خود ادامه بدهد. نتیجه آن شد که تنها در این کشور چند هزار نفر بنابر آمار رسمی و چند ده هزار بنابر آمارهای غیررسمی جان خود را از دست بدهند. مردم چین با وجود قاطعیت و رویکرد رادیکال حکومت آن در این ماجرا هنوز نتوانسته‌اند از تونل این مصیبت پا بیرون بگذارند. بگذریم از زندانی شدن ۱۱ میلیون نفر به مدت بیش از دو ماه در این کشور و چند صد یا چند هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی ناشی از این ماجرا.

دیگر کشورها نیز اغلب از کوره این آزمون سربلند و آبرومندانه پا بیرون ننهادند. تنها سه کشور ژاپن، کره جنوبی و سنگارپور توانستند بیلان آبرومندانه‌ای در این کارزار ارائه بدهند. تازه درباره کره جنوبی خبر آمده است که شمار زیادی از مردم خواستار استعفای رییس جمهور به دلیل بی‌کفایتی وی در این آزمون شده‌اند. تلفات جانی ایتالیا هم اکنون که ۱۵ فروردین است از ۱۴ هزار گذشته و در اسپانیا، فرانسه، ایران، آلمان، انگلیس و آمریکا نیز شمار قربانیان تا به حال چند هزار است.

چرا کشورهایی که تجربه اپیدمی‌های مختلف را در سال‌های اخیر داشتند، نتوانستند ورود این بلای خانمانسوز را پیش‌بینی کرده، و خود را برای رویارویی با آن آماده کنند؟ چرا با وجود آن که خطر پدیدآمدن بیماری‌های واگیردار از مدتها پیش توسط برخی سازمان‌ها و افراد معروف یادآور شده بود، اغلب کشورها در برابر آن غافلگیر شده و فاقد امکانات لازم برای مقابله بودند؟ دادن پاسخ دقیق نیاز به یک بررسی دراز و همه جانبه دارد، ولی افتضاح آنچنان عیان است که در حال حاضر می‌توان با اتکا به داده‌های موجود حقایقی را بیان کرد.

در این راستا کافی است که نگاهی به موضوع ماسک بیندازیم: دولت فرانسه به دنبال آخرین اپیدمی تصمیم گرفت تا حدود یک میلیارد ماسک انبار کند، و چنین نیز کردند. حتا در ابتدای بروز اپیدمی با بوق و کرنا اعلام کردند که ماسک و مایع ضدعفونی به اندازه کافی داریم. ولی وقتی به سراغ توزیع آنها بین بیمارستان‌ها رفتند، دریافتند که به جای یک میلیارد ماسک تنها چند میلیون موجود هست. کارنامه دولت ایران در این رابطه زیانبارتر از دولت فرانسه است. وضعیت ایتالیا و اغلب کشورهای اروپا و آمریکا نیز افتضاح‌آمیز است. چنانکه یا هواپیمای حاوی ماسک را بطور غیر قانونی و بگونه‌ای راهزنانه مصادره می‌کردند، یا اینکه مانند آمریکا محموله‌های خریداری شده فرانسه از چین را با ارائه بهای چند برابر به چنگ می‌آوردند.

چرا این کشورها برای کارزار با دشمن ناموجودی که خطر یورش آن یادآوری نشده است، می‌توانند هزاران هواپیما و تانک و موشک و غیره انبار کنند و هر از چندگاهی با مانورهای گوناگون آمادگی خود را در این زمینه بیآزمایند، ولی برای رویارویی با دشمنی که خطر یورش آن را هم سازمان بهداشت جهانی و هم دیگران گوشزد کرده بودند، نه آمادگی داشتند، و نه انبارهای بهداشتی خود را برای رویارویی با شرایط بحران کنترل کرده بودند؟

آشکارترین جلوه این وادادگی را در تصمیم دو سال پیش دولت ترامپ مشاهده می‌کنیم که دفتر «مراقبت بهداشت ملی» را که وابسته به شورای امنیت ملی آن کشور بود، تعطیل کرد. دفتری که یکی از کارهایش بررسی خطر بروز بیماری‌های واگیردار و رسیدگی به آمادگی کشور در این زمینه بود. نتیجه آن که دولت ترامپ و شخص وی یکی از بدترین واکنش‌ها را در مواجهه با این بحران نشان دادند، و پیش‌بینی‌ها حکایت از این می‌کند که تلفات ناشی از ویروس کوید۱۹ در آمریکا از همه کشورها بیشتر خواهد شد و به‌زودی از ده هزار نفر خواهد گذشت.

برای یافتن پاسخی کوتاه به پرسش‌های بالا، من به سراغ داده‌های موجود درباره آمار مرگ و میر و شمار مبتلایان آن ویروس در ۱۰ کشور می‌روم. جدول زیر آمار آن کشورها را به تاریخ ۱۵ فروردین نشان می‌دهد و نتایج آن با آمار منابع دیگر تفاوت مهمی ندارد.

جدول ابتلا و مرگ و میر ویروس کرونا در ۱۰ کشور ۴ آپریل ۲۰۲۰، ۱۵ فرورودین ۱۳۹۹ . منبع google news

از این میان به همسنجی آمار کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان و اسپانیا می‌پردازم. به جای ایتالیا اسپانیا را برگزیدم که هم نخستین کشور اروپایی گرفتار این ویروس نبود، (درنتیجه عامل غافل‌گیری و بی‌خبری درباره آن درجه دوم به شمار می‌رود)، هم اینکه به لحاظ سیاسی اجتماعی تفاوت مهم و چشم‌گیری با ایتالیا ندارد.

نخستین موارد ابتلا به کرونا پس از ایتالیا در فرانسه و با فاصله چند روز در اسپانیا و سپس آلمان و انگلیس پدیدار شدند. آمار مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا در اسپانیا نزدیک به دو برابر همان آمار در فرانسه است، حال آنکه جمعیت اسپانیا حدود نیمی از جمعیت فرانسه است. وانگهی اسپانیا در جریان شروع تجربه فرانسه و ایتالیا قرار داشت و به لحاظ منطقی کمتر از آن دو کشور غافلگیر شده بود. چرا باید چنین باشد؟

همین پرسش در رابطه با هم‌سنجی آمار مرگ و میر فرانسه با همان آمار در آلمان نیز فراروی‌مان قرار می‌گیرد. در فرانسه برای ۶۳ هزار مبتلا شمار مرگ و میر به ۶۴۰۰ می‌رسد، حال آنکه در آلمان برای ۹۱ هزار مبتلا آمار مرگ و میر حدود ۱۳۰۰ نفر است. در این میان اوضاع انگلیس به فرانسه بیشتر شبیه است و شاید در روزهای آینده وخیم‌تر بشود.

نمودار زیر در باره امکانات کشورهای اروپایی از نظر داشتن تخت‌های مجهز برای رویارویی با بیماری‌های سخت و ازجمله بیماری ناشی از کرونا می‌تواند به ما کمک کند تا عناصری از پاسخ به پرسش بالا را بدست آوریم.

بنابر نمودار بالا کشور آلمان برای هر ۱۰۰ هزار نفر نزدیک به ۳۰ تخت مجهز دارد، حال آنکه فرانسه ۱۱ تا از همان نوع تخت را. همین شمار در اسپانیا و انگلیس حدود ۹ و ۶ تخت است. کمبود ماسک و مواد ضدعفونی در فرانسه بسا بیشتر از آلمان محسوس بود و کمابیش حالت بحرانی داشت. بگونه‌ای که برخی از پزشکان و پرستاران غیر بیمارستانی با دشواری می‌توانستند این وسایل را برای خود تهیه کنند.

تأمل روی همین واقعیت یعنی نبود امکانات بهداشتی و تجهیزات بیمارستانی می‌تواند در یافتن پاسخ به پرسش بالا کمک نماید، درعین آنکه با تأکید می‌گویم که یافتن پاسخی درخور و دقیق به پرسش‌های بالا نیازمند یک بررسی همه‌جانبه است. به عنوان مثال، تفاوت شیوه کار و نوع سازماندهی و مدیریت در کشورهای مختلف یک پارامتر مهم در بررسی است.

از حدود ۳۰ سال پیش سیاست‌های همانندی در کشورهای اروپایی و مشخصاً در آلمان، فرانسه و انگلیس در زمینه صرفه جویی در بهداشت و مشخصاً در بیمارستان‌های عمومی آغاز شد. در فرانسه سخن از همانند کردن بیمارستان و انترپرایز کردند و در این راستا قانونی با همین نام به تصویب رساندند تا به بازدهی کار در بیمارستان‌ها به عنوان یک معیار حسابداری توجه شود و در عمل سودآوری را به موتور محرکه بیمارستان تبدیل کنند، درست بهمانگونه که در انترپرایز یعنی در شرکت‌های خصوصی عمل می‌شود. در این راستا حدود ۱۰ هزار تخت از شمار تخت‌های بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های عمومی کم کردند. این خود به معنای حذف پست‌های پزشکی، پرستاری، تخت‌های مجهز و بخش‌های بیمارستانی و حتا تعطیل برخی از بیمارستان‌ها بود. این روند در همین سال‌ها نیز ادامه داشت چنانکه در فاصله دو سال و چند ماه از حکومت ماکرون بیش از ۴۰۰۰ تخت بیمارستانی دیگر حذف گردید و حجم فعالیت و بودجه بیمارستان‌های عمومی بسیار کاهش یافت.

این سلاخی بی‌رحمانه با بیمارستان عمومی چنان نتایج وخیم داشت که از حدود دو سال پیش جنبش اعتراضی گسترده‌ای همه بخش‌ها و همه کارکنان بیمارستان‌های دولتی را در بر گرفت، و پزشکان و پرستاران تا رئیس بخش‌ها و پروفسورهایی را که شهرت علمی پزشکی داشتند، وارد کارزار اعتراض به سلاخی بیمارستان‌ها کرد. اوضاع بیمارستان‌های دولتی آنچنان وخیم بود که بیماران اضطرای و فوری اغلب ساعت‌ها با درد و سوزش و آه و ناله در انتظار رسیدگی به بیماری‌شان می‌ماندند. نویسنده خود یک بار با حالت تب و لرز مدت ۶ ساعت در صف انتظار بخش اورژانس رنج بردم. آش آنقدر شور شده بود که آشپز هم متوجه شد. چند ماه پیش از شروع اپیدمی کرونا ماکرون در یک سخنرانی به بهانه بیمارستان‌ها به وضعیت بحرانی بیمارستان‌ها اعتراف کرد و پیشنهاد اختصاص چند میلیارد یورو برای بهبود وضع آن‌ها نمود. پیشنهادی که از سوی دست‌اندرکاران بیمارستان‌ها با ریشخند روبرو شد. برخی آن‌ها در پاسخ به ماکرون گفتند که بیش از ۲۰ سال است که هر ساله حدود چند میلیارد از بودجه و امکانات بیمارستان‌ها قطع می‌کنند و آنچه او در حال حاضر پیشنهاد می‌کند، بخش بس ناچیزی از نیازهای بیمارستان‌ها را پاسخ می‌گوید.

وقتی یورش کرونا آغاز شد و نخستین آمار مرگ و میر علیرغم جانفشانی کارکنان بیمارستان‌ها به گوش رسید، ماکرون طی یک سخنرانی، از سر تمجید کار آن‌ها اعتراف نمود که به نیازهای بیمارستان‌ها و کارکنان آنها بی‌توجهی شده بود و افزود که خوشبختانه ما از میراث دولت رفاه در این زمینه بهره می‌بریم، و بیمارستان‌های دولتی ما پرتوان‌اند. به‌زبان بی‌زبانی اینکه اگر دولت رفاه نمی‌داشتیم و اگر سلاخی بیمارستان‌ها با مقاومت روبرو نشده و آهنگ آن کند نمی‌شد، اکنون به‌جای چند هزار مرگ و میر چند ده هزار کشته داشتیم. یعنی همان وضعیتی که در ایتالیا و به‌ویژه اسپانیا به‌چشم می‌خورد. یعنی اوضاعی که متاسفانه در آمریکا پدید خواهد آمد.

اعتراف ماکرون به مزایای دولت رفاه برخی از شنوندگان وی را شگفت زده نمود، بدین خاطر که ماکرون نماد سیاست‌های نئولیبرالی و ضد دولت رفاهی به‌شمار می‌رفت، سیاست‌هایی که هنوز در راستای کوچکتر کردن بخش عمومی و کاستن از هزینه‌های اجتماعی مانند بهداشت و آموزش و پرورش ادامه دارند. حال دیده می‌شد که او دیگر به دولت رفاه به‌عنوان یک پدیده شیطانی نمی‌نگرد، و از محاسن آن سخن می‌گوید.

در کشور‌های آلمان، انگلیس و سوئد نیز از چند دهه پیش یورش به برج و باروی دولت رفاه در رابطه با بیمارستان‌های عمومی و کلاً بهداشت عمومی آغاز شده بود، کمابیش با همان شیوه و نگرش پیرامون تبدیل کردن بیمارستان عمومی به یک اینترپرایز و حاکم کردن معیار سود و بازدهی بر جریان کار آن. ولی آنچه از نمودار یاد شده در بالا و نیز از آمار مرگ و میر در آلمان بر می‌آید، حکایت از آن دارد که سلاخی بیمارستان عمومی در آلمان با همان شدت و دامنه که در فرانسه عملی شد در آلمان به پیش نرفت. چنانکه برای ۱۰۰ هزار نفر در آلمان نزدیک به ۳۰ تخت مجهز برای بیماری‌های سخت وجود دارد، حال آنکه این شمار در فرانسه ۱۱ است. در آلمان برای هزار نفر ۹ تخت بیمارستانی در سال ۲۰۰۷ وجود داشت حال آنکه این شمار در فرانسه ۸ بود. همین تفاوت را در زمینه شمار پزشکان و پرستاران نیز به سود آلمان می‌بینیم.

گرچه برخی شاخص‌های بهداشتی دیگر حکایت از این می‌کنند که وانگهی خبرهای اخیر حاکی از آن بودند که بیمارستان‌های آلمان به‌مراتب بیشتر از فرانسه از امکاناتی چون دستگاه‌های تغذیه اکسیژن و گردش و تصفیه خون و ماسک و مواد ضدعفونی برخوردارند. این تفاوت‌ها در شرایطی است که نسبت بودجه بهداشت در فرانسه به کل در آمد ناخالص داخلی در همان سال ۱۱ درصد است حال آنکه این نسبت در آلمان حدود ۱۰ و نیم است.

اگر از زاویه نگاه ماکرون بنگریم باید اذعان نمود که کشور آلمان امتیازها و دست‌آوردهای دولت رفاه را بیشتر پاس داشت تا فرانسه. و در زمینه‌هایی نه. این تفاوت خود ایجاب می‌کند که یک بررسی همه‌جانبه و دقیق از این تفاوت‌ها صورت بگیرد. اسپانیا و انگلیس از این لحاظ در شرایطی بدتر از وضعیت فرانسه قرار دارند. ولی آنچه جای انکار ندارد رویکرد مشترکی است که همه این کشورها در جهت تضعیف بیمارستان‌های دولتی و کاهش کیفیت بهداشت مردم داشتند.

ماکرون چند روز پیش از نو طی یک سخنرانی دیگر از در ستایش کارکنان بخش بهداشت و به‌ویژه کارکنان بیمارستان‌ها وارد شده و تأکید کرد که باید پس از پایان این ماجرا در سیاست‌های خود نسبت به بیمارستان و بخش بهداشت تجدید نظر بکنیم، حقوق کارکنان آنها را بالا ببریم و بودجه بیشتری به این بخش اختصاص بدهیم.

این سخنان در صورتی که از سر فریب و ریاکاری سیاسی بیان نشده باشد، به‌معنای پشت کردن به ۳۰ سال سیاست صرفه‌جویی و به زبان کارکنان بیمارستان‌ها سلاخی در نظام بهداشتی کشور به‌شمار می‌رود. ماکرون این پیامبر نئولیبرالیسم، این درس‌آموخته نظام بانکی مالی جهانی را چه می‌شود؟ نکند او گرفتار همان جنی شده است که در ایران این روزها دنبالش می‌گردند. هر تعبیری که از انگیزه وی داشته باشیم، این سخنان به‌معنای اعتراف به ناکارآمدی و نادرستی سیاست‌های نئولیبرالی در یورش به دست‌آوردهای دولت رفاه می‌باشد. این سخنان بگونه‌ای محدود بازتاب انتقاد همه جانبه مردم از سیاست‌های گذشته در رابطه با نظام بهداشتی و پاسخی کوتاه از سر واپس‌نشینی در برابر خشم و اعتراض گسترده‌ای است که در جامعه فرانسه به چشم می‌خورد.

۱۵ فروردین ۱۳۹۹
مهدی رجبی

Iran Emrooz

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است