‘سائوپائولو سازی ده ونک’ و ریختن بنزین بر آتش فقر- بهزاد پورصالح روزنامه نگار


ده ونک را نمی‌توان مانند خیابان کریم‌خان با هجوم کافه‌ها و رستوران‌ها تغییر شکل داد. از طرفی زمین‌های ارزشمند و موقعیت فوق‌العاده این محل چیزی نیست که بتوان از آن چشم‌پوشی کرد. بنابراین استفاده از زور و حکم‌های قانونی برای بیرون‌راندن مردم محلی بیش از همیشه به‌کار می‌آید.
فقیر بودن در ایران هیچگاه به اندازه حالا سخت و دشوار نبوده است. لشکری از سیاستمداران و متخصصان و جهان‌دیده‌ها و حتی مخالفان سیاسی حکومت برنامه‌های حمایت‌گرانه‌ای برای کم‌درآمدها دارند که در نهایت به فقیرتر شدن آنها و به حاشیه‌رانده‌شدنشان می‌انجامد.

سیاست‌های شهری و برنامه‌ریزی‌های دولتی دائم در مسیر گران‌سازی زندگی شهری پیش می‌رود. سیاست‌های شهری با بیرون‌راندن کم‌درآمدها از محل‌های زندگیشان و برنامه‌ریزی‌های دولتی با افزایش قیمت محصولاتی مانند بنزین زندگی در شهرها را هر روز سخت‌تر می‌کند.

تجربه نشان داده در ایران افزایش قیمت بنزین به افزایش هزینه‌های زندگی در همه جنبه‌ها می‌انجامد. حالا در زمانیکه دولت نمی‌تواند نفت بفروشد، مشتقات آن را با قیمت بالاتر به خریداران داخلی یعنی شهروندان ایرانی که ناچار به خرید این محصولاتند می‌فروشد.

حامیان افزایش قیمت بنزین می‌گویند این افزایش به کاهش مصرف سوخت، کاهش آلودگی هوا و اشتیاق بیشتر مردم به استفاده از حمل و نقل عمومی می‌انجامد اما واقعیت این است که حمل و نقل عمومی شهرهای بزرگ ایران همین حالا هم بیشتر از ظرفیت خود مسافر دارد.

در دو دهه گذشته ظرفیت حمل و نقل عمومی در کلانشهرها افزایش چندانی پیدا نکرده درحالیکه حجم جابجایی به طرز محسوسی زیادتر شده است. هدف از افزایش قیمت بنزین در

این افزایش قیمت در نهایت فشار مضاعفی بر اقشار کم‌درآمد است چراکه ثروتمندان به هرصورت توان پرداخت قیمت بنزین را دارند. حتی اگر دولت به قول خود عمل کند و درآمد حاصل از فروش بنزین را بین مردم تقسیم کند این پول با وجود نرخ تورم بالا در ایران به سرعت ارزش خود را از دست می‌دهد.

افزایش قیمت بنزین بدون افزایش ظرفیت حمل و نقل عمومی در عمل هیچ تاثیری بر وضعیت ترافیک و آلودگی هوا در شهرها نخواهد گذاشت. تنها نتیجه عملی این موضوع به‌حاشیه رانده‌شدن بیشتر مردم تنگدست در شهرها است.

نه به نظر نمی‌رسد این موضوع از نگاه مسئولان ایرانی دور مانده باشد بلکه شاید یکی از نتایج موردنظر آنها همین باشد. اگر نگاهی به گذشته و برنامه‌های شهری و عملکرد دولت‌ها در سال‌های گذشته بیاندازیم خواهیم دید موضوع به‌حاشیه‌راندن فقرا نه یک اتفاق که یک سیاست کلی در ایران است. یکی از نمونه‌های اخیر آن ماجرای “ده ونک” است.
جزیره گنج برج‌سازان

اینکه نام قسمتی از یک کلانشهر هشت و نیم میلیون نفری در ایران هنوز پیشوند “ده” دارد برای خیلی‌ها مایه سرافکندگی است. پس باید در راستای مدرن‌سازی باید به سرعت ساکنان این ده را بیرون، زمین‌هایش را زیر و رو و در نهایت با برج‌ها و مال‌ها و پلازاها “آبادش” کرد و صدها میلیارد تومان “ارزش افزوده” ایجاد کرد.

این اتفاقی است که همین حالا درباره “ده ونک” در جریان است. خانه‌هایی که زمانی از طرف کارخانه میز و نیمکت‌سازی به کارگرانش واگذار شده بود حالا بخشی از مایملک دانشگاه الزهرا محسوب می‌شوند و این دانشگاه درباره اینکه این‌ خانه‌ها باید هرچه سریع‌تر تخلیه و تخریب و جایگزین شوند هیچ تردیدی ندارد.

ساکنان می‌گویند نزدیک ۸۰ سال است در این محل زندگی می‌کنند و برای خانه‌هایشان اجاره به شرط تملیک پرداخت کرده‌اند. با همه این‌ها دولت در سال ۱۳۸۱ زمین‌های ده ونک را به دانشگاه الزهرا منتقل کرد. در یک فرایند پرکشاکش حقوقی و صف‌کشیدن لودرها برای تخریب خانه‌ها و اعتراض و بست‌نشینی ساکنان و همراهی برخی جنبش‌های دانشجویی با آنها و در نهایت ضرب و شتم معترضان به وسیله نیروهای امنیتی در نهایت دانشگاه الزهرا راضی‌شده از ساکنان این خانه‌ها اجاره بگیرد.

این دانشگاه اجاره تمام این سال‌ها را حساب کرده که تا نزدیک ۲۰۰میلیون تومان برای هر خانه می‌شود. دانشگاه الزهرا گویا از یکی از اهالی هم به دلیل اطلاع‌رسانی درباره وضعیت ده ونک شکایت کرده و دادگاه هم او را به زندان محکوم کرده است.

حالا در این محله تهران ۵۶ خانه باقی مانده و ۲۶ خانواده رفته‌اند. آنها که مانده‌اند می‌گوید این زمین‌ها باید در اصل به اسم آنها سند زده می‌شد اما دولت این کار را نکرده است. دولت هم می‌گوید برای ساکنان ده ونک خانه‌هایی در مسکن مهر پردیس و بومهن در نظر گرفته اما ساکنان می‌گویند اگر قرار است خانه‌ای بپذیرند در همین محله خود خواهند پذیرفت.
گران‌سازی زندگی شهری، یک سیاست قدیمی

تمام این جریان در دو سال گذشته اتفاق افتاده است و پیش از آن کسی به فکر بیرون انداختن اهالی این محل نبود. اما چه چیز این موضوع را اینقدر پیچیده کرده است؟ پاسخ آن ساده است: ارزش زمین‌ها. ده ونک در محاصره محله‌های تقریبا اعیان‌نشین تهران قرار گرفته، جایی در دامنه‌های کوه‌های شمال تهران، جاییکه ارتفاع و میزان ثروت نسبت مستقیم پیدا می‌کنند.

درست این وسط، محله‌ای از آدم‌های کم‌درآمد با خانه‌های درهم فرورفته و کوتاه‌قامت نه فقط توی ذوق «تصویر مدرن» تهران می‌زند که جلوی صدها بلکه هزاران میلیارد تومان درآمدی که می‌توان از ساخت و ساز در آنجا به دست آورد را هم می‌گیرد. ۱۲هزار متر زمین آماده اضافه‌شدن به بخشی از معضلات پرسود تهران.

مشابه این اتفاق در تهران زیاد دیده شده است. حالا از ده تجریش، ده شمیران، ده طرشت و ده کن فقط یادگاری‌های به شکل بقایای باغ‌های خشکیده به جا مانده است. این تغییر چهره تهران اگر برای ساکنانش آلودگی هوا و ترافیک و کمبود فضای سبز و در دسترس نبودن زیرساخت‌های حیاتی و شلوغی سرسام‌آور و کمبود وسایل حمل و نقل عمومی به همراه داشته، برای برج‌سازان و شهرداری و دولت بسیار پرسود بوده است.

از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۹۲ قیمت زمین در تهران ۱۰۷برابر، قیمت مسکن ۷۶ برابر و اجاره خانه ۶۱ برابر افزایش پیدا کرد در حالیکه نرخ تورم در این سال‌ها به صورت متوسط ۳۹ برابر افزایش پیدا کرده است. حدود ۲۵درصد از تولید ناخالص اقتصاد ایران بر روی مسکن سرمایه‌گذاری شده که بار اصلی آن را تهران به دوش می‌کشد.

در حال حاضر ۱۳درصد یعنی معادل ۴۹۰هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود دارد. خانه‌هایی که به عنوان سرمایه برای مالکان و واسطه‌ای برای چرخیدن چرخ اقتصاد برای کشور ساخته شده‌اند. در همین حال نزدیک به ۴۵درصد مردم تهران اجاره‌نشین‌اند. طرح‌های بی‌ثمری مانند دریافت عوارض خانه‌های خالی هم هرگز به سرانجام نرسیدند تا همچنان برج‌سازان و ثروتمندان تهران با ساخت و ساز بیشتر به افزایش قیمت مسکن و کاهش دسترسی کم‌درآمدها به خانه کمک کنند.

این فقط یکی از جنبه‌های عناد و دشمنی تهران با فقر و فقیران است. البته شهرهای دیگر هم دست‌کمی از تهران ندارند اما عداوت پایتخت با تنگدستان عریان‌تر ازهرجای دیگری است. این گزاره را نه فقط از اتفاقات روزمره که از روی سیاست‌های کلان مدیران شهری و دولتی می‌توان استنتاج کرد.

طرد گروه‌های کم‌درآمد از شهرها موضوع تازه‌ای در دنیای امروز نیست. بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا در دوره‌ای از حیات خود شاهد حذف فقرا از مناسبات اجتماعی و اقتصادی بوده‌اند. شهرها اغلب به مرکز تجمع خدمات و فرصت‌های بهتر تبدیل شده‌اند و همین موضوع آن را برای مردم کم‌ٔدرآمد به اندازه ثروتمندان جذاب می‌کند. اما یک سیاست قدیمی سال‌هاست در شهرها اجرا می‌شود، شهر باید آنقدر گران شود که کم‌درآمده از آن بروند.

گران‌شدن شهر برای زندگی در دوره‌های مختلف هم در تهران و هم در برخی از دیگر شهرهای بزرگ ایران مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفته اما چندسالی است با وخامت اوضاع زیست‌محیطی و اقتصادی در شهرهای بزرگ اجرای این سیاست نمود بیشتری پیدا کرده است.

در دو دهه گذشته تقریبا تمام شهرداران تهران و روسای دولت‌ها از روند گران‌تر شدن شهر دفاع کرده‌اند. محمدباقر قالیباف با اینکه به وضوح از این سیاست حرف نمی‌زد اما برنامه‌های او در راستای توسعه بلندمرتبه‌سازی‌های بی‌محابا، فروش تراکم، تخریب باغ‌ها و محله‌های قدیمی به بهانه نوسازی بافت فرسوده در نهایت به کاهش حضور کم‌درآمدها در شهر منجر شد.

اصلاح‌طلبان هم با اینکه در شعارهای انتخاباتی از شهری برای همه صحبت می‌کردند اما در نهایت با صراحت بیشتری سیاست گران‌سازی شهر را دنبال می‌کنند. مثلا محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران از ارزان‌بودن شهر تهران برای زندگی انتقاد می‌کرد و خواستار پرداخت هزینه زندگی در این کلانشهر به وسیله مردم بود.
اصلاح‌طلبان هم با اینکه در شعارهای انتخاباتی از شهری برای همه صحبت می‌کردند اما در نهایت با صراحت بیشتری سیاست گران‌سازی شهر را دنبال می‌کنند. مثلا محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران از ارزان‌بودن شهر تهران برای زندگی انتقاد می‌کرد و خواستار پرداخت هزینه زندگی در این کلانشهر به وسیله مردم بود.

جان‌کندن در شهر زندگی در حاشیه

اما گران‌شدن شهرها معضل دیگری برای اداره شهر ایجاد می‌کند، چه کسی کارهای شهر را انجام دهد؟ سیستم اقتصادی سیاسی دنیای امروز به فقرا مانند خون در بدن نیاز دارد. سرباز‌های جان‌برکفی که باید کارهای زیادی انجام دهند تا شهرها و جوامع بتوانند سرپا بیاستند و تولید ثروت کنند. اما در جامعه ایده‌آل آنها نباید دیده شوند. حضور آنها در شهر و انعکاس تصویرشان بر چشم‌انداز شهر خوشایند نیست. آنها شهر را با نیروی کار فیزیکی زنده نگه می‌دارند اما بهتر است برای زندگی به جای دیگری بروند.

دلیل گسترش حاشیه‌نشینی در ایران علاوه بر موج مهاجرت‌های گسترده که دلایل اقتصادی و زیست‌محیطی دارد، به دلیل اجرای همین سیاست در اداره شهرهاست. اگر برخورد مسئولان را با نمودهای فقر در شهر مانند کودکان کار، بی‌خانمان‌ها، دستفروش‌ها و امثال آنها به یاد بیاوریم تصویر کامل‌تری از اجرای این سیاست به دست می‌آید.

در تمام این سال‌ها و در مواجه مدیران شهری و دولتی با این افراد، سیاست اصلی نه رفع مشکلات اقتصادی و برطرف‌کردن زمینه‌های برآمدن این شکل از زندگی که طرد آنها از جامعه بوده است. دستگیری و اخراج و برهم‌زدن بساط کسب و کار و به حاشیه‌راندن آنها شیوه متدوال برخورد با فقر در شهرهای ایران است.

ابزار قدرت در کنار ثروت در شکل‌گرفتن این شکل از اداره شهر تاثیر مهمی دارد. در نظام سیاسی ایران که قدرت چندان درگیر تبعیت از قانون نیست به حاشیه‌راندن فقرا و طرد آنها از شهرها ساده‌تر است. مانند نمونه ده ونک، کافی است با استفاده از ابزارهای به ظاهر قانونی ناگهان زمین و خانه کسانی را تصاحب کرد.

کالایی‌شدن زمین در تهران و افزایش قیمت آن هم این شهر را تبدیل به مرکز مبادله و داد و ستد تبدیل کرده است. بالارفتن قیمت زمین در تهران به کاهش جنون‌آمیز فضاهای عمومی مانند پارک‌ها و فضای بازی کودکان، بلعیدن باغ‌ها و سربرآوردن برج‌ها و مال‌ها منجر شده، دستاوردی که تقریبا همه به وسیله یا با پشتوانه نهادهای متصل به قدرت به دست آمده است.

این افزایش شکاف طبقاتی و جداشدن آشکار محل زندگی کم‌درآمدها و ثروتمندان در دو دهه گذشته نگرانی از سائوپائولویی شدن تهران را افزایش داده است. اقتصاددان‌ها، جامعه‌شناسان و شهرسازان بسیاری هشدار داده‌اند که اگر این روند ادامه پیدا کند تهران و دیگر کلانشهرهای ایران به سرنوشت سائوپائولو در آرژانتین دچار می‌شوند. شهری چنان دارای شکاف‌های عمیق طبقاتی که محله ثروتمندان را با دیوار و حصار از قسمت‌های فقیرنشین شهر جدا می‌کند.

در سائوپائولو هم همین روند طرد تنگدستان از شهر با ساخت اماکن تجاری و تفریحی و کافه‌ها در محله‌های فقیرنشین در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی شروع شد، تا جاییکه قسمتی از مردم کم‌درآمد از مرکز شهر به حاشیه‌ها رانده شدند. عصیان و اعتراض فقرا به شکاف عمیق طبقاتی حالا گریبان ثروتمندان را هم گرفته و آنها زیرسایه ساخت حصار و گماشتن نگهبان‌های خصوصی و رفت و آمد با هلیکوپتر در این شهر احساس امنیت می‌کنند.

این نوع اخراج و طرد طبقه‌های کم‌درآمد از محل زندگیشان که به آن اعیانی‌سازی یا جنتریفیکیشن گفته می‌شود دهه‌هاست که چهره بسیاری از شهرهای بزرگ جهان را تغییر داده است. چهره‌ای به ظاهر زیبا که زیر پوست آن ملغمه‌ای از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جریان است.
قانون در خدمت طرد کم‌درآمدها

روندی که سائوپائولو در پیش گرفته، شاید نه به آن شدت اما با همان شکل و شمایل در شهرهای ایران هم حال طی‌شدن است. با این‌حال همچنان که هشدارهای زیست‌محیطی برای سالیان دراز از نگاه مسئولان ایران شبیه داستان‌های علمی تخیلی بود، این هشدارها هم به چشم آنها بزرگنمایی‌های اغراق‌آمیزی است که احتمالا غرض‌ورزانه هم هستند.

وجه متمامیز اعیان‌سازی در شهرهای ایران همدستی قدرت حاکم با ثروت در طرد طبقه فقیر از شهر یا از محله‌های مشخص است. استفاده از ابزارهای قانونی به نفع اخراج کم‌درآمدها از محله‌هایشان و استفاده از زور برای تغییر شکل و شمایل شهر به یک رویه عادی در ایران تبدیل شده است.

آنچه امروز ده ونک شاهد آن است نمونه آشکاری از اعیان‌سازی با استفاده از ابزار زور و قانون است. ابزارهایی که فقط می‌تواند در دست طبقه حاکم قرار بگیرد.

ده ونک را نمی‌توان مانند خیابان کریم‌خان با هجوم کافه‌ها و رستوران‌ها تغییر شکل داد. از طرفی زمین‌های ارزشمند و موقعیت فوق‌العاده این محل چیزی نیست که بتوان از آن چشم‌پوشی کرد. بنابراین استفاده از زور و حکم‌های قانونی برای بیرون‌راندن مردم محلی بیش از همیشه به‌کار می‌آید.

برنامه دولت برای اهالی این محله هم هیچ پرده‌پوشی ندارد، فرستادن آنها به شهرهای حاشیه تهران. مثالی بی‌نقص و قابل ارائه در مطالعات آکادمیک از چگونگی به حاشیه‌راندن کم‌درآمدها از شهر.

حالا دولت ضربه آخر را هم بر پیکر گروه‌های کم‌ٔدرآمد وارد آورده و قیمت بنزین به سه برابر افزایش پیدا کرده است. این افزایش قیمت هم مانند تجربه قبلی گران‌شدن بنزین به بهانه کمک به قشرهای کم‌درآمد و افزایش زیرساخت‌های حمل و نقل عمومی انجام شده است اما آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد گران‌شدن همه خدمات در شهرها و به حاشیه‌رانده شدن کم‌درآمدها است.

حالا حتی با این قیمت بنزین کم‌درآمدهایی که در شهرهای بزرگ کار می‌کنند و در حاشیه زندگی، برای آمد و شد از محل زندگیشان به شهرهای بزرگ هم دچار مشکل مالی خواهند شد. آنها با اینکه حقوق ثابتی دریافت می‌کنند باید هزینه‌ بیشتری برای رفت و آمد بپردازند.

در ایران قرار بر این بود مردم به بهشت فرستاده شوند حتی شده به ضرب باتوم، حالا برای ساخت بهشت برای ثروتمندان، فقرا به زور به جهنم فرستاده می‌شوند.
bbc

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است