ازماست که برماست : ضیاء مصباح


امدادها ی غیبی :
اشاره : طی روزهای اخیر در پی دعوت اعضا جبهه ملی برای حضور در نشستی برامده ام که ازردگی ها را بیرون از جلسه نهاده با ذهنی ارام در تعین خبرگان بعنوان« اعضائ اطاق فکر» واحد اهتمام ورزند و به هر گونه رنجشی برامده از وظیفه ای ملی با کلان نگری پایان دهند ….
*** در این میان انگار که جناب «مهدی غنی » توصیفی از درون «جبهه ملی » میدارند ….البته در شرایط فعلی که بی توجهی به اعتبار دیرین این سازمان واختلافات شخصی ،کماکان مانع یگانگی و وحدت رویه بین اعضا شده است …….

ازماست که برماست :
چرا مشروطه شکست خورد و به دیکتاتوری انجامید؟ یک پاسخ ساده¬اش اینست که محمدعلیشاه با همدستی شیخ فضل¬الله مجلس را به توپ بستند و نگذاشتند مشروطه پا بگیرد. اما آنها چطور نتوانستند مانع تشکیل مجلس و انقلاب مشروطه شوند؟ ولی به سادگی مجلس را منحل کردند؟
وقتی می¬بینید همین مجلس مشروطه، اتابک را به نخست¬وزیری می¬گمارد و اکثریت قاطع به او رأی اعتماد می¬دهد و چندماه بعد کسانی از همین مشروطه خواهان او را ترور می¬کنند وعده¬ای از نمایندگان هم برآن مهرتأیید می¬زنند، برای چنین مجلسی چه اعتباری باقی می¬ماند؟
پس از کلی هزینه انسانی و اجتماعی، دوباره ملت بپا می¬خیزند، شیخ فضل الله را به دار می¬آویزند و محمدعلیشاه به روسیه می¬گریزد، دوباره بساط مجلس و مشروطه برپا می¬شود. اما مشروطه¬خواهان رسما” دو دسته می¬شوند: اجتماعیون و اعتدالیون، باز اختلاف بالا می¬گیرد، به جای گفتگو و استدلال، انگ و برچسب و اتهام نثار یکدیگرمی¬کنند وسرانجام حذف فیزیکی دردستورکار قرار می¬گیرد. عبدالله بهبهانی که روزی رهبرمشروطه خواهان بود، بدست مشروطه خواهان ترور می¬شود و جناح مقابل هم به انتقام گیری می¬افتد و محمدعلی¬خان تربیت را ترور می¬کند. کاربه خلع سلاح مجاهدین می¬کشد و مجلس مشروطه به درگیری با ستارخان و باقرخان دوسرداررشید مشروطه تن می¬دهد. وقتی کسانی که آمده بودند قانونگرایی، رواداری و آزادیخواهی را به جای استبداد، خودرأیی و خفقان بنشانند، خود تحمل یکدیگر را ندارند، چرا سیدضیاء الدین انگلوفیل با کمک هنگ قزاق برآنها مسلط نشوند؟
این تراژدی، اتفاقی مربوط به صدسال پیش نیست که همچنان مسئله روزماست. هم اکنون نیز با همه تجربیات تلخ گذشته، کسانی را می¬شناسیم که برطبل تفرقه و جدایی و انشعاب می¬کوبند و با توجیهات مختلف نمی¬خواهند با دیگری که ده ها نقطه مشترک دارد با یک یا چند تفاوت، کنارهم باشند.
چون نیک نگه کرد پرخویش درآن دید/ گفتا زکه نالیم که از ماست که برماست

**همزمان با سعی خوشبینانه در بسرانجام بردن !اختلافات« با همه وضعیت پر اب چشم !» انهم در نشستی با حضور اعضاء جبهه ملی با همه مقاومتها – انگار که ملک طلق انان است ….
ونهایتا « انتخاب اعضاء اطا ق فکر ی متخصص و اشنا به چگونگی های زمان ومکان … »نظر صاحب نظرانی را خواستار شدیم …. و این دویمین نوشته اثر اندیشمند وارسته جناب فریون مجلسی …..
*البته نقد نظریات ازاد است و بیک کرشمه دو کار را با هم انجام خواهیم داد ،با امید به اینکه تک تک اعضا همراه شوند !! و فرا خوان را پذیرا گردند
**جبهه ملی نامی تاریخی است با چهره های نامدار – وظیفه اصلی و تاریخی خود را در زمان خود انجام داده و حتی پس از ۲۸ مرداد در قالب شرکت ملی نفت ایران و نیل به استقلال فنی و مدیریتی صنعت نفت. *این مآموریت ادامه دار بود، شاهدنیز در اضطرار چه توسط امینی و چه صدیقی که خویشاوند جبهه ملی بود و چه بختیار که تعلق به جناحی از جبهه ملی داشت با توسل به آنان صداقت و وطن پرستی آنان را معیار دانسته است.
*اما حقیقت این است که این نام تاریخی باید با همان اعتبار تاریخی و بدون خصومت برانگیزی و بی حرمتی رقیبانی که به نوبه خود وطنپرست بوده اند در حفظ این هویت محترم تاریخی بکوشد.
*دوستد اران جبهه ملی باید بداند که با هدف مشخص ملی کردن صنعت نفت از احزاب گوناگون با آرمان‌های متفاوت از سوسیال دموکرات و حتی سوسیالیست تا ناسیونالیست و تا مذهبی تشکیل شده بود. ……در برنامه خود اصلاح قانون انتخابات را هم گنجاندکه گنگ و ناکام بود. *در واقع هدف اصلی در همان مجلس انجام و دولت برای اجرایی کردن آن تشکیل شد. *ورود به برنامه های دیگر خارج از هدف و دستور اصلی نفت ،موحب تعویق و سپس واگذاری مرحله بعدی به دولت بعدی شد. *بعد از آن دوران انتقاد و افسوس تند و کند بوده است. در واقع باید اذعان کرد که جبهه ملی حزب واحد ناسیونالیست یا سوسیال دموکرات یا حتی ملی مذهبی نیست که بخواهد مردم را جذب آرمان خود کند. *گرایش به سکولاریسم هم امری همگانی است و جدا داشن جبهه ملی از آن یا جداگانه کردن مسیر جمهوری خواهی ،موجب تضعیف کل جنبش میشود. ضمنا اتکا به میراث تاریخی که برای نسل قدیم مقدس و برای نسل جدید نامفهوم است جذابیت خود را از دست داده است. آنها حرفهای خودشان را میزنند.
*در واقع جبهه ملی باشگاهی از خاطرات پیرمردان محترم و از لحاظ تاریخی قابل ثبت در سازمان میراث ملی و تاریخی است. *جبهه ملی به عنوان یک هویت متکی به اخلاق سیاسی و وطن دوستی می تواند باقی بماند و دیگران را با حفظ تعلق حزبی و آرمانی مختلف در کنار خود داشته باشد و عضویت در این باشگاه احتماعی-ملی مانند باشگاه لاینز آهنیت حیثیتی هم داشته باشد. *اما خودش دیگر نمیتواند موتور حرکتی جوان و پرشور و چتری برای جمع کردن دیگران در سایه خود باشد. *با این دیدگاه می تواند نقش اثر گذار یک لابی محترم سیاسی و اجتماعی را در کنار و در میان هویت های سیاسی فعال برعهده داشته باشد و برنامه ریزی های متنوع اجرایی و سیاسی را به نسل های بعدی واگذارد که از ما جهان خودشان را بهتر میشناسند و آگاه تر هستند و زیر بار سلطه ما پیرمردان خود جوان پندار عهد ۳۰ تیر و ۲۸؟مرداد نمی روند!
*حفظ حرمت آن هویت ملی و تاریخی ایجاب میکند که از اختلاف بر سر هیچ بپرهیزند! زیرا وقتی امکان مبارزه قدرت سیاسی به اتکای نوستالژی تاریخی وجود نداشته باشد و بدانیم‌که جبهه ملی حزب نیست و مأموریتش هم انجام شده و در واقع Mission accomplished است
*آنوقت می توان به همان تفکر باشگاهی حیثیتی لابی گری در راه منافع ملی اندیشید……..

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است