تاریخ ایرانی: ۷۰ سال قبل در ۲۵ اسفند ۱۳۳۰ اعلامیه مشترک نمایندگان دولت وقت ایران و بانک جهانی منتشر شد که خبر از رد پیشنهاد بانک پس از دو ماه مذاکره برای حل بحران نفتی بین ایران و انگلیس میداد.
بانک جهانی با سفر دو عضو ارشد خود به تهران در اوایل دیماه ۱۳۳۰، پیشنهاد کرده بود که برای مدت دو سال به عنوان یک عامل بیطرف اداره تولید و صادرات نفت ایران را در دست بگیرد و درآمد حاصل از فروش نفت را در این مدت دو سال به سه بخش تقسیم کند: بخشی از آن را به ایران بپردازد، بخشی را به شرکت نفت بدهد و بخش دیگر را نگه دارد تا پس از آنکه ایران و انگلیس بر سر مساله غرامت به توافق نهایی رسیدند بر اساس آن توافق بین دو طرف تقسیم شود. واکنش دولت ایران نسبت به طرح اولیه این بود که بانک جهانی باید این عملیات را «از طرف دولت ایران» انجام دهد، اما در هر حال حاضر شد که گفتوگو با بانک جهانی ادامه یابد.
در گزارشی که دکتر محمد مصدق، نخستوزیر، در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ به مجلس سنا ارائه داد، دلیل مخالفت ایران با پیشنهاد بانک جهانی را اینطور ذکر کرد: «راجع به کارشناسان خارجی – نظر دولت این بود که عدهٔ لازم از ملیتهای بیطرف انتخاب گردیده و به کار گمارده شوند، در صورتی که نمایندگان بانک یکی از شرایط اصلی امکان حل قضیهٔ نفت را، بازگشت کارشناسان انگلیسی تلقی میکردند. در طرز ادارهٔ موقت منابع نفتی ایران از طرف بانک بینالمللی، نظر دولت ایران بر این اساس استوار بود که بانک باید خود را در این عمل نمایندهٔ دولت ایران بداند و با توجه به نتیجهٔ حاصله از عمل خلع ید بهرهبرداری مجدد را شروع نماید ولی نظر بانک این بود که به هیچ وجه خود را با موضوع خلع آشنا نکند و بدون اینکه وضع حاصل از خلع ید را در نظر بگیرد و دولت ایران را متصرف بشناسد، عمل بهرهبرداری را مستقلاً انجام دهد.»
به نوشته حسین مکی «علت عمده شکست مذاکرات… مربوط به این مساله بود که بانک به چه سمت وارد عملیات نفت ایران خواهد شد. دولت ایران میخواست بانک به عنوان عامل یا وکیل یا نماینده ایران عمل کند، ولی بانک خود را یک واسطه بیطرف میدانست … در این باب گارنر [رئیس هیات نمایندگی بانک] به نمایندگان ایران توضیح داد که مداخله بانک در کار نفت ایران فقط به شرط موافقت طرفین، یعنی هم دولت ایران، هم دولت انگلستان، مجاز خواهد بود… و انحراف از این ترتیب با بیطرفی بانک منافات خواهد داشت. دکتر مصدق شخصاً مایل بود راهی برای سازش با بانک پیدا شود، ولی در مراحل نهایی در مقابل نظر مشاورین خود که پیشنهادهای بانک را غیرقابل قبول میدانستند تسلیم گردید.»
همایون کاتوزیان، استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد، رد پیشنهاد بانک جهانی را بزرگترین اشتباه مصدق میداند و مینویسد: «تراژدی دولت مصدق آن بود که با رد پیشنهاد بانک جهانی، همان کاری را کرد که طرف مقابل یعنی انگلستان میبایست انجام میداد. چون این دولت نمیخواست با مصدق به سازشی برسد و نیز حاضر نبود صنعت نفت ایران حالت عادی پیدا کند و بحران مالی مرتفع گردد و آن دولت – چه با وساطت بانک جهانی یا هر سازمان دیگر حاضر نبود از درخواست خود برای کسب یک امتیاز جدید دست بردارد یا در غرامتی که بابت سود شرکت مطالبه میکرد، تخفیفی بدهد. از همین رو تصمیم به رد پیشنهاد بانک جهانی، اگر بزرگترین اشتباه دوران فعالیت سیاسی مصدق تلقی نشود، حداقل بزرگترین اشتباه دوران زمامداری او بوده است. اما مصدق که قهرمان بیرون انداختن انگلیسیها نزد مردم شده بود، نمیخواست با قبول کردن پیشنهادات اینچنینی در انظار بخشی از مردم ایران سازشکار با غرب جلوه کند.» (مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، همایون کاتوزیان، ترجمه فرزانه طاهری، نشر مرکز)
کاتوزیان در گفتوگوهای متعددی، پیشنهاد بانک جهانی را «بهترین پیشنهاد در دوره خود» برای حل بحران پس از ملی شدن صنعت نفت میداند و میگوید: «بانک جهانی زاییده دولت آمریکا نبود و فقط مقرش آنجا بود ولی حزب توده هیاهو به راه انداخت و مخالفت کرد! و این بعضی از همکاران مصدق را ترساند که تودهایها مردم را اغفال کنند که مصدق خیانت کرده است و به این جهت بود که گفتند در قرارداد بنویسید که بانک بینالمللی از طرف دولت ایران این کار را انجام میدهد، اما بانک بینالمللی به عنوان یک میانجی نمیتوانست از طرف یک دولت باشد و از طرفی انگلیس هم چنین مسالهای را قبول نمیکرد.» (گفتوگو با روزنامه ایران، ۲۴ اسفند ۱۳۹۵)
از نظر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نکته مهم آن پیشنهاد، شکسته شدن انحصار مدیریتی انگلیسیها بر تاسیسات نفتی کشور بود: «مدیریت تاسیسات در دست بانک جهانی قرار میگرفت و جدای از آنکه انگلیسیها برای بانک جهانی کار میکردند، راه برای ورود ایرانیان و غیرایرانیان به اداره صنایع نفتی باز و بالاخره تحول مهمی برای درآمدهای ایران ایجاد میشد.» (روزنامه شرق ،۷ شهریور ۱۳۹۶)
اما یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ در دانشگاه باروک نیویورک و نویسنده کتاب «کودتا»، داوری دیگری دارد: «وقتی که افراد به پیشنهاد بانک جهانی اشاره میکنند، وارد جزئیات نمیشوند. آنها فقط میگویند که پیشنهاد خوبی بود و مصدق باید آن را میپذیرفت. اما اگر به آن نگاه کنید واقعاً یک پیشنهاد نیست. اصولاً یک قرارداد موقت دو ساله است که در آن بانک جهانی صنعت نفت را مدیریت میکند. در حقیقت قانون ملیسازی صنعت نفت را تضعیف میکرد. بعد از دو سال تصمیمگیری میشد. مصدق میدانست که آمریکا و انگلیس به دنبال براندازی او هستند. پس میدانست که پس از دو سال او در این مسند نخواهد بود. در این به ظاهر پیشنهاد، هیچ پیشنهادی نبود. در حقیقت آنها میگفتند که برای دو سال همه چیز را معلق کنیم، ما دو سال این صنعت را میگردانیم و بعد از دو سال تصمیمگیری میکنیم. این ملیسازی نبود. ذهن خلیل ملکی درگیر حزب توده بود و آنها را بابت نپذیرفتن آن سرزنش میکرد. مصدق نیز به خاطر دلایلی که گفت با آن موافقت نکرد؛ طی دو سال من دیگر نخواهم بود و آنچه با آن سروکار خواهیم داشت یک نخستوزیر از مردان شاه است که با برگرداندن شرکت نفت ایران و انگلیس بسیار خوشحال خواهد بود. پس دوباره باید ببینیم که چه چیزی روی میز بوده و نه در روزنامه. مردم قطعاً به روزنامه نگاه میکردند و میگفتند که این پیشنهاد بانک جهانی است و ما بیطرف هستیم. کسی مانند مصدق به جزئیات نگاه میکند. چه کسی صنعت نفت را مدیریت خواهد کرد؟ چرا تنها دو سال است و یک قرارداد موقت دو ساله؟ این امضای یک توافق نیست… این ایده که تهدید حزب توده اجازه چنین تصمیمگیری را از او گرفت کاملاً رد شده است. هیچ ارتباطی با نفوذهای خارجی ندارد. برخی زیرکزاده را سرزنش میکنند. خود مصدق هرگز چنین پایان بازی را برای غرامت دادن نمیپذیرفت یا حتی قرارداد بانک جهانی که اصلاً قراردادی نبود. پس کسانی که میگویند مصدق باید با بانک جهانی توافق میکرد باید بگویند که مصدق در وهله اول نباید صنعت نفت را ملی میکرد. اگر این ملیسازی رخ نمیداد کودتایی هم در کار نبود و اگر کودتایی نبود تاریخ ایران متفاوت میشد. پس از ابتدا نباید ملیسازی صنعت نفت رخ میداد.» (گفتوگو با دیدارنیوز، ۲۸ خرداد ۱۳۹۹)
پس از ۷۰ سال مجادله بر سر رد پیشنهاد نفتی از سوی مصدق، یکی از کارشناسان ایرانی بانک جهانی در کتابی که بر پایه اسناد منتشرنشده نوشته، شرح داده که این بانک به عنوان سخنگوی بالفعل انگلیسیها رفتار کرده بود.
نیکلا گرجستانی در کتاب «جلوتر از زمان خود» (میراث محمد مصدق در ایران و زویاد گامساخوردیا در گرجستان / انتشار به انگلیسی در سپتامبر ۲۰۲۱) که در دو جلد درباره رهبران ملیگرایی در ایران و گرجستان نوشته، با استناد به آرشیو اسناد محرمانه بانک جهانی که با سوابق رسمی انگلیس و آمریکا تکمیل شده، اثبات کرده که پیشنهاد بانک جهانی منطبق بر خواستههای شرکت سابق نفت ایران و انگلیس تنظیم شده بود.
گرجستانی در روز ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ در سالگرد درگذشت دکتر مصدق در کلابهاوس خبرگزاری جبهه ملی ایران، توضیحاتی درباره کتاب خود داده که «تاریخ ایرانی» متن و فایل صوتی گفتههای او درباره پیشنهادات بانک جهانی را منتشر میکند:
***
۶ پیشنهاد برای حل بحران نفت به ایران ارائه شد که اکثر آنها با استفاده از عبارات زیرکانه، نیت واقعی را نهانسازی میکردند: یعنی حفظ کنترل خارجی بر عملیات یا بار غرامتی را تحمیل کنند که ایران برای دههها گرو گذاشته شود.
یکی از این پیشنهادات توسط بانک جهانی ارائه شد. حتی حامیان دکتر مصدق از او به خاطر نپذیرفتن پیشنهاد بانک جهانی انتقاد کردهاند مانند دکتر کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد که گفته نپذیرفتن این پیشنهاد بزرگترین اشتباه دکتر مصدق بود. اما آنها متاسفانه از آنچه داخل سازمان بانک جهانی میگذشت آگاه نبودند.
داستان مذاکرات با بانک را در فصل ۷ کتاب خود به طور مفصل شرح دادم. بطور خلاصه، پیشنهاد بانک جهانی برای فعالسازی مجدد عملیات نفتی ایران برای صادرات نفت بود. بانک جهانی میخواست که به عنوان یک آژانس مدیریتی، از طرف هر دو سوی مناقشه یعنی هم انگلیس و هم ایران عمل کند و نه تنها از طرف دولت ایران. به علاوه بانک جهانی اصرار بر استخدام تکنیسینهای انگلیسی داشت تا تاسیسات را به طور «کارآمد» اجرا کند. این دو ماده کلیدی به عنوان موانع غیرقابل عبور برای توافق با دولت ایران بود.
من سالهاست که درباره این موضوع تحقیق میکنم. در سال ۱۹۸۰ برای اولین بار این آرشیو را دیدم و تاکنون حدود ۳ هزار صفحه از اسناد را مطالعه کردم. نتیجهگیری من اینست که بانک جهانی به عنوان نهاد بینالمللی واقعاً بیطرف رفتار نکرد بلکه به عنوان سخنگوی بالفعل انگلیسیها رفتار کرد. به طور مثال موقعی که بانک جهانی پیشنهاد خود را تنظیم میکرد که به مصدق ارائه کند، دو مدیر شرکت سابق نفت انگلیس و ایران، آقایان اسنو و گس (همان نام در قرارداد معروف گس – گلشائیان) به مدت دو، سه هفته در واشنگتن بودند و با رؤسای بانک جهانی و کارشناسان ساعتها مذاکره کردند و نتیجه آن مذاکرات پیشنهاد بانک جهانی بود که طبق خواستههای شرکت سابق تنظیم شده بود.
پیشنهاد بانک جهانی نه به عنوان یک طرح توسعه بلکه به عنوان یک طرح سیاسیمحور برای عملکرد تکنیسینهای بریتانیایی در طول دو سال طراحی شده بود؛ از نظر عمرانی اگر نگاه کنیم چرا پنج سال نبود و چرا از تکنیسینهای آمریکایی یا اروپایی نام برده نشده بود؟ طرح به گونهای بود که در طول دو سال فقط تکنیسینهای بریتانیایی که با آبادان و صنعت نفت ایران آشنایی داشتند، میتوانستند کار کنند.
با اصرار اینکه تکنیسینهای بریتانیایی برای «عملیات کارآمد» ضروری هستند (یعنی کسانی که با این تکنولوژی آشنا بودند تا بتوانند در عرض دو سال ظرفیت پالایشگاه آبادان را به صد درصد برسانند)، بانک جهانی یک «اسب تروا» را در زیر لوگوی خود ایجاد کرد.
در این مقطع کارمندان بانک جهانی به شیوهای کاملاً حرفهای رفتار و اغلب سعی میکردند گزینههای معقولی برای حل مسائل کلیدی پیدا کنند اما مدیریت بانک جهانی به طراحی اولیه (حضور دو ساله تکنیسینهای انگلیسی) پایبند بود و تلاشهای کارمندان برای یافتن گزینههایی که مصدق میتوانست بپذیرد را به طور سیستماتیک رد میکرد.
یک کارمند ارشد بانک جهانی در یادداشتی داخلی این پرسش را مطرح کرد: این پیشنهاد بانک را به کجا میکشد؟ و پاسخ او این بود: از نظر ایرانیان، در صورت انجام معامله، آنها را به پایین رودخانه فرستادن … و برای انگلیسیها یک خدمتکار سهل.
این چکیدهای بود از موضوعی که طی ۷۰ سال اخیر گفتهاند دکتر مصدق اشتباه کرد که پیشنهاد بانک را نپذیرفت و برای من به عنوان یک کارمند سابق بانک جهانی که ۴۰ سال در آنجا فعالیت میکردم، بیان این مسائل مشکل است اما در تاریخنویسی باید به این ماجرا چه خوب و چه بد پرداخت و فکر میکنم نتیجه پژوهش من میتواند این ابهامات را برطرف کند.
فایل صوتی این بخش از اظهارات آقای گرجستانی را در زیر بشنوید.
*) زویاد گامساخوردیا(به گرجی: ზვიად გამსახურდია) سیاستمدار گرجی و نخستین رئیسجمهور گرجستان پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی میباشد.[۱]وی در سال ۱۹۳۹ در تفلیس پایتخت گرجستان متولد شد. پدرش کنستانین گامساخوردیا یک شخصیت دانشگاهی و از نویسندگان قرن بیستم گرجستان بود.[۲] در اوایل استقلال گرجستان و در دولت گامساخوردیا، تعریف تندروانهای از ملیگرایی گرجی ارائه گشت نه تنها تأثیر مثبتی بر روند یکپارچگی و همبستگی ملی نداشت، بلکه موجب هراس و طرد دیگر گروههای قومی گشت.[۳]