بیست و نهم فروردین (هجدهم آوریل) سالروز آبگیری سد سیوند است. بدون تردید ساختن هیچ سد، و کلاً ساختن هیچ بنایی در ایران امروز، به اندازهی ساختن سد سیوند با اعتراض هایی مدنی، و سر و صدایی جهانی، همراه نبوده است.
از اوایل سال ۱۳۸۴ که «کمیته بین المللی نجات پاسارگاد» (۱) خبر آبگیری سد سیوند و احتمال خطر ویرانی آرامگاه کوروش بزرگ را (که به تازگی به عنوان مکانی مقدس در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت شده بود) در آمریکا اعلام کرد، تا وقتی که جمهوری اسلامی با لجبازی بی خردانهای فرمان آبگیری آن را صادر نمود، دو سال طول کشید.
در این مدت حدود دویست هزار امضا خطاب به مردمان جهان و سازمان یونسکو جمع آوری شد، دهها تظاهرات مدنی در داخل و خارج ایران به راه افتاد، و مهمترین شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی و دهها کارشناس محیط زیست و تاریخدان و باستان شناس سرشناس در ارتباط با خطرات مختلف آن گفتند و نوشتند. مهمتر از همه همراهی و همکاری گستردهی رسانههای فارسی زبان خارج کشور، و برخی از نشریات بین المللی سبب شد که مساله سد سیوند و نجات پاسارگاد به درخشان ترین «جنبش فرهنگی» دوران معاصر ایران تبدیل شود. (۲)
در نهایت، جمهوری اسلامی، که به رسم همیشگی خود در مقابل هر خواست حقوق بشری ایستادگی میکند، سد سیوند را آبگیری کرد و تنگ بلاغی و بخش هایی از راه شاهی و آثار ارزشمندی از دوران هخامنشی را به زیر آب برد، اما به ناچار و با فشار یونسکو که نگران رطوبت زدگی آرامگاه کوروش بزرگ شده بود، بی سر و صدا آبگیری ارتفاع دریاچهی پشت سد را در چندین متر پایین تر از مقداری که در نظر گرفته بود متوقف کرد.
با این همه دو سال تلاش و پیگیری مردمان فرهنگ دوست ایران و جهان چند دستاورد مهم و مثبت هم داشت:
آرامگاه کوروش بزرگ، یعنی آرامگاه مهمترین شخصیت سیاسی و حقوق بشری ایران، که در عین حال به عنوان یک اثر کم نظیر میراث فرهنگی جهانی شناخته شده، از رطوبت زدگیِ ویرانگرانه نجات پیدا کرد. (حتی حکومت ناچار شد با وسایلی اندک رطوبت ناشی از آبگیری را از اطراف و بدنه بنا خشک کند.)
برای اولین بار پس از گذشت ۲۵ سال از انقلاب اسلامی، مردمان ایران به شکلی گسترده متوجه اهمیت و ارزش میراث تاریخی و فرهنگی غیر مذهبی خود که به طور جدی مورد تجاوز یک حکومت ایدئولوژیک قرار گرفته بود شدند.
برای اولین بار مردمان متوجه سد سازیهای بی رویهای شدند که از ده سال پس از انقلاب با سرعتی سهمگین میراث طبیعی و محیط زیست ایران را در خطر جدی قرار میداد. و حکومت آنها را، به عنوان یک افتخار، مدام به رخ مردمان میکشید.
در جریان تلاش هایی که برای نجات آرامگاه کوروش بزرگ میشد، کارشناسان پشتیبان بنیاد میراث پاسارگاد در ایران، با روش هایی علمی و مستند توضیح میدادند که آبگیری سد سیوند، و اصولا سدسازیهای بی رویهای که به سرعت و بدون هیچ پشتوانه عملی در همه جای خاک ایران به راه افتاده، نتیجهای برای کشاورزی ایران ندارد، بلکه تالابها و رودخانه و دریاچههای ایران را نابود خواهد کرد. و از آنجایی که امکان انتشار گفتههایشان در ایران نبود، بنیاد میرات پاسارگاد با همکاری رسانههای مختلف فارسی زبان، این گزارشها و خبرها را به شکلی گسترده منتشر میکرد و، در مقابل، کار مسئولین و وابستگان جمهوری اسلامی فقط انکار بود و با دروغ و تهدید و اتهام زنی سعی در خاموش کردن صدای معترضین داشتند. (۲)
تنها یک سال پس از آبگیری بی خردانهی سد سیوند روشن شد که گفتههای کارشناسان درست بوده است: تالاب زیبای بختگان که قرنها عمر داشت، و رودخانههای اطراف سد خشک شده، و تمام مناطق کشاورزی اطراف نابود شدند، و اکنون در بستر دریاچهی خشکِ سدی که به خاطرش میلیونها از جیب مردمان خرج شد، صرفاً محوطههای بزرگی از تاریخ و تمدن ایرانزمین نابود شده، هزاران درخت و رود و تالاب و دریاچه سوخته است.
و سد سیوند به مرور از آب تهی میشد تا جایی که اکنون قطرهای آب هم در آن نیست و تنها یادگاری شده از یک بی خردی بزرگ.
در همان روزهایی که کارشناسان التماس میکردند که این آبگیری انجام نشود، و دولت وقت میگفت «ما میلیونها خرج این سد کرده ایم»، صاحب این قلم، برای نجات پاسارگاد و بازگشت هزینههای ساختن سد سیوند چنین پیشنهاد کرد:
«الف: ساختن سد سیوند در همین مرحله که هست متوقف شده و پول دیگری برای تکمیل آن خرج نشود،
«ب: به طور رسمی اعلام شود که هیچ گاه از آن به عنوان سد استفاده نخواهد شد،
«پ: بر پیشانی آن و به همهی زبانهای دنیا نوشته شود: «این سد نیمه تمام ماند تا آثار فرهنگی، ملی و بشری پاسارگاد محفوظ بماند».
«ت: و آنگاه، از همین فردا، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری این سد نیمه تمام را برای تماشای مردمان بگذارد و برای بازدید این اثر ِ (که از لحظه توقف ارزشی تاریخی خواهد یافت)، مثل آثار باستانی دیگر که در موزهها هست، بلیت بفروشد.
«مطمئن هستم که تا پاسارگاد هست، و ایران هست (که آرزوی همهی ما جاودانگی آن است)، هر توریستی که از آن محل میگذرد با عشق به دیدار این سد نیمه تمام خواهد رفت. به خصوص آن هایی که به عشق دیدار آثار باستانی تخت جمشید و پاسارگاد از سراسر جهان به آنجا میروند به راحتی حاضرند برای تماشای سدی که به پاس احترام به ارزشهای معنوی بشری ناتمام مانده است چند دلاری خرج کنند.» (۴)
اما جمهوری اسلامی نه تنها درسی از این بی خردی نگرفت، بلکه در طی این ۱۱سال نیز تا میتوانست سد ساخت و نه تنها ثروتهای ملی ایران، بلکه منابع طبیعی، و آثار تاریخی و تمدنی ما را یکی پس از دیگری نابود کرد.
بر اساس فهرست منتشر شده از جانب شرکت مدیریت منابع آب ایران، ما تا قبل از انقلاب اسلامی کمتر از ۳۰ سد داشتیم {که همه حساب شده و دقیق کار خودشان را کردهاند و سبب ویرانی هیچ کجایی هم نشده اند} و از ده سال پس از انقلاب حدود ۶۴۷ سد بزرگ و کوچک ساخته شدهاند، آن هم به بهای خراب شدن بخش هایی از میراث فرهنگی و تاریخی ایرانزمین و نابودی دهها رود و دریاچه (گاه به عظمت دریاچهی ارومیه و رود کارون). و اکنون هم بیشتر این سدها غیرقابل استفاده شدهاند.
این نکات را دیگر فقط کارشناسان مستقل نمیگویند بلکه خود حکومتیها یکی پس از دیگری اعتراف میکنند که بر سر ایران و ایرانی چه آوردهاند:
– آقای کلانتری، که از ابتدای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تا سال سوم دولت اول محمد خاتمی وزیر کشاورزی بود و اکنون معاون حسن روحانی و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، میگوید: «هر بلایی که بر سر حوزه محیط زیست آمده طی چهار دهه گذشته بوده است. پیش از این مدت، بسیاری از شاخصهای محیط زیستی کشور، مثل آب، در جایگاه مناسبی قرار داشت». او همچنین گفته است که «سدسازیها ایران را به ورشکستگی آبی کشانده، و دیگر حتی یک تالاب و دریاچه زنده در کشور وجود ندارد.»
– چیت چیان، وزیر نیروی دولت یازدهم (که سی سال است در سمتهای مختلفی شاهد و ناظر این بی خردیها بوده)، تازه اعلام میکند که: «ظرفیت سدسازی در ایران به حد اشباع رسیده. ظرفیت ذخیرگاه سدهای ایران یک و نیم برابر میزان آبهای جاری است و بهتر است چنین پروژههایی حتا اگر اجرای آن آغاز شده باشد متوقف شود».
– رضا راعیی، مدیرکل دفتر مطالعات منابع آب ایران، اعلام میکند که: «پنجاد در صد مخازن سدهای کشور خالی ست».
اما فکر نکنید این حرفها به معنی خردمند شدن این مسئولین است، نه! درد این جاست که همین حکومت، همین دولت، و همین مسئولین هم اکنون با افتخار میگویند: «۶۸۳ سد دیگر را هم در مرحله اجرا و ساختن دارند!» و این یعنی ویران سازی ایران همچنان ادامه دارد.
—————————————-
۱ـ در سال۱۳۸۴ – ۲۰۰۵ «کمیته بین المللی نجات پاسارگاد» برای جلوگیری از آبگیری سد سیوند، و نجات آرامگاه کوروش بزرگ از خطر رطوبت زدگی و ویرانی تشکیل شد. اما پس از آبگیری سد سیوند، از آنجا که روند ویرانی آثار فرهنگی و طبیعی در ایران بالا گرفت، در سال ۲۰۰۷ کمیته نجات، با نام «بنیاد میراث پاسارگاد» به عنوان اولین ان. جی. اوی بین المللی برای حفظ میراث فرهنگی ایران رسما و طبق قوانین آمریکا تاسیس شد.
این بنیاد، و وب سایت اختصاصی آن که مربوط به میراث فرهنگی ایران می باشد، همچنان با نام savepasargad.com فعال اند.
٢ـ http://www.savepasargad.com/Saal-gasht-Abgiri-Sivand.htm
٣ـ http://www.savepasargad.com/August/goftego%20ba%20kourosh%20zaim.htm
۴ـ http://mag.gooya.com/culture/archives/040865.php