اغلب هنگامیکه نظم یک سازمان رعایت نمی شود، اعضای ساز مان به یکدیگر احترام نمی گذارند، بویژه هنگامیکه مرکزیت سازمان مورد تهاجم قرار می گیرد و سلسله مراتب- به قول ماکس وبر – به مثابه «ستون فقرات عقلانیت سازمان»، توسط اعضا خدشه دار می شود؛ در این شرایط اقتدار مرکزیت آسیب دیده و «دموکراسی مطلق»(یا همان هرج و مرج) بر قرار می شود!! چون تمامی قدرت به پائین کشیده می شود! و این وضعیت برای هر سازمانی خطر ناک است. چون برای داشتن یک دموکراسی معقول و با ثبات، دموکراسی و ثبات نباید مطلق باشد، بلکه «نسبی بودن» آنها، موجب ثبات پایدار سازمانی می شود. اما منظور من از این مقدمه طرح بحث دیگریست که چندان بی ارتباط با بحث مقدماتی هم نیست. میخواهم در مورد سکوت سازمانی و دلایل آن سخن بگویم.
دلایل سکوت سازمانی: برای سکوت در درون یک تشکیلات می توان دلایل بسیاری را شناسایی کرد:
– سکوت در اعتراض به وضعیت موجود،
– سکوت برای حفظ ثبات وضعیت موجود و جلو گیری از آسیب دیدن بیشتر سیستم،
_ شأن گرایی و «خود برتر پنداری»، در بد ترین حالت، و تلاش برای حفظ حرمت خویش، در بهترین حالت؛
– سکوت افراد با هوش هیجانی مناسب، به دلیل نداشتن حرفی برای گفتن،
— نا امید بودن از اظهار نظر: در این شرایط فرد به خود می گوید « حرف زدن من چه سودی دارد؟ پیشتر هم نظراتی دادم، اما کو گوش شنوا»؟!
– سکوت با هدف بی ثبات کردن قدرت مرکزی: یکی از دلایل سکوت و بازخورد ندادن، بی ثبات کردن مرکزیت و یا فردیست که منتظر بازخورد است؛ چراکه فرد ساکت می داند که مرکزیت سیستم منتظر «ارزیابی مثبت» و یا سازنده او می باشد.
در حوادث بعد از انتخابات ۸۸ خامنه ای از رفسنجانی خواسته بود تا در جهت تأیید نتایج انتخابات موضع گیری کند، اما رفسنجانی سکوت کرد و به دنبال آن خامنه ای با بکار گیری صفت «ساکتین فتنه»، یک انگ دیگر به انگ های چهل گانه انقلاب افزود، چراکه آن سکوت، ثبات نظام را برای مدتی برهم زد. آخوند ها میگویند وقتی یاران عمر به خاطر سکوت علی و عدم بیعت وی با عمر، به خانه علی حمله کردند، علی- که خود یلی بود- و چند تن از یارانش در خانه بودند، اما سکوت کردند(!). وقتی دلیل این انفعال را از وی پرسیدند، صدای اذان به گوش می رسید، علی با نشان دادن مناره مسجد، گفت:« بخاطر این اذان»! شاید مقصودش حفظ وحدت نظام بود. در این داستان من دو نوع سکوت سازمانی را شناسایی کردم: یک سکوت اعتراضی و بر هم زننده «ثبات مطلق» و یک سکوت برای حفظ «ثبات نسبی».
من آرزو دارم و خواهش می کنم، بویژه از دوستانی که مطلق اندیشی و «اتو گراسی» در سامان پنجم را رد کردند، که دموکراسی معقول و نسبی در سامان ششم را ارج نهاده، به «دموکراسی مطلق» تبدیل نکنند.
۱۳۹۹/۰۹/۲۲