«در ایران هر اعتراضی سیاسی است چون دولت در همه حیطهها حضور دارد.»
خیزشها و جنبشهای اجتماعی در اکثر موارد مثل آتش فشان، گردباد و زلزله و رانش زمین هستند. یکباره بدون امکان پیش بینی رخ میدهند و به نحوی پیش بینی ناپذیر خاتمه مییابند. از این جهت بسیار دشوار است که آنها را با مطالعات برنامه ریزی و کنترل شده (نظر سنجی از مشارکت کنندگان) یا درگیر (مصاحبه با معترضان حاضر در خیابان بالاخص در جوامع استبدادی و پلیسی) شناخت. اما در هر رویدادی برخی از رخدادها تعیین کنندهاند و برای فهم آن رویداد کلیدی هستند. مهمترین منبع برای فهم این رخدادها در خیزش دی ۹۶ شبکههای اجتماعی بودند. این شبکهها دریایی از اطلاعات را در اختیار محققان حرکتها و جنبشهای اجتماعی قرار میدهند. در این نوشته ده مشاهده در شبکههای اجتماعی (فیلمها و نوشتهها) را که نقشی تعیین کننده در فهم چرایی و چگونگی خیزش دیماه ۹۶ دارند مطرح و تحلیل میکنم:
۱. حضور زنان. در روزهای دی ۹۶ سه ویدیوی منتشر شده در شبکههای اجتماعی بیش از همهٔ ویدیوها مخاطب را تحت تاثیر قرار میدادند. در یکی از صدها ویدیوی منتشر شده زنی با روسری قرمز در برابر چند تن از ماموران نیروی انتظامی با هیبت ترسناک برای یک زن ایرانی که برای دههها سرکوب شده ایستاده و در برابر آنها فریاد مرگ بر خامنهای سر میدهد. او هنگامی این کلمات را بر زبان میآورد که دارد به سمت ماموران میرود و از آنها نمیگریزد یا فاصله نمیگیرد. در ویدیویی دیگر یک زن بر سر مامورانی که دارند جوانان را دنبال کرده و کتک میزنند و در پس زمینه صدایی شبیه به شلیک گلوله هم میآید ضجه میزند و فریاد میکشد و به ماموران میگوید جوانان را رها کنند و به انها حمله نکنند. در ویدیوی سوم هم مادری که فرزندش به زندان افتاده بود ضجه میزند که فرزندش را به سیاه چال بردهاند. ویدیوهای دیگری مثل ماموری که به مردم میگوید من باید با بیگانگان حمله کننده به ایران بجنگم و نه با شما، یا کمک کردن جوانها به همدیگر در زیر شلیک گلوله هم وجود دارند اما آن سه ویدیو رنج زنان ایرانی در سال ۱۳۹۶ و تحت حکومت دینی و نیز شجاعت آنها را گویاتر از همیشه به نمایش میگذارند.
۲. آمادگی سرکوب شهری. ویدیوهای منتشر شده در شبکهها اجتماعی نشان میدهند که در منطقهٔ مرکزی تهران تعداد نیروها حتی از افرادی که در پیاده روها حرکت میکردند بیشتر بود و در سراسر شهر تهران نیروهای گارد ویژهٔ سرکوب در حال آماده باش بودند. همچنین برخی از ایستگاههای مترو به سرعت تعطیل شدند. مشخص بود که حکومت برای سرکوب در مناطق شهری آمادهتر و هماهنگ شدهتر از سال ۱۳۸۸ بود و به سرعت نیروهایش را بسیج میکرد. این امر نشان میدهد که بیش از همه، قوای قهریه این اعتراضات را پیش بینی کرده و برای مقابله با آن در مناطق شهری بزرگ (نه کوچک) آماده بودند. در هفتهٔ اول اعتراضات حکومت نیروهایش را بر تهران متمرکز کرد بود. از همین جهت در شهرستانها معترضان مجال بیشتری برای اعتراض و حمله به مراکز مذهبی و دفاتر ائمه جمعه پیدا کردند. برخی شهرها مثل ایذه برای ساعاتی کاملا به اشغال معترضان درآمد و در برخی از شهرها به سرعت به مراکز انتظامی دستور تیر داده شد. ویدیوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی نشان میدهند که در برخی از شهرها اراذل و اوباش را با قمه به صحنه آوردند تا نمایش قدرت بدهند.
دعوایی که پس از اوج گیری اعتراضات و فیلتر شدن اینستاگرام و تلگرام میان مقامات حکومتی و دولتی بالا گرفت بر سر حقوق شهروندان نیست. دعوا بر سر میزان چگونگی کنترل حکومت بر ارتباطات شهروندان و هزینه و فایدهٔ شیوههای کنترلها در شبکههای اجتماعی است. دولت و بخشی از نیروهای امنیتی فوایدی برای این شبکهها از حیث کنترل سیاسی و اجتماعی قائل هستند اما دیوانسالاری دینی و دستگاه قضایی و بخشی دیگر از نیروهای امنیتی ریسک آن را بالا تصور میکنند. دورنمای این دعوا محدودتر شدن شبکههای اجتماعی است
۳. اعتراض در نظام تمامیت خواه. بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی این حرکت را انقلاب علیه گرانی یا انقلاب نان و کار نامیدند. این داوری ساده انگارانه و تقلیلگرایانه است. در خیزش دی ۹۶ تفکیک سیاست و اقتصاد که در همهٔ تحلیلهای تولید شده در نهادهای حکومتی نیز انجام گرفته تفکیکی بیهوده و رهزن است. در ایران اقتصاد و بازار آزاد وجود ندارد تا بتوان حیطهٔ معیشت و سیاست را از هم جدا کرد. در ایران هر اعتراضی سیاسی است چون دولت در همه حیطهها حضور دارد. وقتی فرماندهان سپاه رستوران و شیرینی فروشی دارند اعتراض به آنها نیز سیاسی میشود. دولتی که اکثر منابع ثروت و درآمد کشور را در اختیار دارد، تاراج و اتلاف و خاصه خرجی میکند طبعا نمیتواند میان مطالبات معیشتی و سیاسی فاصله اندازی کند. در نظام سرمایه داری و بازار آزاد قیمت تخم مرغ را به عرضه و تقاضا یا عدم پرداخت حقوق را به صاحبان کارخانهها نسبت میدهیم. در ایران همه چیز به دولت وصل است و اعتراضها هم به جد به آن معطوف میشود. حکومت اگر میخواهد از انبوه اعتراضان رها شود امور مردم را به خود آنها وابگذارد و منابع ملی را نیز برای آیندهٔ شهروندان سرمایه گذاری کند.
۴. اصلاح طلبان به عنوان بخشی از سازمان تبلیغاتی سرکوب. ادبیات بخش عمده و قدرتمند اصلاح طلبان در توئیتر و تلگرام ادبیات سرکوب بود: اغتشاش، آشوب، سوء استفاده، تحریک شده، دست خارجی، دسیسه، و تجزیه (مهمترین آنها اطلاعیه مجمع روحانیون مبارز)، تمامیت خواهی و اقتدارگرایی و نظام سرکوب را نادیده میگیرند. اینها توهین به معترضان است. بعد از خیزش دی ۹۶ و مواضع اصلاح طلبان این مسئله کاملا رسمیت دارد که اصلاح طلبان به بخشی از دستگاه تبلیغاتی سازمان سرکوب تبدیل شدهاند. حتی برخی از کسانی که نامهٔ ۱۶ نفرهٔ اصلاح طلبان مبنی بر پرهیز از توطئه اندیشی را امضا کردند در مواضع منفرد خود به آن اتکا کرده بودند (مثل عباس عبدی). برای این قرار گرفتن اصلاح طلبان در چارچوب بخش تبلیغاتی سازمان سرکوب شواهد کافی وجود دارد. آنها در دورهٔ اعتراضات به انسانیت و اخلاق کاری نداشتند: مشغول انتقام گیری از جناح مقابل و تقرب به سازمان سخت افزاری سرکوب بودند. آنها به جای طرف ضعیف و بیصدا را گرفتن در سمت قدرت ایستادند و حرکت معترضان را با اقدامات مسلحانهٔ مجاهدین خلق در دههٔ شصت مقایسه کردند (حداقل عبدی و علوی تبار). اصلاح طلبان در سال ۹۶ بخشی از هسته اصلی قدرت هستند؛ آنها که نیستند کاملا محذوفند. اصلاح طلبان به جای آنکه به حکومت بگویند ما داریم رفتار شما را میپاییم از اقدامات حکومت دفاع میکنند. در دنیایی که توئیتر هست بعد از اینکه جعفری سرکوب اعتراضات را به طور رسمی اعلام کرد تاجزاده و معین تازه به زدن توئیت مشغول میشدند. آنها به طور تلویحی میگویند باید شرایط روحانی را فهمید اما نمیگویند باید شرایط اقشار کم درامد را درک کرد. اصلاح طلبان به خوبی سخن خامنهای را آویزهٔ گوش خود کرده بودند که نمیشود هم از منافع سیستم برخوردار باشند و هم اپوزیسیون. به همین علت از نمایش نقش اپوزیسیون منصرف شده و به رادیو و تلویزوین دولتی تبدیل شدند. این موضوع از سوی جناح مقابل بیپاسخ گذاشته نشده تا حدی که عزت الله ضرغامی از دگر اندیشی دفاع کرده است.
۵. افسران جنگ نرم غائب بودند. پس از جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ تاکید حکومت بر آن بود که برای مقابله با انعکاس اعتراضات در سایتها و شبکههای مجازی بسیجیان و هواداران حکومت نیز باید در دفاع از حکومت و اسلامگرایی حضوری پر قدرت در فضای وب داشته باشند. غیبت بسیار گویای این «افسران جنگ نرم» در جریان اعتراضات سال ۹۶ در شبکههای مجازی و واگذاری تبلیغات حکومتی به تلویزیون دولتی و سازمان تبلیغات اسلامی (برای به راه اندازی راهپیماییهای خودجوش) نشان میدهد که افسران جنگ نرم به جای فعالیت در شبکههای اجتماعی به حیطهٔ هک کردن و باج گیری در فضای وب مشغول هستند و اصولا در حیطهٔ اقناع افکار عمومی و شستشوی اذهان فعالیت چندانی ندارند.
۶. ناسزاها و تهمتها. از خس و خاشاک و میکرب نامیده شدن معترضان در جنبش سبز (توسط احمدینژاد و خامنهای) در رادیو و تلویزیون دولتی به کرکس (محمد رضا جلاییپور) و بیریشه (عطا مهاجرانی) در شبکههای اجتماعی و داعشی و بدتر از آن (حسین شریعتمداری) و مترسک (مداح نماز جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۶) در دستگاه تبلیغات دولتی رسیدیم. در جنبش سبز معترضان را به آتش زدن قرآن متهم کردند و در خیزش دی ۹۶ به آتش زدن پرچم ایران. پرچمی که فقط یک بار آتش زده و فیلم آن در شبکههای اجتماعی منتشر شد پرچم ایران نبود؛ پرچم جمهوری اسلامی بود با آرم الله و مملو از الله اکبر. طرفداران جمهوری اسلامی نمیخواهند تفاوت میان ایران به عنوان یک دولت- ملت و جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم سیاسی را ببینند. ایران تا سال ۱۳۵۷ وجود داشت بدون پرچمی پر از نشانههای مذهبی.
بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی این حرکت را انقلاب علیه گرانی یا انقلاب نان و کار نامیدند. این داوری ساده انگارانه و تقلیلگرایانه است. در خیزش دی ۹۶ تفکیک سیاست و اقتصاد که در همهٔ تحلیلهای تولید شده در نهادهای حکومتی نیز انجام گرفته تفکیکی بیهوده و رهزن است. در ایران اقتصاد و بازار آزاد وجود ندارد تا بتوان حیطهٔ معیشت و سیاست را از هم جدا کرد. در ایران هر اعتراضی سیاسی است چون دولت در همه حیطهها حضور دارد. وقتی فرماندهان سپاه رستوران و شیرینی فروشی دارند اعتراض به آنها نیز سیاسی میشود. دولتی که اکثر منابع ثروت و درآمد کشور را در اختیار دارد، تاراج و اتلاف و خاصه خرجی میکند طبعا نمیتواند میان مطالبات معیشتی و سیاسی فاصله اندازی کند
۷. «مرگ بر خامنهای» کودکان. سه ویدیو در شبکههای اجتماعی دستههایی ۲۰ تا سی نفره از کودکان را نشان میدهند که دارند شعار مرگ بر خامنهای سر میدهند. هر سه ویدیو مشخص است که در شهرهای کوچک گرفته شدهاند. این ویدیوها نشان میدهند که جمهوری اسلامی نه در سرازیری سقوط است بلکه قبلا در ذهن کودکان ایرانی در مناطق کم جمعیت پروندهاش بسته شده است. این کودکان بر خلاف کودکان شهری که پدران و مادرانشان آنها را از کودکی به دوگانه گویی و رفتار دوگانه در خانه و مدرسه آموزش میدهند با همان سادگی روستایی و مناطق دورافتاده آنچه را در دل و جانشان میگذرد بیان میکنند. این گونه رخدادها در ماههای پایانی حکومت پهلوی شاهد بودیم. منظر این نیست که این حکومت یکی دو ماه دیگر حتما سقوط میکند اما نشانههای بسیاری از این سقوط در ایران دیده میشود.
۸. ضعفی که قوت میبخشد. بنا به مشاهدهٔ چند بارهٔ فیلمهای اعتراضات در شبکههای اجتماعی میان ۵۰ تا ۵۰۰ هزار تن (بنا به حداقل ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ هزار نفر در ۱۰۰ شهر) در ایران به خیابان آمدند و خودکامکی مذهبی، فساد دامنگیر و ساختاری، دیوانسالاری دینی و تمامیت خواهی را نفی کردند و فعالان سیاسی و مدنی، روشنفکران، نویسندگان، چهرههای ورزشی و هنری نه تنها آن را نادیده گرفتند بلکه در سمت حکومت ایستادند. استمرار طلبان میگویند نمیدانند معترضان چه میخواهند آما ویدیوها نشان میدهند که انها خواستههای روشنی دارند. در شبکههای اجتماعی بسیاری بودند که معترضان را بیسواد و کتاب ناخوانده و بیاطلاع معرفی میکردند. چهرههایی که در داخل از این صداهای افراد بیصدا حمایت کردند بسیار قلیل بودهاند. قوت این قشر آن است که در معرض مهملات و یاوه گوییهای ضد غربی، ضد امریکایی، ضد اسرائیلی و ضد لیبرالی آل احمد، شریعتی، نراقی، شایگان، سروش، بازرگان و مانند آنها قرار نگرفتهاند. نسلی که در معرض انبوهی از یاوه قرار گیرد همهٔ آنها را نادیده میگیرد. البته ضعف این قشر موجب شرم و خجلت همهٔ کسانی است که در پیرامون و حلقات رانتهای حکومت قرار داشته و دارند.
۹. قدرت بیانتهای قدرتهای بیگانه. مقامات جمهوری اسلامی مدیریت اعتراضات دی ۹۶ را به ایالات متحده، اسرائیل، عربستان سعودی و سلفیها و حتی اقلیم کردستان نسبت میدادند (در این دوره بریتانیا و فرانسه به مرخصی فرستاده شدهاند؛ روسها بعد از سرکوب مخالفان چپ از سال ۱۳۶۱ از فهرست توطئه گران خط زده شدند). ذکر اقلیم کردستان از شاهکارهای این دوره است. این نسبتها (هر چند بیهوده و بیشاهد) که بعضا متکی بر فعالیت افرادی در اقلیم کردستان یا عربستان سعودی در شبکههای اجتماعی در گزارش این رویداد است اگر درست میبود اقرار به ضعف مفرط نهادهای امنیتی کشور است. مقامات نظامی و امنیتی صرفا به دلیل همین ادعایی که دارند باید استعفا دهند چون به وظایف خود عمل نکردهاند. از سوی دیگر باید به عربستان سعودی و اقلیم کردستان (یا دورتر از آنها ایالات متحده و اسرائیل) تبریک گفت که میتوانند دهها تا صدهزار تن را در ایران با توئیتر و تلگرام و اینستاگرام علیه حکومت بسیج کنند و باعث شوند حکومت صدها هزار نیروی انتظامی، بسیجی و سپاهی را علیه آنها به خیابان بیاورد.
۱۰. چگونگی درس آموزی از خیزش. همهٔ کانالهای تلگرامی و سایتهای روزنامههای دولتی و شبه دولتی از روز دوم اعتراضات در ارکستر «درس آموزی از اغتشاشات» مینواختند. آنها میگویند دولت باید به اقشار محروم رسیدگی کند اما نمیگویند منابع عمومی چگونه صرف میشود. در باب عبرتهایی که حکومت باید از اعتراضات بگیرد یکی از تبلیغاتچیهای حکومت مینویسد: «اندازه تحرکات خالص ضدانقلاب در شهرها را برآورد کردیم. و البته ضعفمان در مواجهه با اغتشاشات در شهرهای کوچک را شناختیم.» (الف ۱۵ دی ۱۳۹۶) عبارت فوق به خوبی نشان میدهد که در کانالها و سایتهای ظاهرا خبری و شبه دولتی این نیروهای امنیتی هستند که مطلب مینویسند و اصولا رسانه و تحلیل در جمهوری اسلامی وجود ندارد؛ دستگاه تبلیغاتی و تحلیلهای امنیتی وجود دارند.
در این درس آموزیها ساخت و پاخت در بالا از سوی فعالان سیاسی دو طرف پیشنهاد میشود تا امکان کنترل سیاسی بیشتر فراهم شود. به گفتگوی علیرضا علوی تبار و سلیمی نمین با اعتماد آنلاین نگاه کنید. هیچکدام به مبانی اقتدارگرایانه و تمامیت خواهانهی نظام اشاره نمیکنند. ابدی بودن نظام برای آنها مفروض است و بر سر بالابردن امکان قدرت نظام در مواجهه با بحرانها سخن میگویند. این یعنی کنار آمدن جناحها با هم برای مواجه با اعتراضات پیش رو: «اگر این گفتوگو آغاز شود بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. من معتقد نیستم در این گفتوگوها حتما به توافق میرسیم. باید با فرض باقی ماندن اختلافات گفتوگو را آغاز کنیم، بعد بر سر اینکه با حفظ هویتهای متفاوت در جهت موضوعاتی که اتفاق نظر داریم، توافق میکنیم.» (علیرضا علوی تبار، اعتماد ۱۶ دی ۱۳۹۶) اتفاق نظر بر سر تداوم رژیم جهل و تبعیض و تحقیر است و اختلاف نظر بر سر شیوهٔ انجام آن. علوی تبار این اعتراضها را میخواهد وجه المعامله با نیروهای امنیتی و اصلاح طلبان قرار دهد: «چرا در مورد میزان اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی صحبت نمیکنیم و برای حل آن وارد مذاکره نمیشویم؟ در حالی که همه اتفاق نظر داریم که جامعه نباید دوقطبی شود.» (همانجا) او در اینجا دارد مستقیما به سخن خامنهای مبنی بر پرهیز از دو قطبی نشدن جامعه اشاره میکند. اصلاح طلبان برای به راه افتادن معامله حاضرند واقعیات را نیز انکار کنند: «خوشبختانه دستگاههای کنترلکننده اعتراضات برخورد بدی با معترضان نداشتند» (همانجا) در حالی که بنا به گزارشهای رسمی ۲۲ نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدهاند. برخی صرفا برای پیشگیری از فعالیتشان بازداشت شدهاند. البته ایشان به جای گلولهٔ فلزی نوع پلاستیکی آن را توصیه میکنند.
***
تلاش بیوقفهٔ حکومت برای بستن این شبکهها بعضا برای بستن مسیرهای کشف رخدادها در ایران و بعد داستان سازی در وزارتخانهٔ حقیقت است. دعوایی که پس از اوج گیری اعتراضات و فیلتر شدن اینستاگرام و تلگرام میان مقامات حکومتی و دولتی بالا گرفت بر سر حقوق شهروندان نیست. دعوا بر سر میزان چگونگی کنترل حکومت بر ارتباطات شهروندان و هزینه و فایدهٔ شیوههای کنترلها در شبکههای اجتماعی است. دولت و بخشی از نیروهای امنیتی فوایدی برای این شبکهها از حیث کنترل سیاسی و اجتماعی قائل هستند اما دیوانسالاری دینی و دستگاه قضایی و بخشی دیگر از نیروهای امنیتی ریسک آن را بالا تصور میکنند. دورنمای این دعوا محدودتر شدن شبکههای اجتماعی است. نظام به دلیل امکان بسیج سیاسی و اجتماعی از طریق این شبکهها نمیتواند به شیوهٔ گذشته ادامه دهد با توجه به اینکه بحرانهای کارآمدی، مشروعیت و نفوذ حکومت تشدید شده و خواهد شد. احتمالا حکومت از قدرت انحصاری برخی شبکهها مثل تلگرام خواهد کاست و تعداد این شبکههای در دسترس را بیشتر خواهد کرد (مثل واتس اپ) و از سوی دیگر با بازی موش و گربه (بستن و باز کردن و محدودیت) استفاده از آنها را با دشواری مواجه خواهد کرد، کاری که با وایبر انجام شد.