او علاوه بر کارهای دانشگاهی، در جریان جنگ جهانی دوم، در حین کار برای دستگاه جاسوسی بریتانیا، در بازارها و خیابانها پرسه زد. با گولدا مئیر، نخست وزیر اسبق اسرائیل، به دلیل حمایت سرسختانهاش از اسرائیل، در آشپزخانهاش چایی نوشید. با پاپ جان پُل دوم نهار خورد و حتی در تخت طاووس، مهمان شاه ایران بود.
فرارو– دیدگاههای او، از جنگ عراق گرفته تا برخورد تمدنها، جنجالبرانگیر بوده است.
به گزارش فرارو، از میان موسسات علمی غرب، افراد زیادی تاریخ و فرهنگ شرق را مطالعه کردهاند که اصطلاحا با نام مستشرق شناخته میشوند، اما بدون شک تعداد اندکی از آنها تاریخ را به امروز پیوند دادند از آن سلاح مهلکی ساختند. برنارد لوئیس از جمله این افراد است که تاریخ و زبانهای جهان اسلام را به دقت مطالعه کرد و حاصل مطالعات خود را به خدمت آمریکا و اسرائیل درآورد.
برنارد لوئیس، مستشرق یهودی و مشاور دولت جورج بوش، شنبه گذشته در نیوجرسی آمریکا در سن ۱۰۱ سالگی درگذشت.
شاید اگر لوئیس مانند بسیاری از مستشرقان دیگر، در کنج کتابخانههای شرق میماند و وارد محافل قدرت در واشینگتن نمیشد، امروز کمتر کسی او را “مستحق جهنم” میدانست.
برخی در خاورمیانه، لوئیس را با “طرح جهنمی تجزیه جهان اسلام”، میشناسند. در عین حال، در غرب او را مبدع اصلی نظریه “برخورد تمدنها” میدانند.
لوئیس کیست؟
لوئیس در سال ۳۱ ماه می ۱۹۱۶، در اوج جنگ جهانی اول، در یک خانواده متوسط یهودی در بریتانیا دیده به جهان گشود. در دانشگاههای بریتانیایی و فرانسوی تحصیل کرد و در سال ۱۹۳۸ استادیار مطالعات اسلامی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن شد. بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۴ به مرتبه استادی رسید و در نهایت لوئیس در سال ۱۹۸۲ شهروند آمریکا شد تا از نزدیک بتواند محتویات فکری طرح خود را به سیاستمداران آمریکایی انتقال دهد.
لوئیس را تاثیرگذارترین تاریخدانی میدانند که پس از جنگ جهانی دوم در مورد دنیای اسلام و خاورمیانه کار کرده است. تحقیقات و نوشتههای او مرجع شناخت دنیای اسلام و تاریخ عرب برای اروپا و آمریکا بوده است. محافل علمی برنارد لوئیس را به عنوان یک کارشناس خبره تاریخ دنیای اسلام به خصوص ایران، ترکیه و اعراب میدانند.
لوئیس استاد بازنشسته دانشگاه پرینستون است و به ۱۲ زبان مسلط بود و بالغ بر ۳۰ عنوان کتاب و هزاران مقاله درباره خاورمیانه و دنیای اسلام تالیف کرده است. مهمترین آثار او عبارتند از: آینده خاورمیانه، تنوع هویتی در خاورمیانه، شکلگیری خاورمیانه مدرن، عرب در تاریخ، اسلام: از پیامبر محمد (ص) تا استیلا بر قسطنطنیه، نژاد و بردگی در اسلام: بررسی تاریخی، بحران اسلام، اشتباه چه بود؟، ظهور ترکیه جدید و خاورمیانه و غرب.
نگاهی به آثار و تألیفات:
· ریشههای اسلامگرائی (۱۹۴۰)[۱]
· رساله عربی سیاسی و دیپلماتیک (۱۹۴۷)[۲]
· اعراب در تاریخ (۱۹۵۰)[۳]
· پیدایش ترکیه مدرن (۱۹۶۱)[۴]
· استانبول و تمدن های دولت عثمانی (۱۹۶۳)[۵]
· حشاشین: فرقهای رادیکال در اسلام (۱۹۶۷)[۶]
· قرائت کمبریج از تاریخ اسلام (۱۹۷۰)[۷]
· ویراستار کتاب اسلام: از حضرت محمد (ص) تا فتح قسطنطنیه (۱۹۷۴)[۸]
· یهودیان اسلام (۱۹۸۴)[۹]
. نژاد و بردهداری در خاورمیانه: تحقیقی تاریخی (۱۹۹۰)[۱۰]
· اسلام و غرب (۱۹۹۳)[۱۱]
. موزائیک خاورمیانه: بخشهایی از زندگی، نامهها و تاریخ (۲۰۰۰)[۱۲]
· کشف اروپا توسط مسلمانان (۲۰۰۱)[۱۳]
· اشتباه کجا بود؟: برخورد اسلام و مدرنیته در خاورمیانه (۲۰۰۲)[۱۴]
· بحران اسلام: جنگ مقدس و ترور نامقدس (۲۰۰۳)[۱۵]
· از بابِل تا مترجمین: تحلیل خاورمیانه (۲۰۰۴)[۱۶]
· اسلام: مذهب و مردم (۲۰۰۸)[۱۷]
· ایمان و قدرت: مذهب و سیاست در خاورمیانه (۲۰۱۰)[۱۸]
لوئیس و قدرت
پیوند این مورخ با قدرت، شهرت متناقضی برای او رقم زد. در محافل سیاست خارجی آمریکا، لوئیس به عنوان یک نظریهپرداز و کارشناس برجسته تاریخ خاورمیانه شناخته میشود. همین پیوند لوئیس با سیاستسازان بود که باعث بدنامی او در خاورمیانه و بعضا در مراکز دانشگاهی غرب شد. او خود به این امر واقف بود به طوری که در سال ۲۰۱۲ در این باره به روزنامه کرونیکل آو هایر اجوکیشن، گفت: “من برای بعضیها یک نابغهام، اما برخی دیگر من را تجسم شیطان میدانند”.
تاریخ برای لوئیس ابزاری برای فهم زمان حال است. به همین دلیل او همواره مایل بود دانشگاه و اندیشکدهها را به خدمت دولتهای غربی در بیاورد.
روابط لوئیس با محافل قدرت چنان قوی و مستحکم بود که تا به امروز سیاستمداران غربی و اسرائیلی از او به نیکی یاد میکنند. مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا روز یکشنبه، در بیانیهای به مناسب مرگ لوئیس، او را “دانشمند حقیقی و مرد بزرگی” توصیف کرد.
دو روز پس از درگذشت لوئیس، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، طی بیانیهای او را “یکی از بزرگترین دانشمندان مسائل اسلام و خاورمیانه دانست” که از جلسات متعدد با او، “درک ارزشمندی” کسب کرده است.
دیدار برنارد لوئیس با بنیامین نتانیاهو
به گفته روزنامه
واشینگتنپست، آثار لوئیس درباره تاریخ خاورمیانه، عمیقا دیدگاههای غربی درباره منطقه را ساخت. او شکافهای مهم فرقهای خاورمیانه را شناسایی کرد و بر مبنای همین علاقهاش به شکافهای قومی و فرقهای، از سوی بسیاری از تحلیلگران به تشویق غرب برای سوءاستفاده از این شکافها و تجزیه منطقه متهم شد.
او علاوه بر کارهای دانشگاهی، در جریان جنگ جهانی دوم، در حین کار برای دستگاه جاسوسی بریتانیا، در بازارها و خیابانها پرسه زد. با گولدا مئیر، نخست وزیر اسبق اسرائیل، به دلیل حمایت سرسختانهاش از اسرائیل، در آشپزخانهاش چایی نوشید. با پاپ جان پُل دوم نهار خورد و حتی در تخت طاووس، مهمان شاه ایران بود.
پس از اینکه در سال ۱۹۷۴ به دانشگاه پرینستون منتقل شد، شهرت او از محافل دانشگاهی فراتر رفت و به یک چهره تاثیرگذار در سیاست خارجی واشینگتن تبدیل شد.
دوستی لوئیس و رابطه ایدئولوژیکی او با حامی سرسخت اسرائیل، یعنی سناتور هنری جکسون، باعث ترقی سریع او در واشینگتن شد. به طوری که نهایتا قبل از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ او به حلقه برنامهریزان برجسته کاخ سفید و پنتاگون راه یافت.
برنارد لوئیس و هنری کیسینجر در دانشگاه تلآویو
همین جایگاه لوئیس بود که باعث شد او را پدر فکری حمله آمریکا به عراق و نیز پدر معنوی نئوکانهای آمریکا بدانند. البته لوئیس این دیدگاه را “بیمعنی” دانست. اما به هرحال ردیابی نوشتههایش، انکار او را بیمعنی میکند. او در سال ۲۰۰۲، یادداشتی به نام “زمان براندازی” در روزنامه والستریتژورنال نوشت و استدلال کرد که “تغییر رژیم ممکن است خطرناک باشد. اما گاهی اوقات خطرات اقدام نکردن، بزرگتر از خطرات اقدام کردن هستند”.
حمله آمریکا به عراق، تنها عامل انتقاد از لوئیس نبود. پیشتر، در پی شکست کشورهای عربی در جنگ با اسرائیل در سال ۱۹۷۳ و حمایت او از اسرائیل، باعث شد برخی او را “نماد استکبار غربمحور” بدانند.
لوئیس به سیاستمداران آمریکایی توصیه میکرد که در قبال خاورمیانه یا سرسختانه عمل کنند یا از آنجا خارج شوند. بر اساس این دیدگاه، برخی حتی از دکترین لوئیس سخن گفتند. با افزایش انتقادات از این مستشرق، او مکررا حمایت از حمله به عراق را انکار کرد و گفت: او صرفا از حمایت غرب از کُردهای شمال عراق پشتیبانی کرده است.
برخورد تمدنها
بسیاری از روشنفکران، ساموئل هانتینگتون را مبدع نظریه “برخورد تمدنها” میدانند. البته این درست است. اما نباید غافل شد که این نظریه ریشه در دیدگاههای لوئیس دارد. از منظر او، رقابت و اصطکاک بین جهان اسلام و جهان غربی اجتنابناپذیر است. لوئیس در سال ۱۹۹۰ طی مقالهای تحت عنوان “ریشههای خشم اسلامی”، از عبارت “برخورد تمدنها” سخن گفت. یعنی دو سال قبل از آنکه، ساموئل هانتینگتون این نظریه را وارد عرصه عمومی کند.
از دیدگاه لوئیس، دردسرهای خاورمیانه، در خود این منطقه ریشه دارند و نه حاصل مداخله استعماری خارجی.
ژاکوب هیلبرون، نویسنده کتاب “آنها میدانستند که درست میگویند: ظهور نئوکانها” به مجله آمریکایی یهودی گفت: “او (لوئیس)، پایههای فکری را برای این عقیده که یک امر بسیار اشتباه درباره جوامع عربی وجود دارد، فراهم کرد” و در نتیجه، آمریکا باید فقط از اسرائیل حمایت کند.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر آمریکا، لوئیس شهرت زیادی کسب کرد به طوری که این شهرت از محافل دانشگاهی فراتر رفت و وارد عرصع عمومی شد. دو کتاب او – اشتباه چه بود؟ (۲۰۰۲) و بحران اسلام (۲۰۰۳) – جزو پرفروشترین کتابها بودند.
به گزارش
واشینگتنپست، لوئیس با طعنه و کنایه درباره نقش القاعده در مشهور شدنش گفت: ” اسامه بن لادن من را مشهور کرد”.
برنارد لوئیس و نقشه تجزیه خاورمیانه و ایران
بعد از حملات ۱۱ سپتامیر او به شدت افکار تندرویی درباره خاورمیانه بیان کرد. به عقیده او در سالهای پس از حملات ۱۱ سپتامیر، خاورمیانه شاهد صعود رادیکالیسم و احساسات ضدغربی خواهد بود. در نتیجه در سال ۲۰۱۰ در کتاب “عقیده و قدرت”، صریحا گفت: ” یا برای آنها آزادی بیاوریم یا اینکه آنها ما را نابود خواهند کرد”.
یکی از مشهورترین نظریات لوئیس که به «دکترین لوئیس» شهرت یافته است، موضوع برخورد تمدنها و تجزیه ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه است. از این طریق، با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، خاورمیانه جدید متشکل از کشورهایی خواهد بود که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقهای آمریکا را نخواهند داشت و به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود.
نقشهای که گفته میشود پنتاگون بر اساس ایدههای لوئیس برای خاورمیانه ترسیم کرده است
لوئیس زیر آتش منتقدان
جدیترین منتقد دیدگاههای لوئیس، مستشرق معروف فلسطینی-آمریکایی، ادوارد سعید، است. سعید در آثار خود بشدت از “تحریف حقایق” توسط لوئیس انتقاد کرد و در سال ۱۹۸۲ در پاسخ به لوئیس، او را یک “دانشمند فعال سیاستی، لابیگر و طرفدار پروپاگاندا” دانست.
علاوه بر این سعید، در میان روشنفکران خاورمیانه، اساسا دیدگاه بسیار منفی درباره لوئیس وجود دارد. در پی درگذشت او، حتی برخی او را سزاوار جهنم دانستند.
روزنامه فرامنطقهای
رأیالیوم به مناسب پوشش خبر درگذشت لوئیس نوشت: ” بالاخره برنارد لوئیس پس از اینکه طرح جهنمیاش برای تجزیه جهان اسلام به کشورهای کوچک و فاقد وزن و در حال کشمکش محقق شد، از دنیا رفت”.
عاصم الدسوقی، استاد مصری تاریخ معاصر، ضمن انتقاد از “طرح استعماری” غرب برای تجزیه جهان اسلام، تصریح کرد که لوئیس پس از خیانت به عرب و موفق شدن این خیانت درگذشت.
به گفته الدسوقی، برنارد لوئیس در اجرای طرح استعماریشان، از استراتژی اجرای “آهسته، ولی مؤکد” استفاده میکنند. این مورخ مصری در پایان برای لوئیس آرزوی گرفتار شدن در جهنم کرد.
گفتنی است در خاورمیانه، به طور گسترده لوئیس را صاحب طرح تجزیه کشورهای منطقه بر اساس ویژگیهای قومی و مذهبی میدانند.
محمد عماره، پژوهشگر عرب، ضمن صهیونیستی خواندن طرح لوئیس، مقاله چندسال پیش یکی از مجلات پنتاگون را یادآوری کرد. در این مقاله به بهانه حل مشکل اقلیتهای دینی و مذهبی پیشنهاد شده که جهان اسلام تقسیم شود و ۳۰ موجودیت سیاسی جدید به آن اضافه شود.
عماره افزود: ” طرح صهیونیستی که لوئیس رئیس آن بود، شامل (تاسیس) کشور بلوچستان میشود که از ایران و پاکستان جدا میشود”.
به گفته رأیالیوم، طبق طرح لوئیس، سوریه به پنج کشور، مصر به دو کشور، ایران به چهار کشور و سایر کشورها نیز هر کدام به چند کشور تقسیم میشوند.
سعد الدین ابراهیم، استاد جامعهشناسی سیاسی، که دیدگاه نسبتا مساعدی درباره لوئیس دارد، او را یک مورخ “پرکار” دانست که تا اخر عمر در خدمت بریتانیا و آمریکا بود.
فرارو