نگار مرتضوی، روزنامهنگارنزدیک به حزب دموکرات آمریکا، میگوید تحریمهای حقوقبشری، تحریمهای اشخاص و سیاسی جدا هستند اما بازگشت به برجام اتفاق میافتد. بازگشت دوباره به برجام یعنی ایران و آمریکا به تعهدات خود به برجام بازگردند؛ چیزی که آقای ترامپ زیر آن زد.
مرتضوی-روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در واشنگتن، ستوننویس روزنامهی انگلیسی ایندیپندنت- در گفتوگویی زنده با اینستاگرام انصاف نیوز که در تاریخ ۱۸ آبانماه برگزار شد دربارهی ایران و انتخابات آمریکا صحبت کرد و به تاثیر روی کار آمدن جو بایدن از حزب دموکرات آمریکا پرداخت.
مرتضوی درمورد عملی شدن بازگشت آمریکا به برجام در همان هفتهی اول، میگوید: «این توصیهی بخشی از تحلیلگران ازجمله من است که هر چه سریعتر اتفاق بیفتد بهتر است؛ که به فضای انتخاباتی ایران در بهار و اتفاقات ریاست جمهوری هم کشیده نشود. برای اینکه راحتتر انجام میشود. وقتی تیم جدیدی در ایران بیاید و بخواهد دوباره به بحث بپردازد، زمانگیر است. راحتتر است که همین تیمی که اینجا هست و همان تیمی که آنجا بوده دوباره به آن چیزی که رویش توافق کردند برگردند و آن را ادامه دهند».
او همچنین درخواستها برای جبران خسارتهایی که ایران دیده است را منطقی میداند و میگوید که نمیداند منظور پرداخت نقدی است یا جبران به شکلهایی دیگر. با اینحال تاکید میکند که بایدن برای بازگشت به برجام نیز باید هزینهی سیاسی کند و برای این کار هم آماده است اما او هم میتواند درمورد جبران خسارت ایران بگوید این مسئله مربوط به دولت من نیست و کار آقای ترامپ بوده است.
این روزنامهنگار میگوید اوباما، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، دیپلماسی را به جای جنگ با ایران انتخاب کرد و اگرچه در دوران او سنگینترین تحریمها علیه ایران وضع شد اما او راه دیپلماسی را هم باز گذاشت. مرتضوی از سوی دیگر معتقد است که بایدن به برجام باز خواهد گشت و تحریمهای اقتصادی طبق توافق برجام میتوانند دورهای لغو شوند.
متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با نگار مرتضوی را در ادامه بخوانید:
مرتضوی: اوباما دیپلماسی را به جای جنگ انتخاب کرد
انصاف نیوز: موضوعی دربارهی باقی ماندن ترامپیست مطرح است؛ برخی از تحلیلگران گفتهاند ترامپ شاید بخواهد یک حزب دیگری را راه بیاندازد و جریان سومی ایجاد کند. به نظر شما این امکان وجود دارد؟
نگار مرتضوی: به هر حال ۷۰ میلیون نفر به او رای دادند، این یعنی اینکه در حزب خودش از عملکرد او آنقدر ناراضی نبودند که به او رای پایین بدهند. این مسئله یک نگرانیای را در میان دموکراتها ایجاد کرده است که آقای بایدن هم در سخنرانی اخیرش بر آن تاکید کرد که میخواهم شکافتها را کم کنم و با طرف مقابل کار کنم و گسستهای ایجادشده را کاهش دهم. به هر حال مهم است که خودش را بهعنوان رئیسجمهور همهی مردم آمریکا معرفی میکند. ناراضی بودن ترامپ و طرفدارهای پروپا قرص او ادامه پیدا خواهد کرد. همچنین رقابت دو حزب هم وجود خواهد داشت. ایجاد حزب سوم هم در آمریکا کار سختی نیست. امروز من هم میتوانم در آمریکا حزب بزنم. اینکه در آمریکا یک سیستم دو حزبی وجود دارد، به این دلیل نیست که احزاب دیگری وجود ندارند. احزاب دیگر وجود دارند اما اقبال گستردهای به آنها نیست. فکر نمیکنم اگر آقای ترامپ حزب سومی را تشکیل دهد، بتواند آنقدر اقبال داشته باشد تا طرفداران جمهوریخواه را در حد یک حزب سوم به سمت خود ببرد. به هر حال طرفداران آقای ترامپ از بدنهی حزب جمهوریخواه هستند؛ با بعضی از سیاستهای حزب مخالفت دارند اما نهایتا از حزب جمهوریخواه هستند.
ترامپ میتواند حزب جمهوریخواه را در دست بگیرد یا آن حزب را پس میزند؟
رابطهی آقای ترامپ با حزب جمهوریخواه بسیار عجیب بود؛ چیزی مثل عشق و نفرت. به هر حال از میان این حزب بالا آمد. حتی دیدیم آقای جورج بوش، رئیسجمهور سابق آمریکا، به آقای بایدن تبریک گفت. این تبریک مستقیما به آقای ترامپ این پیام را میدهد که دورهی شما به سر آمده و باید کنار بروی. بخشی از جمهوریخواهان از آقای ترامپ ناراضی هم هستند. اما استقبال بخشی از اعضای حزب و رایدهندگان هم به ترامپ دیده میشود. در چهار سال گذشته عملا بالاترین مقام جمهوریخواه بود. نمایندگان جمهوریخواه در کنگره خیلی در مقابل او نایستادند. حتی زمانی که خطرناکترین صحبتها را کرد. اگرچه کارهای او حتی با برخی از اصول حزب جمهوریخواه هم مغایرت داشت. رد پال، بوش و برادرش از جمهوری خواهانی بودند که چندین بار مقابل او ایستادند. اما در مجموع از آن رای میلیونی و اقبالی که در بدنهی حزب و رایدهندگان وجود دارد، حساب میبرند.
آیا دموکراتها با جمهوریخواهان به لحاظ استراتژیک در موضوع ایران و منطقه تفاوتی دارند؟
بله به نظرم.
به لحاظ استراتژیک؟
بله. در دورهی آقای اوباما این تفاوت را دیدیم. بالاخره کشورهایی در منطقه متحدان آمریکا محسوب میشوند. این مسئله فراحزبی است و بزرگترین متحد او هم اسراییل و همچنین کشورهای حاشیهی خلیجفارس است. اینکه ایران در دورهی دموکراتها از دشمن به متحد تبدیل شود، اتفاق نمیافتد. در دورهی آقای اوباما، بهعنوان بخش تازهای از حزب دموکراتها، رویکرد او در مقابل ایران ۱۸۰ درجه تغییر کرد. دیپلماسی را بهعنوان جایگزین برای مسیر جنگ انتخاب کرد. حداقل دربارهی مسئلهی هستهای مذاکره کردند و برجام شکل گرفت. تا اینکه آقای ترامپ آمد و از توافق خارج شد و سعی کرد آن توافق را به نقطهی اول برساند. با کمک ایران و اروپا برجام نصفهونیمه ادامه پیدا کرد. این نوع نگاه به ایران از نقاط اصلی تفاوت بین دورهی دموکراتها و جمهوریخواهان است.
دموکراتهایی داریم که از بعضی جمهوریخواهان نگاه تندتری به ایران دارند
براساس گفتهی شما دموکراتها بیشتر روی دیپلماسی تاکید داشتند، در اهداف چه تفاوتی با هم دارند؟
میخواهم کمی احتیاط کنم و نگویم همهی دموکراتها؛ چون دموکراتهایی داریم که از بعضی از جمهوریخواهان نگاه تندتری به ایران دارند. مثلا دموکراتها و سناتورهای منطقهی نیویورک و نیوجرسی. اینها روابط بسیار نزدیکتری با اسراییل دارند. بعضی از آنها با اینکه همحزبی آقای اوباما بودند، در کنگره به برجام رای منفی دادند. پالِ جمهوریخواه که البته در اصل لیبرتین (حزبی در آمریکا) است، اما چون مخالف نظامیگری آمریکا در منطقه و جنگافروزی در منطقه است پس معتقد است باید با ایران هم به مسیر جنگ نرویم و در مسیر دیپلماسی حرکت کنیم.
به هیچوجه مردم آمریکا دنبال جنگ جدیدی نیستند
الان هم تیم بایدن به راه دیپلماسی با ایران و مخالف جنگ است. همانقدر که مردم ایران جنگ نمیخواهند، مردم آمریکا هم نمیخواهند. چون جنگ هزینهی مالی و جانی برای نیروهای نظامی آمریکایی به همراه دارد. به هیچوجه مردم آمریکا دنبال جنگ جدیدی نیستند. این نکته را هر دو حزب متوجه شدند تا اقلا این دشمنی چهل ساله را کاهش بدهند و مشکلات را با گفتوگو و میانجیگری کشورهایی که نفع و ضرری در منطقه دارند، حل کنند. آقای بایدن و تیم او علاقهمند هستند تا به برجام برگردند و آن را پایهای برای ادامهی مذاکره و دیپلماسی قرار دهند. مهمترین تفاوتی که از دورهی بوش به اوباما و اوباما به ترامپ و ترامپ به بایدن خواهیم داشت، مسئلهی سیاست تغییر رژیم است. در دورهی آقای بوش علنا و رسما مطرح میکردند که سیاست آمریکا تغییر رژیم ایران است؛ اما این اتفاق نیفتاد و وقتی آقای اوباما آمد، در گفتار و عمل مطرح شد که سیاست ما تحمیل تغییر رژیم در منطقه نیست. در دورهی آقای ترامپ با اینکه میگفت به دنبال توافق با ایران است اما به نظر میآمد گفتار و عمل با هم متفاوت است. در عمل حداقل علاقهمندی برای تغییر رژیم وجود دارد. اما آقای بایدن میگوید مشخصا در راهبرد حزب دموکرات سیاست تغییر رژیم نباید هدف سیاست خارجی آمریکا در منطقه باشد.
وقتی در سال ۸۸ در ایران اتفاقاتی افتاد، فارغ از اینکه در ایران چه قضاوتی دربارهی او میشود، اما آمریکا هم از آن اتفاقات حمایتهایی کرد.
مسئلهی «حقوق بشر»، «آزادی بیان»، «آزادی اعتراضات» و «آزادی رسانه» فراتر از دو حزب است. اینها جزو دستورات و راهبردهای وزارت خارجهی آمریکا دربارهی همهی کشورهای دنیا است. اما اینکه سیاست تغییر رژیم باشد و بودجهای برای آن اختصاص داده شود، بین دو حزب در دو دههی گذشتهی تفاوتی جدی در عمل و گفتار وجود دارد.
با وجود آقای بایدن، تحریمهای زیادی که ایران با آن مواجه شده، چه تغییری میکند؟ پیشبینی شما چیست؟
تحریمهای حقوقبشری، تحریمهای اشخاص و سیاسی جدا هستند. اما بازگشت به برجام اتفاق میافتد. بازگشت دوباره به برجام یعنی ایران تخلفات خود را متوقف کند و ایران و آمریکا هم به تعهدات خود به برجام بازگردند؛ چیزی که آقای ترامپ زیر آن زد. در دورهی آقای اوباما تحریمها با دستور ریاست جمهوری لغو شد. اما اینکه تحریمها بخواهد به شکل قانونی از کنگره حذف شود، نیاز به رای خیلی بالایی دارد. آقای اوباما این رای را در کنگره نداشت و الان هم نتیجهی رقابتها در مجلس سنا روشن نشده است. به نظر نمیآید دموکراتها بتوانند مجلس سنا را در دست بگیرند. برای تغییر قانون باید اکثریت را در هر دو مجلس داشته باشید. به هر حال دستور حکم ریاست جمهوری حداقل تا پایان دورهی آقای بایدن مسئلهای است که باید ادامه پیدا کند.
دورهی لغو تحریمها تمدید شود
با توجه به اینکه کنگره و سنا این اختیار را به آقای بایدن نمیدهند، پس عملا آقای بایدن نمیتواند در وضعیت تحریمها تغییری ایجاد کند؟
قانون آن را نمیتواند تغییر دهد، در زمان اوباما هم همین اتفاق افتاد. ولی میتواند این قانون را به صورت دورهای لغو کند و این لغو هر دوره تمدید شود. آقای ترامپ هم همان روز اول از برجام خارج نشد، در ژانویه ۲۰۱۸ از آن خارج شد. موضوع تاثیر روانی روی بازار هم مطرح است. در همان دورهای که آقای ترامپ لغو تحریمها را تمدید میکرد و صرف اینکه دربارهی خروج از برجام حرف میزد، روی بازار تاثیر میگذارد. اگر این سیاست ادامه پیدا کند، میتواند پایدارتر باشد. در آمریکا بالاتر از رئیسجمهور کسی وجود ندارد. فردی که رئیسجمهور میشود، میتواند دستورات رئیسجمهور پیشین را لغو کند؛ مثل انصراف از معاهدهی پاریس و یونسکو و سازمان بهداشت جهانی. در مقابل آقای بایدن گفته است که به همهی اینها برمیگردد. این شکلی از دموکراسی آمریکایی است.
این مقطعی بودن مشکلی از ما حل نمیکند؛ به نظر شما آیا عزمی وجود دارد که آمریکا بخواهد تغییری در رفتار با ایران ایجاد کند؟
این عزم در تیم آقای بایدن وجود دارد؛ این مسئله دو طرفه است. ظاهرا به نظر میآید این عزم در تهران هم وجود دارد. برنامهی هستهای که فقط مسئلهی آمریکا نبود، اجماع جهانی وجود داشت و اروپا و حتی چین و روسیه هم تا حدی همراه بودند. به هر حال دو سال مذاکره کردند و به نتیجه رسیدند. در مذاکره هم یک چیزی میدهید و یک چیزی دریافت میکنید. امیدوار هستم در تهران هم این عزم باشد و فضای ایجادشده برای دیپلماسی جدی گرفته شود و توافق برجام را به مراحل بعدی برساند. فرصت کم است و اینطور نیست که هر حزبی در آمریکا سر کار بیاید علاقهمند باشد تا دورهی قبلی را ادامه دهد. مثلا آقای ترامپ آمد نهتنها آن سیاستها را ادامه نداد، بلکه دوباره عقبگرد کرد. خوشبختانه برجام کاملا از بین نرفت و بسیار سریع میتوانند آن را به جای اول خود برگردانند. لازم نیست تا دوباره دو سال مذاکره کنند. در عرض چند هفته دو طرف میتوانند به برجام برگردند و برجام را پایهای برای مسائل دیگر ایران و آمریکا قرار دهند، به هر حال باید دو طرفه باشد.
تعداد جنگهایی که اوباما راه انداخته بیشتر بود و بیشترین تحریمها در زمان اوباما علیه ایران وضع شد. توضیح شما در این مورد چیست؟
موافق نیستم. دو جنگی که آمریکا با آن درگیر شد، جنگ با افغانستان و عراق است. میلیاردها دلار هزینهی مالی و جانی سنگین روی دوش نیروهای آمریکایی گذاشت و روان مردم آمریکا را بهم ریخت. در چهار انتخابات پیشین همیشه شعار بر پایان جنگهای بیپایان بوده است. جنگ عراق و افغانستان را آقای بوش بعد از ۱۱ سپتامبر راه انداخت. جامعهی آمریکایی وحشتزده شد از اینکه به آنها حمله شده و در خاک خودشان به آنها تجاوز شده است. پس فکر میکردند باید برویم و اینها را در هر جایی از دنیا هستند، پیدا کنیم و با خاک یکسان کنیم. به همین دلیل آقای بوش توانست خیلی سریع به آن دو کشور لشکرکشی کند.
به هر حال در زمان آقای اوباما تحریمهای سنگینی علیه ایران وضع شد.
بله تحریمها سنگین بود. بسیاری از تحریمهایی که آقای ترامپ وضع کرد، همان تحریمهای آقای اوباما بود. اما آقای اوباما تحریم را با هدف حل مسئله ایجاد میکرد، هر تحریمی وضع میشد، یک راه خروج و دیپلماسی هم برای آن فراهم بود. وقتی توانایی مذاکره برای دو طرف ایجاد شد، توانستند بروند و تحریمها را لغو کنند. اما آقای ترامپ مرتبا تحریم را روی تحریم اضافه میکرد و راهی هم برای دیپلماسی باز نمیگذاشت. به جز اینکه در توییتر مینوشت دوست دارم با رهبران ایران ملاقات کنم. مذاکره و دیپلماسی به این شکل انجام نمیشود. مثل مدلی که با رهبر کره شمالی مذاکره کرد. اما به هر حال آقای اوباما توانسته بود اجماع جهانی برای دیپلماسی و حل مسئله ایجاد کند.
وقتی برجام اجرایی شد، ایران طبق برجام پیش رفت. حتی زمانی که ترامپ از برجام خارج شد ایران به این پختگی رسیده بود و از برجام خارج نشد، هیچ خطایی هم از او سر نزده بود. اما الان خسارتهایی را از خروج آمریکا دید. آیا الان که آقای بایدن که همسو و یار آقای اوباما بوده روی کار آمده، حاضر هستند هزینهی ضرر ایران را پرداخت کنند؟
از مقاماتی در ایران دربارهی پرداخت هزینه شنیدهام هنوز خیلی روشن نیست منظور از هزینه چیست؛ آیا پرداخت نقدی است یا جبران در شکلهای دیگر است.
هرکدام
این مسئله منطقی به نظر میآید. اما هنوز ترامپ پیروزی بایدن را نپذیرفته است. اما الان آمریکا کشوری گسسته شده است. جمهوریخواهان هم عصبانی هستند. آقای بایدن حتی برای بازگشت به برجام باید هزینه کند. و به نظرم آماده است تا برای برجام هزینهی سیاسی کند. آن هم میتواند بگوید این مسئله مربوط به دولت من نیست و کار آقای ترامپ بوده است.
این منطقی نیست، بالاخره آن کشور این کار را کرده است.
من با حرف شما موافق هستم. آن صحبت منطقی نیست. در نهایت باید دید بایدن هزینه و سرمایهی سیاسی را میتواند صرف کند یا خیر. اگر هر تغییری بخواهد در برجام ایجاد شود، این دوباره باید در کنگرهی آمریکا و در مجلس ایران تاییدیه بگیرد. چون برجام همان یکبار هم به سختی در کنگره تایید شد. این بازگشت به برجام خیلی مهم است. اگر آقای بایدن بر سرکار بیاید میتوانند دربارهی مسائل حاشیهای گفتوگو کنند. تیم بایدن عزم بازگشت به برجام دارند اگر چه من در تیم آنها نیستم.
آیا آقای بایدن برنامهی منسجمی برای مهاجرت دارد یا صرفا بازگشت به قوانین دوران پیش از ترامپ است؟
مسئلهی مهاجرت هم از مباحث جدی اختلاف بین دو حزب است. فقط هم این محدودیتها شامل ایران نمیشود؛ موضوع دیوار بین مرز مکزیک و آمریکا هم وجود دارد. اینکه از مهاجرت غیرقانونی جلوگیری شود. فرمان مسافرتی هم هست که نتیجهی آن تاثیر مستقیمی بر روی ایرانیها دارد. آقای بایدن گفته است فرمان مسافرتی را در روز اول شروع کار خود لغو میکند، چون نشانهی دیگرهراسی و مسلمانهراسی است که حتی برخی از جمهوریخواهان به آن اعتراض کرده بودند. موضوع دیگر «دریمرز» است، یعنی نسل مهاجرانی که وقتی کودک بودند با والدین خود به صورت غیر قانونی به آمریکا وارد شدند و نگاه دموکراتها به این مسئله این است که اینها کودک بودند و تقصیری ندارند. اگر پیشینهی جرم و جنایتی نداشته باشند، باید به اینها اجازه داد که راهی را طی کنند و از نظر قانونی شهروند آمریکا شوند. این اختلاف در دو حزب است. برخورد با مهاجران در مرز مکزیک در دوران آقای ترامپ خیلی غیرانسانی بود. صدای خانوادهها را در آورد؛ گاهی کودکان را از خانوادهی خود جدا میکردند و در قفس نگه میداشتند. کودکانی که نام آنها در سیستم است اما نام پدر و مادر آنها ثبت نیست و شاید هیچ وقت پدر و مادر خود را نبینند. یا کودکانی که پدر و مادرهای آنها از کشور اخراج شدهاند. معلوم نیست اینها بچهی چه کسانی هستند. این سیاستها در دوران آقای ترامپ به شدیدترین حالت خود رسید.
عزم برای بازگشت به همین برجام است
شرایط برجام در دولت اوباما مورد تایید آقای بایدن بوده است، ولی برخی میگویند شاید آمریکاییها برای بازگشت به برجام شرطوشروطی داشته باشند؛ در حالی که از طرف ایران که تغییری ایجاد نشده است.
به هر حال در دموکراتها هم جناحهای مختلفی وجود دارد. مثلا بخشهایی از حزب دموکرات هستند که میگویند آقای ترامپ در این چند سال فشار حداکثری گذاشته و ایران هم هنوز از برجام خارج نشده است، شاید بشود این را تبدیل به اهرمی کرد تا برای بازگشت به برجام امتیاز بیشتری بگیریم. ولی خود آقای بایدن نظراتش را خیلی مدون در یک مقالهی مهم در سیانان منتشر کرده است. اطرافیان نزدیک او (تیمی که به او نزدیک هستند) مشخصا گفتند که عزم بازگشت به برجام -به معنی خود توافق- وجود دارد. حالا آن میتواند پایهای بشود برای اینکه بعدا راجع به برخی مسائل جرئی -مخصوصا بحث غروب و برخی از تاریخهایی که در برجام مطرح شده بود- مذاکراتی انجام شود. اینها چهار-پنج سال پیش تعیین شده بود و الان چند سال از آن زمان گذشته است؛ اینکه مسائلی بخواهد تمدید شود، در مسیر مذاکره میتواند اتفاق بیفتد. ولی برداشت من از صحبتها و نظرات خود آقای بایدن، خانم کاملا هریس که معاون او باشد و تیم اصلی ارشد سیاست خارجی او این است که عزم برای بازگشت سریع به همین برجامی است که وجود دارد.
ایرانیها پلهای پشت سر را خراب نکردند
اما قبول دارید که اگر قرار است زور و زورورزی نباشد، ایران محقتر است؟ چون ایران در برجام باقی مانده و از خروج آمریکا از برجام ضرر کرده است و اگر دو طرف نظراتی داشتند هر زمانی میتوانستند آن را مطرح کنند.
این مسئلهای بوده است که دموکراتها و اروپاییها در این چند سال به آقای ترامپ گفتند. حتی همان اوایل که آقای ترامپ میخواست از برجام خارج شود وزیر خارجهی سابق او، آقای تیلرسون، وزیر دفاع سابق او، آقای متیس و مشاورش، ژنرال مکمستر میگفتند از برجام خارج نشو؛ ولی آقای ترامپ خارج شد. دموکراتها هم مرتب به او این اعتراض را داشتند که با خارج شدن از توافقی که انجام شده، اعتبار ایالت متحده و اعتبار امضای رئیسجمهور را زیر سوال بردی. آنها میگفتند فرای اینکه این حزب چیست و آن حزب چیست، این سنت آمریکا نبوده است که یکی امضا کند و آن یکی بیاید زیر همهی آن امضاها بزند. بخشی از آن هم واقعا مشکل شخصی آقای ترامپ با آقای اوباما بوده است.
حزب دموکرات با وجود اینکه در قدرت نبودند تا آنجایی که توانستند اعتراض خود را کردند. حالا باید دید که تیم آقای بایدن چه تمهیداتی دارد. من در تیمشان نیستم و نمیتوانم از طرف آن تیم حرف بزنم ولی مشخص است که عزمشان جزم است و خواستار بازگشت به برجام هستند. به هر حال ایران هم در یک سال گذشته تخلفاتی کرده است؛ آنها یک سال در برجام ماندند و بعد شروع کردند به انجام تخلفاتی از برجام که آنها هم باید به سمت تعهدشان برگردند. ولی به نظر من ایرانیها پلهای پشت سر را خراب نکردند.
هر چه سریعتر، بهتر
البته ایران تخلفی از برجام نکرده است؛ یعنی دقیقا طبق موادی که حق داشته عمل کرده است.
در مورد مسائل غنیسازی کارهای کردند که در چهارچوب، غیرقابل برگشت نبوده است. ولی تعهداتی که بخشی از آنها در یک سال گذشته تغییر کرده است، مسئلهای است که تیم آقای بایدن به آن علاقهمند است. برجام یک پروسهی ادامهدار است و من فکر میکنم که ادامهی برجام به این معنی که طرف آمریکایی هم بتواند با لغو تحریمها جلو بیاید از اولویتهای تیم آقای بایدن است. اینطور نیست که بخواهند مثلا در سه سال آینده به آن بپردازند؛ اولویت جدیشان است.
یعنی شما پیشبینیتان این است که شاید در چند هفتهی اول این اتفاق بیفتد و عملی شود؟
این توصیهی بخشی از تحلیلگران ازجمله من است که هر چه سریعتر اتفاق بیفتد بهتر است؛ که به فضای انتخاباتی ایران در بهار و اتفاقات ریاست جمهوری هم کشیده نشود.
چرا؟
برای اینکه راحتتر انجام میشود. وقتی تیم جدیدی در ایران بیاید و بخواهد دوباره به بحث بپردازد، زمانگیر است. راحتتر است که همین تیمی که اینجا هست و همان تیمی که آنجا بوده دوباره به آن چیزی که رویش توافق کردند برگردند و آن را ادامه دهند.
آمریکاییها این نگرانی را ندارند که در ایران تیم جدیدی بیاید و آنها بخواهند راه جدیدی را بروند؟
فکر میکنم نه. اتفاقا جالب است که در چند سال گذشته نشان داده شد که مذاکره لااقل برای ایران یک نگاه و سیاست طولانیمدت بوده است. این نگرانی در واشینگتن کمتر وجود دارد که این سیاست در ایران با انتخابات تغییر بکند.
البته در بین خود دموکراتها هم جناحهای مختلفی هستند. مثلا بخشهایی از حزب دموکرات هستند که میگویند صبر کنید نتیجهی انتخابات مشخص شود و بعد بروید با تیم جدید مذاکره کنید. اما اینها در اقلیت هستند و نزدیکان ارشد آقای بایدن هم نیستند. در نتیجه من فکر میکنم از اولویتهای مهمشان این است که سریعتر این اتفاق بیفتد.
وزیر خارجهی بایدن چه کسی خواهد بود؟
یکی از مخاطبان میپرسند که به نظرتان وزیر خارجهی بایدن چه کسی خواهد بود؟
خانم سوزان رایس که مشاور امنیت ملی آقای اوباما بودند از افرادی هستند که اسمشان خیلی مطرح میشود. به هر حال ایشان در حوزهی سیاست خارجی و امنیت ملی، شخصیت برجستهای هستند. گزینهی دیگری برای وزارت خارجه آقای کریس کونز است که الان سناتور دموکرات از ایالت دلاویر -ایالت آقای بایدن- هستند. ایشان خودشان هم خیلی علاقه دارند که وزیر خارجه باشند. البته من فکر میکنم شانسشان از خانم سوزان رایس کمتر است. خانم وندی شرمن هم از مذاکرهکنندگان بودند و اسمشان بهعنوان سفیر در سازمان ملل مطرح شده است. احتمالا آقای بایدن برای اولینبار وزیر دفاع زن انتخاب کند. چند تا اسم مطرح شده است؛ ولی آقای بایدن اولین معاون رئیسجمهور زن را در تاریخ آمریکا انتخاب کرده است و احتمال آن وجود دارد که اولین وزیر دفاع زن را هم بگذارد.
یکی از مخاطبین پرسیده است که فکر میکنید برجامِ بایدن با برجامِ اوباما چه فرقی داشته باشد؟
فکر نمیکنم فرقی داشته باشد؛ بهخاطر اینکه اگر بخواهند در متن برجام دست ببرند از نظر قانونی در آمریکا باید دوباره توافقنامه مسیر کنگره را طی کند که در دورهی آقای اوباما مسیر سختی بود. طرف آمریکایی و حتی به اعتقاد من طرف ایرانی هم میخواهند به همان متن برجام برگردند. صحبت درمورد تاریخ، بحث حقوق و اینها بعد از بازگشت به برجام انجام میشود. البته من نمیتوانم از طرف آن تیم حرف بزنم؛ ولی این تحلیل من از مواضع آقای بایدن، خانم هریس و اطرافیان ارشدشان است.
ترامپ چگونه با کاخ سفید خداحافظی میکند؟
خیلیها در این باره شک دارند که آیا ترامپ میرود یا نه؛ ولی فرض کنیم که برود. بعضیها نگرانند که در این مدت تا میخواهد کاخ سفید را تحویل دهد دست به حرکتهایی بزند؛ از جمله درمورد ایران. آیا شما و سایر تحلیلگران چنین پیشبینی دارید؟
در همین مدت اخیر نه لزوما خود آقای ترامپ ولی اطرافیانش و گروههای تندتری که در واشنگتن هستند اصرار داشتند که هر چه بیشتر تحریمها را تلمبار کنند که اگر قرار است نفر بعدی دموکرات باشد امکان بازگشت به برجام را نداشته باشد و دست او را ببندند. خیلی نمیشود رفتاری که اطرافیان آقای ترامپ دارند را با نظر خودش منطبق دانست. چون از طرفی هم مرتب میگفت فردای روزی که انتخاب شوم، ایرانیان به من زنگ میزنند و ما توافق میکنیم. معلوم نبود که آیا اصلا درک درستی از این تحریمهایی که در حال تلمبار شدن است دارد یا نه.
ولی من فکر میکنم الان دیگر در چند ماه آینده تمام فکر و ذکر آقای ترامپ مسئلهی انتخابات است. چون جمهوریخواهان هم کمکم دارند به او فشار میآورند. از طریق شبکهی فاکس نیوز بهصورت عمومی دارند به او فشار میآورند. بعضی از جمهوریخواهان مثلا آقای بوش تبریک گفته است و میت رامنی دارد فشار میآورد. یکی-دو نفر کمکم صدایشان بلند شده است و من فکر میکنم این صداها بلندتر شود. فکر میکنم خودش و تیمش تمام فکر و ذکرشان این است که او چطور با کاخ سفید که اینقدر هم آن را دوست داشته است خداحافظی کند. آقای پمپئو خیلی علاقه دارد که تحریمها بیشتر تلمبار شود و مسئلهی ایران و آمریکا حل نشود. بله، فکر میکنم در چند ماه آینده هم ادامهی این روند شاید خیلی عجیب نباشد.
در رابطهی آمریکا با اسرائیل خدشهای وارد نمیشود
آیا آمدن بایدن میتواند روی مخالفان ایران بهصورت کلی تاثیری بگذارد؟ تاثیرش چگونه است؟
در منطقه؟
کلا مخالفین ایران؛ هر نوع مخالفی.
به هر حال اوباما یک نگاه جدیدی را به حزب دموکرات آورد که البته آن نگاه ادامه پیدا کرده است. تفاوت این نگاه نسبت به منطقه این است که میگفت آمریکا نباید اینقدر در همهی جزییات منطقه مداخله کند. شعار معروفش (که بیشتر خطاب به ایران و عربستان بود) این بود که شما در آن منطقه با هم زندگی میکنید و باید خودتان یاد بگیرید که با هم کنار بیایید. به این معنی که قرار نیست آمریکا تا ابد یک طرف را در این مناقشه بگیرد. این نگاه در آقای بایدن هم وجود دارد. البته به هر حال فراموش نکنید که بزرگترین متحد آمریکا در منطقه اسرائیل است و خواهد بود. من فکر نمیکنم در این رابطه خدشهی زیادی وارد شود. ولی از نظر جناحهای مختلف اسرائیل، بین تیم آقای اوباما و جمهوریخواهان، حتی درمورد رابطهی آمریکا و اسرائیل هم تفاوت خیلی جدی بود.
سخنرانی نتانیاهو علیه برجام بسیار غیردیپلماتیک بود
میدانیم که آقای نتانیاهو از سیاست اوباما، عملکرد و گفتمانش اصلا دل خوشی نداشت. آن سخنرانی معروفی که علیه برجام کرد بسیار غیردیپلماتیک و خلاف سنتها بود. کنگرهی آمریکا بدون اینکه به رئیسجمهور وقت -که آقای اوباما باشد- بگوید، آقای نتانیاهو را دعوت کرد. او به واشنگتن آمد و در کنگره علیه برجام سخنرانی کرد. حداقل این تفاوتها وجود دارد. آقای نتانیاهو بالاخره از جناح راست و حزب لیکود است ولی نمیشود گفت که خدشهای جدی در اتحاد و نزدیکی آمریکا و اسرائیل وارد میشود. اما عملکرد و رویکرد نسبت به آقای نتانیاهو متفاوت است. نگاهها نسبت به عربستان هم بین دموکراتها و جمهوریخواهان بسیار متفاوت است. مخصوصا بعد از مسئلهی قتل خاشقچی و بعد از آن جنگ یمن و سیاستهای ولیعهد عربستان، اعتراض و انتقاد دموکراتها به عربستان خیلی جدیتر و بلندتر شده است. آقای بایدن در مبارزات انتخاباتی در این مورد صحبت کرد. من فکر نمیکنم رویکرد نسبت به عربستان به هیچوجه مثل گذشته باشد و تغییر خواهد کرد.
تاثیر آمدن بایدن روی لابیستهای حامی ایران
این احتمالا باعث میشود که ایران و عربستان بیشتر بتوانند به هم نزدیک شوند. به نظرتان تاثیر آمدن بایدن روی لابیستهای حامی ایران و یا مخالفان تحریم و جنگ چیست؟
در منطقهی واشنگتن بحث ایران همیشه بحث خیلی داغی بوده است و گروههای مختلفی هستند که رویش کار میکنند. فضای شهر هم اصولا فضای تندی نسبت به ایران است و ایران هم که در این منطقه حضور دیپلماتیک ندارد، پس به آن معنی که دولت عربستان، امارات، اسرائیل و همهی دولتهای دیگر میتوانند در این شهر لابیست استخدام کنند، ایران نمیتواند و نمیکند. این هم به دلیل مشکلات سیاسی است و هم به دلیل تحریمها؛ اصلا ممنوع است. ولی به هر حال گروههای مخالف جنگ (که بخش مهمی از این گروهها در کنگرهی آمریکا هستند) مخالف تحریم یا منتقد تحریمهای اقتصادی یا تحریمهای بیدلیل هستند. بهترین توصیف از کار آقای ترامپ تحریم کردن «بیدلیل» و همینطور تلنبار کردن بیدلیل تحریم است. این مناقشه وجود دارد.
ولی نکتهی مهم این است که در جناح چپتر یا مترقی -progressive- حزب دموکرات، آقای برنی سندرز، خانم الیزابت وارن در سنا، خانم الکساندریا اوکاسیو کورتز در مجلس نمایندگان و ایلهان عمر از نمایندگان جوان افرادی هستند که قدرت بیشتری گرفتند. آنها در دورهی قبلی توانستند اکثریت خانهی نمایندگان را به دست بگیرند. نمایندههای جوان، نمایندههایی با نگاه بازتر و بیشتر شبیه به آن حزب، قدرتشان بیشتر شده است. این توانسته است یک جنبش اجتماعی ایجاد کند؛ بهخصوص به رهبری آقای سندرز که در دو انتخابات گذشته بهعنوان مبارز انتخاباتی شرکت کرد. اینها خواستهها و مطالباتی دارند که بخشی از آن همین مخالفت با جنگ و حمایت از دیپلماسی و حل مسائل در منطقه است.
ایرانیهای مقیم آمریکا از نظر سیاسی فعالتر میشوند؟
خیلی وقتها میگویند چرا از ظرفیت ایرانیهای مقیم آمریکا استفاده نمیشود و چرا آنها در مخالفت با تحریمهای آمریکا فعال نمیشوند؟ فکر میکنید در این دورهی جدید بیشتر امکان فعال شدنشان وجود داشته باشد؛ فارغ از اینکه طرفدار چه جناحی باشند یا طرفدار جمهوری اسلامی باشند یا نباشند؟ مواقعی بوده است که اینها فعال بودند و از ایران حمایت کردند و با تحریمها مخالفت کردند. فکر میکنید آنها میتوانند در این دوره بیشتر فعال شوند؟
بله، ایرانیهای مقیم آمریکا همیشه فعال بودند. البته در این چهار سال آن گروهی که تندتر بودند یا طرفدار آقای ترامپ بودند صدایشان خیلی بلندتر بوده است. ولی هر سال نظرسنجیها و آماری از جامعهی ایرانیان ساکن آمریکا گرفته میشود. سازمان پایا این کار را انجام میدهد؛ یک نظرسنجی علمی است یعنی آن را به یک موسسهی علمی ارائه میدهند و آنها نظرسنجی را انجام میدهند. این نظرسنجیها هر سال بهصورت مستمر نشان داده است که اکثریت ایرانیان ساکن آمریکا مخالف جنگ و تنش بین ایران و آمریکا و مخالف تحریمهای اقتصادی که روی مردم ایران فشار میآورد هستند. بحث اگر به تحریمهای سیاسی و حقوق بشر کشیده شود، بین جامعه اختلاف نظر هست. ولی اکثریت مخالف تحریمهای اقتصادی هستند و اکثریت موافق حل مسئله از راه دیپلماسی و از راههای صلحآمیز و بدون تنش هستند. ولی همهی اینها رسانه ندارند یا به رسانهها نمیروند یا صدایشان خیلی بلند نیست، آنها اینجا و آنجا کانال تلویزیون، روزنامه و … ندارند. ولی آن گروه کوچکی که صدایشان بلندتر است لزوما اکثریت نیستند. در چندین سال گذشته نظرسنجیها نشان داده است که نظر ایرانیها این بوده است.
ولی خارج از جامعهی ایرانی هم کسانی مثل یهودیان چپ آمریکا (چپ به معنی نزدیکتر به جناح مترقی، نه به معنی چپِ نزدیک به روسیه) از برجام، مذاکره با ایران، صلح با ایران، تنشزدایی و دور شدن از مسیر جنگ حمایت کردند. گروههای دیگری هم در جامعهی آمریکا هستند که ضدجنگ و ضدتحریم هستند. سازمانهایی هم هستند که فعالیت میکنند؛ اتفاقا خیلی سازمانهای بزرگ و پر نفوذی هستند و بیشتر هم به حزب دموکرات نزدیک هستند.
ایرانیهای آمریکا دلِ خوشی از جمهوری اسلامی ندارند
ظرفیت ایرانیهای آنجا خیلی بالا است. به قول شما در نظرسنجیها هم موضع اکثریت چیز دیگری است. به نظر شما چگونه میشود اینها بیشتر فعال شوند؟ یا موانعشان چیست؟
اولا روی ایرانیهای مقیم آمریکا خیلی فشار است؛ به این معنی که تا کسی صحبت از مخالفت با جنگ و مخالفت با تحریم میکند فوری به او برچسبهای مختلف زده میشود. دوم اینکه ایرانیهای ساکن آمریکا لزوما همگی دلِ خوشی از رفتاری که جمهوری اسلامی با آنها میکند ندارند. این را هم فراموش نکنیم که همین الان شهروندان دو تابعیتی هستند که در ایران زندانیاند؛ آقای سیامک نمازی، آقای مراد طاهباز و قبلا آقای جیسون رضاییان از این جملهاند. این مسائل روی جامعه تاثیر میگذارد. مثلا خود من اینجا در تبعید زندگی میکنم و نمیتوانم به ایران سفر کنم. به هر حال این مسائل شخصی هم تاثیر میگذارد. نکتهی دیگر این است که همهی ایرانیهای اینجا سیاسی نیستند. اتفاقا اکثریت جامعه سیاسی نیستند، مهندساند، دکتراند یا فوقش وکیلاند. ممکن است در نظرسنجی شرکت کنند و نظر سیاسی داشته باشند ولی فعالیت سیاسی در جامعهی ایرانی اتفاقا بسیار کم است. این مسئلهای است که نسل دوم و سوم مهاجرها دارند رویش خیلی کار میکنند؛ تازه دارند به مراکز قدرت و سیاست راه پیدا میکنند. نمایندههای ایرانی حالا به مجالس محلی راه پیدا کردند، یک نفر برای رقابتهای فرمانداری به کنگره راه پیدا کرده است. جامعه باید کمکم پا بگیرد و بتواند تاثیرش را بگذارد.
از لحاظ اینکه نگاهشان و موضعشان چیست، خیلی مشخص بوده و همچنان هم هست. اما در مجموع نسبت به جمعیتی که اینجا زندگی میکنند ایرانیان آمریکا جامعهای سیاسی نیستند. خیلی جامعهی موفقی است؛ در بخش تکنولوژی خیلی موفقاند، شرکتهای ایرانی در «سیلیکون ولی» در بالاترین ردهها هستند. ولی ایرانیهای ساکن آمریکا خیلی در سیاست و رسانهی آمریکا وارد نشدهاند. تازه نسل جدیدِ دوم-سوم مهاجر است که وارد این صحنه شده است.
احتمال ریاستجمهوری کاملا هریس
مخاطبها پرسیدهاند که آیا نظر آقای بایدن و خانم هریس درمورد ایران مثل هم است؟
فکر میکنم شبیه است. فرق خانم هریس با آقای بایدن این است که خانم هریس تازه وارد سیاست در حوزهی ملی شده است. خانم هریس در ایالت کالیفرنیا وکیل است؛ ایالت کالیفرنیا یک ایالت بهشدت دموکرات است و از شاخهی نسبتا مترقیتر است. در آنجا دادستان کل ایالت بوده است و در سیاست محلی-ایالتی حضور داشته است. تازه اولین دورهاش بود که سناتور کالیفرنیا شد. ولی در چهار سال گذشته برای خودش یک پروفایل و یک شخصیت بهشدت ضدترامپ ساخته است؛ در جلساتی که در کنگره با مقامات دولت داشتند سوالات بسیار سخت و بسیار چالشی میپرسید که خیلی در رسانهها خبرساز شد. او در چهار سال گذشته خودش را به جناح مترقی حزب حتی نزدیکتر هم کرد. ولی در مجموع خانم هریس پیشینهی سیاست خارجه ندارد و شما نمیتوانید به یک کارنامهای برای او اشاره کنید. او نسبت به آقای بایدن تازهوارد است؛ آقای بایدن ۴۰ سال است در سیاست آمریکا است، او در مجلس سنا بوده و دو دوره هم در کاخ سفید بوده است.
نکتهی مهم این است که به هر حال خانم هریس معاون است یعنی مهم نیست که چی فکر میکند، تصمیم نهایی را رئیسجمهور خواهد گرفت. به هر حال خانم هریس دوست داشت و همچنان هم دوست دارد که رئیسجمهور شود و در این چهار سال و شاید هم هشت سال (اگر آقای بایدن بخواهد برای دور دوم بماند) تلاش خواهد کرد. مطمئنم خانم هریس دوباره در انتخابات شرکت خواهد کرد و شانس بیشتری هم خواهد داشت.
اگر بایدن وسط کار بمیرد!
با توجه به سنوسال آقای بایدن؛ احتمال دارد حتی کمتر از چهار سال؟
به هر حال الان مسنترین رئیسجمهور است. ولی از نظر فیزیکی خیلی سر حال است، آقای ترامپ هم به لحاظ فیزیکی سر حال بود. قاضی دیوان عالی خانم روث گینزبرگ که اخیرا فوت شد تا نود و خرده سالگی همچنان در سیاست حضور داشت و شرکت میکرد. ولی خب ریاستجمهوری آمریکا هم خیلی شغل سخت و پردردسری است؛ حالا باید دید چه میشود.
سختترین شغل دنیا
البته درصد سختی کار به نسبت ایران کمتر است چون در آنجا کارها خیلی تقسیم بیشتری شده است. مثلا در ایران رئیسجمهور جمعهها هم کار میکند ولی آنجا تعطیلی آخر هفته دارند. درست است؟
خیلی جزییات ایران را نمیدانم؛ ولی من فکر میکنم واقعا سختترین شغل دنیا است. تصمیمگیریهای سنگینی باید انجام دهد؛ این تصمیمگیریها تاثیر روانی زیادی دارد و استرس روی رئیسجمهور خیلی زیاد است. تعداد سفرها خیلی زیاد است؛ مرتب اینها باید به دور دنیا سفر کنند. فشار فیزیکی این کار خیلی زیاد است. آمریکا کشوری است که در آن خیلی گسست و شکاف وجود دارد، الان برخی از طرفداران آقای ترامپ از آتش زدن شهرها صحبت میکنند؛ مثلا یکی گفته است که «چطور هنوز یک شهر را آتش نزدند که قبول کنند در انتخابات تقلب شده است و آقای ترامپ برده است؟». یعنی به هر حال شرایط پراسترسی است. ما که تماشا میکنیم استرس میگیریم، چه برسد به کسی که خودش داخلش است.
خبرنگاران آمریکایی را به ایران راه نمیدهند
البته من این را از این بابت نگفتم که کارهای بیشتری را در ایران انجام میدهند؛ اما شغل ریاست جمهوری در ایران به گونهای است که خیلی زمان میبرد. مثلا میگفتند که احمدینژاد سه-چهار ساعت بیشتر نمیخوابید؛ حالا اینکه خروجیاش چه بود یک بحث دیگر است. انتقاد یکی از همکارانم این بود که چرا رسانهها در آمریکا نسبت به حاکمیت ایران منتقدانه وارد نمیشوند؟ البته شاید یک وقتی یک چیزی هم گفته باشند، ولی منظور در مقایسهی با موضع آمریکا نسبت به دیگر کشورهای منطقه است؛ مثلا دربارهی موضوع خاشقچی در عربستان. عربستان و دیگر کشورهای اطراف ما حتی تقریبا انتخابات ندارند یا خیلی سمبولیک است؛ ولی جمهوری اسلامی به هر حال با یک رفراندوم سر کار آمده است و انتخاباتهایی را دارد. حالا انتقادهایی به انتقادات ایران میشود که نسبی است. چرا کسی در این موارد قوی وارد نمیشود؟ چرا بخشهای زیادی از روزنامهنگاران ایرانی که در خارج از کشور هستند به هیچ عنوان وارد این موضوعات نمیشوند؟
ایرانیهای ساکن آمریکا تازه کمکم وارد فضای رسانهای شدهاند. مثلا من خودم در حوزهی تحلیل هم کار میکنم و میتوانم نظر داشته باشم. ولی باید متوجه باشیم که اگر یک خبرنگار در بخش خبری کار میکند، نمیتواند نظر خودش را داشته باشد. خبرنگارانی که در بخش خبری کار میکنند مخصوصا در رسانههای معتبری مثل نیویورک تایمز، واشنگتن پست و سیانان، نمیتوانند نظر داشته باشند. اما اگر این افراد را کنار بگذاریم، من خیلی هم موافق نیستم که رسانهها انتقاد نمیکنند. بله، در آمریکا معدود رسانههایی داریم که رسانههای بیطرفاند، رسانههایی داریم که کمتر به دموکراتها یا به چپها نزدیکاند و رسانههای جمهوریخواهی هم هستند مثل فاکس نیوز که هر چه آقای ترامپ میگوید را تایید میکند و دو تا هم روی آن میگذارد.
ولی اتفاقا در پوشش ایران من فکر میکنم رسانهها نسبت به عدم دسترسی که دارند خوب عمل کردهاند؛ این هم سیاست غلط جمهوری اسلامی است که خبرنگاران آمریکایی را در ایران راه نمیدهند. کشورهای منطقه مثل لبنان، بیروت و دبی پر از خبرنگار آمریکایی است. هر رسانه از فلان شهرستان آمریکا یک خبرنگار به آنجا فرستاده است و آن خبرنگار نشسته کارش را میکند؛ حالا یک روز خبر خوب میدهد و یک روز خبر بد. این حضور در صحنه خیلی مهم است. همهی خبرنگاران با نیت بد نمیآیند. اتفاقا خبرنگارانی که دوست دارند منطقه را کاور کنند خیلی وقتها میروند فارسی یاد میگیرند، ایراندوست هستند، شرقدوست هستند و نه اجازه میدهند که این افراد دفتر داشته باشند و نه حتی اجازه میدهند که به ایران سفر بکنند و در نتیجه پوشش دادن خیلی سخت میشود. البته این مشکلی است که برای رسانههای ایران هم وجود دارد و خبرنگاران ایرانی هم خیلی به آمریکا دسترسی ندارند به این معنی که بتوانند مدام سفر کنند.
ولی این عدم دسترسی، پوشش را خیلی سخت میکند؛ وقتی شما زبان بلد نیستی، آنجا آدم نداری و از راه دور بخواهی یک کشوری را پوشش بدهی خیلی سخت است. بمباران فضای سیاسی هم مسئله است. در مجموع به نظر من با توجه به شرایط، بعضی از رسانهها -حالا نمیخواهم بگویم همهی آنها- خیلی منصفانه رفتار میکنند. مثلا شورای سردبیران نیویورک تایمز و واشنگتن پست در دورهی آقای ترامپ چندین بار سرمقاله دادند و سیاستهای آقای ترامپ، حرکت در مسیر جنگ، تحریمهای اقتصادی و تکتک حرکتهایی که کرد را بهشدت محکوم کردند. ولی در مجموع دشمنی سیاسی بین دو کشور روی رسانهها هم تاثیر میگذارد.
دعوای پمپئو با خبرنگاری که به ایران آمده بود!
من فکر میکنم رسانههای ایران هم در مجموع آمریکا را خیلی منصفانه پوشش نمیدهند. مثلا در آمریکا رسانهای هست به اسم انپیآر که در ایران خیلی معروف نیست؛ رادیوی ملی آمریکا است که با بودجهی عمومی اداره میشود و کاملا رسانهی بیطرفی است. این رسانه دو خبرنگار به ایران فرستاد و آنها گزارشهای بسیار عالی و درجه یک درمورد تحریم و درمورد مردم ایران تهیه کردند. بعد خانم خبرنگار -مجری آن رادیو- که خودش به ایران آمده بود از آقای پمپئو سوالات خیلی چالشی درمورد ایران پرسید که کار به دعوا کشید و خود دعوای اینها هم در رسانهها مطرح شد. آقای پمپئو خیلی عصبانی شده بود که این چه سوالاتی است از من میکنید و آن خانم خبرنگار در پاسخ میگفت که من همین الان از ایران آمدم و با چشم خودم اینها را دیدم.
یکی از مخاطبین میپرسند که تابلوی پشت سر خانم مرتضوی چیست؟
یک برگی از شاهنامه است که تصویر شده است؛ البته شعر آن را به خاطر خطی که دارد نتوانستم دقیق بخوانم. اگر اشتباه نکنم برگی از شاهنامهی طهماسبی است.
سرویس سیاسی انصاف نیوز