جامعه جهانی بهایی، مستقر در ژنو سوئیس، روز سهشنبه در نامهای سرگشاده به حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، خواستار پایان سرکوب اقتصادی بهاییان شد.
جامعه جهانی بهاییان از آنچه آپارتاید اقتصادی علیه بهاییان در ایران نامید، انتقاد کرد و مقامهای جمهوری اسلامی ایران را به اتخاذ سیاستهای عمدی و تبعیض های سازمان یافته علیه بهاییان متهم کرد.
در این نامه آمده است که پس از انقلاب سال ۵۷، جامعه بهاییان همواره هدفِ به گفته این جامعه، «مظالم شدید اقتصادی» بوده است و پس از روی کار آمدن دولت روحانی نیز نشانهای از بهبود وضعیت به چشم نمیخورد.
این نهاد مدافع حقوق بهاییان در نامه خود همچنین از بستن مغازه های بهاییان، اخراج آنان از بخش دولتی، بازداشت بهاییان و محروم کردن جوانان بهایی از تحصیل انتقاد کرد.
وضعیت بهاییان در ایران، طی سالهای اخیر همواره مورد انتقاد جامعه جهانی و نهادهای مدافع حقوق بشر بوده است.
ووووووووووووووووووووووووووووووووووو::
در هفتههای گذشته پس از شروع موج جدید دستگیری بهائیان در ایران موضوع فشار سیستماتیک بر آنها ابعاد جدیدتری به خود گرفته است. در همین حال مغازهها و محل کسب و کار تعدادی از بهائیان نیز به دلیل تعطیل کردن مغازههایشان در زمان اعیاد مذهبیشان، از سوی دستگاه قضایی و نیروهای انتظامی پلمپ شده است.
فشار بر جامعه بهائی در ایران موضوع جدیدی نیست، محرومیت از تحصیل، تعطیلی محل کسب و کار و یا اخراج از شرکتهای خصوصی و نیمه خصوصی، دستگیریهای گسترده، اقدام به تخریب آرامگاه بهائیان و حتی تهدیدهای جانی که در مواردی منجر به قتل شده است از نمونههایی است که به روندی عادی علیه ایرانیان بهایی در جمهوری اسلامی بدل شده است.
در واقع جمهوری اسلامی با غیررسمی خواندن بهائیان آنها را از داشتن حقوق شهروندی خود در شکلهای مختلفی محروم کرده است.
برای بررسی ابعاد این فشارها به گفتگو با دکتر فرهاد ثابتان استاد اقتصاد و سخنگوی جامعه بهائیان پرداختم.
– سالهاست که ما شاهد محرومیت بهائیان از حق تحصیل بودهایم اما در روزهای گذشته موج جدیدی از فشارهای اقتصادی بر جامعه بهائی ایران شکل گرفته. شما این موج جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟
– من تفاوت زیادی میان این دو خط سیاست در نظام جمهوری اسلامی نمیبینم. تعطیلی محل کسب و کار بهائیان و یا محروم کردن آنها از تحصیل در حقیقت به یک سند رسمی بر میگردد که در سال ۱۹۹۱ توسط آقای گالیندوپل، گزارشگر ویژه حقوق بشر کشف شد. در این سند که در واقع سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی نسبت به بهائیان را مشخص میکند، گفته شده است که باید از توسعه و پیشرفت اقتصادی آنها جلوگیری شود.
در همان سند تاکید شده که اگر مشخص شود یک دانشجو، بهائی است میبایست از ادامه تحصیل او جلوگیری شود. به عبارت دیگر تمام این محدودیتهایی که ایجاد میکنند در راستای خفقان جامعه بهائی است. یعنی از بُعد اقتصادی مجرای رشد و پیشرفت آنها مسدود شود و وقتی به مساله محرومیت تحصیلی نگاه میکنیم نیز همین نگاه وجود دارد. بیشتر انسانها برای این تحصیل میکنند که بتوانند در آینده کسب و کاری با دستمزدهای بالاتری به دست آورند. وقتی شما یک فرد بهائی را از تحصیل محروم میکنید به اجبار او را به آن طبقه از جامعه شغلی سوق میدهید که کمترین دستمزد را دارند.
در ادامه همین مسیر وقتی به مساله پروانه صدور کار میرسیم باز هم میبینید وقتی افراد بهائی که در ادارات دولتی حضور داشتند را از کار اخراج کرده و هیچ فرد بهائی دیگری را نیز استخدام نمیکنند. حتی صاحبان شرکتهای خصوصی را که بهائیان را استخدام میکنند تحت فشار قرار میدهند و به این صورت بهائیان به سمت کسب و کار شخصی خودشان میروند. حالا که این کسب و کار تا حدودی موفق هم بوده است جلوی این قسمت را هم میخواهند بگیرند تا آنها به یک طبقه پایینتر تنزل کنند.
ما میبینیم که از سال ۲۰۰۷ تا به حال دست کم ۷۸۰ مورد از سوی جامعه بهائی در مورد تضییع حقوق بهائیان در ایران مستند شده است که به طور متوسط هفتهای دو مورد در تمام مواردی که به آنها اشاره کردم از جمله بسته شدن مغازهها، مصادره مزارع بهائیان، اخراج از شرکتهای خصوصی، لغو و یا تهدید به لغو پروانه کسب و کار را شامل میشود. تمام این موارد از دیدگاه عرضهی کار است. در مواردی حتی به این هم بسنده نکردند بلکه بخش تقاضای کار و خدمات را نیز با کمپینهای ضد بهائی مورد هدف قرار دادند. مشتریان را نسبت به خرید از بهائیان تحریک میکنند و همین که فتوا داده شده که بهائیان «نجس» هستند در حقیقت این پیام را میدهند که شما با فرد «نجس» معامله نکنید! از سال ۲۰۱۳ که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شده بیش از ۷ هزار مورد مقاله و ویدئو بر ضد دین بهائی در ایران منتشر شده و تقریبا در همین دوره بیش از ۲۰۰ مورد تبعیض اقتصادی ثبت شده است.
– در هفتههای گذشته در سایتهایی مانند جوان آنلاین از رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از نفوذ اقتصادی بهائیان سخن به میان آمده. با توجه به صحبتهای شما حتی از کوچکترین فعالیت اقتصادی بهائیان جلوگیری میشود، واقعا دلیل اصلی این فشارها چیست؟
– به هر صورت افراد بهائی شرکتهای کوچکی دارند اما ما در مورد شرکتهای غولآسای ملی و جهانی صحبت نمیکنیم. ما در مورد شرکتهایی صحبت میکنیم که میتوانند ۱۰ تا ۱۵ کارمند داشته باشند که خدماتی را ارائه میکنند. اینکه چنین شرکتی را با این اندازه طوری معرفی کنند که گویا اقتصاد ایران را تحت نفوذ خود دارد و بازار را منحصر به خود کرده است با هیچ عقل سلیمی جور در نمیآید. برای مثال میگویند بازار عینکسازی تحت سیطره بهائیان قرار دارد. اگر یک مقدار آمار درست اقتصادی در ایران ارائه شود و نشان داده شود که چند عینکساز در ایران اشتغال دارند و چند نفر آنها بهائی هستند، هر کسی متوجه میشود که بهائیان سهم کاملا ناچیزی از بازار دارند و نمیتوانند در اقتصاد ایران و بازارهای ایران «نفوذ» کنند.
یک چنین نفوذی آن هم با قدرتی که مطرح میشود واقعا باید شرکتهایی در سطح ملی باشند. چنین نفوذی تنها از سوی شرکتهای بزرگ برای مثال در حد سپاه پاسداران امکانپذیر است. شرکتهای خودرو سازی و صنایع وسیع کشاورزی را در نظر بگیرید، ولی ما یک کشاورز بهائی را میبینیم که از فروش سیبهای مزرعه خودش آن هم به بهانه اینکه تو این سیبها را به اسرائیل میفرستی، منع شده است. حال شما تصور کنید که یک زارع ناچیز سیبهای خود را به چه نحو میتواند به اسرائیل که با ایران هیچگونه رابطه اقتصادی ندارد ارسال کند! حالا بماند که طوری صحبت میکنند که گویا اسرائیل کمبود سیب دارد. اگر چنین موضوعی را مبنای نفوذ اقتصادی قرار دادهاند که واقعا نمیدانم کدام عقل سلیم میتواند آن را بپذیرد.
– آقای دکتر ثابتان، یکی از آموزههای بهائی به موضوع الزام رعایت قوانین مدنی در هر کشوری است. با این وجود ما شاهد فشارهای همیشگی و افزایش آن بر بهائیان هستیم. اگر امکان دارد برای ما این گذاره رعایت قانون توسط بهاییان را توضیح دهید.
– از دو زاویه میتوان به این موضوع نگاه کرد. از نگاه اول، بهائیان در هر کشوری که باشند خود را ملزم به رعایت قوانین مدنی آن کشور میدانند. قانونمدارای و التزام به قانون در واقع یک اصل اساسی در هر کشوری است که اگر رعایت نشود، انسجام آن جامعه از بین خواهد رفت. نمیشود در یک جامعهای قانون گذاشت و یک گروهی اجتماعی و یا مذهبی بیایند و بگویند ما از آن قانون تبعیت نمیکنیم. آن قانون درست و یا غلط، به هر حال فرآیندهایی برای تصحیح آن قانون وجود دارد. اما با توجه به اینکه بهائیان بر پایهی باورهای دینی خودشان، قوانین در ایران را اجرا میکنند با این همه شما به اتهاماتی که به بهائیان وارد میشود نگاه کنید. حال تصور کنید که اگر بهائیان بخشی از قوانینی را که مخالف نظامات اداری خودشان میدانند اجرا نمیکردند، آن وقت اتهاماتی همچون اقدام علیه امنیت ملی و جاسوسی و… چه ابعادی به خود میگرفت. جمهوری اسلامی با تمام بازداشتهایی که انجام داده است، حتی یک مدرک، و تاکید میکنم روی این موضوع و با اطمینان خاصی این موضوع را بیان میکنم، که حتی یک مدرک محکمه پسند در مورد مجرم بودن بهائیان نتوانستهاند ارائه دهند.
اما اینجا باید یک نکتهی دیگر را اضافه کنم. همان طور که گفتم بهائیان خود را ملزم به اجرای قانون حتی آن دسته از قوانینی میدانند که در تضاد با نظامات اداری آنهاست اما این حد تا زمانی است که اصول اساسی دینی خودشان را زیر سوال نبرد. یعنی اگر به بهائیان بگویند که بر اساس قانون شما باید از یکی دیگر تنفر داشته باشی، او هرگز به این قانون تن در نمیدهد چراکه این تنفر بر خلاف وجدان دینی و باور اوست. در مورد مساله آموزش که قبلا نیز به آن اشاره شد بهائیان از هر قانونی که بگوید آنها نباید تحصیل کنند اطاعت نخواهند کرد چرا که تحصیل یکی از اصول اساسی جامعه بهائی است. شما حتی نگاه کنید که وقتی گفتند شما نمیتوانید از این ساختمان به عنوان بخشی از موسسه آموزشی استفاده کنید، ما به سراغ آموزش آنلاین رفتهایم، وقتی گفتند به این شکل هم نمیشود، ما گفتیم در منازل خودمان مینشینیم و درس میخوانیم اما اینکه بگویند به هیچ شکلی حق ندارید تحصیل کنید، جامعه بهائی این مساله را اطاعت نخواهد کرد.
– برخی از ناظران پروژهی فشار بر جامعه بهائی در ایران را با همان فشارهایی که در دوره هیتلر بر یهودیان وارد میشد مشابه میدانند. شما به عنوان کسی که تمام خبرهای جامعه بهائی را رصد میکنید تا چه حد این موضوع را واقعگرایانه میدانید؟
– من نشانههای این مقایسهای را که شما مطرح کردید به صورت صد در صد در جامعه مشاهده میکنم. به ویژه وقتی وارد جزییات این دیدهبانی و نظارت جمهوری اسلامی بر بهائیان میشوید شباهتهای بسیاری را با زمان حکومت نازیسم هیتلری مشاهده میکنید. مدارکی که گزارشگران حقوق بشر به دست آوردهاند نشان میدهد برای مثال در شیراز به تمام مدارس بخشنامه دادهاند که باید تمام مشخصات دانشآموزان بهائی به همراه مشخصات اعضای خانوادههای آنان را به مراکز امنیتی ارسال کنند. به همین شکل در دیگر شهرها و ادارات هم ما شاهد تهیه چنین لیستهایی هستیم. جمعآوری اطلاعات از بهائیان و اینکه در کدام محل زندگی میکنند و ارتباطات آنها با دیگران مشخص شود در واقع همانکاری است که هیتلر با یهودیان انجام داد. ابتدا آنها را مورد شناسایی قرار داده و بعد محدودیتها به تدریج شدت گرفت. برای مثال دانشجویی که مشخص شد بهائی است و کنکور ورود به دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشته است در فرم کامپیوتری کارنامه او با عنوان نقص در پرونده از تحصیلاش جلوگیری میشود. همان طور که گفتید من تمام این کارنامهها را بررسی کردم و در بخش کدهای این کارنامهها از کد BAHerror استفاده شده است. این موضوع به روشنی نشان میدهد که کارنامه او با عنوان بهائی در مرکز دادهها جداسازی شده است.
در مواردی دیگر، وقتی فردی برای دریافت مجوز کسب و کار اقدام کرده است در آن پروانه نوشته شده متعلق به فرقه ضاله بهائیت یعنی آنجا از پیش میدانستند که آن فرد بهائی است. او وقتی میگوید که این توهین به دین من است و آن را نمیپذیرم مجوزش لغو شده است. فرد دیگری نیز بوده که مشغول به کار خدماتی بوده است و به همین شکل در مجوز کار او نوشته میشود و بعدتر هم به او میگویند تو از آنجایی که «نجس» هستی وقتی وارد منزل کسی میشوی آنجا نجس میشود و به همین شکل از ادامه فعالیت و کار و کسب او جلوگیری شد.
اطلاعاتی که آنها جمعآوری میکنند مشخص است که چگونه استفاده میشود. در واقع اگر به سوال شما باز گردم این بخشی از پروژه هیلتری «گتو سازی» (Ghettoisation) است. به تدریج جامعه بهائی نیز تبدیل به یک «گتو» میشود. افراد بهائی را ابتدا شناسایی و بعد با ایجاد نفرت در جامعه و یک سری اقدامات سازماندهی شده آنها را به سوی به یک بخش محدود پایین جامعه سوق میدهند و امکان پیشرفت را از آنها سلب میکنند. کارخانهی آجرسازی آقای خانجانی که توانسته بود دست به نوآوریهایی هم بزند مصادره شده است. موارد بسیاری از نقض حقوق اولیه و انسانی بهاییان وجود دارد که فقط میخواهند یک شهروند ایرانی باشند، خدمت کنند و حقوق شهروندی آنها رعایت شود.