“پردیس پهلوی”- سعید قاسمی نژاد


“پردیس پهلوی”
نوپهلوی گراها دوره محمدرضا را “پردیس پهلوی” نام گذاری کرده و نوشته اند: ” به یک معنا پردیس پهلوی باغ عدن ما بود. منتها هبوط ما به زمین، جهنم جمهوری اسلامی بود. پهلوی از این نظر، چه از نظر مکانی و جغرافیایی و چه از نظر زمانی، به معنای پردیس است. از نظر زمانی گفتم که بین تباهی قجر و جهنم جمهوری اسلامی قرار دارد و از نظر جغرافیایی هم در این جایی که ما در آن هستیم،” (از مصاحبه رضا کیانی با سعید قاسمی نژاد”
آقای داریوش آشوری زبان شناس، مترجم و پژوهشگر برجسته که در دوره محمدرضا شاه در سازمان برنامه و بودجه کار می کرد، در فیسبوک خود به گوشه ای از استبداد فردی شاه و تاثیرات مخرب آن بر امر توسعه پرداخته است. استبداد فردی شاه همانند ژوزف استالین آنچنان سنگین بود که کسی جرات نداشت واقعیت را به او بگوید.
استالین بعد از جنگ جهانی دوم برای نشان دادن عظمت شوروی دستور می دهد چند ساحتمان با عظمت در مسکو ساخته شود. معماران دو طرح را آماده می کنند و در اختیار استالین می گذارند تا یکی از آن دو طرح را انتخاب کند. استالین زیر طرح را امضا می کند ولی امضای او مشخص نمی کند که کدام یک را انتخاب کرده است. معماران در می مانند که اگر یکی از طرح ها را انتخاب کنند، ممکن است طرح دیگر مد نظر استالین باشد و فردا به خاطر این انتخاب مجازات شوند. در این میان کسی جرات نمی کند که پیش استالین رفته و از او بپرسد که کدام طرح را انتخاب کرده است. معماران برای فرار از مجازاتف مجبور می شوند دو ساختمان با عظمت براساس دو طرح بسازند تا فردا مجازات نشوند.
همین وضع بدرجاتی در زمان محمدرضا شاه وجود داشت. آقای داریوش آشوری نوشته است: “کسانی که گمان می‌کند کشور در آن دوران چهارنعل به سوی توسعه می‌تاخت اما دخالت دیگران یا نادانی «روشنفکران» نگذاشت به هدف برسد، شاید نمی‌دانند که توسعه‌ی مصرف و پخش پول در یک جامعه‌ی توسعه‌ نیافته نمی‌تواند توسعه‌ی واقعی، یعنی جامعه‌ی صنعتی مدرن، بسازد. مشکل شاه در فهم منطق پیچیده‌ی توسعه و روش‌های آن بود. در مدت کوتاهی مصرف در ایران چنان بالا رفته بود و سفارش‌ها به خارج چنان کلان شده بود که کشتی‌هایی که بار به بندرهای ایران می‌آوردند، به علت نبودن زیرساخت‌های کافی برای تخلیه، ماه‌ها در بنادر می‌ماندند و از دولت غرامت‌ های سنگین میگرفتند.
در نیمه‌ی دوم سال ، با پدیدار شدنِ بحران‌ها،١٣۵۶ در سازمان برنامه به همه‌ی مدیریت‌‌ها، از صنعت و کشاورزی تا آب و برق و جز آن‌ها، دستور داده بودند که وضع کشور را در هر رشته‌ای گزارش کنند. آلکس مژلومیان این ارزیابی‌ها را به من سپرد تا نظرات کارشناسان را منظم و خلاصه و جمع‌بندی کنم. داده‌های آنها آینده را تاریک نشان می‌داد. همین را نوشتم و او برای مجیدی، رئیس سازمان برنامه، فرستاد.
ولی مجیدی گفته بود که: «حالا کی می‌تواند این را ببرد پیش اعلیٰحضرت؟» یعنی کسی جرأت نداشت واقعیت‌ها را به شاه بگوید.
کسی نمی‌توانست بالای حرف شاه حرفی بزند. چون خودش را دارای چنان دانشی می‌دانست که در برابرش بقیه یا جوان نادان بودند یا پیر خرفت. او هم، مانند همه‌ی دیکتاتورها، تنها کسانی را دور و بر خود نگاه می‌داشت که *چاکرانه «اوامر ملوکانه»* را بپذیرند.”
به نوشته داریوش آشوری با وجود اینکه در دوران توسعه‌ در ایران، به رهبری شاه، البته نهادهای استوار اقتصادی مدرن هم پایه‌گذاری شد، از بانک اعتبارات صنعتی گرفته تا واحدهای بزرگ صنعتی مثل ارج، آزمایش، کفش ملی و گروه بهشهر که همگی از پدیده‌های مهم آن دوره اند. اما مشکل این بود که شاه نمی‌توانست مدیریت آن‌ها را از قدرت خود مستقل ببیند. می‌خواست که همگی تحت فرمان‌اش باشند.
نوپهلوی گرا همین دوره را به عنوان “پردیس پهلوی” جا می زنند. در حالی که استبداد فردی محمدرضا شاه کشور ما را به بحران کشاند و از بطن آن انقلاب زائیده شد. بقولی رهبر انفلاب بهمن نه خمینی، بلکه محمدرضا شاه بود.

فیسبوک ملی مصدقی ها

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است