دیروز طرح آقای مهندس حسن شریعتمداری، فرزند آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید مسلمین شیعه، را برای نجات ایران از دیکتاتوری و برقراری صلح و آرامش در دمکراسی فردای ایران پس از گذار خواندم. در مورد بسیاری از نکات یاد شده در طرح ایشان نمیتوانم نظر قاطع خود را بیان کنم و چون اعتقاد بر این دارم که در این دوران پراکندگی در صورت عدم تخصص کافی باید از اظهار نظر قاطع پرهیز کرد. پس بخود این اجازه را نمیدهم که در مورد دیگر نظریات ایشان و یارانش نظر دهم و این را به عهده آن دسته از هموطنان میگزارم که در آن موارد آگاهی، تجربه و تخصص دارند.
ولی در مورد اظهار نظر و طرح جناب شریعتمداری برای تفسیم بندی استانها و مناطق کشوری و ایالت بندی ایران بعد از سرنگونی، زبانم لال بعد از دگرگونی جمهوری اسلامی، بخصوص در منطقه جنوب کشور یعنی استان فارس کنونی وظیفه خود میدانم نکاتی را به آگاهی شما مردم ایران برسانم. سخن من بطور ویژه در رابطه با تقسیم بندی کشوری از نظر آقای حسن شریعتمداری در مورد “ایالت فارس” و یزد و کرمان و “ایالت خود مختار قشقائی” ایشان می باشد.
لازم به توضیح است که من خود متولد این منطقه ام و در روابط ایلی، یکی از سران عشایر فارس هستم. در پی مبارره با نظام اسلامی درسال ۱۳۵۸ مجبور به ترک وطن شدم. پایبند به میهن دوستی و دموکراسی و یکپارچگی ایران و احقاق حقوق اقوام و مردمان ستم دیده کشورم می باشم. چونانکه کوشش من در چهل سال گذشته در راستای تقویت همبستگی و اتحاد ایرانیان برای سرنگونی این رژیم خونخوار گواه این گفتار است.
در گذشته و قبل از دستکاری های نابجای رژیم پهلوی و رژیم اسلامی، آنجایی که هر دو رژیم بیشتر بخاطر مسائل امنیتی از اینجا و آنجای آن استانهای دیگری مانند استان بوشهر و استان کوهکیلویه و بویراحمد و غیره را ساختند، استان یا ایالت فارس نامیده میشد. ایالت و یا استان فارس سنتی تقریبا منطقه وسیعی بود شامل آباده، شهرضای کنونی و سمیرم در شمال غربی آن، بوشهر در جنوب غربی آن، بندر لنگه در جنوب آن، بندر عباس در جنوب شرقی آن. این منطقه را مردم جنوب کم و بیش فارس مینامیدند و برایشان مرز و خط کشی مشخصی وجود نداشت و اگر هم میداشت بیشتر برای دولت و حکومت بود و مردم عادی را چندان مشکلی نبود که اصفهان مرزش اینجا و یا کرمان آنجا باشد. ایل های بزرگ در این منطقه تابستان به قسمت سردسیر و زمستان به منطقه گرمسیر استان کوچ می کردند و به چرای دام و تجارت درون شهرهای مسیر خود میپرداختند.
در اینجا من به تاریخ ایل ها و تخته قاپوی دوران رضا شاه یعنی در تخته ای کردن عشایر کاری ندارم. بعد از پایان دوران سلطنت رضا شاه عشایر با شتابی کمتر و سپس در دوران نیمه دوم سلطنت محمد رضا شاه با شتاب بیشتر مشغول اسکان یافتن درون شهرها و دهات مسیر تردد ایل خود شدند. دلایل آن نیز یکی بخاطر توسعه دهات و سختی تردد و دیگری سختی زندگی عشیره ای و آمدن موتور و پمپ آب و امکان زراعت در قسمتهای قابل زراعت مراتع بود. برخی خود ملکی داشتند و برخی به خرید زمین کشاورزی از مالکین زمین مبادرت نموده و اسکان یافتند. در دوران جمهوری اسلامی واگذاری مراتع اطراف دهات به روستائیان بیکار و بی زمین به خصوص به جوانان بسیج اسلامی چنان زندگی و رفت و آمد و حرکت دام و عشایر را ناممکن کرد که امروزه شاید دیگر حتی یک صدم عشایر بصورت پیشین امکان حرکت نداشته و همان یک در صد هم در نبود مرتع و بخصوص با کم آبی و خشک شدن چشمه سارها و رودخانه ها با استفاده از وسائل نقلیه موتوری با گرفتاری به زندگی عشایری ادامه می دهند.
کمبود مرتع و بخصوص کمبود آب و خشک شدن چشمه سارها و رودخانه ها پی آمد استفاده بی رویه از منابع آب و واگذاری بی رویه مراتع به جوانان بسیج دهات برای کشاورزی بوده است که از سویی منجر به نابودی مراتع و بی ثمر شدن این زمینها برای کشاورزی شده و از سوی دیگر منجر به نابودی دامداری عشایر شده است. احداث بی رویه چاه آب و کشیدن تمام آبهای ذخیره زیرزمینی خود منجر به خشک شدن قناتهای چند صد ساله و رودهای کوچک و بزرگ ایران مخصوصا منطقه فارس شده. نتیجه این که امروز کمتر ده و روستا و شهری بجا مانده که عشایر در آن اسکان نیافته و زندگی شهری و روستائی نداشته باشند. از شهرضا گرفته تا آباده تا ده بید دیروز و شهر خرمبید امروز و ده سعادت آباد دیروز و سعات شهر امروز که جمعیتشان از هزار نفر به هفتاد هزار نفر افزایش یافته است. این جمعیت از همین عشایر و در پی اسکان آنها بوجود آمده، از مردمان همین مناطق که پیش از این کوچ میکردند و امروز اسکان یافته اند.
امروز از بندر لنگه و بوشهر بگیرید تا لار و فسا و جهرم تا کازرون و یاسوج تا خود شیراز و مرودشت که این آخری اینک نزدیک به یک میلیون جمعیت دارد و دومین شهر فارس است و یا فیروزآباد که جمعیتش بیست برابر شده با افزایش بسیار جمعیت مواجهیم. حال جای پرسش است که این تعداد و این جمعیت از کجای جهان وارد این دهات و شهر و شهرستان های فارس شده اند؟ آیا جز این قابل تصور است که این همان عشایر و طایفه های منطقه فارس می باشند؟
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، آیا شما مشاوری داشته اید که از او سئوال کنید که بافت جمعیت و اسکان مردمان این بخش از کشور قبلا چگونه بوده و امروز چیست. شما هیچ ده یا شهرک و شهری در فارس نمی یابید که در آن عشایر اسکان نیافته و در آن با آرامش و دوستی با مردم آن دیار زندگی نکنند. آیا شما میخواهید در درون این جنگل مولا چند دستگی و نفاق و بالاتر از آن با طرح بی پایه خود جنگ داخلی و برادرکشی راه بیندازید. آخر این منطفه خود مختار قشقائی را میخواهید در کجای این مملکت یا در کدام بخش از فارس راه بیندازید؟ کدام مرودشتی یا فیروزآبادی، جهرمی یا لاری یا کازرونی به شما اجازه میدهد که شما سرزمین اجدادش را به من عشایر، آنهم خود مختار، واگذار کنید؟ امیدوارم کار به اسلحه نکشد! جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، من نمیدانم آیا مشاورینی در این مورد به شما یاری رسانده و یا اینکه شما بار دیگر تئوری پردازی نموده اید. ولی این را میدانم که این طرح بوی خون میدهد!
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، اگر مشاورینی داشته اید آنها جز خونریزی و امید به جنگ داخلی در سر نمی پرورانند. خونریزی و برادر کشی در فارسِ ما ایرانیان و نه آن فارسِ آنهائی که قومی بنام قومِ فارس اختراع کرده و آن را مانند کتل حضرت عباس دور میگردانند.
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، فرض را بر این میگذاریم که شما نمیدانید. برای اطلاع شما بسیار کوتاه توضیح می دهم که در این فارسِ ما ایرانیان بیش از سی طایفه و عشایر بعضی با زبانهای خود و بعضی با زبان لری و لهجه های مختل وجود دارند.
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، فرض را بر این میگذاریم که شما نمیدانید. برای اطلاع شما بسیار کوتاه توضیح می دهم که در این فارسِ ما ایرانیان بیش از سی طایفه و عشایر بعضی با زبانهای خود و بعضی با زبان لری و لهجه های مند. بزرگترین آنها همان قشقائی ها می باشند که نام برده اید و بعد از آن ایل خَمسه است که تشکیل شده از طایفه عرب که طایفه مادری خود من است و بعد ایل باصری و ایل بهارلو و عِینان لو و بعد طایفه نَفَر که این طایفه نفر در یک درگیری در زمان شاه بیش از دویست نفر زن و مرد و کودک در توپ باران در گرمسیر فارس کشته داد. از آن گذشته ایل کُردشولی در فارس داریم، بَکِش داریم، ایل رستم و دشمن زیاری داریم، سُرخی داریم که مهدی سرخی شورشی معروف قهرمانشان است. چندین و چند طایفه و ایل کوچک و بزرگ که هر یک به اصل و ایل خود افتخار دارند. اینها را چه میکنید؟ به هر کدام یک سرزمین خود مختار جداگانه میدهید یا من را در این و دیگری را در آن میچپانید؟ من پدرم خان بزرگ باصری بود که در اوان جمهوری اسلامی بدستور خمینی کشته شد و مادرم دختر خان بزرگ عرب بنام خان باز خان، خان عرب که بدست رژیم پهلوی کشته شد. حال شما اگر به اشتباه یک عرب را باصری بنامید اگر با شما درگیر نشود بی شک احترام پدر بزرگوارتان حضرت آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید جهان شیعه را رعایت کرده است چه رسد به یک سرخی یا بهارلو.
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، در استان فارس چه دهات چه عشایر چه شهر نشین رسم وفرهنگ و افتخارات و نام خود را نکو می دارند. بگذارید ما مردمانِ تا بحال ساکتِ اتنیکی همان گونه که بوده و هستیم بمانیم و این لطف و یا جنگ فارسهای ستمگر خود را به همان تهران و خراسان و قم و کاشان محدود کنید. تشریف ببرید گیلان و مازندران آنجا را ابتدا آباد کنید. سپس، اگر توفیق یافتید به ما ساکنان فارس رجوع کنید. بی شک به آن لبیک خواهیم گفت. امیدوارم که خیال جنگ داخلی در سرزمین ما نداشته باشید. چرا که نه فقط برای ایران بلکه برای شما و هم ال اهوازیان نیز زیانبار است.
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، چند سال پیش من در نشستی در مقر حزب دمکرات کردستان با همراهان کنونی شما، همین آقایان ال اهواز و دوستان بلوچشان شرکت داشتم. در آن نشست آقایان دمکرات و کوموله و دیگر دوستان امروزشان هم حضور داشتند. از من خواستند که به جرم اصرار در حفظ تمامیت ارضی ایران از جلسه آقایان بیرون بروم و جرم من شد دفاع از یک پارچگی ایران و اینکه آقای ضرغامی روی حفظ یکپارچگی ایران ایستاده. همانجا گفتم نه تنها روی حفظ یکپارچگی و ثبات ایران ایستاده ام بلکه اگر لازم شد در این راه جان میدهم. آسایش و آرامش مردم من در گرو ایران و ثبات کشور است. پس فقط یک وطن دارم و آن ایران است.
جناب مهندس حسن شریعتمداری گرامی، ایل بزرگ قشقائی درست است که بزرگترین ایل فارس میباشد ولی دیگر ایلات فارس روی هم چهار و شاید هم شش برابر ایل قشقائی جمعیت دارند و هم اکنون تمام ایلات در فارس اسکان داشته و درفارس پراکنده اند و هیچ یک سروری و نام دیگری را بروی خود نمیپذیرند. این را چه میکنید؟ از طرف دیگر همان گونه که گفتم سروری و نام ایلات و عشایر را چگونه به مردم و دیگر ساکنان این استان تحمیل خواهید کرد؟ با زور؟
امید که تقسیمات کشوری فردا را نه مانند آقایان سایکس و پیکوی بعد از جنگ و نه با خط کش بل با درایت و ایران بینی به سر انجام برسانید.
پرویز ضرغامی یک ایرانی ساکن استان فارس.
۱۳ مهر ۱۳۹۸