چین از ایران خواسته است مضمون این سند همکاری اعلام نشود. این برخاسته از یک نگاه استعماری است.
دربارۀ میزان سرمایهگذاری چین در ایران، رقم ۴۰۰ میلیارد دلار برای ۲۵ سال مطرح شده است. یعنی سالی ۱۶ میلیارد دلار. با توجه به اینکه میزان سرمایهگذاری خارجی در ایران، در سالهای گذشته بسیار کمتر از این رقم بوده، آیا چنین رقمی صحت دارد؟
فارغ از این مبلغ، این سند جامع همکاری ۲۵ سالۀ ایران و چین یک سند کلی است و اصلا چند و چون پروژههای همکاری را روشن نمیکند. میزان جذب سرمایهگذاری خارجی ایران در سالهای اخیر حدود یکی دو میلیارد دلار بوده و میزان ارز خارج شده از ایران، بیشتر از ارز وارد شده به ایران از طریق سرمایهگذاری خارجی بوده است. معلوم نیست سرمایه خارجی در پروژههای گوناگون به چه شکلی جذب خواهند شد.
بله، همین طور است. البته دلایل دیگری هم وجود دارد. اینکه اساسا چین واقعا میتواند چنین کاری انجام دهد یا نه؟ به هر حال چین ملاحظاتی نسبت به آمریکا و اروپا دارد. علاوه بر این FATF و تحریمها و نیز سابقه چین در رای دادن به قطعنامههای تحریمی علیه ایران نیز باید در نظر گرفته شوند. ضمنا سابقۀ عملکرد چین در ایران هم نویدبخش این سرمایهگذاری کلان نیست. اما از همۀ این نکات که بگذریم، ۱۶ میلیارد دلار سرمایهگذاری سالانه در ایران، رقم بزرگی است.من در دوران فعالیت خودم چنین سندهایی را آماده کردهام و به امضای روسای جمهور ایران و کشور مقابل رسیده است. اصولا در این اسناد رقم اعلام نمیشود و اساسا نیازی به انجام این کار نیست. ارقام در قراردادهای جداگانه مطرح میشوند. وقتی چنین رقم کلانی اعلام میشود، در حالی که هنوز نه پروژهها معلوماند نه قراردادها بسته شدهاند، شک و تردیدهایی برای ناظران ایجاد میشود.
طبیعتا این ماجرا بعد تبلیغی هم دارد. ایران و چین در سیاست خارجی خودشان به چنین مانوری نیاز دارند. شاید چین میخواهد از آمریکا امتیاز کند و تبلیغات دربارۀ میزان سرمایهگذاریاش در ایران، در واقع استفاده از کارت ایران برای بازی کردن با آمریکا است. ایران هم شاید میخواهد به آمریکا بگوید حالا که تو به برجام برنگشتی، من هم با چین چنین قراردادهایی خواهم بست و با روسیه هم ممکن است وارد چنین تعاملی شوم.
مشکل این جاست که ایران هیچ رابطهای با آمریکا ندارد و نمیتواند برای تامین منافع خودش سیاست موازنۀ منفی را بین این قدرتهای بزرگ جهانی در پیش بگیرد. ما وقتی به آمریکا “نه” میگوییم، طبیعتا روسیه و چین از ما استفاده میکنند. اگر با آمریکا رابطه داشتیم و این بازی را با آمریکا هم انجام میدادیم، طبیعتا بیشتر سود میبردیم. یعنی از چین میتوانستیم امتیاز بگیریم و قراردادهایمان با چین برایمان ارزانتر تمام میشد. این کار قبل از انقلاب تا حدودی انجام میشد. مثلا شوروی پروژۀ ذوبآهن اصفهان را انجام داد و ما همزمان با آمریکا و سایر کشورهای غربی نیز تعاملات مشابهی داشتیم. اما فقدان رابطه بین ایران و آمریکا در شرایط کنونی، چنین بابی را به روی ما بسته است.
آمریکا خودش نخواسته به برجام برگردد و فشار آورده که دربارۀ مسائل موشکی و منطقهای مذاکره کند. بایدن گفته بود برمیگردد به برجام، ولی این کار را انجام نداده است. بنابراین آمریکا باید خودش را هم مقصر بداند در این همکاری گستردۀ احتمالی ایران و چین. اگر آمریکا به تعهداتش خودش عمل میکرد و برمیگشت به برجام و تحریمها را لغو میکرد، ایران هم به مذاکره با آمریکا روی خوش نشان میداد.آمریکا هم دنبال خریدن ایران است؛ چراکه اصرار دارد هر چه خودش میگوید در عملکرد ایران محقق شود. اما دربارۀ فروش کشور، باید بگویم قصاص قبل از جنایت نباید کرد. من بعید میدانم این طور شود. همه چیز بستگی دارد به کم و کیف همکاری با چین. البته ایران الان در شرایط بدی است و چین هم دومین قدرت جهان است.
اگر قراردادهای ایران و چین مثل قراردادهایی باشد که چین با پاکستان و ونزوئلا و کشورهای آفریقایی بسته است، مشکل ایجاد میشود. مثلا چین به این کشورها وام داده و آنها نتوانستهاند اقساط وامشان را بپردازند و چین هم در ازایش فلان پروژه را ۹۹ ساله برای خودش برداشته است. این روش خوبی نیست.
مفاد قراردادها بسیار مهم است. مثلا در زمینۀ احداث یک پالایشگاه یا استخراج یک معدن قراردادی بسته میشود و چین تکنولوژی و سرمایهاش را میآورد و سهمش را هم میبرد. این نرمال ترین روش است. کارشناسان هم باید دربارۀ منصفانه بودن سهم چین نظر بدهند. زمان شروع و پایان پروژه هم باید معلوم باشد. یعنی ایران بگوید به شرطی پنجاه یا شصت درصد این پروژه را به چین میدهیم که چین کارش را از فلان تاریخ شروع کند و فلان موقع تمام کند و آن را به بهرهبرداری برساند و تا سال فلان هم ۶۰ درصد سود این پروژه برای چین خواهد بود. این نکته هم مهم است. یعنی قرار نیست چین بدون سقف زمانی، از پروژههایش در ایران منتفع شود. اگر کار این طور پیش برود، مشکلی پیش نمیآید و این وضع را نمیتوان مصداق فروش ایران دانست.
بله، آقای علی ربیعی گفته چین از ایران خواسته است مضمون این سند همکاری اعلام نشود. چرا اعلام نکنیم؟ چین به ما میگوید اعلام نکن، ما هم میگوییم چشم. خود این برخاسته از یک نگاه استعماری است. چین به ما امر میکند مفاد چیزی را که تازه قرارداد و معاهده هم نیست و یک سند راهبردی است و ضمانت اجرایی هم ندارد، اعلام نکن. چین ملاحظۀ آمریکا را میکند ولی مساله این است که چین وقتی از انتشار یک سند میترسد، فردا چطور میخواهد پروژههای برآمده از این سند همکاری را اجرا کند؟ پروژهها را که نمیتوان مخفیانه اجرا کرد؟ کشور چین باید شفاف باشد. مجموع این مسائل باعث میشود که بگوییم این همکاری کلان بین ایران و چین، نیازمند کنکاش زیاد و چکش خوردنهای فراوان است و به آسانی میسر نخواهد شد.
اولین نتیجۀ امضای این سند، شاید این باشد که دولت آمریکا نگران همکاری بلندمدت ایران و چین شود و تکانی به خودش بدهد. ممکن است چین هم بتواند پس از امضای این سند امتیازاتی از آمریکا بگیرد.
بله، درست است. در بحث همکاریهای خارجی، هر کشوری باید آلترناتیوهای مختلف را در زمینههای مختلف در نظر بگیرد. یعنی هیچ کشوری از جمله ایران نباید قراردادهای پتروشیمیاش را فقط با چین ببندد. باید با شرکتهای چند کشور قرارداد ببندیم. چه در حوزۀ پتروشیمی، چه در حوزۀ راه آهن یا هر حوزۀ دیگری. اما من خودم نگرانی چندانی ندارم چون این سند الزامآور نیست. این سند یک نقشۀ راه است و ایران در آن هیچ تعهدی نداده است که همۀ قراردادهای فلان حوزه را حتما باید با چین منعقد کند. چین هم چنین تعهدی نداده است. قرار شده که در یک سری از زمینهها بین ایران و چین همکاری باشد ولی این به این معنا نیست که ایران در همین زمینههای خاص، ناگزیر است همۀ تخم مرغهایش را در سبد چین بگذارد.
من امیدوارم اسنادی که به نفع مردم و کشور است و موجب توسعه میشود و استقلال کشور را مخدوش نمیکند و رونق اقتصادی میآورد و برای جوانها شغل ایجاد میکند و سطح تولید را در کشور ما بالا میبرد، اجرایی شوند. اما با توجه به مدلی که ایران اداره میشود، یعنی ما شاهد شرایطی هستیم که امروز مردم کشورمان با انبوهی از مشکلات معیشتی مواجهاند و مثلا الان مرغ در بازار نیست که مردم بروند مرغ بخرند، هیچ چشماندازی چندان امیدبخش نیست. چه چشمانداز بیست ساله، که اکنون در اواخرش هستیم، چه چشمانداز همکاری با چین.