بی اندازه خوشحالیم که در وانفسای حقوق زن، مرضیه خانم افخم در جایگاه سخنگوی وزارت امور خارجه با جهان سخن می گویند و لابد طبق پروتکل های مرتبط با این مقام، از منافع ملی ایران دفاع می کنند. از طرفی بی اندازه غمگین می شویم، وقتی به این درک و فهم می رسیم که همجنس والامقام ما یا از مفاهیمی مانند”دخالت در مسائل داخلی” بی خبر است یا کاملا بر تعاریف سیاسی در حقوق بین الملل آگاه است، اما وزارت خارجه ای که او آن را سخنگوئی می کند، قدرت و توانائی ندارد تا از رفتار حکومت ایران نسبت به سایر کشورها که مصداق بارز “دخالت در امور داخلی دیگر کشورهاست” جلوگیری کند. در نتیجه دست و پای مرضیه خانم می رود توی پوست گردو و مجبور می شود مثلا اعلام کند ” این که دولت امریکا خواستار آزادی سه رهبر جنبش سبز و زندانیان عقیده شده” مصداق دخالت در امور داخلی” ایران است. این ها بدون شک از جهل و ناآگاهی مرضیه خانم و همکاران و روسایش در وزارت امور خارجه ناشی نمی شود، ولی نمی توان آن را به سکوت برگزار کرد.
ابتدا باید دید در جمهوری اسلامی ایران چند “وزارت امور خارجه” وجود دارد. اگر بیش از یکی است، کدامیک “دخالت در امور داخلی دیگرکشورها” را تعریف می کند و کدام تعریف بر وزارت امور خارجه ای که مرضیه خانم سخنگویش شده است، تحمیل می شود. کار ساده ای نیست. می شود گفت ( آن را که خبر شد، خبری باز نیامد ). با این حال بر عهده خود می دانیم در این باره در حدود یک یادداشت که فرصتی است به غایت مختصر و محدود، اندکی با مرضیه خانم که حضورش را در همین صحنه نمایشی از سیاست ایران، گرامی می داریم، گردگیری و کل کل کنیم. بالاخره ما هم در آن کشور حق آب و گل داریم و خویشاوندان فکری مرضیه خانم، بدجوری به تیپ و تاپ ما زده اند.
وقت و حوصله ای نیست تا موارد دخالت جمهوری اسلامی ایران را در این ۳۵ سال فهرست کنیم. فقط به یک فقره که با سخنان اخیر مرضیه خانم از لحاظ خبری، همزمان شده اشاره کرده و می گذریم. خبر از سوی یکی از سخنگویان آن وزارت خارجه های دیگر که سیاست خارجی کشور را مدیریت می کنند و اتفاقا اسم شان هم “وزارت خارجه” نیست، به شرح زیر اعلام شده است:
“العربیه: محمود نبویان، نماینده مجلس ایران، روز چهارشنبه ۱۲ فوریه ۲۰۱۴، گفت ایران ۳۰۰ هزار نیروی نظامی سوری را آموزش داده است و حزب الله لبنان ۵۰ هزار نیرو در سوریه دارد. به گزارش خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران ایران، نبویان این سخنان را در اردوی انجمن های اسلامی دانشجویان سراسر کشور در شهر مشهد بیان کرد. نبویان گفت که حضور گسترده نظامی ایران در سوریه باعث شد تا به گفته او امریکا در این کشور شکست بخورد و به “سرمیز مذاکره” بیاید. نبویان از نمایندگان وابسته به جبهه پایداری و از مخالفان دولت روحانی است…”
سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نمی تواند به مردم ایران و جهان به صورت ناقص اطلاع رسانی و اعلام موضع کند. او نمی تواند حضور زورمند آن وزارت خارجه ای را که دیدگاه جبهه پایداری به رهبری آیت الله مصباح یزدی را نمایندگی می کند، و به دخالت در امور داخلی دیگر کشورها در حد لشگرکشی اقرار و بلکه افتخار می کند، نادیده بگیرد. بیانیه دولت امریکا با خواسته آزادی زندانیان عقیده و به خصوص آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد، دخالت در امور داخلی دیگر کشورهاست یا دخالت نظامی ایران در سوریه با هزینه کردن از در آمد ملی ایرانیان و قطع نان شب آنها به این بهانه؟ کدامیک مصداق دخالت در امور داخلی دیگر کشورهاست؟
مرضیه خانم، نمی توانند در مقام و جایگاهی که قرار گرفته اند، طوطی وار سخن بگویند. ایران دارای موقعیت خاصی در جهان است. از وزن سخنان سخنگوی وزارت خارجه در این جایگاه نباید به اندازه ای کم بشود که کلام ایشان در جاهائی هم که حق با ایران است اعتبار از دست بدهد. خواست آزادی سه رهبر جنبش سبز که مدت سه سال است کاملا غیرقانونی و محروم از حق رفت و آمد و انتخاب اقامتگاه و مسکن، در چنگال کسانی اسیر شده اند که هنوز هویت حقیقی و حقوقی آنها روشن نیست، یک خواست انسانی است. حفظ منافع ملی ایران موکول به تحقق آن است. این خواست، مصداق دخالت در امور داخلی ایران نیست. وقتی با مفاهیم تعریف شده سیاسی، این گونه غیر مسئولانه برخورد می شود، کلام یک مقام رسمی، بی سکه می شود. البته ما با مشکلات وزارت خارجه رسمی ایران آشنا هستیم و می فهمیم که وقتی در مراسم سالروز ۲۲ بهمن پیرامون وزیرامور خارجه جمع می شوند و فریاد “مرگ بر امریکا” سر می دهند، تبعات آن چیست. با وجود درک این ملاحظات، ضرورتی ندارد، از باب جلب محبت جبهه پایداری، در تعریف دخالت در امور داخلی، کج سلیقه ای و کج فهمی بشود. مرضیه خانم، اگر به آن چه در اعلامیه اخیر بیان کرده پایبند باشد، می تواند، آن را در جای نظریه شخصی مطرح کند. ولی جای نظریه شخصی، تریبون سخنگوئی وزارت امور خارجه نیست. در این موقعیت نه تنها به منافع ملی ایران صدمه می زند و بلکه زیر قول آقای حسن روحانی هم که با وعده آزادی این سه رهبر، آراء زیادی را نصیب خود کرد می زند. لازم است در برابر مقاماتی که دستور تدوین بیانیه های وزارت امور خارجه را صادر می کنند، دانائی و آگاهی سیاسی سخنگو تاثیر گزار بشود. به فرض پایبندی به “مصلحت” با هدف مصونیت از گزند آن وزارت خارجه های دیگر که امثال نبویان سخنگوئی اش می کنند، وزارت خارجه رسمی ایران، راه را عوضی می رود. آن جماعت به سیاست های مرتبط با منافع ملی ایران، در هر حال روی خوش نشان نمی دهند. پای نابودی ایران ایستاده اند و تا آن را متلاشی نکنند، آرام نمی گیرند. باید به یاد داشت حجم جمعیت معترضی را که به این سه تن رهبر در حبس و حصر، اقتدا کردند. آن جمعیت منزلتی بیش از جبهه پایداری دارند. مقام ریاست جمهور، و وزارت خارجه ایشان، بدجوری بر اهمیت واقعی، تعیین کننده و نمادین آن جمعیت، چشم فرو بسته اید.
مقام ریاست جمهور وظیفه داشت تا پیش از به قول شما “دخالت امریکا در امور داخلی ایران”، به این حصر که مصداق بازداشت خودسرانه است پایان دهد. این مقام می توانست دستکم تلاش های خود را برای رفع این حصر و حبس ظالمانه با مردم در میان بگذارد. این مقام مکلف بود و هست تا موانع برای رفع این حصر را نیز با مردم در میان بگذارد، با قبول هزینه هنگفت آن. سکوت ایشان بسیار تبعات داخلی خواهد داشت. آتشی را زیر خاکستر پیاپی با اتهامات غیر مسئولانه، شعله ور ساخته اند. حضور آقای روحانی بر مسند ریاست جمهوری برای رتق و فتق امور، ناشی از استقامت این سه تن به علاوه فشار تحریم ها بود. آقای روحانی حق ندارد دین خود را نسبت به این سه تن انکار کند و فقط در قلمرو رفع تحریم ها دلاوری کند. نمی شود رئیس حمهور یک کشور در عمل بشود وزیر امور خارجه. پس رئیس جمهور کیست؟
مرضیه خانم لطفا مطالبات مردم برای آزادی این سه تن و همه زندانیان عقیده را جدی بگیرید و تلاش نکنید آن را مانند دیگر مطالبات انسانی مردم، خواست امریکا جلوه بدهید. در این مقام، “زنانه” رفتار کنید. حس صلح دوستی زنانه را در این مقام به کار بگیرید. ۳۵ سال است مردان بدون تفویض فرصتی به زنان، بر آن کشور زیر نام اسلام، حکومت کرده اند و با سوء مدیریت، کشوری غنی از منابع مالی و انسانی و سرمایه های اجتماعی را به گدائی واداشته اند. عزت نفس مردم را پایمال کرده اند و آنها را برای چند کیلو برنج و دو بطری روغن به صف های در یوزگی کشانده اند. زنانی که به هر دلیل وارد صحنه های سیاسی خرد می شوند، می توانند خودی نشان بدهند و زیر بار هر چه مردان در جای دستور کار پیش روی آنها می گذارند نروند. نمی شود در شرایطی که آقای گلپایگانی از درون بیت رهبری به خانم وندی شرمن، معاون وزارت خارجه امریکا می گوید “اسکلت” و “پیرزن”، دیپلماسی جدید ایران وزن و اعتبار پیدا کند. شما بهتر از من از ویژگی های “زبان دیپلماسی” و “ادبیات سیاسی” با خبرید. آیا این کلام مستهجن در امر سیاست خارجی را مضر به حال منافع ملی ایران می دانید یا آن بیانیه مبتنی بر خواست آزادی زندانیان عقیده را؟ البته از ضعف مفرط سیاسی شما و همکاران تان در مقایسه با قدرت سیاسی آقای گلپایگانی، با خبریم. معهذا عملکرد شما را نمی توان با علم به مشکلاتی که دارید، از نقد و بررسی معاف کرد. وقتی با علم به مشکلات، مقام و منصبی را قبول می کنید، پذیرفتنی نیست که اراده ای در جهت اصلاح حوزه ای از زمامداری که اجازه ورود به آن را به دست آورده اید، از خود بروز ندهید.
این دیپلماسی پر تناقض به جائی نمی رسد. نه در عرصه سیاست خارجی، نه در عرصه سیاست داخلی. در هر مقام که هستید، چالش با تناقض ها را از یاد نبرید، حتی اگر سرنوشت زهرا رهنورد، مهدی کروبی و میرحسین موسوی، در انتظارتان باشد. منعی ندارد اگر از آقای گلپایگانی وقت بگیرید و از ایشان بپرسید چنانچه خانم وندی شرمن چاق و چله بود و جوان، سخنانش بر ضد سیاست های جمهوری اسلامی، جای ایراد نداشت؟ باور کنید که کار سیاستگزاری در ایران به همین حد نازل از ابتذال کشیده است و چاره ای نیست که با مختصر قدرت و رخصت خود، با ابتذال در ادبیات سیاسی وارد چالش بشوید.