ویدئوئی* که امروز دیدم و اگر دلش را دارید شما هم ببینید. مرا برد به سیوپنج شش سال پیش که مسئلهی کودکان کار مشغله ذهنی و کاریام بود. آنروزها دو فیلم مستند-داستانی در مورد کودکان کار در مجموعهای تلویزیونی با نام “نانآورانِ کوچک” ساختم با عنوان “آقای بیمهای” و “نقش”. وقتی مشغول فیلمبرداری از سومین فیلم این مجموعه با نام “راسته ماهیفروشان” در انزلی بودم از طرف شورای پاکسازی به تهران احضار، و سپس از تلویزیون اخراج شدم.
حالا بهسختی میتوان بچههای خیابانی امروز ایران را کودکان کار نامید. این دسته از نانآوران معصوم آرزو دارند مثل بچههای فیلم “آقای بیمهای” در گاراژ ماشینآلاتِ سنگین از آنان بهرهکشی شود، یا مثل پسر فیلم “نقش” بهجای درس و مشق در نمدمالی پدرشان بیگاری کنند؛ ماهیگیری غیرمجاز در مرداب انزلی و فروش زیرمیزی آن به دکهداران “راسته ماهیفروشان” که جای خود دارد.
بچههای خیابانی امروز ایران، این محصولات مستقیم حاکمیتِ نکبتبارِ ملایان و بازاریان بر وطنمان، از نظر سطح زندگی (اگر بتوان آن را زندگی نامید) فاصلهای نجومی با کودکان کار در روزگاری که مشغله ذهنی و کاری من بود دارند.
در این ویدئو، مجری خردسال به صادقانهترین و دردناکترین شکلی از این قربانیان کوچکِ رژیم جهالت اسلامی یاد میکند.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است