همه ساله با نزدیک شدن به تاریخ ۲۸ امرداد یاد و نام مردی بیشتر از هر نامی به میان می آید که در دهه ی ۳۰ شمسی در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد. او در حالی که آرمان ایران آباد را در ذهن می پروراند، با کوتاه کردن دست بیگانه از ذخایر نفتی کشور و محدود کردن قدرت سلطنت در چارچوب قانون مشروطه گام های اساسی در راه استقلال و اعتلای ایران برداشت که سرانجام با دسیسه ی دشمن داخلی و استعمار خارجی از طریق کودتای ننگین ۲۸ مرداد متوقف شد؛
کودتایی که اگرچه از ابتدا نقش دولت های بریتانیا و ایالات متحده ی آمریکا در آن عیان بود، اما سالها گذشت تا مقامات آمریکایی زبان به اعتراف بگشایند و نقش خود و سازمان سیا را در این کودتا بپذیرند. به اذعان باراک اوباما، آمریکا در گرماگرم جنگ سرد در براندازی دولتی در ایران نقش ایفا کرد که از طریق دموکراسی منتخب مردم بود.
بعد از کودتا، اگرچه ایران رشد اقتصادی را پیمود لیکن این رشد نا متوازن بود و از نظر سیاسی بیش از پیش در خودکامگی فرو رفت و شاه که در چارچوب قوانین مشروطه محدود مانده بود، دیگر شاه قبل از کودتا نبود و به جای سلطنت، راه حکومت کردن را در پیش گرفت و در دیکتاتوری فرو رفت.
اکنون با گذشت نزدیک به ۷۰ سال از این واقعه، کشور ایران هنوز به دموکراسی، استقلال و آزادی دست نیافته و این در حالی است که دولت دکتر محمد مصدق در مدت دو سال و چهار ماه حکومت، با برقراری آزادی که شرط لازم برای تحقق توسعه و پیشرفت است، توانست با انجام اصلاحاتی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گام های بلندی در جهت توسعه کشور بردارد و الگوی موفقی از یک حاکمیت ملی را به نمایش بگذارد.
در میان جهان دوقطبی آن روزها دکتر مصدق، سیاستی را پیش گرفت و طرز فکری را رواج داد که عدم وابستگی بندگی گونه به غرب و شرق، از اصول اساسی آن برای رسیدن به توانمندی ایران بود.
شوربختانه باید گفت از کودتا تا به امروز این امر محقق نشده است و همواره شاهد وابستگی بندگی وار در دورانی به غرب و در دورانی به شرق بوده و هستیم.
جنبشی که مصدق نمایندگی می کرد بر مشارکت مردمی، توسعه ی جامعه ی مدنی و گسترش عرصه ی عمومی استوار بود و این به مذاق استعمار و استثمار خوش نمی آمد. اگر رفتار و شیوه ی او را برای آزادی مطبوعات و احزاب مورد داوری قرار دهیم، وی در یک بررسی به گواه تاریخ سیاسی ایران، نمره بالایی را بدست می آورد.
مَنش مصدق نشان می دهد که هیچگاه اصلی را فدای اصل یا اصول دیگر نمی کرد و اعتقاد به آزادی بیان را به خاطر اهداف خود زیر پا نمی گذاشت؛ در حقیقت التزام و احترام او به آزادی بیان به دلیل اینکه در زمره ی آزادی های اساسی شناخته می شود، می تواند چهره ی درخشان او را در دوره قدرت به نمایش بگذارد.
با نگاهی به حیات سیاسی دکتر مصدق می توات گفت، زندگی سیاسی پر تلاش او با انقلاب مشروطیت آغاز و با پیروزی نهضت ملی به ثمر می نشیند، نتیجه ی این تلاش ها بیست و هشت ماه نخست وزیری بر پایه ی استقلال، آزادی، دموکراسی و قانون است که در تاریخ ایران بی نظیر می باشد.
گرچه مصدق سالهای پایانی زندگی خود را در تبعید گذراند اما او چنان بذر آزادی و استقلال را در ایران پراکند که تا نامی از ایران هست، ثمره ی آن از بین نخواهد رفت.
دکتر مصدق اصیل ترین و برجسته ترین نماینده ی نسلی است که پرچم انقلاب مشروطیت را به اهتزار درآورد و به پاسداری از آرمان های انقلاب مشروطیت پرداخت.
بسیاری از صاحب نظران ، دوره نخست وزیری دکتر مصدق را به حق دوران مردم سالاری و مسئولیت پذیری نامیده ند.
به بیان ویلیام داگلاس، قاضى معروف دیوان عالى ایالات متحده، اصلاحات اساسى مصدّق،، آمریکا را به هراس انداخت و به منظور سرنگونى اش با بریتانیا متحّد نمود.
مصدق به شدت بر تمامیت ارضی ایران تاکید داشت و همواره نگران سرنوشت ملت ایران بود، او نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه محبوب بوده و هست و محبوبیت او تا به آن اندازه می باشد که لقب “زعیم الشرق” را از آن خود کرده است.
اکنون که ایران در شرایط نابسامان و بحرانی قرار دارد می توان گفت نسخه ی نجات ایران در این موقعیت حساس، نسخه ی به روز شده ی جنبش مصدقی است.
امروز بایستی با تکیه بر عدالت- برابری- آزادی و دموکراسی جنبش مردمی به پیش برود،حکومت ملی مستقر گردد و سرنوشتی خوش برای ایران و ایرانی رقم خورد.
پایتده ایران و زنده باد ملت ایران