کرونا زمانی به ایران یورش آورده که حکومت در بدترین شرایط خود، از بدو تاسیس تاکنون، قرار گرفته است. تحریمهای فلجکننده دولت آمریکا، بر بستر فساد سیستماتیک و بحران ناکارآمدی، اقتصاد کشور را تا مرز فروپاشی تحت فشار قرار داده است. حکومت پیش از آنکه از زیر بار رسوایی کشتار وحشیانه ناراضیان و گرسنگان شورشی در آبان ماه بدر آید، گرفتار رسوایی ساقط کردن هواپیمای مسافری با اصابت مشکوک موشکهای سپاه شد و شکست تلاش برای لاپوشانی حقیقت، بر بستر افشاگری نیرومند خانوادههای قربانیان، روشنفکران و طبقه متوسط مدرن، تهمانده اعتبار حکومت را به باد داد و اراده حکمرانی مطمئن را از حاکمان زایل کرد.
یورش کرونا به لحاظ تقویمی با آخرین تلاش شکننده حکومت، برای تجمیع قوا و برگزاری انتخابات مجلس و نمایش مشروعیت، همزمان شد. این یورش رمق خامنهای را آنچنان گرفت که عطای مشارکت پر شور را به لقای آن بخشید و با قبول شکست، به چینش مجلسی مرکب از نظامیان و کارچاقکنهای کوتوله باب طبع اطرافیان نظامی- امنیتی فرزندش قناعت کرد.
آراستن مجلسی از قزلباشان، سپهسالاران و دلالانی که موقعیت خود را مدیون الطاف بیت بدانند، تردیدی باقی نگذاشت که چه در بود خامنهای و چه بعد از مرگ او، حکومت نظامی – ولایی قصد عقبنشینی در مقابل جمهوریت را ندارد و همه تلاشهای تاکنونی برای رها کردن جمهوری سیاسی از زیر بار سنگین ولایت مافیای ولایی- نظامی- رانتی، به شدت سرکوب خواهد شد.
یورش غیرقابل پیشبینی کرونا، با نشانه گرفتن سیستم عصبی حکومت، این آخرین تلاش بیت را چنان به هم ریخت که میتوان از ناکامی قطعی بازیگران قدرت سخن گفت. پنهان کردن یورش کرونا، در روزهایی که اعتماد عمومی به خاطر پنهانکاری علل سقوط هواپیما، به شدت زایل شده بود، ضربه مرگباری بر سیستم عصبی فرسوده و زخمی حکومت وارد ساخت و “مساواتطلبی مرگبار” کرونا، بر بستر این فرسودی عصبی و ناکارآمدی شدید سیستم، میدان فراخی برای سر بر آوردن “جمهوری اجتماعی” پدید آورد.
مساواتطلبی کرونا، ملت را، از پیر و جوان، زن و مرد، دارا و ندار، کرد و ترک و عرب، مسلمان و نامسلمان و… در نبرد بر سر زندگی، متحد و یک پارچه کرد و کمک نمود تا عناصر نیرومندی از جمهوری اجتماعی از متن بحران سر بر آورند و حکومت را به چالش بکشند. نمازهای جمعه در مقابل رقص پرستارانی که در لباس فرشتگان نجات، مرگ را به سخره میگیرند، تاب نیاوردند. همه زیارتگاههایی که هنوز جان سختی میکنند، یکی پس از دیگری در مقابل اراده جمهور مردم تعطیل میشوند. ثروتمندان با گشاده دستی، به یاری سمنها میآیند. کارکنان بیمارستانها که در خط مقدم نبرد ایستادهاند، از حمایت و قدردانی مردم نیرو میگیرند. محتکران و دزدان افشا میشوند. روزنامهنگاران ترس را کنار میگذارند و بیلکنت زبان افشاگری میکنند و هزاران فعال مدنی در فضای مجازی، سیستم عصبی و شبکه خونرسانی جمهوری اجتماعی را خلق میکنند. فعالین مدنی، کنشگران خارج از کشور را فرا میخوانند که منتظر حکومت نمانند و برای لغو تحریم دارو و تسهیل ارسال تجهیزات پزشکی، وارد مذاکره بشوند.
مردم در نبرد با کرونای کوچک، هدفگذاری، همبستگی و کار جمعی برای تحقق اهداف کوچک را، بیاعتنا به حکومت، میآموزند. همزمان، کرونای بزرگ را هم به چالش میکشند و سنگرهای اجتماعی مطمئنی برای نبرد با آن حفر میکنند.
حکومتی که در کمکرسانی نهادهای مدنی به آسیبدیدگان سیل و زلزله همواره کارشکنی میکرد، در مقابل کرونا کاملا خلع سلاح شده است و باید سر برآوردن ستونهای جمهوری اجتماعی را تحمل کند.
جامعه پویایی که به سرعت شکل گرفت و در حال پیشرفت و تکامل است، قطعا کرونا را شکست خواهد داد. این جامعه پیروزمند اما، هرگز به دوران پیش از کرونا باز نخواهد گشت و اگر سیاست کلاسیک، بویژه اصلاحطلبان هنوز پاکدستی که به جمعبندی علل ناکامیهای جریان اصلاحات مشغولند، شرایط جدید را درک کند و با کوشندگان جمهوری اجتماعی همراه شود، شاید جزایر پراکنده قدرت در بیت، سپاه و اطلاعات در مقابل محاصره ارتش جمهوری اجتماعی، مثل کرونای چینی، به تسلیم و شکست تن بدهند. کرونا یک تهدید بزرگ برای کشور و امنیت بهداشتی و ملی ماست. روند مبارزه با این تهدید میتواند به فرصتی برای غلبه بر کرونای نابکارتری بدل بشود که کشور را به عفونتی مزمن و ویرانگر مبتلا کرده است. آیا این فرصت را در خواهیم یافت؟