حملهی هفت اکتبر حماس منجر به کشته شدن ۱۲۰۰ اسرائیلی و غیر اسرائیلی شد .این عملیات قبل از آنکه رهایی بخش باشند جنایت کارانه بودند. اما این حمله به اسرائیل فرصت داد که برنامه های درازمدت خود را “به روز” کند. ارتش اسرائیل دور جدید بمباران غزه و حملات روزمره علیه ساکنین ساحل غربی رود اردن را پس از حملهی هفت اکتبر و اینبار با بهانهی پاسخ به این حمله آغاز کرد که در همین دو ماه گذشته به قتل دست کم ۱۷ هزار ساکنین غزه و صده ها نفر در ساحل غربی رود اردن انجامیده و هنوز هم بمباران مردمی بیدفاع ادامه دارد. در جریان حملات اسرائیل از زمین و آسمان و دریا به غزه تا کنون ۲۶ بیمارستان ،۲۷۰مدرسه، تعداد وسیعی مسجد و کلیسا بهمراه ۶۰٪ از مناطق مسکونی با خاک یکسان شدهاند. در کنار این بمبارانها و حملات زمینی اسرائیل آب، برق، خوراک و ورود وسایل و امدادهای درمانی را قطع کرده است. بدون استثناء کارشناسان حقوق بین المللی آنچه را که اسرائیل انجام میدهد، جنایت علیه بشریت و کوچ اجباری و بخش بزرگی از کارشناسان نیز آن را نسل کشی ارزیابی کرده اند. راستترین جناحهای اسرائیل میخواهند (و علنا میگویند) که فلسطینیها باید این سرزمین را ترک کنند و در این دید تجاوزگرانه از هیچ وحشیگریای ابا ندارند. این رفتار وحشیانه از نظر مردم جهان مخصوصاً از دید عربها و کشورهای عرب نادیده نمانده است. اسرائیل و پشتیبان علنی و اصلی اسرائیل – امریکا – و رهبران عربی هوادار امریکا تحت فشار شدیدی در افکار عمومی قرار گرفتهاند. شکافی جدی در صفوف هواداران خاورمیانهای امریکا بروز کرده است.
علیرغم این فشارها، امریکا میگوید: اگر اسرائیل نباشد یک یهودی در جهان زنده نخواهد ماند. تمام این دروغها و بزرگنماییها برای توجیه کمکهای بیدریغ آمریکا به اسرائیل صورت میگیرد و در عین حال میگوید همکاری و حتی اتحاد کشورهای عرب (مخصوصا عربستان) و اسرائیل ضروریست چرا که این اتحاد برای مقابله با ایران رکنی اساسی به شمار میرود.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر این آرزوی واهی پایهگذاری شده که جمهوری اسلامی باید رهبری جهان اسلام را به دست آورد. دو رکن اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی «مرگ بر امریکا» و نابودی اسرائیل بودهاند. این دو رکن تاکنون نه تنها در خدمت آزادی سرزمینهای اشغالی فلسطین نبودهاند بلکه در خدمت منافع ضد ملی و بیثباتکنندهی جمهوری اسلامی در منطقه عمل کردهاند.
این شرایط به گرایش نادرستی در میان ایرانیان انجامیده که میگوید مسئلهی فلسطین به ما- به ایران- مربوط نیست. افراطیترین شکل این گرایش، از اسرائیل دفاع کرده و به فلسطین حمله میکند. راست افراطی در میان اپوزیسیون، در این دور از حملات اسرائیل به غزه، عملاً تا حد سخنگویی ارتش اسرائیل و توجیهگر جنایت نزول کرده است. در عین حال بخشی از مردم نیز از سر نارضایتی از جمهوری اسلامی با این سیاست همراه میشوند.
توجه شود که جمهوری اسلامی مسئلهی قلسطین را مسئلهی داخلی ایران و یکی از ارکان سیاست خارجی خود، در قالب نابودی اسرائیل پیش میبرد. مسئلهی فلسطین را نباید مسئلهی داخلی ایران شمرد، اما همبستگی با فلسطین و غزه به عنوان یک وظیفهی انسانی و بینالمللی، باید مسئلهی ما و همهی نیروهای ترقیخواه و دمکرات باشد.
باید بگوئیم سیاست خارجی جمهوری اسلامی هیچگاه در خدمت منافع ملی ایران نبوده است. سیاست درست آن است که ثبات سیاسی و صلح و آرامش را در منطقه دنبال کند. دفاع از مظلوم (فلسطین) و مخصوصاً دفاع از اصول حقوق بشر همیشه در راس ارزشهای باید قرار داشته باشند.
همبستگی بینالمللی شکل گرفته در حمایت از مردم فلسطین، و علیه «سلطه، ستم و نسلکشی» نیز یکی از وجوه بارز تحولات ِ پیرامون جنگ غزه است. میلیونها نفر از مردم سراسر جهان با وجود فشارها و کارشکنیهای دولتهای حامی اسرائیل، حمایت خود از فلسطین و همچنین آتشبس فوری را اعلام کردهاند. جلوهای از این همبستگی بینالمللی، در کنار جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم شکل گرفته بود. همبستگی علیه «تبعیض» و در حمایت از مردم ایران. این دو برخورد بینالمللی در «همبستگی» و تقابل با «سلطه» سوی مشترکی دارند. از این حیث لازم است که نیروهای مترقی ایرانی در حمایت از فلسطین انعکاس ضد جنگ و سلطهی ایرانیان باشند.
تازه، آیا تغییر سیاست جمهوری اسلامی، جنبه ی اولی است. آیا این تغییر سیاست برای تامین صلح در خاورمیانه کافیست؟ در طرف دیگر این معادله، یکی از فاکتورهای برجسته / خطرات برجسته، برنامه ها و اهداف درازمدت اسرائیل است.
تقریبا هشتاد سال از تشکیل دولت اسرائیل میگذرد . در تمام این سالها پروژهها و برنامهی تجاوزگرانهی اسرائیل باعث و بانی بحران و جنگ بودهاند. برنامهی درازمدت اسرائیل تصرف ناحیهای به مراتب بزرگتر از جغرافیای کنونی اسرائیل شامل صحرای سینا، اردن و بخشهائی از سوریهی کنونی و سلطهی موثر بر دیگر کشورهای همسایه در کل خاورمیانه است.
این برنامه، مقوله ای مخفی نیست و بارها و بارها از طرف رهبران متعدد اسرائیل عنوان شده است. ایجاد یک سلسله کشورهای کوچک و ضعیف که همه مجبور به قبول رهبری اسرائیل باشند. در این طرح درازمدت است که تجزیهی ایران و ترکیه قرار میگیرند.
تمام فجایع کنونی اسرائیل در غزه را به خاطر بسپاریم و یادمان نرود که – تا زمانی که سیاستهای شوونیستی و نژادپرستانه در اسرائیل برقرارند – و باز هم تا زمانی که جامعه ی اسرائیل اینگونه رفتار غیر انسانی را مردود نداند، دلیلی ندارد که آنها از تکرار همین جنایات در کشورهای دیگر هم ابائی داشته باشند.
مسئله ی فلسطین در هشتاد سال گذشته همیشه منبعی ازجنگ – و بحران – در خاورمیانه بوده است. حل عادلانه ی مسئله ی فلسطین به ما فرصت میدهد که در فضائی کم تنش (کمتر با تنش) زندگی کنیم. علاوه بر آن، برای ما ایرانیان، یک فایده ی دیگر هم دارد، جمهوری اسلامی را از یک بهانه – پروپاگاند – محروم میکند.
مجید سیادت
۱۵ دسامبر ۲۰۲۳