میلیاردها انسانی که جنایات هولناک تروریستها را همزمان بر صحنه تلویزیون ها به تماشا نشسته اند و هیچ آگاهی و خاطره ای هم از مسیحیت پیش از نهضت اصلاح دینی را ندارند، خیلی راحت اسلام را دین ترور و وحشت می پندارند و مسلمانان را در لیست سیاه ذهنی خود جای می دهند. اگر جنایت اخیر اسلامیستهای فرانسوی یک مورد استثنایی بود، می شد حساب آن را از اسلام جدا کرد. اما حقیقت چیز دیگری است. جهانیان چهره معاصر اسلام را پیش از هفتم ژانویه سیاه پاریس در واقعیتها و حوادث ناگواری دیده اند که هریک به سهم خود چهره این دین را در انظار جهانی لکه دار کرده است.
اگر جنایت اخیر اسلامیستهای فرانسوی یک مورد استثنایی بود، می شد حساب آن را از اسلام جدا کرد. اما حقیقت چیز دیگری است. جهانیان چهره معاصر اسلام را پیش از هفتم ژانویه سیاه پاریس در واقعیتها و حوادث ناگواری دیده اند که هریک به سهم خود چهره این دین را در انظار جهانی لکه دار کرده است. با این اوصاف رسالت نواندیشان دینی دوچندان می شود.
انتگریستهای اسلامی از سالها پیش با توسل به عملیات تروریستی درفرانسه خواسته اند برای جامعه هنرمندان و روزنامه نگاران خط قرمز ترسیم کنند. پذیرش این خط قرمزها یعنی تسلیم به ارعاب و فرو افتادن به مغاک خود سانسوری. اگر تروریستها روزی موفق شوند با توسل به ارعاب هنرمندان و نویسندگان به اندیشه و قلم مهار بزنند، آن وقت می شود گفت که توانسته اند ارزشمندترین گوهر جمهوریت را در مهد دموکراسی در بند کنند. در فرانسه همه می دانند که هفته نامه شارلی ابدو بنابه سنت خود هیچ عقیده و هیچ کسی را از دایره طنز و نقد مستثنی نمی کند، ضمن آن که با هیچ دینی هم خصومت ویژه ندارد. اتفاقا در تاریخ این مجله بیش از هشتاد درصد طنزها و شوخی های دینی متوجه مسیحیت و کلیسا بوده است.
ترور این طنزپردازان و هنرمندان فرانسوی بخاطر انتشار کاریکاتور پیامبر اسلام و نقد طنزآمیز بنیادگرایی اسلامی خواه ناخواه چهره اسلام را در فرانسه و جهان لکه دار می کند.
یکی از شرکت کنندگان در تظاهرات خودجوشی که بلافاصله پس از خبر بهت آور این کشتار به راه افتاد در پاسخ به این سخن درست که همه مسلمانان تروریست نیستند گفت ” همه مسلمانان تروریست نیستند، اما همه تروریستها مسلمان اند”. و این امروز قضاوتی است که در افکار عمومی فرانسه و اروپا در حال ریشه دواندن است.
تلویزیون با اعلام خبر انتشار بیانیه سلمان رشدی در محکوم کردن این جنایات به یادم آورد که اسلام ایرانی نیز نمی تواند به این آسانی ها حساب خود را از اسلام های دیگر جدا کند. کشتار پاریس بار دیگر عقب ماندگی تاریخی- جهانی دین اسلام را سوژه مباحث جامعه شناسان و صاحب نظران خواهد کرد. حقیقت آن است که همه ی مذاهب اسلامی از تاریخ عقب مانده اند و امروز در قرن بیست و یکم، همان چهره ای را به جهانیان نشان می دهند که کاتولیک ها در قرون وسطا داشتند، با این تفاوت که چهره ی عقب مانده مسیحیت قرون وسطایی زیر آوار تاریخ مدفون و فراموش شده است. به همین دلیل نیز میلیاردها انسانی که جنایات هولناک تروریستها را همزمان بر صحنه تلویزیون ها به تماشا نشسته اند و هیچ آگاهی و خاطره ای هم از مسیحیت پیش از نهضت اصلاح دینی را ندارند، خیلی راحت اسلام را دین ترور و وحشت می پندارند و مسلمانان را در لیست سیاه ذهنی خود جای می دهند. اگر جنایت اخیر اسلامیستهای فرانسوی یک مورد استثنایی بود، می شد حساب آن را از اسلام جدا کرد. اما حقیقت چیز دیگری است. جهانیان چهره معاصر اسلام را پیش از هفتم ژانویه سیاه پاریس در واقعیتها و حوادث ناگواری دیده اند که هریک به سهم خود چهره این دین را در انظار جهانی لکه دار کرده است.
-فتوای قتل سلمان رشدی توسط آیت اله خمینی
-قتل عام هزاران زندانی سیاسی ایران به نام اسلام
-جنایت هولناک القاعده در نیویورک (۱۱ سپتامبر)
-چهره ی ضد انسانی و جنایتکارانه طالبان علیه همه مظاهر تمدن بشری در افعانستان و پاکستان
-بی حقی مطلق زن در عربستان سعودی
-جنایات حکومت اسلامی عمربشیر در سودان
-وحشی گری های بوکوحرام در نیجریه
-جنایات هولناک داعش علیه انسانهای بیگناه در عراق و سوریه
-و صدها و هزاران جنایت روزمره علیه زنان، دگراندیشان و علیه حقوق اولیه انسانها به نام اسلام در کشورهای پاکستان، افغانستان، ایران، عراق، سودان، نیجریه، سوریه و…
درجهانی که رسانه های جمعی لحظه به لحظه خبر هر حادثه ای را به گوش جهانیان می رسانند و صحنه های هولناک هر جنایت و کشتاری را بر صفحات تلویزیون ها منعکس می کنند، چگونه می شود به صرف تکرار این جملات که “اسلام این نیست”، “اسلام دین رحمت است” و…حساب همه این زشتی ها و جنایات را از اسلام جدا کرد.
این حقایق مسئوولیت مصلحان و نواندیشان دینی را دوچندان می کند، مسوولیتی تاریخی، سخت و سنگین در مسیر به روز کردن دین اسلام و بویژه بیرون آوردن آن از زیر سلطه و نفوذ سنت های بدوی اعراب پیش از اسلام و انبوه خرافات شرعی و فقهی دوران برده داری و فئودالیسم. و از همه مهمتر نجات اسلام از توهم رسالت. توهمی که مسلمانان را به جهاد برای زدودن جهان از کفر فرامی خواند. توهمی که اسلام را به دخالت در زندگی دیگران و به ایدئولوژی و ابزار تسخیر قدرت و گسترش جنگ و خشونت تبدیل می کند. و از رهگذر آن زندگی مردم کشورهای اسلامی را تباه می کند.
تمدن کنونی بشری و حقوق پذیرفته شده و جهانشمول بشر با چنین اسلامی سازگار نیست. در نبرد میان اسلام کهنه و بنیادگرا با آزادی و حقوق بشر، سرانجام این برداشت قرون وسطایی از اسلام است که شکست خواهد خورد.اما مصیبت در این است که این قرائت های قرون وسطایی از اسلام می خواهند سرنوشت میرنده ی خود را با سرنوشت مردم کشورهای اسلامی گره بزنند.
در جهان امروز فقط مسلمانانی می توانند “خادم” اسلام باشند که آن را با آزادی بی قیدوشرط انسان ها سازگار کنند. و از موضع نواندیش دینی برای جدایی دین از دولت و محدود کردن آن به حوزه ی وجدانیات و اعتقادات فردی تلاش ورزند.
جنایت هولناک اسلام بنیادگرا علیه فرانسویانی که سلاحی مگر قلم در اختیار نداشتند وجدان جهانی را در دفاع از آزادی اندیشه و بیان برمی انگیزد و همزمان قرائت تروریستها از اسلام را مبنای قضاوت میلیارد ها انسان نسبت به اسلام و مسلمانان می کند و بیش از پیش به اسلام هراسی دامن می زند. در چنین شرایطی رسالت روشنفکران کشورهای اسلامی در دامن زدن به نهضت اصلاح دینی و مبارزه پیگیر با تفکرات کهنه و خطرناک جهادی، تکفیری و تروریستی دوچندان می شود. اسلام هراسی سرچشمه نفرت و جنگ است. و البته بیش از همه مردم کشورهای اسلامی از آن زیان می بینند، ترورهای پاریس بر مناسبات بین المللی بویژه روابط اتحادیه اروپا و ایالات متحده با کشورهای اسلامی اثراتی درازمدت بر جای خواهد گذاشت و احتمالا موجب بازنگری های مهمی در قوانین و مقررات امنیتی داخلی و نیز در سیاستهای خارجی این کشورها خواهد بود.
رشد اسلام هراسی درفرانسه که بالغ بر پنج میلیون مسلمان دارد، دست کم در میان مدت در خدمت توسعه نفوذ حزب نئوفاشیستی فران ناسیونال به رهبری خانم مارین لوپن قرار دارد. رهبران این حزب از سالها پیش اسلام هراسی را یکی از پایه های تبلیغات سیاسی خود قرار داده و نسبت به رشد جمعیت مسلمان فرانسه و افزایش مهاجران مسلمان به این کشور هشدار داده اند. نظرسنجی های موسسات معتبر نظرسنجی حاکی از آن است که در صورت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در مقطع کنونی رهبر این حزب بیش از رهبران سایر احزاب رای دارد.