هنوز جنجالسازیهای او با فرستادن یک قاری به کنار «رود ارس» و خواندن «سوره فتح» به پایان نرسیده که این بار در قلب اروپا، او بر طبل ضدیت و بدنام کردن ایران میکوبد. کنفرانس امنیتی مونیخ (Munich Security Conferenc) که در روزهای ۱۷ تا ۱۹ فوریه (۲۸ تا ۳۰ بهمن) در هتل «بایریشر هوف» شهر مونیخ آلمان برگزار شد، کانون جدیدی بود که در آن رئیسجمهوری آذربایجان، سازهای خود را برای ضدیت هر چه بیشتر با تهران کوک کرد.
در ادامه فرافکنیهای دومینوار و سریالی دولت جمهوری آذربایجان علیه ایران، الهام علی اف، در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ در جمع خبرنگاران گفت که تشکیلات ایران پشت این ماجرا قرار داشته است. وی مدعی شد که عدم دخالت سریع پلیس در ماجرا و این حقیقت که تلویزیون ایران به سرعت پس از بازداشت فرد ضارب با او مصاحبه کرده است، نشان میدهد که او از سوی تهران فرستاده شده بود! علیاف در ادامه ادعاهای عجیب خود خواستار محاکمه کسانی شد که به گفته او ضارب را برای انجام این حمله تروریستی به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران فرستاده بودند!
این اظهارات علی اف در شرایطی مطرح میشود که بعد از حمله یک شخص مسلح به سفارت باکو در تهران (۷ بهمن) که منجر به کشته شدن «اورخان عسگروف»، افسر امنیتی سفارت شد، دولت آذربایجان رویکرد تنشافروزانه را در قبال تهران در دستور کار قرار داده است. قبلتر نیز مخالفت صریح ایران با تصرف احتمالی استان سیونیک ارمنستان، برگزاری رزمایش مشترک آذربایجان و ترکیه تحت عنوان «مشت برادری» و اظهارات علی اف در ارتباط با آذریهای داخل ایران، زمینهساز تنش در مناسبات دو کشور شده بود.
با وجود این تنشها، اظهارات جدید علیاف که همراه با وارد کردن انگ تروریسم دولتی بر تهران در یک کنفرانس امنیتی جهانی بوده را میتوان سطحی جدیدتر و گستردهتر از تنشافروزی جمهوری آذربایجان علیه ایران مورد بازخوانی قرار داد. در ارزیابی اظهارات جدید علیاف توجه به پنج نکته حائز اهمیت است:
در سطح ابتدایی به نظر میرسد هدف علیاف از طرح اظهارات ضدایرانی جدیداش در کنفرانس امنیتی مونیخ، تلاش برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است. رئیسجمهوری باکو، چنین میپندارد که با وارد کردن انگ تروریستی به تهران، جامعه جهانی از او و اقداماتاش در جریان تنش با ارمنستان حمایت خواهد کرد. احتمالا مشاوران سیاست خارجی و استراتژیستهای باکو، قصد دارند بر موج جدید ایرانهراسی به راه افتاده در جوامع غربی، همراه شوند. همزمان با موج بزرگ تبلیغات رسانهای و سیاسی کشورهای غربی (آمریکا و اروپا) برای معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان تهدید جهانی، جمهوری آذربایجان نیز قصد دارد بر این آتش بدمد. البته بر کسی پوشیده نیست که آبشخور چنین سیاستی در اسرائیل و دولت جدید بنیامین نتانیاهو قابل پیگیری است.
در سطح دوم به نظر میرسد هدفگذاری علی اف این است که تهران را به عنوان بزرگترین مانع در برابر اجرایی کردن طرح دالان «زنگزور- لاچین» از پیشرو بر دارد. او به خوبی نسبت به این امر آگاه است که تصرف استان «سیونیک» در جنوب ارمنستان، مورد مخالفت حداکثری تهران قرار دارد؛ لذا تلاش میکند با افزایش فشارهای سیاسی و تبلیغاتی، ایران را به عقبنشینی از موضع اخیر خود وادار نماید. هدفگذاری باکو این است که ایران چنان در منگنه، انزوا و فشارهای افسارگسیخته جهانی قرار بگیرد که عملا امکان هرگونه مداخلهاش در موضوع تنش میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان سلب شود.
در سطح سوم، رویکرد جدید علیاف به وضوح نشانگر آن است که دولت باکو، هیچ مرزی از دوستی و همجواری را به رسمیت نمیشناسد. عرف معمول مناسبات میان دو کشور همجوار یا حتی دو کشور حاضر در یک منطقه ژئوپلیتیکی مشترک، این است که حداقلهایی از مسامحه میان طرفین حفظ شود. برای نمونه، با وجود به اوج رسیدن تنشهای ایران و عربستان در سالهای گذشته -به ویژه بعد از ماجرای حملات پهپادی انصارلله یمن به تاسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹- هیچگاه دولت ریاض و تهران، مسیر تنش را به سطح حداکثری و بدون بازگشت بسط ندادند. در تمامی اظهارات رسمی، همواره سطحی از مساحمه در کابرد واژگان و تحلیل تنشها مشاهده میشد.
بر خلاف این رویه، در چند ماه گذشته آنچه که در کنشها و اظهارات اخیر دولت تحت رهبری علیاف قابل مشاهده بوده، پشت پا زدن به تمامی مرزهای حسن همجواری است. باکو با نادیده انگاشتن پیشینه تاریخی مشترک جمهوری تازه تاسیس خود با ایران، هیچ حد و مرزی را در کوبیدن بر طبل ضدیت و تنش با تهران به رسمیت نمیشناسد. علیاف و دیگر مقامهای سیاسی دولت او، بدون هیچ ابایی اظهاراتی ضد تمامیت ارضی ایران بر زبان میرانند. آنها به طور صریح از انگیزههای توسعهطلبانه خود نسبت به ایران سخن میگویند. حالا نیز کار به جایی رسیده که انگ تروریسم دولتی را بر دولت ایران وارد میکنند؛ آنهم بدون هیچگونه ارائه سند متقن و قابل استنادی.
در سطح چهارم، اظهارات اخیر علی اف علیه ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ، به وضوح نشانگر شکست خورده بودن سیاست مداری ایران در برابر باکو در چند وقت اخیر است. در جریانات بعد از حمله به سفارت باکو در تهران در اوایل بهمن ماه، مواضع دولت و افکار عمومی ایرانی، بر مبنای مدارای حداکثری و عدم تبدیل شدن موضوع به ابزاری برای تنشافروزی در مناسبات دو کشور بوده است. علاوه بر اطلاعرسانیهای شفاف، دولت ایران با حفظ کانالهای دیپلماتیک، این پیام را به دولت جمهوری آذرباجان انتقال داد که رخداد حمله به سفارت، نباید به عاملی برای خدشه وارد کردن در مناسبات دیپلماتیک دو کشور تبدیل شود.
با وجود طرح ادعاهای ضدایرانی مقامهای باکو از همان ابتدای حادثه تا کنون، جمهوری اسلامی ایران رویکرد مدارا و تسامح در برابر دولت باکو را حفظ کرده است، اما به نظر میرسد این رویه، نه تنها به عاملی برای حل تنش نبوده، بلکه جسورتر شدن هر چه بیشتر علیاف را به همراه داشته است. گویی دولت باکو، مواضع دوستانه تهران را به عنوان ضعف تحلیل میکند. آنها هر روز گامهایی جدیدتر را در مسیر ضدیت با ایران برداشته و سازهای خود را بیشتر در راستای دشمنی با ایران کوک میکنند. به نظر میرسد، بعد از اظهارات جدید علی اف، زمان بازبینی در رویکرد تعاملی جمهوری اسلامی ایران در قبال جمهوری باکو فرا رسیده است.
در سطح پایانی، مجموعه کنشها و اظهارات مقامهای سیاسی دولت جمهوری آذربایجان چنین تداعی میکند که آنها سیاست بیتوجهی به اصول دیپلماسی را در تعامل با ایران در پیش گرفتهاند. گستره و چگونگی اظهارات علی اف علیه ایران، این فرضیه را تداعی میکند که او الفبای دیپلماسی را به سخره گرفته است. باکو با سرعتی بیسابقه در حال در نوردیدن تمامی مرزهای صلحجویانه دیپلماسی در مواجهه با ایران است. رویکرد اتخاذ شده از سوی دولت جمهوری آذربایجان نه تنها حداقلهای عمومی دیپلماسی را حفظ نمیکند، بلکه به صورت تدریجی، به سوی از میان رفتن هر گونه احتمال تنشزدایی در مناسبات میان دو کشور قرار دارد
فرارو