بیش از یک ماه و نیم پس از تهاجم نظامی جمهوری آذربایجان در طول مرز بین منطقه خودمختار قره باغ- یا آرتساخ (نام ارمنی)- نبردهای خونینی که باعث کشته و زخمی شدن هزاران نظامی و غیرنظامی به ویژه در شهرهای ارمنینشین قرهباغ شد، سرانجام به ابتکار روسیه آتشبس در قفقاز برقرار شد. سپس حدود دو هزار سرباز روسی به عنوان نگهبانان صلح در خط فاصل بین قرهباغ و جمهوری آذربایجان و نیز شماری از صومعههای قدیمی ارمنی و دالان پنج کیلومتری بین ارمنستان و قره باغ مستقر شدند.
جمهوری آذربایجان با حمایت فعال ترکیه از نظر فرماندهی نظامی و تکنولوژی پیشرفته پهپادهای بایراکتارو و همچنین پهپادهای اسرائیلی– که جمهوری آذربایجان به فراوانی خریداری کرده- و نیز حضور مزدوران جهادی از سوریه و لیبی، به پیروزی نظامی در این جنگ دست یافت. ارامنه قرهباغ بخشی از منطقه خود، از جمله شهر شوشی را که هر دو طرف ادعای مالکیت تاریخی آن را دارند- و نیز ٧ منطقه تحت کنترل خود، از جمله مناطق بین قرهباغ و ارمنستان را از دست دادند.
این شکست نظامی پسلرزههای شدید سیاسی در ارمنستان به وجود آورده است. در گفتگو با آرسن نظریان کنشگر سیاسی و عضو هیأت اجرایی جبهه ملی ایران- اروپا، او درباره وضعیت سیاسی ارمنستان و همچنین نقش و مواضع کشورهای همسایه از جمله ایران در این درگیریها توضیحاتی میدهد.
آقای نظریان، جمهوری اسلامی قبل و بعد از شروع جنگ چه مواضعی نسبت به مناقشه بین ارامنه و جمهوری آذربایجان داشته؟
پیش از شروع جنگ موضع جمهوری اسلامی ایران بر پایه آن چیزی بود که «رئال پلیتیک» نامیده میشود، یعنی آنچه در روابط میان کشورها مصلحتآمیز باشد. جمهوری اسلامی ضمن دفاع کلی از اصل تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان، عملا سیاستی بیطرفانه نسبت به دو همسایه شمالی در پیش میگرفت و همواره بر عدم توسل به زور و لزوم حل اختلاف از طریق مذاکره تاکید میورزید. با شروع جنگ که همراه با تهاجم روانی و رسانهای ترکیه و آذربایجان و هم چنین به هیجان آمدن بخشهایی از ترک زبانان ایران بود، جمهوری اسلامی به یکباره تغییر مسیر داد و همانطور که دیدیم، برخلاف عرف جاری در روابط حسنه، ارمنستان را «اشغالگر» نامید. سپس در گرماگرم جنگ، معاون سیاسی وزارت خارجه، عباس عراقچی، به عنوان میانجی و سفیر حسن نیت به باکو و ایروان سفر کرد. از «دستاوردهای» ماموریت این دیپلمات عالیرتبه جمهوری اسلامی همین قدر کافیست گفته شود که وقتی در باکو به شرفیابی علیاف نائل آمد، به زبان ترکی پیروزی آذربایجان در پس گرفتن مناطق اشغالی را تبریک گفت!هنگامی که دستگاه دیپلماسی کشوری چنین درکی از میانجیگری دارد معلوم است که نتایج کارش چه خواهد بود! بعلاوه، موسوی سفیر جمهوری اسلامی در باکو هم از خوشرقصی نزد مقامات آذربایجان چیزی کم نیاورد. این در حالیست که همه میدانند کعبه آمال علیاف آنکارا است و آذربایجان هیچگاه ترکیه را به ایران نخواهد فروخت.
این مواضع جمهوری اسلامی چه نتایجی داشت؟ چرا ابتکار صلح رژیم هیچ اثری نکرد؟
این موضع جمهوری اسلامی به شرحی که توضیح دادم، رنجش و آزردگی خاطر فراوانی را در میان ارمنیان به وجود آورد. این تغییر موضع باعث شد که ارمنستان از نقش احتمالی ایران در روند حل مناقشه ناامید شود و ضمن حفظ روابط عادی هیچ حسابی برای ایران در مذاکرات باز نکند. در صورتی که منافع بلندمدت ایران پس از جنگ هم ایجاب میکرد که هوای ارمنستان را نیز داشته باشد. در آن صورت، ارمنستان میتوانست از خواست مشارکت ایران در روند توافق آتشبس و سپس حل اختلاف، فعالانه حمایت کند، که در این صورت منافع هر دو کشور نیز تامین میشد و وضعیت بیثبات فعلی پیش نمیآمد. در این غائله، جمهوری اسلامی نشان داد که متحد قابل اعتمادی نیست و کوتهنظری، منافع آنی، تسلیم به فضای تصنعی لابیگری گسترده باکو در ایران بدون در نظر گرفتن منافع بلندمدت کشور، بی عملی در زمانی که باید وارد عمل شود و مداخله و تنشآفرینی در زمان و مکانی که هیچ نفعی برای ایران ندارد و به احتمال زیاد نفوذ خزندهی عناصر پانترکیست در بالاترین سطوح حکومتی ایران، عوامل تعیین کننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این ماجرا بوده است. گفته شده است که تبار آذری علی خامنهای هم در تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران نسبت به ارمنستان بیتاثیر نبوده. در این مورد چیزی نمیتوانم بگویم، اما گزافه نیست اگر گفته شود که «جمهوری اسلامی» در حال دگردیسی به سمت جمهوری «اسلامی- ترکی» است و عجز نظام تئوکراتیک از دیدن واقعیتها هویت ملی- تاریخی ایرانیان را نیز در معرض مخاطره قرار داده است.
ارمنستان و قرهباغ چه چیزهای مهمی را ازدست دادهاند و این موضوعچقدر بر سرنوشت آنها تأثیر خواهد گذاشت؟
خود ارمنستان چیزی از لحاظ قلمرو حاکمیتی از دست نداده زیرا جنگ در خارج از مرزهای شناخته شده این کشور جریان داشت. البته، جنگی به این شدت و حدت و تلفات بسیار- به نسبت جمعیت- و پیامدهای بلندمدت دیگری خواهد داشت که برای التیام آنها زمان و البته ثبات و آرامش لازم خواهد بود، که آتشبس فعلی بطور موقت و تا حدی آن را فراهم کرده. از این نظر، اقدام نیکول پاشینیان در موافقت با شرایط آتشبس را، که اپوزیسیون ارمنستان آن را کاپیتولاسیون مینامد، باید عملی درست و واقعبینانه ارزیابی کرد.
عکسی از اعتراضات گذشته: بر پلاکارد نوشته شده: «ارمنستان بیصاحب» در انتقاد از نیکول پاشینیان
اما، قرهباغ متحمل خسارات مادی و جانی و خاکی… وسیعی شد که از دست دادن مناطق تحت کنترلش، به ویژه شوشی بر سنگینی آن افزوده است. این شکست البته برای ارمنیان بسیار دردناک است، اما ارمنستان در تاریخ خود مقاطع بسیار دشوارتری را هم پشت سر گذاشته. به یاد بیاوریم اوضاع و احوال موجود در ١٩١٨ را، یعنی فقط سه سال پس از نسل کشی ١٩١۵، زمانی که ارمنیان اولین جمهوری مستقل را پس از اشغال کشورشان توسط ترکها در ششصد سال پیش، در ارمنستان شرقی بنیانگذاری کردند که از جمله ایران نیز آن را به رسمیت شناخت. البته این جمهوری بعدا در نتیجه انقلاب بلشویکی روسیه، مثل آذربایجان، به یکی از جمهوریهای پانزدهگانه شوروی تبدیل شد و حتا در داخل همان سیستم توتالیتر نیز به پیشرفتهای شایان توجهی نایل آمد.
این دالانی که از آن صحبت میشود و قرار است با نگهبانی روسیه از طریق خاک ارمنستان، نخجوان و جمهوری آذربایجان را بهم وصل کند چه پیامدهای اقتصادی و سیاسی برای جمهوری اسلامی خواهد داشت؟
در توافق آتشبس نکات مبهم بسیار است و همانطور که خود ولادیمیر پوتین یعنی نویسنده و تنظیمکننده متن توافقنامه، گفته است، این سند را نباید به عنوان سند حل نهایی مناقشه به حساب آورد. این «دالانِ» ارتباطی نیز از جمله موارد بسیار بحثبرانگیز این سند است که هر طرفی به نفع خود تلاش در تعبیر و تفسیر آن دارد. در محافل ملیگرای ایرانی نیز بحثهای گستردهای در تفسیر و ترسیم نقشه این «دالان» در جریان است که با انتقادات شدید از سوی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی روبروست چرا که جمهوری اسلامی با گافهای متعدد خود در این ماجرا به کلی از پروسه تنظیم و ترسیم نقشه آتی مرزها به خارج رانده شده. هر زد و بندی که میان روسیه و ترکیه در مورد این دالان صورت گیرد، مطمئنا توجهی به منافع بلندمدت یا کوتاهمدت ایران نخواهد شد. درواقع باوجود این دالان ارتباطی مجهز از داخل ایران از آذربایجان به نخجوان، اصلا نیازی به چنین دالانی نبوده است! هدف اردوغان اما به روشنی قطع ارتباط زمینی ایران و ارمنستان و اتصال آزاد به کشورهای ترکزبان شرق است که نتیجهاش احتمالا بدون استفاده شدن دالان عبوری از ایران خواهد بود. اکنون به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی با آگاهی به دستهگلهایی که به آب داده، به دریوزگی سهم طبیعی از دست رفتهاش از این خوان یغما به مسکو و آنکارا رفته است.
به نظر شما چقدر برآمد تهاجمی پانترکیسم ممکن است انسجام و تمامیت ارضی ایران را به خطر بیاندازد؟
پانترکیسم در حال حاضر به یک پیروزی مهم دست یافته. پیامدهای این «پیروزی» در مناطق دیگر، از جمله اروپا نیز دیده میشود. گروههای ترکزبان موسوم به «گرگهای خاکستری» در اروپا اکنون علنا ارمنیان را تهدید میکنند و علیه آنها به تظاهرات دست میزنند. جالب است گفته شود که سه تا از جمهوریهای ترکزبان آسیای مرکزی نیز «پیروزی» کشور برادر آذربایجان را جشن گرفتند! میتوان گفت یک فضا و روحیه تهاجمی خطرناک در دنیای ترکزبان به وجود آمدهکه بیشباهت به هیجانزدگی تودههای آلمانی در زمان به قدرت رسیدن هیتلر در پسزمینه سکوت و مماشات دولتهای اروپایی و بده و بستان میان استالین و هیتلر نیست. این وضعیت، در صورتی که قدرتهای جهانی و منطقهای، از جمله ایران، آن را جدی نگیرند و همچنان در نقش تماشاگر باقی بمانند، پیامدهای فاجعهبار تازهای برای همه طرفین در بر خواهد داشت که خطر تلاش برای تجزیهی ایران یکی از آن احتمالات خواهد بود.
حضور نظامی ترکیه، پهپادهای اسرائیلی و جهادیون چقدر در سرنوشت این جنگ مؤثر بودند؟
با درجهای از اطمینان میتوان گفت که بدون حضور و شرکت این عوامل در جنگ، بعید میبود که آذربایجان میتوانست در این منازعه پیروز شود. درواقع ترکیه مدیریت این جنگ را بطور پیدا و پنهان به عهده داشت. استفاده از نیروهای تکفیری عمدتا برای ایجاد ترس و وحشت، ازدیاد نفرات و وارد آوردن فشار و تا حدی هم اهداف جنگ روانی، همه اینها نقش داشتند. اما آنچه سرنوشت جنگ را به زیان ارمنستان رقم زد، کاربرد گسترده پهپادهای پیشرفته ترکیه و اسراییل توسط ارتش جمهوری آذربایجان بود که بیشتر تلفات نظامیان ارمنستان هم از همین ابزارها ناشی میشد. ترکیه این ابزارهای پیش رفته را در لیبی با موفقیت علیه نیروهای خلیفه هفتر به کار برده بود و در جنگ قرهباغ به مقدار وسیعی در اختیار نیروهای جمهوری آذربایجان گذاشت. درواقع عامل حضور ترکیه در این جنگ با همه ابزارش از جمله حضور تکفیریها و کاربرد پهپادها، کفه ترازو را به نفع باکو بسیار سنگینتر کرد.
آیا میتوان گفت که کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا بیتفاوتی و سکوت اختیار کردند و همین امر ترکیه و جمهوری آذربایجان را تشویق کرد تا شدت حملات خود را بیشتر کنند و مناطق غیرنظامی را هدف قرار دهند؟
بیشترین عامل مشوق غیرمستقیم به نظر من در وهله اول بیتفاوتی عمدی روسیه نسبت به متحدش (ارمنستان) و تنها گذاشتن آن در برابر چند نیروی متجاوز و همچنین بیعملی جمهوری اسلامی در برابر حضور و شرکت نیروهای تکفیری در مناطق نزدیک به مرزهایش بود. بعلاوه، موضع صریح «بیت رهبری» به نفع باکو و «اشغالگر» خواندن ارمنستان، در انعطافناپذیر شدن جمهوری آذربایجان و ترکیه و نقض مکرر آتشبسهای اعلام شده توسط آنها بیتاثیر نبود. این در حالیست که ارمنستان همسایهای است که برخلاف دیگران هیچگاه اقدامی علیه ایران صورت نداده و حتی در جریان تحریمها هم در کنار ایران ایستاده! مضافا اینکه در هیچیک از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل درباره قرهباغ چنین توصیفی از نقش ارمنستان در این مناقشه نیامده بود.
غیر از عملکرد دو همسایه شمالی و جنوبی، ناتوانی گروه مینسک بطور کلی و بیعملی آن در طول جنگ، بیتفاوتی آمریکا، که خود درگیر مسائل انتخابات ریاست جمهوری بود، و اساسا فقدان هرگونه اقدام جدی از جانب جامعه جهانی بر پرخاشجویی جمهوری آذربایجان و ترکیه افزود، به نحوی که هربار پس از اعلام آتشبس، آنان پروایی برای نقض آن به خود راه ندادند. به درستی گفته شده است که در هر اختلاف و منازعهای سکوت طرفین ثالث از عوامل مؤثر در پایان فاجعهآمیز منازعه است. به اینها باید بحران بمیاری کووید۱۹ را نیز افزود.
این جنگ قرهباغ چه ویژگیهایی داشته؟
جنگ اخیر از چند لحاظ منحصر به فرد بوده. نخست، از لحاظ شدت و حدّت و فشردگی در قرن بیست و یکم در هیچ جا سابقه نداشته است. دوم، جنگی بود با کاربرد وسیع آخرین مدل ادوات و ابزارهای جنگی قرن بیست و یکم که از آن میان پهپادها نقش تعیین کننده را ایفا کردند. سوم، جنگی بود که در یکطرف چند کشور با صد و اندی میلیون جمعیت با به کار گرفتن چند هزار مزدور جهادی، به اضافه نظامیان کشور تروریستپرور پاکستان و مزدوران جهادی افغانستان تروریسمزده، بعلاوه حمایت سیاسی، گرچه نه خیلی فعال، چند جمهوری ترکزبان آسیای مرکزی، بعلاوه حمایت معنوی و رسانهای بخشهای قابل توجهی از بیست و اندی میلیون آذری ایرانی و در طرف دیگر، یک کشور سه و نیم میلیونی قرار داشت که دوستان سنتیاش هم آن را تنها گذاشتند. و بالاخره جنگی بود که میتوان گفت در تاریخ ارمنستان بیسابقه است.
گرچه قرهباغ در این جنگ مناطقی را از دست داد و تلفات مادی و جانی فراوانی تحمل کرد، اما واقعیتی که به چشم نیامد آن بود که برخلاف ١۰۵ سال پیش، یعنی زمانی که ارمنستان فاقد دولت بود و یک میلیون و نیم نفوس ارمنی بیدفاع کشته و سرزمین و داراییهایشان توسط ترکها ضبط شده بود، اینبار ارتش ارمنستان توانست جلوی یک نسلکشی دیگر را بگیرد. واقعیتی است که دولت ترکیه همواره مترصد ضربه زدن به ارمنستان بوده و در آینده هم اگر فرصت پیدا کند باز هم به این کار دست خواهد زد. هدف از میان بردن مانع اصلی بر سر راه اتصال ترکیه با ترکزبانان شرق است. از همین جا اصرار این کشور برای ایجاد دالان کذایی میان آذربایجان و نخجوان را میتوان درک کرد. با این حساب، جنگ تمام نشده و نه تنها ارمنیان بلکه همه باید گوش به زنگ باشند.
با این جنگ روسیه و ترکیه به چه چیزی دست یافتهاند؟ برنده اصلی روسیه است یا ترکیه؟
میتوان گفت که ترکیه بیشترین سهم از این پیروزی را به دست آورد. روسیه فقط توانست جای پای خود در قفقاز را که در نتیجه عملکردش نسبت به متحدش ارمنستان نه تنها در چشم ارمنیان بلکه از منظر همه بازیگران منطقه متزلزل شده بود، تا حدی ترمیم کند. اینکه در آینده روابط این دو قدرت منطقهای چگونه تحول پیدا خواهد کرد، با توجه به وضعیت بیثبات منطقه، نمیتوان پیشبینی کرد، اما در واقعیت حضور ترکیه در قفقاز جنوبی شکی نمیتوان داشت.
احتمالا ارمنیان نیز باید این واقعیت را دستکم در مقطع فعلی با احتیاط بپذیرند. بدون کمک ترکیه به جمهوری آذربایجان که شامل کمک نظامی، حمایت فعال دیپلماتیک، پوشش رسانهای گسترده و غیره میشد جای شک و تردید است که جمهوری آذربایجان با همه منابع وسیع و تسلیحات و نفرات برتر، میتوانست بر ارمنیان غلبه کند. ظرف ٣۰ سال گذشته هم هربار که آذربایجان دست به حمله زده، ارمنیان با موفقیت آنها را پس زدهاند. جمهوری آذربایجان اکنون سرمست از این «پیروزی» از طرح ادعاهای بیشخواهانه و مضحک مثل «مطالبه غرامت جنگی» (در حالی که خود آغازگر جنگ بوده)، اتهام زدن و تحقیر ارمنستان چیزی فروگذار نمیکند و از تلفات سنگینی که از لحاظ نفرات و تجهیزات متحمل شده سخنی به میان نمیآورد. میگویند «طرف پیروز را مؤاخذه نمیکنند!» اما زمان پس دادن حسابها هم خواهد رسید، هم به مردم خودش و هم به جهانیان برای جنایات جنگی بیشماری که علیه غیرنظامیان قرهباغ مرتکب شده است.
باید گفت در این منازعه، نیروهای ملی و دموکراسیخواه ایرانی و همچنین کردها به عنوان قوم دیگری که همچون ارمنیان آماج ضربههای مرگبار دولت ترکیه قرار دارند، با احساس همدردی و همبستگی نسبت به ارمنستان، سیر وقایع را در طول جنگ دنبال میکردند.
شکست نظامی ارامنهی قرهباغ و ارتش ارمنستان در این جنگ، از نظر اجتماعی و سیاسی چه تاثیراتی در داخل ارمنستان داشته؟
پیامدهای جانبی این شکست چنان عمیق و شرایط توافقنامه آتشبس چنان یکطرفه است که در بخشهای بزرگی از مردم به نحو قابل درکی خشم و نارضایتی عمیقی به وجود آورده. نیروهای اپوزیسیون نیز که تا پیش از جنگ محلی از اعراب نداشتند فرصت خوبی به دست آوردهاند تا از این آب گلآلود ماهی بگیرند و بتوانند خود را در سپهر سیاسی آینده مطرح کنند. همه میکوشند مقصری برای این شکست خفتبار پیدا کنند و طبیعی است که کسی بهتر از رهبری کشور برای اتهام قصور و حتی خیانت نباشد. اپوزیسیون خیابانی متشکل از ١۶ حزب است که فقط یکی از آنها یعنی «ارمنستان شکوفا» در پارلمان حضور دارد و بقیه خارج از پارلمان هستند. آنها خواهان برکناری نیکول پاشینیان با تیم حکومتیاش تا ظهر روز ٨ دسامبر هستند و تهدید کردهاند که در صورت کنار نرفتن، دست به اعتصاب و نافرمانی مدنی خواهند زد. شمار شرکتکنندگان تظاهراتی که اپوزیسیون در ۵ دسامبر برگزار کرد حدود ده هزار نفر تخمین زده شده (طبق ادعای منابع اپوزیسیون حتی بالغ بر بیست هزار نفر بوده). نیروهای اپوزیسیون وازگن مانوکیان یکی از سیاستمداران کهنهکار را که سالها پُست سیاسی نداشته و تا حدی از سیاست به دور بوده به عنوان رهبر دولت موقت انتخاب کردهاند. مشخص نیست که وی در صورت روی کار آمدن با چه معجزهای میخواهد کشور را از این بحران عمیق نجات دهد. اما احتمال دارد که خود تغییر دولت فرصتی باشد برای از سر گرفتن مذاکرات صلح در فضا و روندی تازه که طی آن ارمنستان فرصت بازتعریف شرایط توافقنامه به نفع خود را داشته باشد. ظاهرا یک توافق ضمنی وجود دارد که پاشینیان استعفا دهد، اما خودش این را به آیندهای نامعلوم موکول میکند تا حدی ثبات در کشور به وجود آمده باشد.
در این میان، آرمن سرکیسیان رییس جمهوری ارمنستان همگان را دعوت به خودداری از اقدامات تحریکآمیز و رعایت نظم و قانون نموده و همچنین پلیس و نیروهای نظامی را به احتراز از واکنشهای خارج از قانون فرا خوانده است. لازم به توضیح است که ریاست جمهوری مقامی تشریفاتی در ارمنستان است اما سرکیسیان از درجهای از احترام از سوی مردم و بخشهایی از نیروهای سیاسی برخوردار است.
به نظر شما دولت ارمنستان و نخست وزیر نیکول پاشینیان تا چه اندازه در این شکست مقصر است؟
باوجود عوامل غیرقابل پیشبینی در این منازعه که مهمترین و درواقع موثرترین آن، ورود ناگهانی ترکیه در کارزار بود- چیزی که همه معادلهها را بهم ریخت- منطقی است که در وهله اول رهبری کشور را مسئول شکست- خواه نظامی و خواه دیپلماتیک- بشناسیم. نیکول پاشینیان خودش نیز مسئولیت شکست و امضای توافقنامه به گفتهی خودش «مصیبتبار» را پذیرفته. به نظر من، دولتهای قبلی با تمام ایرادهایی که از لحاظ فساد درونی بر آنها وارد بود، در زمینه سیاست خارجی خوب عمل میکردند. از منظر درجه فساد هم ارمنستان خیلی بدتر از همسایگانش نبود؛ حتی از لحاظ آزادیهای سیاسی میتوان گفت از همه وضع بهتری داشت. اما مردم به پاشینیان روی آوردند و به دنبال او رفتند زیرا در این تصور بودند که اگر فساد برچیده شود همه کارها درست خواهد شد و زندگی مرفهی خواهند داشت. در حالی که مشکل ارمنستان اساسا مسئله امنیت خارجی و بر سر موجودیت آن است با توجه به دشمنیهای دولت ترکیه. از این منظر، آن انقلاب مخملی باوجود اینکه همه از آن استقبال کردیم، ارزش اضافی برای تامین امنیت خارجی ارمنستان ایجاد نکرد. در مبارزه با فساد هم، تندرویهایی شد، که خود مسائل تازهای را در سیاست داخلی و خارجی به وجود آورد. به نظر من، کمکاری عمدتا در زمینه دیپلماسی، رسانهای و تبلیغات و تا حد زیادی هم عدم توجه به تحولات سریعی بوده که هم در زمینه نظامی، جنگ و تجهیزات و هم در زمینه سیاسی، دپپلماسی و اقتصادی در منطقه صورت گرفته و میگیرد. کشور کوچکی مثل ارمنستان در همسایگی کشوری مثل ترکیه با آن سابقه ارتباط تاریخی میبایست خیلی بیشتر در این زمینهها فعال باشد و از خود مایه بگذارد.
______________
* پس از جنگ قرهباغ در ارمنستان چه میگذرد | KayhanLondon کیهان لندن