«پیرو اظهارنظرهای برخی از نمایندگان محترم در باب مصوبه اخیر سران محترم قوا لازم است به حضرات نمایندگان گفته شود که مقتضی است هرگونه اقدامی در مجلس درخصوص این مصوبه در چارچوب مصوبات شورای عالی امنیت ملی است. لازم است از آن تخطی نشود و شرایط کشور مورد توجه قرار گیرد».
این عبارات، متن پیام مکتوب رهبری برای نمایندگان مجلس بود. متنی که در جلسه غیرعلنی مجلس خوانده شد و باعث شد تمامی طرحهای انتقادی نمایندگان نسبت به تصمیم سهمیهبندی بنزین از دستور کار خارج شود. در واقع، نمایندگانی که تا پیش از تشکیل جلسه، با انتقاد نسبت به بیخبری مجلس از تصمیمات کلان ادعا کرده بودند مساله را پیگیری خواهند کرد، به یک انگشت اشاره رهبری سکوت پیشه کردند و در عمل نشان دادند که چه جایگاه و شأنیتی برای خود و مجلس قائل هستند.
به یاد داشته باشیم که مساله مورد جدل نمایندگان، نه ساختارهای کلان نظام، نه تفسیرهای متفاوت از قانون اساسی، نه ایجاد شائبه در مورد حدود اختیارات رهبر و نه حتی ورود به جدلهای حیاتی سیاسی، بلکه صرفا بحث و جدل بر سر قیمت یا سهمیه بنزین بود. بدین ترتیب، بهتر میتوانیم درک کنیم که شأنیت مجلس و جایگاه نهادهای انتخابی کشور ما در چه حد و اندازهای است. طبیعتا و بنابر قاعده «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید»، قد و قامت نمایندگان مدعی «اصلاحطلبی» در مجلس نیز در حد و اندازهای بود که نه تنها به این شیوه از مصلوبالاختیار کردن مجلس کوچکترین انتقادی نکردند، بلکه سمعا و طاعتا طرحهای سهگانه خود در باب اصلاح سیاست بنزینی را پس گرفتند، سکوت پیشه کردند و بر کرسیهای خود آرام گرفتند.
البته، پیشتر و برای مثال در جریان مجلس ششم هم رهبری در چند مورد به ابزار «حکم حکومتی» متوسل شده بود؛ اما تفاوت آنجا بود که اولا موارد ورود رهبر در آن زمان، جنجالهای بزرگ سیاسی بود؛ و در ثانی، بخش عمدهای از نمایندگان با آن شیوه از ورود مخالف بودند، اعتراض کردند و برای مجلس جایگاه و شأنیت بالاتری متصور شدند.
برای درک عمق وضعیت امروز مجلس، حتی میتوان مثالی بهروزتر از مجلس ششم ارائه داد. در جریان به رای گذاشتن توافقنامه «برجام» در مجلس نهم، کمابیش وضعیت مشابهی رخ داد. آنجا نیز ریاست مجلس با اشاره ضمنی به نظرات رهبری باعث شد که جلوی بحث و جدلها گرفته شود، و به روایتی کل ماجرا در کمتر از ده دقیقه به تصویب برسد. با این حال، حتی در آن اتفاق عجیب نیز رد پایی از یک «حفظ ظاهر» به چشم میخورد. اول اینکه راس حکومت، هرچند از قبل تصمیم قطعی خودش را گرفته بود، اما برای رعایت تشریفات، تصویب نهایی برجام را به مجلس واگذار کرد. در ثانی، حتی در همان جلسه مجلس نیز علیرغم اشاره لاریجانی به «تصمیم نظام»، باز هم نمایندگانی چون کوچکزاده و رسایی به خود جرات دادند که فریاد مخالفتشان را بلند کنند.
وقایع بنزینی اخیر اما نشان داد، نه تنها حکومت دیگر مجلس را در سطح یک ویترین نمایشی هم به رسمیت نمیشناسد، بلکه نمایندگان مجلس نیز قد و قواره طراحی شده برای مجلس را پذیرفتهاند و حتی به اندازه امثال کوچکزاده نیز برای خود جنم و استقلال قائل نیستند. اگر وضعیت مجلس نهم با آن جلسه تصویب برجام را بتوان به یک جلسه «تشریفاتی» توصیف کرد، نگارنده برای توصیف مجلس حاضر هیچ صفت برازندهای پیدا نمیکند؛ شاید باید به همین میزان اکتفا کرد که مجلس کاملا «بلاموضوع» شده است.
عادت کردهایم که برخی اصلاحطلبان تمامی راهحلهای سیاسی خود را معطوف به مساله «نظارت استصوابی» کنند. قائله اخیر اما آب پاکی را بر دستان همه ریخت. از این پس، هرکه میخواهد شایسته عنوان «اصلاحطلب» باشد، منطقا باید به جای اندیشیدن در باب اصلاح یک ساختار «نیمه دموکراتیک» به «دموکراتیک»، راهکار خود در تحول از یک نظام «غیردموکراتیک» به سمت یک دموکراسی حداقلی را توضیح دهد. راهکاری که با هیچ عقل سلیمی نمیتوان پذیرفت از گذر مشارکت در انتخابات یک مجلس «بلاموضوع» شده میگذرد.