مقدمه
معروف است که پاریس شهر عشاق است، و یا دستکم یکی از شهرهایی است که عشاق در آنجا جلوی چشم همه به یکدیگر نرد عشق میبازند. در سالهای اخیر یکی از مراسم ابراز عشق سالانه در پاریس تجمع رهبران مجاهدین و ابراز عشق به آنها، بخصوص به “رئیس جمهور مقاومت” مریم رجوی، توسط توریستهای اروپایی، پناهندگان کشورهای اسلامی و آفریقایی در اروپا، و سیاستمداران آمریکایی است که حتی در کشور خود نیز بدنام هستند. امسال نیز این مراسم برگزار شد، و بدلیل انتخاب آقای دانالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و صحبت از “تغییر رژیم” در ایران توسط وزیر خارجه او آقای رکس تیلرسون، و همچنین تیم امنیت ملی ضدّ ایران ایشان، این ابراز عشق رنگ و بویی دیگر داشت.
طبق معمول هزاران توریست و پناهنده از سراسر اروپا با دریافت مخارج مسافرت خود و همچنین پول توجیبی برای سه روز به پاریس آمدند تا برای مریم رجوی دست بزنند و هورا بکشند، عکسهای او را مانند هنر پیشههای هالیوود حمل کنند، و به جای حمل پرچم کشورهای خود پرچم شیر و خورشید ایران را در دست بگیرند. مانند چند سال گذشته سیاستمداران ورشکسته و بدنام آمریکا نیز با دریافت پولهای هنگفت، پروازهای “فرست کلاس” به پاریس، و اقامت در هتلهای پنج ستاره در مراسم شرکت کردند. بساط ساز و آواز نیز برقرار بود. آخرین باقیماندههای “ارتش آزادی بخش ایران” که قبلا در عراق بودند و حال” پیروزمندانه” در آلبانی اقامت دارند نیز برای نیمه باقی مانده “مسعود و مریم” ابراز احساسات کردند، که در سنّ و سال آنها خود یک معجزه است. دیگر نه خبری بود از تانکهای اهدائی صدام حسین، و نه شعارهای “ضدّ امپریالیستی” ولی فقیه در گذشته مجاهدین که خبر مرگ او را سال گذشته رئیس سابق دستگاه جاسوسی رژیم عربستان اعلام کرده بود. به جای ابراز شادی برای حمله تروریستی به آمریکا در سال ۲۰۰۱ که مجاهدین آنرا در کمپهای خود در عراق بعنوان یک ضربه بزرگ بر امپریالیسم با سخنرانی ولی فقیه خود جشن گرفته بود، حال دیدن “رئیس جمهور مقاومت” در کنار سیاستمداران همان نظام امپریالیستی باعث شادی بود.
از همه مضحکتر سخنرانی ترکی بن فیصل ال-سعود، رئیس سابق دستگاه امنیت داخلی و جاسوسی عربستان و سفیر سابق آن کشور در آمریکا بود. او که حال رابط مستقیم رژیم عربستان و مجاهدین است، و نماینده رژیمی است که مردم کشور آن نه انتخابات میدانند چیست، نه صندوق رأی دیده اند، و نه کمترین حقوق شهروندی، بخصوص حقوق خانم ها، در آن محترم شمرده میشود، در سخنرانی خود اعلام کرد، “انتخابات در ایران غیر دمکراتیک و غیر مشروع است.” البته این یک حقیقت است که انتخابات در ایران نه دمکراتیک هستند و نه منصفانه، ولی، صرف نظر از اینکه انتخابات یک موضوع داخلی هر کشور است، کسی و یا رژیمی میتواند به آنها اعتراض کرده و از آنها انتقاد کند که دارای انتخابات در کشور خود باشد. ترکی بن فیصل همچنین گفت، “ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است.” معروفترین و مهمترین تروریستهای جهان، از جمله ۱۵ نفر از ۱۹ تروریست حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شهروندان عربستان بوده و هستند. از هر ۱۰ تروریست گروه “القاعده در عراق” در زمان اشغال آن کشور توسط آمریکا، ۵ نفر شهروند عربستان بودند. در میان تروریستهای داعش شهروندان عربستان از لحاظ تعداد بعد از تونس دوم هستند. رژیم عربستان دهها سال است که تروریست پرور است، از افغانستان و پاکستان گرفته، تا عراق، لیبی، و سوریه، و حال حتی اندونزی و فیلیپین. ایدئولوژی ارتجاعی وهابیسم، که ستون فقرات گروههای تروریستی سنّی در جهان است، از عربستان به سراسر جهان صادر شده است، و حتی کشورهای اروپایی درباره تلاش عربستان برای ترویج وهابیسم در میان مسلمانان اروپا اظهار نگرانی میکنند.
این مقالهٔ درباره مجاهدین نیست، چرا که این گروه هیچگونه پایگاه اجتماعی مهمی در ایران ندارد. کارنامه این فرقه از ۱۳۶۰ سیاه تر از آن است که جای اما و اگر داشته باشد. ولی موضوعی که کمتر راجع به آن نوشته و بحث شده سوابق سیاستمداران امریکایی است که لابیگر مجاهدین هستند. این مقالهٔ سوابق برخی از آنها را مرور میکند. خواهیم دید که این سیاستمداران بدنام آمریکا نگران مردم ایران نیستند، بلکه همه آنها طرفدار جنگ با ایران هستند، چه جنگ اقصادی به صورت تحریمهای کمرشکن بر ضدّ مردم، و چه جنگ نظامی. این موضوع از دید دیگری نیز حائز اهمیت است. طرفداران مجاهدین به هر کسیکه با آنها مخالفت کند بلافاصله برچسب “لابی رژیم” میزنند. پس باید با لابیگران خود آنها آشنا شد.
رودی جولیانی: لابیگر فرقه و وکیل عامل جمهوری اسلامی
یکی از بدنامترین و منفورترین شخصیتهای آمریکایی حامی فرقه رودی جولیانی، شهردار سابق شهر نیو یورک میباشد. او که قبلا عضو حزب دموکرات آمریکا بود، بعد خودرا مستقل اعلام کرد، و حال یک جمهوریخواه است. با پرداخت حق مشاوره مکفی به او جولیانی حتی خودرا “کمونیست” نیز اعلام خواهد نمود. بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جولیانی اعلام کرد، “خدا را شکر که جورج بوش [پسر] رئیس جمهور ما میباشد،” که البته پرزیدنت بوش، تا قبل از انتخاب آقای ترامپ، یکی از بدترین و منفورترین رئیس جمهورهای آمریکا محسوب میشد. بعدا، در سال ۲۰۰۵، که جهت وزش باد در واشنگتن تغییر یافت، جولیانی یک از اعضای کمیسیونی بود که از طرف کنگره آمریکا مأمور بررسی شرایط عراق بعد از اشغال آن توسط نیروهای آمریکا شد، ولی به دلیل حضور نیافتن در جلسات کمیسیون از آن اخراج شد] ظاهراً استعفا کرد [. بعدها کمیسیون در گزارش خود اعلام کرد که برخلاف ادعاهای دولت آقای بوش شرایط در عراق بسیار بد است. ولی چون جولیانی همیشه بقول امریکاییها “از دو طرف دهان خود صحبت میکند،” در سال ۲۰۰۷ مجله نیوزویک اورا یکی از هواداران همیشگی سیاست آقای بوش در عراق اعلام کرد.
بدنامی جولیانی هم به دلیل فرصت طلبی او میباشد، و هم به دلیل مواضع راست افراطی او، آنهم در حالیکه جولیانی همیشه خودرا یک سیاستمدار “معتدل” معرفی میکند. جولیانی نقش مهمی در تدوین دستور آقای ترامپ برای ممنوع کردن ورود شهروندهای شش کشور مسلمان، از جمله ایران، داشت. او بارها درباره مظنون بودن خود به همه مسلمانان و لزوم در نظر گرفتن همه آنها بعنوان “جنایتکار” لاف زده و ادعا کرده است. او همچنین با غرور اعلام کرد که در سال ۱۹۹۴ برای اولین بار ماموران مخفی را به مساجد در نیو یورک فرستاد. در طول کارزار انتخاباتی آقای ترامپ در سال ۲۰۱۶ نه تنها جولیانی از مواضع ضدّ مسلمانی ترامپ دفاع کرد، بلکه از استفاده از وسائل الکترونیکی برای دنبال کردن صدها هزار انسان بیگناه که بدون دلیل در لیست “مظنونان” تروریستی قرار دارند نیز دفاع نمود. او ادعا کرد که زیر نظر داشتن مسلمانان در آمریکا و مظنون بودن به آنها “لطف کردن به مسلمانان خوب” میباشد. پس از حمله تروریستی به نیو یورک در سال ۲۰۰۱ پلیس آن شهر، که زیر نظر جولیانی بعنوان شهردار نیویورک کار میکرد، محلههای نیویورک را بر اساس “اجداد” مردمان ساکن آن تقسیم بندی نمود، که واضح است که مسلمنان دارای چه اجدادی و از چه کشورهایی هستند. بعدها همین پلیس حتی شماره ماشینهای مسلمانانی که در مراسم مذهبی شرکت کرده بودند را ثبت میکرد. در یک تبلیغ انتخاباتی او از مسلمانان بعنوان “مردم منحرف” نام برده شد. نوشتن درباره اینگونه مواضع جولیانی میتواند در حد یک کتاب باشد. او اعلام کرد که آقای اوباما آمریکا و مردم آنرا دوست ندارد، که بسیاری آنرا نژادپرستانه ارزیابی نمودند.
جولیانی یکی از مدیران و سهامداران دو شرکت مهم لابیگری و وکالت، یعنی “بریسول و جولیانی” و “جولیانی و همکاران” بود. اولی مدافع شرکتهای نفت و گاز در دادگاهها برای آلوده کردن محیط زیست، و همچنین مدافع شرکتهای داروسازی برای نگفتن تمامی حقایق به مردم درباره اثرات جنبی داروهای خود میباشد. دومی یک شرکت “مشاور” در امور امنیتی است، که حتی مشاور دستیاران اسلوبودان میلوسویچ، دیکتاتور سابق صربستان و یکی از مهمترین عوامل کشتار مسلمانان در جنگهای بالکان در دهه ۱۹۹۰، نیز بود. لابیگری او برای فرقه مجاهدین، چه در زمانیکه در لیست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشت، و چه بعد از آن، را نیز باید در چهارچوب فعالیتهای او بعنوان یک لابیگر ارزیابی نمود. او و دیگر شخصیتهای آمریکایی که برای فرقه مجاهدین لابیگری میکنند، حتی در مقاله ای در “نشنال ریویو،” ارگان جناح راست آمریکا از خارج کردن فرقه مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی به شدت دفاع کردند. بر طبق گزارش روزنامه وال استریت ژورنال در ۱۱ مه ۲۰۱۱، شخصیتهای آمریکایی که در مراسم فرقه مجاهدین شرکت کرده و در آن سخنرانی میکنند، “بین ۲۵،۰۰۰ تا ۴۰،۰۰۰ دلار،” علاوه بر هزینه سفر خود، دریافت میکنند. آقای ادوارد رندل، فرماندار سابق پنسیلوانیا و یکی دیگر از لابیگران فرقه مجاهدین، به خبرنگار روزنامه واشنگتن پست گفته بود که برای هر سخنرانی برای فرقه ۲۰،۰۰۰ دلار دریافت میکند، و بنا بر این پر واضح است که جولیانی که مشهور تر از رندل است پول بیشتری داریافت میکند. تا قبل از سپتامبر ۲۰۱۲، زمانیکه فرقه مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی خارج شد، رابطه با آن، و حمایت و پول گرفتن از آن جرم محسوب میشد، ولی مطابق معمول، وقتی پای اپوزیسیون خارج از کشور ایران، که حاضر است با جنگ طلبان آمریکایی کار کند، درمیان است، قوانین امریکا و قوانین بینالمللی مطرح نیستند.
برای اینکه خوانندگان گرامی به ماهیت فرصت طلب جولیانی بهتر پی ببرند، ذکر یک نکته مهم است. از یک طرف جولیانی با دریافت مبالغ هنگفت برای فرقه مجاهدین سخنرانی و لابیگری میکند. از طرف دیگر او یکی از وکلای رضا ضراب است که در آمریکا زندانی شده، و اتهام او کمک به جمهوری اسلامی برای شکستن تحریمهای اقتصادی آمریکا و غرب بر علیه ایران قبل از توافق هستهای دولت آقای حسن روحانی به کشورهای ۱+۵ است. به عبارت دیگر جولیانی هم برای “تغییر رژیم” از طریق حمله نظامی به ایران برای فرقه مجاهدین لابیگری میکند، و هم به کسی که اتهام او کمک به همان رژیم برای بقای خود است در دادگاه کمک میکند.
حال اینکه ضراب همچنین شریک در دزدی بابک زنجانی است، و خود زنجانی شریک در دزدی برخی از سرداران سپاه است که در زمانی که سرتیپ پاسدار رستم قاسمی وزیر نفت دولت محمود احمدینژاد بود کشور را غارت کردند، از جمله فروش نفت ایران و بازنگرداندن پول آن به خزانه دولت، بماند. واضح است که جولیانی با ابلیس هم معامله خواهد کرد.
جان بولتون: ایدئولوگ جنگ برای تسلط آمریکا بر جهان
بولتون، همانند جولیانی، یکی از بدنامترین سیاستمداران نئوکان آمریکایی است، با این تفاوت که در میان همه سیاستمداران آمریکایی هیچ کسی جنگ طلب تر از بولتون وجود ندارد. او همیشه خواهان جنگ در سراسر جهان برای حذف تسلط آمریکا بوده است. به همین دلیل، او هنوز از نوادر سیاستمدارانی است که از هجوم آمریکا به عراق حمایت میکند، چون آنرا “پیامی برای خاورمیانه و سراسر جهان” میداند. درست قبل از هجوم به عراق، بولتون با بنیامین نتانیاهو ملاقات نمود و اعلام کرد که بعد از جنگ در عراق “لازم خواهد بود که با تهدیدهای ایران، سوریه، و کره شمالی نیز برخورد شود.” او همچنین طرفدار جای دادن کوبا در “محور شیطانی” پرزیدنت بوش بود.
بولتون در دهه ۱۹۹۰ یکی از نئوکانهایی بود که نهاد “پروژه برای قرن جدید آمریکا،” سازمانی که به دنبال حمله نظامی به عراق و در نهایت ایران بود، را بنیان گذاشت. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰، بولتون یکی از وکلای آقای بوش بود و هم او بود که باعث شد دادگاه عالی آمریکا به سود آقای بوش از شمارش دوباره آرا در ایالت فلوریدا جلوگیری کند و باعث “پیروزی” آقای بوش شود. بیشتر اعضای “پروژه برای قرن جدید آمریکا” در دولت آقای بوش شغلهای مهم سیاسی گرفتند و نقش اصلی را در حمله به افغانستان و عراق داشتند. بولتون در دولت پرزیدنت بوش پسر دستیار وزیر خارجه در مورد امور خلع سلاح بود، در حالیکه خود با همه توافقهای بینالمللی درباره محدود کردن سلاحهای هستهای مخالف بود. بعد از آن سفیر آمریکا در سازمان ملل شد. چون سنای آمریکا انتخاب او بعنوان سفیر آمریکا در آن سازمان را حاضر نبود تصویب کند، پرزیدنت جورج بوش او را بطور موقت که دو سال بود به سمت سفیر آمریکا در سازمان ملل منصوب کرد. او بارها گفته است که بزرگترین دستاورد او در دوران کار او در سازمان ملل آوردن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و صدور اولین قطعنامه، قطعنامه ۱۶۹۶، بر ضدّ ایران در چهار چوب فصل هفت منشور سازمان ملل بود که مربوط به تهدید بر ضدّ صلح و ثبات بینالمللی است، و اجرای آن توسط اعضای سازمان ملل اجباری است. با وجود آنکه سفیر آمریکا در سازمان ملل بود، بولتون بارها بر علیه سازمان صحبت کرد، چون معتقد بود، و هست، که آمریکا باید آزاد باشد هرکاری را که میخواهد در جهان انجام دهد، و سازمان ملل “مزاحم” آمریکا میشود.
بولتون به شدت ضدّ مسلمانان است، و خواهان تجزیه خاورمیانه است. در حال حاضر او هم در “امریکن اینترپرایز انستیتو،” تیول نئوکانها حضور دارد، و هم مدیر “انستیتوی گیستون” میباشد. اولی نقش مهمی در دروغ گفتن به مردم آمریکا برای هجوم به عراق در سال ۲۰۰۳ داشت و دومی، گیستون، از سازمانهای ضدّ مسلمان و طرفدار اسرائیل در آمریکا است. در گذشته او همچنین مشاور “انستیتو کلیمی برای امور امنیت ملی” بود که یک سازمان مارای راست، طرفدار اسرائیل، و مخالف ایران است. در طول انتخابات سال گذشته آمریکا، بولتون یکی از نوادر نئوکانهایی بود که از آقای ترامپ حمایت نمود. او ترامپ را بخاطر اینکه گفته بود مسلمانان در حال “جنگ ایدئولوژیک” با آمریکا هستند ستایش نمود. او، علاوه بر حمایت از هجوم به عراق، حمله به لیبی، و مداخله در سوریه، مخالف خروج نیروهای آمریکا از عراق در سال ۲۰۱۱ بود. در اکتبر ۲۰۱۵ بولتون نوشت که آمریکا بعد از شکست داعش باید در مناطق تحت کنترل آن یک کشور جدید سنّی تأسیس کند، که لازمه آن تجزیه عراق و سوریه است. او این پیشنهاد را در نوامبر ۲۰۱۵ نیز تکرار کرد. علاوه بر این، بولتون نه تنها طرفدار سرسخت اسرائیل است، بلکه همیشه از جنگهای اسرائیل بر ضدّ همسایگان خود حمایت کرده است.
دشمنی بولتون با ایران سابقه طولانی دارد. او سال هاست که از “تغییر رژیم” در ایران از طریق حمله نظامی حمایت میکند. او به شدت از پرزیدنت اوباما به خاطر مذاکرات هستهای با ایران انتقاد کرد، معتقد بود که ایران در حال تولید سلاحهای هستهای است، و مخالف هرگونه تاسیسات هستهای در ایران، حتی برای تولید برق و کاربردهای دیگر مسالمت آمیز بود. در یک سخنرانی در سال ۲۰۰۹ در دانشگاه شیکاگو بولتون پیشنهاد کرد که اسرائیل به ایران حمله کند. در مقالهٔای در روزنامه نیو یورک تایمز در ماه مارس ۲۰۱۵، بولتون نوشت، “برای توقف [تولید] بمب [هستهای ایران]، ایران را بمباران کنید.” در همان مقالهٔ بولتون پیشنهاد کرد که اگر دولت آقای اوباما حاضر به بمباران ایران نیست، اسرائیل باید آنرا انجام دهد. بعد از امضای توافق هستهای بولتون باردیگر پیشنهاد کرد که به جای اجرای مفاد توافق آمریکا باید تاسیسات هستهای ایران را بمباران کند. در آوریل ۲۰۱۴ بولتون نوشت که جنگ در سوریه “نمایش استراتژیک کناری [جزیی]” است،” و آمریکا باید خودرا برای جنگ با ایران آماده کند. او بارها گفته است که حمله به عراق و یا ایران برای به وجود آوردن شرایط بهتر برای مردمان این کشورها نیست، بلکه برای تأمین امنیت و منافع آمریکا و متحدان آن میباشد. حتی زمانیکه پیمان ناتو به لیبی در سال ۲۰۱۱ حمله کرد، بولتون پیشنهاد کرد که باید به ایران حمله شود. وقتی رژیم حسنی مبارک در مصر سقوط کرد، بولتون اعلام کرد که باید زمان حمله به ایران را جلو انداخت و آنرا هرچه زودتر انجام داد. وقتی در دسامبر ۲۰۰۸ اسرائیل به نوار غزه حمله کرد، بولتون اعلام کرد که باید تهران بمباران شود. روشن است که بولتون از لحاظ روانی جنون ضدّ ایران دارد، و حمایت او از فرقه مجاهدین نیز به همین دلیل است.
جوزف لیبرمن: سناتور آمریکا و لابیگر اسراییل
جوزف لیبرمن سناتور سابق جنگ طلب دموکرات است که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۳ سناتور ایالت کانتیکت بود. او به همراه سناتورهای جمهوریخواه، جان مکین از ایالت آریزونا و لیندسی گرم (گراهام) از ایالت کارولاینای جنوبی “سه تفنگدار” جنگ طلب سنای آمریکا بود. مانند دو سناتور دیگر، لیبرمن هم به شدت بر ضدّ ایران بود و هست؛ هم طرفدار تحریمهای کمرشکن اقتصادی بر ضدّ مردم ایران و تهدید نظامی کشور بود و هست، و هم طرفدار سرسخت اسرائیل است که بخاطر آن ابأیی از جنگ در سراسر خاورمیانه ندارد. لیبرمن همیشه از سیاستهایی دفاع میکند که به زعم او به سود اسرائیل است، حتی اگر واضح باشد که آن سیاستها به سود آمریکا و مردم آن نیست.
لیبرمن در حال حاضر مدیر گروه “اتحاد بر ضدّ ایران هستهای،” که یک لابی اسرائیل، میباشد و در عین حال در “آمریکن اینترپرایز انستیتو” نئوکانها فعالیت میکند. بخشی از بودجه گروه “اتحاد بر ضدّ ایران هستهای” را شلدون ادلسون، میلیاردر طرفدار اسرائیل و همان کسی که پیشنهاد نمود ایران بمباران اتمی شود، تأمین میشود. درسال ۲۰۰۰ نیز نامزد معاونت ریاست جمهوری آمریکا بود. به غیر از دو گروه نامبرده، لیبرمن همیشه در سازمانها و مؤسسات راست افراطی کار کرده است. او با “انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک” که بازوی تحقیقاتی لابی اصلی اسرائیل، یعنی ایپک، میباشد؛ با “انستیتو ی کلیمی برای امور امنیت ملی،” و “انستیتوی هادسن” که هر سه آنها لابیهای گوناگون اسرائیل میباشند و همیشه از جنگ در خاورمیانه حمایت کرده اند، کار کرده است.
لیبرمن به شدت مخالف مذاکرات و توافق هستهای با ایران بود، و به همین دلیل آقای ترامپ را برای سیاست ضدّ ایران خود ستایش کرده است. در آوریل ۲۰۰۶ لیبرمن اولین سناتور دموکرات بود که اعلام کرد از حمله نظامی به ایران برای جلوگیری از تولید سلاح هستهای حمایت میکند. در اواسط سال ۲۰۰۷ لیبرمن نه تنها از حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران حمایت میکرد، بلکه معتقد بود تاسیسات نظامی ایران در نزدیکی مرز با عراق نیز باید بمباران شوند. در ماه مه ۲۰۰۸ لیبرمن اعلام کرد که “بمباران ایران دارای جذابیت است.” در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۰ در “شورای روابط خارجی” لیبرمن پیشنهاد کرد که به ایران ۶ ماه فرصت داده شود تا برنامه هستهای خودرا پایان دهد، و اگر جمهوری اسلامی این کار را نکرد، به ایران حمله شود. در همان سال لیبرمن پیشنهاد نمود که نه تنها تحریمهای کمرشکن اقتصادی بر ضدّ مردم ایران را باید تشدید نمود، بلکه باید حملات نظامی را نیز در نظر گرفت. او همچنین ادعا کرد که مذاکرات با ایران مانع از تولید سلاحهای هستهای توسط جمهوری اسلامی نخواهد شد، و اعلام کرد که حمایت وسیعی در کنگره آمریکا برای حمله نظامی به ایران وجود دارد. وقتی در ماه مارس ۲۰۱۵ نتانیاهو در کنگره آمریکا بر ضدّ توافق هستهای سخنرانی کرد، لیبرمن، بر خلاف تقریباً همه دموکراتهای دیگر، از آن حمایت کرد. بعد از امضای توافق هستهای بین ایران و کشورهای ۱+۵، لیبرمن از کنگره آمریکا خواست که آنرا لغو کند.
دقیقا به دلیل همین مواضع ضدّ ایرانی، لیبرمن از فرقه مجاهدین و “تغییر رژیم” در ایران توسط حمله نظامی حمایت کرده است. در یک مصاحبه در سال ۲۰۱۲ لیبرمن گفت اگر به ایران حمله نظامی شود، برنامه هستهای ایران را عقب خواهد انداخت و فرصتی برای “تغییر رژیم” ایجاد خواهد نمود. در سال ۲۰۱۵ لیبرمن برای تجمع مجاهدین پیام فرستاد و گفت که “تغییر رژیم” در ایران ممکن است و آمریکا باید با فرقه برای رسیدن به آن هدف کار کند. لیبرمن همچنین در مراسم ابراز عشق به “رئیس جمهور مقاومت” در پاریس شرکت نمود.
نیوت گینگریچ: ایدئولوگ اسلام- ستیزی
یکی دیگر از بدنامترین جنگ طلبان آمریکا، که به شدت ضدّ مسلمانان نیز میباشد آقای نیوت گینگریچ، رئیس جمهوریخواه سابق کنگره آمریکا است. او یکی از ایدئولوگهای جناح راست افراطی آمریکا برای اسلام-ستیزی و حمله نظامی به کشورهای اسلامی و دوست نزدیک جان بولتون است. گینگریچ که حامی سرسخت حمله نظامی آمریکا به عراق بود، در مقالهٔای در روزنامه وال استریت ژورنال در سال ۲۰۰۶ اعلام نمود که جنگهای دولت پرزیدنت بوش پسر در خاورمیانه همانند جنگ پرزیدنت آبراهام لینکلن برای آزادی سیاه پوستان آمریکا میباشد. دو سال بعد در یک سخنرانی در “آمریکن اینترپرایز انستیتو” در سال ۲۰۰۸ گینگریچ خواهان مداخله نظامی آمریکا در ایران شد. او همچنین یکی از سرسختترین مخالفان توافق هستهای با ایران بود. در مقالهٔ ایکه در روزنامه نئوکان واشنگتن تایمز در ۲۱ جولای ۲۰۱۵، شش روز بعد از امضای توافق هستهای، منتشر شد گینگریچ نوشت، “این توافق پیروزی برای صلح نیست. این تسلیم شدن به یک رژیم خشن و خطرناک است.” گینگریچ همچنین به آقای جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا و آرشیتکت آمریکایی توافق، به شدت حمله نمود، و ادعا کرد که در طول ۴۵ سال عمر فعالیت سیاسی خود، آقای کری همیشه یک “سیاست خارجی ضدّ آمریکا و فرصت طلبانه” را دنبال نموده است. در مصاحبهای با تلویزیون فاکس نیوز در ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۶ گینگریچ راجع به اتحاد ایران و ونزوللا، و همچنین رابطه خیالی بین ایران و تروریستهایی که در بریتانیا مرتکب حملات تروریستی شده بودند [که حتی دولتهای بریتانیا و آمریکا ادعا نکردند که به جمهوری اسلامی مربوط بود]، هشدار داد، فقط بخاطر اینکه افکار عمومی را بر علیه ایران تحریک کند. گینگریچ در همان مصاحبه خواهان “تغییر رژیم” در ایران [و کره شمالی] از طریق حمله نظامی شد.
همانطور که ذکر شد، گینگریچ یکی از مهمترین ایدئولوگهای آمریکا برای اسلام-ستیزی است، و خودرا مدافع “تمدن کلیمی-مسیحی غرب” میداند. او به پرزیدنت اوباما به شدت حمله میکرد، سیاست خارجی او را “ضعیف، آماتوری، و ضدّ آمریکا” مینامید، و ادعا کرد که آقای اوباما اجازه داد که “تهاجم سیاسی-فرهنگی برای نابودی تمدن آمریکا” صورت بگیرد. تشابه این ادعا با ادعاهای آیتالله علی خامنهای درباره “تهاجم فرهنگی دشمن” بسیار شگفت انگیز است. او حتی مخالف ساختن یک مسجد در شهر نیو یورک در سال ۲۰۱۰ بود، و در مقالهٔای ادعا نمود که “اسلام رادیکال در پی کنترل جهان است.” در سال ۲۰۱۱ گینگریچ ادعا کرد که آمریکا با “اسلام رادیکال” برای حیات خود در جنگ است چون “آنها میخواهند ما را بکشند، چون [فقط] میخواهند ما را بکشند.” در دسامبر ۲۰۱۵، زمانیکه یک زن و شوهر مسلمان که اصلا اهل پاکستان بودند، به مردم بیگناه در سنّ برناردینو در جنوب کالیفرنیا حمله تروریستی نمودند و ۱۴ نفر از آنها را به قتل رساندند، گینگریچ اعلام کرد که بخاطر دلایل ایدئولوژیک آقای اوباما چشم خودرا بر تهدید “نژاد پرستان اسلامی” بسته است. دقیقا به دلیل همین مواضع ضدّ اسلامی او، گینگریچ نه تنها مدافع اسرائیل و سیاستهای آن میباشد، بلکه توسط لابی و طرفداران اسرائیل در آمریکا نیز حمایت میشود. در سال ۲۰۱۲، زمانیکه گینگریچ در انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری شرکت نمود، مهمترین حامی مال او همان شلدن ادلسون بود که قبلا ذکرشد. ادلسون، که پیشنهاد نمود به ایران با بمب هستهای حمله شود، ۲۰ میلیون دلار به گینگریچ برای کارزار انتخاباتی او کمک کرد، ولی گینگریچ در نهایت شکست خورد.
و، البته، به دلیل تمایلات میلیتاریستی خود و به دلیل آنکه همانند جان بولتون او معتقد است که آمریکا باید بر دنیا تسلط داشته باشد، گینگریچ سال هاست که برای مجاهدین لابیگری میکند، و در اجتماع سالانه آنها در پاریس شرکت میکند. ویدیو ایکه در آن گینگریچ دست “رئیس جمهور مقاومت” را در پاریس در سال ۲۰۱۲ میبوسد، بسیار معروف [و بدنام] است. در همان اجتماعی که در سال ۲۰۱۶ در پاریس ترکی بن فیصل اعلام کرد که ولی فقیه فرقه مجاهدین درگذشته است، گینگریچ نیز حضور داشت. مضحکترین ادعا در اجتماع روز شنبه ۱ جولای ۲۰۱۷ متعلق به گینگریچ بود که اعلام کرد، “نام “رئیس جمهور” شما [مریم رجوی] همانند جورج واشنگتن و لافایت [انقلابی و افسر نظامی فرانسوی که در جنگ استقلال آمریکا برای همراهی با مردم آمریکا شرکت کرد] خواهد بود.”
کلام پایانی
همانطور که در مقدمه گفته شد، بحث این مقالهٔ راجع به خود فرقه مجاهدین نیست، چرا که تکلیف و سابقه آنها روشن است، بلکه راجع به “اعتبار” و “شهرت” لابیگران و حامیان آن میباشد. رژیم عربستان که نقشهای منتشر کرده است که ایران در آن به دستکم پنج کشور کوچک تقسیم شده است حامی فرقه میباشد. سیاستمداران بدنام آمریکا، از سناتور مکین و رابرت منندز گرفته، تا رودی جولیانی، جان بولتون، جوزف لیبرمن، و نیوت گینگریچ، که همگی خواهان حمله نظامی به ایران هستند، که در صورت اتفاق افتادن کشور را دستکم به سوریه و یا عراق دیگری تبدیل خواهد نمود، لابیگر و یا حامی مجاهدین میباشند. این سابقه سیاستمداران بدنام آمریکا باید درسی باشد برای آن دسته از ایرانیان که چشم امید خودرا به دولت ترامپ و کنگره آمریکا دوخته اند. بجز تعداد معدودی از سیاستمداران آمریکا، نظیر سناتور برنی سندرز، هیچیک از این سیاستمداران نه حامی حقوق بشر واقعی و دموکراسی واقعی همراه با استقلال سیاسی در کشورهایی نظیر ایران هستند، و نه هدف آنها دلسوزی برای مردم ایران و کمک به آنها میباشد.
صفحه فیسبوک نگارنده