هجدهمین سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ فرامی‌رسد: پرستو فروهر ; پرستو فروهر در آستانه سفر به ایران به دادسرای اوین احضار شد


foroharامسال نیز به تهران خواهم رفت تا در سالروز قتل پدرومادرم، داریوش و پروانه فروهر، یادشان را در خانه و قتلگاه آنان گرامی دارمدر آستانه‌ی این سفر شما را به یادآوری، به تلاش برای روشنگری و دادخواهی این جنایت‌ها، و به گرامی‌داشت یاد قربانیان، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسالش کارون  فرامی‌خوانم.
از سال‌ها پیش از آن پاییز شوم ۷۷ دگراندیشان ایرانی، در درون و بیرون کشور، قربانی قتل‌های سیاسی شده‌اند؛ فرآیند مخوفی که از سوی ساختار قدرت در ایران به قصد سرکوب ظرفیت‌های دگراندیشی و کانون‌های اعتراض در جامعه به اجرا درآمد، جان شریف آدمی و عزم انسانی او را برای دست‌یابی به آزادی و عدالت در تله‌ی خشونت و وحشت گرفتار کرد، و رد خونینی از بیداد بر تاریخ سرزمین ما کشید.
قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ اما نقطه‌ی عطفی در این روند رقم زدزیر فشار اعتراض گسترده‌ی افکار عمومی، به طور رسمی از سوی نهادهای حاکم در ایران اعتراف شد که مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مسئول طرح‌ریزی و اجرای این جنایت‌ها بوده‌انداین اعتراف هولناک، نه تنها به انزجار عمومی دامن زد، که در ابتدا موجی از امید نیز برانگیخت که با دادرسی عادلانه‌ی این قتل‌ها ابعاد خشونت سازمان‌یافته‌ی نهادهای حکومتی بر ضد دگراندیشان افشا، دستوردهندگان و مأموران اجرای این جنایت‌ها وادار به پاسخگویی، و نهادهای امنیتی ملزم به حقوق فردی و اجتماعی دگراندیشان خواهند شداما عملکرد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در پیگیری قتل‌ها، که نمایشی رسوا از جوسازی‌ها و خلافکاری‌های حقوقی بود، خط بطلان بر این امید کشیداین روند ناحق تا آنجا پیش رفت که به سرکوب آنان که برای روشنگری و دادخواهی تلاش می‌کردند، رسیدو پس از گذشت زمان کوتاهی حتی گرامی‌داشت قربانیان ممنوع شد.

اکنون هجده سال می‌گذرد، سال‌های یادآوری و پافشاری بر لزوم یک دادرسی عادلانه، سال‌های ایستادگی بر حق بزرگداشت قربانیان، سال‌های شکل‌گیری حرکتی دادخواهانه.

اگرچه تلاش من برای همراهی با این حرکت و پیشبرد آن همواره با تهدیدها و دشواری‌های تحمیلی روبرو بوده اما در این یک سال و نیم گذشته تجاوزها ابعاد گسترده‌تری از محیط زندگی و کار من را هدف گرفته‌اند.
در سال گذشته دو بار دستبرد و آسیب به خانه‌ی پدرومادرم زده شده است، به مکانی که در حافظه‌ی جمعی نمادی از یادآوری و ایستادگی و برای من مکان پیوند با عزیزان جان‌باخته‌ام است، با یادها و یادگارهای بیشمار آناناشیاء و مکان با تاریخ صاحبان پیوند عمیقی خورده‌انداشیاء را که از پیکره‌ی مکان بکنند این تاریخ انسان است که از دست می‌رود تا جایش را فراموشی بگیرد.
اعمال ممنوعیت شغلی به من در ایران نیز در طی این مدت بالا گرفت تا سرانجام که در بهار امسال تهاجم چنان ابعادی یافت که تصورش را هم نمی‌کردمموجی از تهدید و توهین و ناسزا به راه انداختند، به ناحق اتهام «توهین به مقدسات» زدند، تا نه تنها تصویر معوجی از من بازنمایند و تعهد اجتماعی مرا زیر سؤال ببرند، که بر انزوا و ممنوعیت‌های تحمیلی بر من نیز بیش از پیش دامن بزنند.

و سپس چند هفته‌ی پیش احضارنامه‌ای از شعبه‌ی دوم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۳ شهید مقدس (اوینبه خانه‌ی پدرومادرم در تهران فرستادند تا برای «اخذ توضیح در مورد اتهامات مندرج در پرونده» به این نهاد مراجعه کنمچرایی و چیستی «اتهامات» پیرو روال غریب این دستگاه بر احضارشونده مخفی می‌ماند تا روز مراجعه، که حالا موکول به دوم آذرماه شده است.
اگرچه نمی‌توانم درباره‌ی پرونده‌ای که چند و چون آن برایم نامعلوم است داوری کنم اما، به استناد آنچه در این سال‌های تلاش برای دادخواهی از سر گذرانده‌ام، می‌دانم که این فشارها تنها برای خاموش کردن آن شعله‌ی کوچکی ست که در خانه و قتلگاه فروهرها همچنان روشن مانده است، برای تحمیل سکوت و فراموشی ست به حافظه‌ی جمعی، برای وادار کردن ما دادخواهان به پا پس کشیدن و تسلیم در برابر تهدیدها و تحمیل‌های بی‌وقفه، برای جاانداختن روایت حکومتی از سرکوب و قتل دگراندیشان، و برای تحمیل فراموشی و تحریف به مبارزه‌ی سیاسی و چرایی قتل فروهرها.

تصمیم‌گیری در این برهه برای من تنها شامل سفر پیش‌رو نبوده، که تعیین‌کننده‌ی امکان من برای سفر به ایران است، به سرزمینی که در آن بزرگ شده‌ام، خانه‌ی کودکی‌ام آنجاست، مکان زیست و تلاش و قتل پدرومادرم است، آنجا که بستگان و دوستان عزیزی دارم، و خود را همراه و همدل آن مردمانی می‌دانم که با صبوری و پایداری تلاش می‌کنند تا جامعه‌ای آزادتر بسازند.
تصمیم در اینجا همچنین برای من تعیین‌کننده‌ی مسیر دادخواهی قتل پدرومادرم است؛ آیا می‌خواهم همچنان آن خلاء را، که پی‌آمد قتل آنان است، بازنمایی کنم؟ و آیا چشم‌پوشی بر این خلاء ساده نخواهد شد اگر من از مکانی که نماد آن است دور بمانم، و آن خانه و قتلگاه را به متروکگی بسپارم؟ اگر خلاء نادیده بماند یادآوری نیز محو خواهد شد.
به همه‌ی این دلایل به زودی به تهران خواهم رفت و امیدوارم به همدلی و پشتیبانی شما.

یکم آذرماه، سالروز قتل سیاسی داریوش و پروانه فروهر، به زودی فرامی‌رسد. آنان را به یاد آوریم و خواهان دادخواهی جنایت‌های سیاسی در ایران باشیمو اگر شما در این روز در تهران هستید خانه و قتلگاه فروهرها را تنها نگذاریداگرچه دادخواهی جنایت‌های سیاسی نیازمند تلاش پیگیری ست که نباید تنها به برگزاری سالگردها محدود بماند، اما می‌توان از بار عاطفی و معنایی چنین مناسبت‌هایی مدد جست تا با صیقل حافظه‌ی جمعی و یادآوری مسئولیت مدنی و اخلاقی به گستره‌ و عمقِ همبستگیِ اجتماعی برای پیشبرد دادخواهی افزود.
داد خواهیم این بیداد را!
پرستو فروهر


پرستو فروهر در آستانه سفر به ایران به دادسرای اوین احضار شد


یورو نیوز: پرستو فروهر، هنرمند ایرانی ساکن آلمان و فرزند پروانه و داریوش فروهر، رهبران حزب ملت ایران که در پاییز سال ۱۳۷۷ در خانه مسکونی خود با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند، به شعبه‌ دوم بازپرسی دادسرای شهید مقدس، مستقر در زندان اوین احضار شده است. او در گفتگو با یورونیوز می گوید که هرچند از اتهامات انتسابی اطلاعی ندارد اما این احضاریه را در راستای فشار مضاعف برای منصرف کردن او از پی گیری و دادخواهی قتل والدین‌اش می داند.

خانم فروهر از فشارهایی می گوید که مدت‌هاست از سوی حکومت ایران متوجه او است و در عین حال تاکید می کند که هیچ یک از این فشارها او را از دادخواهی بازنخواهد داشت.

داریوش و پروانه فروهر، رهبران حزب ملت ایران به اتفاق محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نویسنده و اعضای کانون نویسندگان ایران، ازجمله قربانیان قتل های سیاسی پاییز ۱۳۷۷ در ایران هستند. وزارت اطلاعات ایران با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت قتل این ۴ منتقد و دگراندیش را بر عهده گرفت اما متوجه گروهی از کارکنان “خودسر” این وزارتخانه دانست و اعلام کرد که عوامل “خودسر” در قتل آنها دست داشته‌اند. سپس عوامل اجرایی قتل‌ها بازداشت و محاکمه شدند اما بر اساس اعلام خانواده‌های قربانیان، “رسیدگی قضایی به این قتل‌ها یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد.”

پرستو فروهر که ساکن کشور آلمان است هر سال همزمان با سالروز قتل پدر و مادرش به ایران سفر می‌کند و برای دادخواهی و دادرسی عادلانه در پرونده قتل والدینش تلاش می‌کند. دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی اما تا کنون هرسال از برگزاری مراسم بزرگداشت برای قربانیان قتل های زنجیره ای جلوگیری کرده‌اند.

امسال اما پرستو فروهر پیش از سفر به ایران به دادسرای اوین احضار شده است. او به یورونیوز می گوید: «این احضاریه بار اول است که از این نهاد قضایی خاص که دادسرای شهید مقدس در اوین است برای من آمده، در گذشته اغلب احضارها در واقع احضارهای امنیتی بوده که از سوی مامورین و کارشناسان وزارت اطلاعات برای ابلاغ ممنوعیت برگزاری سالگرد برای پدر و مادرم و یا تحمیل چارچوبی که می خواستند صورت می گرفت، ولی این یک مساله جدیدی است و متاسفانه بر اساس روالی که آن دادسرا دارد حتی هیچ اعلام نمی کنند اتهام یا پرونده‌ا‌ی که وجود دارد چیست. برای اخذ توضیحات درباره اتهاماتی که در پرونده گفتند ثبت شده احضار کرده اند و حالا این اتهامات چه هست هیچ اشاره ای در اظهارنامه نشده.»

خانم فروهر از فشارهایی می گوید که مدت هاست متوجه او است: «مدتی است فشارهای عجیب و غریبی بر روی خودم و محیط اطراف خودم حس میکنم. به لحاظ شغلی، فشار را بر من افزایش داده‌اند. هر از چند گاهی در ایران، کارهای هنری ام را عرضه می کردم حالا شاید برطبق شرایطی که آنجا حاکم است همه کارها نه، ولی بعضی کارها را میکردم. با چنان شدت و حدتی در اسفند سال گذشته ممنوع کردند، بر چاپخانه داری که می خواست چیزی برای من چاپ کند یا گالری داری که می خواست یک روز یک کار من را نمایش بدهد واقعا فشار را بالا بردند. در تابستان هم که شاهد به راه انداختن یک موج توهین و افترا و فضاسازی برای بستن اتهام های عجیب و غریب بودیم، این احضار هم در همان راستا است، برای اینکه به هر صورت فشار را آنچنان بالا ببرند که آدم فکر کند که از پی گیری اش دست بردارد، از رفتن دست بردارد.»

او به فشارها بر دیگر خانواده های قربانیان سیاسی در ایران اشاره می کند و می گوید: «من می دانم برای برخی خانواده‌هایی که اعضای خانوده‌شان را در سرکوب های سیاسی از دست داده‌اند همین فشارها الان اعمال می شود. دوست عزیز من منصوره بهکیش که او را هم به همین نهاد احضار کرده بودند و حالا جریان پرونده اش ادامه دارد و نمونه های مختلف. یعنی به یک نوعی یک مقداری فشار روی کسانی که سعی می کنند حرکت دادخواهی را زنده نگه دارند، خواست دادخواهی را بیان بکنند و به هر صورت یادآوری بکنند این مسولیت مدنی و اخلاقی را که بر دوش افراد جامعه است برای پیشبرد دادخواهی، آنها را به نوعی زیر فشار قرار داده‌اند که شاید با این تهدیدها و فشارها خودشان کنار بکشند.»

منصوره بهکیش از اعضای گروه مادران پارک لاله (مادران عزادار) است که ۶ عضو خانواده اش در دهه ۶۰ در ایران کشته یا اعدام شده اند.

پرستو فروهر سپس به دو بار دستبردی که در سال گذشته از منزل پدر و مادرش صورت گرفت اشاره کرده و می گوید که همه این مسائل در کنار هم برای منصرف کردن او از دادخواهی است. او توضیح می دهد: «دو دستبردی که به خانه پدر و مادرم در سال گذشته زده شده واقعا شرایط ویژه ای داشته، بدون چشم پوشی هایی ممکن نبوده در آن بافت شهری که خانه در آن قرار دارد چنین دستبردهایی توانسته باشد به آن زده شود.»

اما با گذشت بیش از ۱۸ سال از قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ در ایران و در حالی که حکومت جمهوری اسلامی ایران با معرفی یک “گروه خودسر” در وزارت اطلاعات تلاش کرد از این قتل‌ها خود را تبرئه کند، چرا چنین رفتارهایی با خانواده‌های قربانیان قتل‌ها صورت می گیرد؟ پرستو فروهر به یورونیوز می گوید: «شاید از همان جا ناشی می شود برای اینکه وقتی که آن موج اعتراض در جامعه پدید آمد و واکنش صحیحی دستگاه حاکمه نسبت به موج اعتراض نشان داد و چیزی که واقعا برداشت عمومی بود را اعلام کرد که از درون بافت حکومتی این جنایت ها انجام شده و ماموران وزارت اطلاعات بودند که این کارها را انجام دادند، در عین حال یک روندی پدید آوردند و تحمیل کردند که رسیدگی قضایی صحیح انجام نشود. وکلای ما و خود ما و افکار عمومی که پی‌گیری می کرد و بسیاری از روزنامه‌نگاران در آن دوره سعی کردند با افشاگری‌ها و پافشاری روی یک دادرسی عادلانه، جلوی مسیری که دستگاه قضایی سعی میکرد تحمیل کند را بگیرند ولی نشد و دستگاه قضایی در واقع یک پرونده پوشالی و یک دادگاه نمایشی برپا کرد و تنها کسانی را که مامور اجرای قتل ها بودند به محاکمه کشید بدون اینکه به بستر فکری و سازمانی این قتل‌ها رسیدگی بکند، بدون اینکه آمران و دستور دهندگان این قتل‌ها را حتی اشاره کند و پی‌گیری کند چه برسد به اینکه به دادرسی بکشد. بنابراین یک مسیر منحرفی را تحمیل کردند. منتهی ما تلاش کردیم و انچه که آنها کردند پذیرش عمومی پیدا نکرد. این خواست دادخواهی همچنان باقی ماند و این حرکت هایی که حالا می کنند برای پس زدن همان خواسته‌ای است که طلب جامعه است و هنوز مسئولان به پاسخگویی به این طلب تن ندادند.»

پرستو فروهر می گوید که علیرغم فشارها و احضاریه‌ای که برای او فرستاده‌اند عازم ایران است تا همزمان با سالروز قتل پدر و مادرش، برای برگزاری مراسم بزرگداشت آنها تلاش کند.

او می گوید: «من سر آن کاری را که آغاز کرده‌ام خواهم ایستاد، درست بوده و هیچ کجا بدون دلیل و مدرکی که از خود آن پرونده (پرونده قتل‌ها) بوده حرفی نزده‌ام. همیشه مستدل بوده آنچه که گفته‌ام و روی این حق ایستادگی خواهم کرد همین طور که تا اینجا ایستاده‌ام. شرایط هرچه که باشد من عازم تهران هستم و امسال هم امیدوارم در سالروز قتل پدر و مادرم بتوانم مراسم بزرگداشتی برای آنها در قتل گاه‌شان بگیرم اگر چه که در طی تمام این سال‌های گذشته این مراسم را دستگاه حاکمه ممنوع اعلام کرده، خیلی وقت ها لشکرکشی کردند سر کوچه را بستند و به هر صورت بسته به شرایط کلی، هیچ وقت اجازه ندادند که این مراسم برگزار شود به غیر از سال‌های اولیه ولی با این همه من فکر می‌کنم پافشاری بر حق بزرگداشت قربانیان وظیفه ما است و من بر این وظیفه همچنان عمل خواهم کرد و امیدوار هستم دیگرانی هم که هرسال علیرغم ممنوعیت‌ها می آمدند تا نشان دهند که تعهد خودشان می دانند بزرگداشت قربانیان را همچنان به این شیوه ادامه بدهند و به هر صورت بزرگداشت در شرایطی که ممنوعیت وجود دارد شکل خودش را پیدا می کند، پشت نرده ها هم می شود خاطره کسانی که برای آزادی، جان‌شان را از دست دادند گرامی داشت، امیدوارم که این اتفاق امسال هم بیفتد.»

حذف روشنفکران و دگر اندیشان و ترور فیزیکی در ایران از سوی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران از سالها قبل از سال ۷۷ آغاز شده بود، حکومت در نهایت تنها مسئولیت قتل ۴ نفر را بر عهده گرفت و تلاش کرد پرونده قتل‌های زنجیره ای را در قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، خلاصه کند واین قتل‌ها را به “عوامل خودسر در وزارت اطلاعات” نسبت داد. قتل محمد شریف، نویسنده ومترجم و از اعضای دفتر تدوین مجموعه آثار دکتر شریعتی که ۹ آذر ۷۷ ناپدید و جسد او در ۱۶ آذر همان سال در پزشکی قانونی پیدا شد و همچنین پیروز دوانی که سوم شهریور همان سال مفقود شده و هیچ جسدی از او پیدا نشد از سوی جمهوری اسلامی، جزو پرونده قتل‌های زنجیره ای محسوب نشد. بسیاری از روزنامه‌نگاران و افکار عمومی ایران از شریف و دوانی به همراه، احمد امیرعلایی، نویسنده و مترجم؛ غفار حسینی، مترجم؛ حسین برازنده، ابراهیم زال‌زاده، ناشر؛ احمد تفضلی، منوچهر صانعی، حمید حاجی‌زاده و پسر ده ساله اش “کارون“، کاظم سامی، هایک هوسپیان مهر، فریدون فرخزاد و معصومه مصدق، نوه دکتر مصدق و دهها روشنفکر و منتقد سیاسی دیگر به عنوان قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای یاد می کنند، اما حکومت جمهوری اسلامی ایران مسئولیت هیچ یک از این قتل ها را بر عهده نگرفته است.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است