انتقال آب دریای خزر به سمنان؛ پروژ ه‌ای ملی یا فاجعه فراملی؟ سمیه صمیمی – هاله صفرزاده


فلات ایران در موقعیت جغرافیایی طبیعی و اقلیمی خاصی قرار دارد و جزو مناطق کم آب و خشک محسوب می شود. متوسط بارندگی در ایران ۲۵۰ میلی‌متر در سال است. این میزان در حدود یک سوم میزان متوسط جهانی است. گستره‌ای وسیع از قلمرو سرزمین ایران را دشت‌ها، بیابان‌ها و کویر تشکیل می‌دهند که از نظر منابع آبی شرایط مناسبی ندارند. حتی در بسیاری مناطق کوهستانی کشور واقع در البرز و زاگرس نیز وضعیت آبی نامناسب یا ناکافی ارزیابی می‌شود.
در فاصله‌ی عرض‌های جغرافیایی موجود، ناهمواری های فراوان از یک سوی و مشخصا جوان بودن زمین‌شناسی ایران از سوی دیگر، شرایطی را پدید آورده است تا میزان نزولات جوی موجود از پراکندگی زمانی و مکانی مناسبی برخوردار نباشند. خاک رسی و تالومی و هم چنین شیب بالای متوسط، خصوصا در مناطق ناهموار کمک شایانی به هدر رفت ِهمین منابع آبی محدود کشور می نماید. میزان بالای تبخیر نیز سبب از دست رفتن حجم عظیمی از منابع آبی کشور می شود. وضعیت گسل‌های موجود نیز به نحوی است که بخش قابل توجهی از منابع آبی زیر سطحی را از منطقه‌ی دسترس بهره برداری خارج می سازد. به‌خصوص با تغییر آب و هوا در سال‌های اخیر که ناشی از گرم شدن زمین و به هم خوردن اکوسیستم کلی زمین است، خطر کم آبی جدی‌تر شده است.
هیچ کس تردیدی ندارد که باید با اجرای طرح‌هایی علمی، خطرات جدی این کم آبی را کاهش داد و با هدف استفاده‌ی بهینه از آب قدم‌های جدی برداشت. سازمان آب منطقه‌ای با این رویکرد شکل گرفته است. وزارت نیرو و سازمان آب منطقه‌ای مسوول مستقیم مدیریت منابع آب بوده‌اند. طرح‌های بسیاری نیز اجرا کرده‌اند؛ اما در مورد برخی از طرح‌هایشان همواره سوالاتی مطرح بوده که عمدتا بدون پاسخ مانده‌اند.
در گذشته، انسان‌هایی که در مناطق بیابانی زندگی می‌کردند، با ابزار آلات محدودی که در اختیار داشتند و به یاری دانش تجربی خویش، با حفر قنات (کاریز) آب را برای استفاده به فرسنگ‌ها دورتر از منابع آبی آورده و در دسترس قرار می‌دادند. می توان گفت و جای مباهات دارد که مردان و زنان این سرزمین سرمایه‌ی دانش حفر کاریز را در پشتوانه‌ی کار و تلاش و هوش و ذکاوت خویش دارند. در آن زمانه‌ای که توصیف آن به اختصار گذشت، جمعیت انسان ِبیابان‌نشین و فعالیت‌های او به نوعی از تعادلی منطقی با ظرفیت‌های طبیعی پیرامونش برخوردار بود. جابه جایی آب به نحوی که تشریح شد، در مورد قنات‌ها عملا در داخل محدوده‌ای صورت می‌پذیرفت که امروز حوزه‌ی آبخیز می‌نامیم، بنابراین جابه‌جایی آب تا قبل از مدیریت‌های نوین در یک حوزه‌ی آبخیز، کمتر و‌ ای بسا هیچ تاثیر سویی از عملکرد آدمی در حوزه‌ی دیگر یا فعل و انفعالات طبیعی آن منطقه ایجاد نمی شد.
با گسترش علوم، تکنولوژی نیز به صورت تصاعدی توسعه و تکامل یافت و این همه آدمی را توانمند ساخت تا اصطلاحا کارها بکند کارستان. از این جمله فعالیت‌های بزرگ و بلند پروازانه‌ی‌‌ مدیریت منابع آب و انتقال آب از حوزه‌ای به حوزه‌ی دیگراست، مانند ساخت سدهای بزرگ و کوچک در نقاط مختلف، طرح های انتقال آب از نقاط پر آب به نقاط خشک و طرح‌هایی از این دست… اما نباید فراموش کرد پتانسیل‌ها و منابع طبیعی با وجود این که تجدید‌پذیر شناخته می‌شوند، در هر صورت محدودند و تخریب آن به هدر رفتن منابع یا کاهش بخشی از منابع در یک حوزه‌ی آبخیز به سود حوزه‌ای دیگر می‌شود. امری که در طرح های اجرا شده یا در دست اجرا به آن توجهی نشده و نمی شود.
یکی از بزرگ‌ترین و بلند‌پروازانه ترین این طرح ها، طرح انتقال آب دریای مازندران به خلیج فارس است که در رژیم گذشته و نیز در دولت سازندگی مطرح و در دولت اصلاحات هم مورد تأکید قرار گرفت: ایجاد کانالی رو باز یا ساخت رودخانه‌ی مصنوعی موسوم به “ایران رود”. توجیهات و دلایل قوی اقتصادی و گردشگری برای اجرای آن مطرح شد، از جمله احیای اراضی و مساله کشتیرانی آزاد شمال- جنوب! رویای ایجاد چیزی نظیر کانال سوئز!؟
طرح‌های انتقال آب به استان های کم‌آب کشور هم سابقه ی طولانی دارد. در این رابطه می توان به سه طرح بزرگ اشاره کرد: طرح انتقال آب به استان کرمان در دوران به اصطلاح سازندگی، طرح بزرگ انتقال آب به استان یزد، در زمان به اصطلاح اصلاحات در دستور کار قرار گرفت و حالا در خاتمه دوران ریاست جمهوری دهم طرح انتقال آب دریای خزر به استان سمنان به عنوان طرح بزرگ ملی کلید خورده است.
در دهه‌های اخیر مطالعات فراوانی با هدف شناسایی مضرات و معایب این پروژه‌های عمرانی و آبی صورت گرفته است، که اکثرا مورد توجه مجریان این طرح ها قرار نگرفته است. به رغم آن‌که علم و پیشرفت و اساسا مقوله‌ی توسعه‌ی پایدار نمی‌پذیرد که پروژه‌ها بدون تکمیل مطالعات کافی و بررسی همه جانبه ی فواید و مضرات طرح‌ها به اجرا درآیند، با این وجود شاهد برخی تصمیم‌گیری‌هایی در سطح کلان و ملی هستیم که در کامل و علمی بودن داده‌های پایه و مطالعات آن تردید فراوانی وجود دارد. برخی تصمیمات که نه حاصل کاری جمعی و مطالعاتی پردامنه، که نتیجه‌ی نفوذ صاحبان قدرت و ثروت برای سودهای بلندپروازانه است که به برخی تعصبات محلی و منطقه‌ای، یا مقاصد سیاسی و شاید برای جلب آرای عمومی نیز نیم‌نگاهی دارد.
در این میان، پروژه انتقال آب دریای مازندران به بیابان‌های سمنان از مسیر رشته کوه‌های البرز قابل توجه است. آن‌چه در ادامه می‌آید، نگاهی به اختصار و از سر دغدغه برای توسعه‌ی همه جانبه‌ی کشور است، دغدغه‌ای که توسعه در یک بخش میهن را به بهای از دست دادن بسیاری سرمایه‌های ملی طبیعی و ماندگار در بخش‌های دیگر پسندیده نمی‌داند و با رویکردی علمی به نقد و حتی رد آن همت می‌گمارد. بدون تردید هر طرح و در هر جای ایران بزرگ و از جمله پروژه‌ی «انتقال آب دریای مازندران به سمنان» که بر پایه‌ی معیارهای شناخته شده‌ی علمی، عملی و تجربی نبوده و دارای مغایرت‌های آشکار با معیارهای حقوقی کشور و بین الملل و نافی پتانسیل‌های طبیعی و زیست محیطی و دارای عوارض ناخوشایند و فراوان ِاجتماعی ، اقتصادی باشد، باید کنار گذاشته شود.
در سرزمین‌های کهن کم آب که نشانه‌های زیست بشری را در خود دارند، اکوسیستم‌ها بر پایه‌ی میزان آب موجود تکامل و تغییر یافته، به نحوی که همواره در آن مناطق زندگی جاری بوده است. اگر در کوهستان‌ها تمدن بوجود آمده، در بیابان‌ها نیز تمدن بنا شده است، البته تمدن‌ها چنان بر پا می‌شده‌اند که محیط نشان می‌داده است. در طبیعت‌هایی با محدودیت منابع آبی، زمین‌های کشاورزی کوچک کم بازده، در حد تامین غذای خانوار‌ها بودند. صنعت در مقیاس کوچک وجود داشت.
در گذشته شهر‌ها و روستاهای کوچک حاشیه‌ی کویر با توجه به محدودیت‌های منابع آب، توسعه اضافه نیافته بودند و به همین دلیل جمعیت کمی را در خود جای می‌دادند. بنابراین اگر بشر در اکوسیستم‌ها‌ی موجود دخالت نمی‌کرد، همان میزان آب موجود می‌توانسته پاسخ‌گوی نیاز آبی زندگی اهالی سابق باشد. اما در وضعیت کنونی شرایطی پدیدار شده است که نیازهای آبی فراوانی پدید آمده است. این سوال مطرح می‌شود که این نیاز چرا و چگونه پیش آمده است؟ دلایل ایجاد پدیداری این نیاز به‌راستی چیست؟ توسعه؟ افزایش جمعیت؟ مهاجرت معکوس ؟
به نظر می‌رسد دلایل این افزایش نیاز به آب، چیزی جز تلاش برای تامین آب باشد. چیزی مثل سود انبوه گروهی خاص و در خوش بینانه‌ترین حالت، تصور شهرهای سرسبزی مثل رشت و ساری به عنوان مناطق زیبا و مناسب برای زندگی و لذت بصری ناشی از سر سبزی، طراحان را به اشتباه انداخته است تا شهرهای مناطق بیابانی را هم سر سبز کنیم که به دلایلی، به آن تعلق خاطر خاص دارند؟
نباید فراموش کرد که ارزش وجودی هر اکوسیستم به امکان بقای آن بعد از وارد کردن نیروی خارجی، مثل تزریق آب است. آیا با این کار، مسیر تکامل هزاران ساله‌ی شهر‌های واقع در حوزه‌های کویری و بیابانی زیر سوال نمی‌رود؟ آیا با توسعه‌ی کشاورزی در منطقه‌ای که امکان توسعه ندارد، می‌توان مدعی بود که به مردم آن منطقه‌ی خاص خدمت شده است؟ فی‌المثل کشاورزی با آب شیرین اصفهان در زمین‌های شور حاشیه‌ی یزد، از منظر علمی به معنی بالا آوردن نمک از عمق زمین به سطح خاک و شور ‌تر کردن آن است. به عبارتی دیگر اگر سال‌های بعد، این طرح‌ها- حال به هر دلیل- به سرنوشتی مانند بقیه‌ی طرح‌های مملکت دچار شوند و متوقف بمانند، حاشیه‌ی یزد به کویری شور‌تر و آلوده به سموم و کودهای کشاورزی بدل خواهد شد. از این رو معقول‌ترین گزینه این خواهد بود که خارج از ظرفیت موجود منطقه به آن نیرو وارد نشود. بر این اساس، عقیده‌ای باور دارد که :
آب سالم برای نوشیدن، آب تمیز برای بهداشت، آب کافی برای کشاورزی و آب مازاد برای صنعت و اگر آب اضافه‌ای بود برای تفریح استفاده شود.
بی‌تردید می‌توان اذعان داشت که برخی ایده‌ها و نیز برنامه‌های مدیریتی در فضای مدیریت آبی کشور و خصوصا طرح‌هایی که مرز حوزه‌های آبخیز را نادیده می‌گیرند، در پیدایش مشکلات ناشی از کمبود آب و تغییرات غالبا نامطلوب اکوسیستمی تاثیرگذار بوده‌ و خواهد بود. ساخت سدهای بزرگ و کوچک در نقاط مختلف، طرح‌های انتقال آب از نقاط پرآب به نقاط خشک‌‌تر و طرح‌هایی از این دست و … طرح‌هایی بوده‌اند که در روند مطالعات کارشناسی آن به حفظ اکوسیستم به طور اعم و به اقتصاد منطقه به طور اخص بی توجهی شده است
طرح انتقال آب دریای مازندران به خلیج فارس نیز از آن ایده‌هایی بوده است که مطابق عنوان آن، موضوعی برابر با مدیریتی بین حوزه‌ای است. طی این مدت اظهارنظر‌های مختلف فراوانی از سوی مسوولین در تایید و اهمیت اجرای طرح فوق بیان شده است. آمار و ارقام زیادی در تحلیل‌های اقتصادی در ارتباط با ارزیابی‌ها و کارکردها و نیز هزینه‌های اجرای طرح ارایه شده و می‌شود که در جای خود قابل تامل و نیازمند کاووش و تحلیل دقیق‌تر می‌باشند:
در ۲۸ فروردین ۹۱ پروژه انتقال آب دریای خزر به استان سمنان توسط رییس جمهور افتتاح شد. (۱)
در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ خبرگزاری خانه‌ی ملت به نقل از ثمره ی‌هاشمی و در مورد طرح انتقال آب دریای مازندران به خلیج فارس نوشت : « هر چقدر به این مردم خدمت کنیم، کم است و مسوولان باید بیشترین خدمات را به این مردم ارایه کنند.»
در دور چهارم سفرهای استانی ریاست جمهوری و در سفر یک صد و یکم، معاون اول رییس جمهور، محمد رضا رحیمی عنوان کردند که این طرح منافع زیادی برای تمام کشور و سایر استان‌ها دارد و در درجه‌ی اول نیاز آب کشاورزی، صنعتی و شرب مردم این استان را برطرف خواهد کرد. به گفته‌ی ایشان هزینه‌ی اجرای این پروژه ۲۵ تا ۳۰ هزار میلیارد ریال است و از مسیر خط انتقال نفت نکا اجرا می‌شود. براساس اطلاعات موجود، ظرفیت نهایی این طرح انتقال سالانه ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب است که در فاز اول انتقال ۱۰۰ میلیون مترمکعب در برنامه قرار دارد. این درحالی است که اجرای این طرح در قالب ایده‌ی اتصال دو منبع آبی ایران یعنی دریای مازندران در شمال و خلیج فارس در جنوب انجام می‌شود و با توجه به پیش بینی‌های صورت گرفته و نیز پایین بودن میزان شوری آب دریای خزر، این طرح مقرون به صرفه و اقتصادی تشخیص داده شده است.
سرمایه‌گذاری برای اجرای طرح شیرین سازی آب دریای خزر حدود دو هزارمیلیارد تومان اعلام شده که مدت زمان اجرای آن با پیمانکاری قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا (ص) حدود ۲۴ ماه پیش‌بینی شده است.
در ۲۲ فروردین ۱۳۹۲، خبرگزاری فارس در انعکاس سخنان وزیر نیرو در جلسه‌ی شورای اداری شهرستان گرمسار نوشت: « [وزیر نیرو] در سفر به گرمسار نیز از اتمام طراحی پروژه‌ی انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی و هم چنین تامین بودجه‌ی ۲ هزار میلیارد تومانی آن خبر داد. ایشان عنوان کردند که اکنون آب گرمسار از طریق کانال سیمین‌دشت تامین می‌شود.»(۲)
از مجموعه‌ی گفته‌های مسوولین در ارتباط با طرح انتقال آب دریای مازندران به سمنان، این چنین برداشت می‌شود که علی‌الظاهر تنها هدف این طرح کمک به مردم استان سمنان است. با تاسف فراوان در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های طرح‌های خرد و کلان کشور و در بسیاری موارد، نمی‌توان مساله‌ی سود اقلیت رانت خوار و البته تعصبات بومی و محلی و منطقه‌ای طراحان و تصویب کنندگان چنین طرح هایی را نادیده انگاشت و در نهایت آن چه اتخاذ می‌شود را صرفا اشتباهاتی شبه‌کارشناسی دانست که به حساب پشتوانه‌های کارشناسی طرح‌ها گذاشته می‌شود.
بسیاری از کارشناسان اجرای این طرح را مقدمه‌ای برای شکل‌گیری یک فاجعه‌ی زیست محیطی می‌دانند و از آن به عنوان”عهدنامه‌ی داخلی ترکمانچای برای مازندران” یاد می‌کنند و معتقدند که با اجرای این طرح در درازمدت دریای خزر نیز به سرنوشت مشابه دریاچه‌ی ارومیه دچار می‌شود. (۳)
در شرایط کنونی، استان سمنان دارای ظرفیت‌ها و شرایطی آبی و هم چنین شرایط ژئو تکتونیک خاصی است که این ویژگی‌ها باید در تحلیل نتایج این بحث لحاظ شود . این نکات در نقدهای کارشناسانه و علمی که نسبت به این طرح شده بارها آمده است:
الف- استان سمنان کم‌تراکم‌ترین استان کشور از نظر جمعیتی می‌باشد. از نظر جمعیت، این استان با ۵۷۰ هزار نفر جمعیت، سی‌امین استان کشور محسوب می‌شود و فقط ایلام را در پایین دست خود با فاصله‌ای اندک می‌بیند. در حالی که به طور متوسط سرانه‌ی زمین هر ایرانی ۲٫۳ هکتار است؛ رقم نظیر آن در سمنان به حدود ۱۷٫۱ هکتار می‌رسد.
ب‌- سمنانی‌ها سالانه بیش از یک میلیارد و یکصد میلیون مترمکعب آب را در بخش‌های سه‌گانه‌ی کشاورزی، شرب و صنعت مصرف می‌کنند؛ میانگین آب قابل دسترس هر سمنانی با حدود ۱۹۲۷متر مکعب در سال، بیشتر از میانگین آبی است که سالانه هر ایرانی (حدود ۱۸۰۰ متر مکعب) در اختیار دارد.
ج‌- به گفته‌ی استاندار سمنان راندمان آبیاری را در بخش کشاورزی ۳۵ درصد است و اگر فقط حدود یک پنجم (۴۰ هزار هکتار) از اراضی کشاورزی استان را بتوان به سامانه‌های آبیاری تحت فشار مجهز کرد، آن‌گاه سالانه ۱۱۰ میلیون متر مکعب در این بخش صرفه‌جویی می‌شود و این بیش از دو برابر مقدار آبی است که قرار است از دریای خزر به سمنان منتقل شود. (۴)
دلایل دیگری نیز برای غیر علمی بودن این طرح وجود دارد که به آنها نیز اشاره می‌کنیم:
۱- وجود ریزگسل‌های فوق العاده فعال و لرزه زا در دامنه‌ی شمالی و جنوبی و حتی مرکز رشته کوه‌های البرز و هم چنین گسل‌های دامغان، آستانه، مشا و نیز گسل‌های البرز شمالی و فیروزکوه و گدوگ، چاشم و دیگر گسل‌های فعال موجود، که پیامد آن‌ها زلزله‌های مستمر و زلزله‌های قریب به یقین با بزرگی بالا است که به یقین در آینده، احتمال هرگونه برنامه‌ریزی را در زمینه‌ی انتقال آب به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. برای نمونه برخی پروژه‌های اجرا شده در استان سمنان، مانند کانال‌های انتقال آب سیمین‌دشت به گرمسار صدمات بسیاری را در اثر زلزله‌های خفیف تا بزرگ در مقیاس ریشتر و نیز حرکات تکتونیکی متحمل شده اند.(۵)
۲- اختلاف ارتفاع بین سطح دریای خزر و سمنان و در بعضی ارتفاعات مسیر انتقال آب بیش از سه هزار متر است. دریای مازندران در سمت ایران حدود ۵۹- و در سمنان ۱۱۹۰+ فوت اختلاف سطح دارند. در این چنین شرایط ناهمواری، انتقال آب نیازمند صرف انرژی بالایی است. به راستی چه الکترو پمپ‌های قوی و با کدام برق باید این آب را از سلسله جبال البرز شمالی عبور دهند تا به سمنان برسانند؟
۳- به رغم نزدیکی پروژه به مناطق حساس زیست محیطی و قرار گرفتن در حاشیه‌ی خزر، نقشه‌ی مناسبی با مقیاس مناسب که قابلیت بررسی داشته باشد، ارایه نشده است و تنها تصویر ماهواره‌ای از Google earth ارایه شده است که نشان دهنده‌ی عدم وجود دقت در تهیه‌ی گزارش می‌باشد. نقشه طرح باید در برگیرنده‌ی موقعیت پروژه‌های اجرا شده در بندر امیرآباد، طرح‌های در دست توسعه در بندر و محدوده‌ی طرح انتقال آب، نیروگاه نکا، مراکز جمعیتی موجود در محدوده‌ی طرح و غیره باشد. در صورت اجرای این طرح در حقیقت با کم اهمیت انگاشتن و در نظر نگرفتن ظرفیت اکولوژیکی منطقه، با وجود صنایع و آلودگی‌های متعدد در منطقه، روند نابودی آن جا رقم خواهد خورد، به خصوص نابودی منطقه‌ی میانکاله به عنوان ذخیره‌گاه زیستکره را در پی خواهد داشت، منطقه‌ای که مورد توجه و حمایت سازمان‌های بین المللی است.
۴- یکی از اهداف طرح، تامین آب شرب و کشاورزی در استان سمنان اعلام شده است که با توجه به شوری آب دریای خزر نیاز به شیرین کردن این آب وجود دارد. شیرین کردن آب شور با روش تقطیر یا فیلتراسیون از گران‌ترین و خسارت ‌بارترین روش‌ها به محیط زیست قلمداد می‌شود. مطابق برآوردها هزینه‌ی انتقال هر متر مکعب آن- به شرط برخورداری از دانش روز و تیم کارشناسی ماهر- بین۷/. تا۴/۲ دلار برآورد شده است. آیا آبی با چنین قیمت برای کشاورزی ما مقرون به صرفه است؟ (۵) (میزان تورم در سال جاری به این مبلغ باید اضافه شود)
۵- اجرای طرح انتقال آب از دریای مازندران به سمنان، حجمی عظیم از نمک و دیگر پسماندهای خطرناک را تولید خواهد نمود و سالانه حدود شش میلیون تن نمک وارد دریای مازندران خواهد شد، چرا که غلظت خروجی آب شیرین کن‌ها،۵۰ گرم بر لیتر یعنی بیش از ۴ برابر شوری معمولی دریای خزر است. (۶) با توجه به حساسیت منطقه‌ی دریایی طرح و وجود گونه‌های بومی (۲۴ درصد گونه‌های موجود در محدوده طرح بومی منطقه هستند.)، وجود گونه‌های متعدد فیتوپلانکتون و زئوپلانکتون در منطقه که حلقه‌ی اول زنجیره غذایی هستند که در نهایت به فک خزری به عنوان گونه‌ای در معرض خطر انقراض می‌رسد و نابودی کامل گونه‌های منطقه، حیات جانوری و گیاهی منطقه و آسیب‌های جدی به محیط زیست فیزیکی و زیستگاه‌های دریایی و ساحلی را در برخواهد داشت. توجیهاتی از قبیل رهاسازی پساب در عمق زیاد به هیچ وجه اثربخش نمی‌باشد.
۶- در مسیر انتقال، شبکه‌ی انتقال طرح با رودخانه‌هایی تقاطع دارد که محل تردد و تخم‌ریزی ماهیان هستند، در نتیجه باعث قطع سیکل زیستی گونه‌ها و در نهایت منجر به کاهش تولید مثل و نابودی گونه‌های رودخانه‌ای در طول مسیر انتقال می‌گردد. برای نمونه وجود ماهی سفید، گاوماهیان و ماهیان خاویاری که ارزش زیستی و نیز تجاری دارند باید مدنظر قرار گیرد. با توجه به اینکه اکثر مردم این مناطق به شغل صیادی مشغولند، از بین رفتن منبع درآمد مردم بومی منطقه و هم چنین اثرات جانبی ناشی از آن مانند: مهاجرت، بیکاری و … را به دنبال خواهد داشت. مسایلی که در محاسبات پروژه متاسفانه اصلا به آن پرداخته نشده است.
۷- در طول مسیر بیش از ۱۲۰ هکتار اراضی کشاورزی آبی، ۲۱ هکتار باغات، ۱۰ هکتار دیم و ۹۴ هکتار منابع طبیعی و جنگل از بین خواهد رفت که مورد محاسبه قرار نگرفته است. به این موارد باید هزینه‌های اکولوژیکی و اقتصادی ناشی از نابود شدن گونه‌های اقتصادی و صیادی و هم چنین سایر گونه‌های موجود در محل آب شیرین کن نیز اضافه گردد.
۸- نزدیکی به مناطق حفاظت شده خیبوس و انجیل سی و عبور ۳ کیلومتر از خط انتقال از داخل منطقه‌ی حفاظت شده، تهدیدی جدی برای گونه‌های شمشاد خزری، ارس، آزاد و زربین و سایر گونه‌های جنگلی حفاظت شده است و هم چنین حیات جانوران منطقه به دلیل از بین رفتن زیستگاهشان در فرایند اجرای پروژه، جزو نکات با اهمیتی است که در طرح ندیده گرفته شده‌اند. این گونه های نادر گیاهی براساس ماده‌ی یک قانون حفظ حمایت از منابع طبیعی و ذخایر جنگلی مورخ ۵/۷/۷۱ جزو ذخایر جنگلی محسوب می شوند و قطع آن‌ها ممنوع است. مساحت و تعداد و نوع گونه‌هایی که در مسیر قطع می‌گردند، مشخص نیست. هم چنین این طرح با بند ۳ ماده ۶ برنامه جامع حفاظت از جنگل‌های شمال کشور مصوب ۲۴/۶/۸۲ به شماره ۱۶۲۷۶ت۲۶۲۳۹ه مبنی بر حذف فعالیت‌های عمرانی ناسازگار و مخرب جنگل‌های کشور هم آشکارا مغایرت دارد.
با توجه به مجموعه تحلیل‌های متفاوت و علمی که ارایه شد به نظر می‌رسد در مورد تامین آب مورد نیاز سمنان لازم است مسایل جدی کارشناسانه و مدیریتی را در نظر گرفت. لازم است در مطالعات پروژه‌های آبی و بر خلاف گذشته بسیاری تعصبات و موضوعات خلاف منطق را به کنار نهاد و نتیجه‌ی بررسی‌های کارشناسانه را پذیرفت.
بیابان سمنان با کم آبی مواجه است و این واقعیتی انکارناپذیر است. سوالاتی مطرح است که پاسخ شفاف به آن‌ها می‌تواند برخی پیش زمینه‌های این شرایط نامطلوب را نمایان سازد تا شاید تلنگری آشکار بر ذهن تصمیم گیران باشد تا چنین زودهنگام اقدام به اجرای برنامه‌های ویران‌گر ننمایند: آیا برای سمنانی که از شرایط نامطلوب اکولوژیکی رنج‌ می‌برد، رواست که روند رشد جمعیتی و نیز استقرار و احداث صنایع نیازمند به آب را تعریف و اجرا نمود؟ آیا آمایش سرزمین این اجازه‌ی مدیریتی را در باره‌ی توسعه‌ی کشاورزی و صنعت و … به کارشناسان داده است؟ آیا طرح‌هایی متناسب با شرایط اقلیمی خاص سمنان نمی‌توان یافت که هم شرایط زندگی مردم این خطه را بهبود بخشد و هم به قیمت نابودی اکوسیستم منطقه‌ی همجوار و مردم ساکن آن به دست نیاید؟
به راستی چرا این چنین ذهنی و غیر واقع‌بینانه به گل‌های رنگارنگ و محصولات فراوان شیرین برای بیابان و کویر سمنان می‌اندیشید؟ مگر نه این است که ده ها و صدها هزار هکتار زمین مرغوب برای زراعت و باغداری، آن هم در اقلیم‌های مناسب را در پهنه‌های کشور و اتفاقا در دسترس آب فراوان و ارزان وجود دارد و شما وقعی به آن نمی‌نهید و خواستار بهشت سبز برای بیابان هستید؟ مگر نه این است که جای جای ایران حلقه‌هایی به هم پیوسته‌اند که هر یک شرایط و جایگاه خاصی دارند. اگر بپذیریم منطق حکم می‌کند از ظرفیت‌های هر بخش و منطقه با این رویکرد استفاده و بهره‌برداری شود، آیا دیگر ضرورتی برای مدیریت‌های احساسی و غیرمنطقی باقی خواهد ماند؟ اگر طرح‌های این چنینی با توجه به ظرفیت ها و پتانسیل‌های طبیعی موجود در هر منطقه ، تهیه و اجرا شود، آیا بهتر نخواهد بود؟
دکتر اسماعیل عاشوری استاد دانشگاه گرمسار معتقد است حتی اگر آب تمام دریای خزر هم به داخل بیابان‌های ایران منتقل شود، نتیجه اش تشدید بیابان و مشکلات ناشی از آن گریبانگیر این مردم تشنه آب خواهد شد. وی معتقد است سفره‌های آب فوق‌العاده شیرین در حجم میلیاردها متر مکعب در نواحی مختلف استان تحت عنوان آب‌های فسیل وجود دارد که این آب‌ها شناسایی نشده اند. اگر این سفره‌ها شناسایی شوند، علاوه بر آبادانی استان، بخش عظیمی از مناطق رها شده از بی آبی و زمین‌های بایر استان که نیاز به آب دارند، آباد و دایر خواهند شد، حتی کویرها نیز نمک زدایی وآباد و قابل استفاده خواهند شد چه رسد به بیابان‌ها.(۷)
تا دیر نشده و خسارت‌های جبران‌ناپذیری به محیط زیست منطقه و در نتیجه به ساکنان این مناطق وارد نشده، کاری باید کرد.
منابع:
۱:http://www.irna.ir/fa/News/80611035
۲: http://www.parsine.com/fa/news/95896/
۳: صادق علی رنجبر فرح آبادی – سه شنبه ۲۹ فروردین۱۳۹۱
۴: http://khabarfarsi.com/n/
۵: http://www.iranvij.ir/
۶: دکتر داودرضا عرب، همایش انتقال آب بین حوضه‌ای دانشگاه شهرکرد در اردیبهشت ماه
۷:http://www.iranvij.ir
 —————————————
منبع: پژواک ایران
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است