«ممنونم، ممنونم، ممنونم». آنتونیو گوتیرش با توییت این جمله نهایت خوشحالی خود را از تصمیم اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل برای انتخابش بهعنوان جانشین «بان کیمون»، دبیرکل فعلی سازمان ملل، ابراز کرده است.
وبسایت آمریکایی «وکس» مینویسد کاملا رسمی است. آنتونیو گوتیرش، نخستوزیر سابق پرتغال، قرار است که دبیرکل بعدی سازمان ملل متحد باشد. ماهها بود که شایعه پیشتازی گوتیرش دهانبهدهان میگشت، اما باز هم انتخاب او کمی عجیب بود چراکه بسیاری از دیپلماتها و ناظران سازمان ملل معتقد بودند مسکو تنها کاندیدا از اروپایشرقی را خواهد پذیرفت و بر این امر اصرار دارد. (بان کی مون، دبیرکل فعلی از کرهجنوبی است و پیش از بان کی مون نیز «کوفی عنان» از غنا بر این کرسی تکیه زده بود). اما سرانجام در پایان، آنتونیو گوتیرش یکی از خودیهای سازمان ملل بهراحتی توانست رقبای دیگر از جمله «سوزانا مالکورا»، وزیر خارجه پیشین آرژانتین و «هلن کلارک»، نخستوزیر سابق استرالیا، را از میدان خارج کند و به شائبه انتخاب نخستین دبیرکل زن سازمان ملل در این دوره پایان دهد.
انتخاب گوتیرش با استقبال گسترده کارکنان و دیدهبانهای سازمان ملل روبهرو شده است؛ کسانی که معتقدند نخستوزیر سابق پرتغال بهترین گزینه برای جانشینی بان کی مون است؛ چراکه او پیشتر کمیسر ارشد سازمان ملل در امور پناهجویان بوده و سابقه بسیار روشنی در امور حقوقبشری دارد. گوتیرش همچنین برخلاف بان کی مون زبان تندی دارد و بهجای تسلیم در برابر قدرتهای بزرگ، سابقه بهچالشکشیدن آنان برای ارائه کمکهای داوطلبانه بیشتر را هم دارد. این انتخاب برجستهای برای سازمانی است که قرار است مهمترین وظیفهاش تأمین امنیت مردم باشد.
اما حالا که این انتخاب داخلی انجام شده، بزرگترین پرسش پیشروی ما این است که آنتونیو گوتیرش دقیقا کیست؟ انتخاب او چه معنایی برای سازمان ملل دارد؛ برای سازمانی که با چالشهای اساسی روبهروست و بسیاری این روزها اساس وجودی آن را زیر سؤال میبرند؛ نهادی که هماکنون رسوایی حافظان صلح و موفقنبودن در جلوگیری از قتل عام غیرنظامیان در سوریه را در کارنامه خود دارد و پرسش آخر اینکه دبیرکل سازمان ملل تا چه حد تأثیرگذار است؟
شاید پرسش آخر از همه مهمتر باشد. دبیرکل سازمان ملل هیچ نیروی نظامی نداشته و کنترلی هم بر هیچ اقتصادی ندارد. گوتیرش در شرایطی به دفتر دبیرکل سازمان ملل نقلمکان میکند که دو قدرت بزرگ، روسیه و ایالات متحده، درباره مهمترین بحران امروز جامعه جهانی؛ یعنی سوریه، اختلافنظرهای بنیادین دارند. این آغاز بسیار بدی برای ریاست اوست.
اما گوتیرش کیست؟
میتوان گفت که آنتونیو گوتیرش با پیشینه آکادمیک، تقریبا در تمام طول زندگی خود یک سیاستمدار بوده است. در سال ١٩٧۴ بود که دیکتاتوری فاشیست در جریان یک کودتا در پرتغال سقوط کرد و جای آن را یک حکومت دموکراتیک گرفت. گوتیرش در آن زمان به سازماندهی حزب سوسیالیست کمک کرد؛ حزبی که خیلی زود به مهمترین حزب سیاسی چپگرای این کشور تبدیل شد.
سال ١٩٩۵ بود که حزب سوسیالیست در انتخابات ملی پرتغال به پیروزی رسید و در نتیجه گوتیرش بهعنوان رهبر حزب، نخستوزیر شد. در آن زمان پرتغال بهطور هشداردهندهای با افزایش نرخ معتادان به هروئین روبهرو شده بود. واکنش گوتیرش به این بحران، استفاده از قانون بیسابقه جرمزدایی از استعمال تمام انواع مواد مخدر بود که با وجود موج گستردهای از انتقادها و هشدارها اتفاقا کارگر هم بود. درحالحاضر نرخ معتادان به مواد مخدر در پرتغال پنجبرابر کمتر از متوسط اتحادیه اروپاست. همچنین از زمانی که قانون جرمزدایی از استعمال مواد مخدر اجرائی شده، شمار مبتلایان جدید به ایدز در پرتغال در هر سال تا ٩۵ درصد کاهش یافته است. البته کارشناسان میگویند بعید است که تمام اینها نتیجه قانون جرمزدایی گوتیرش باشد، اما حداقلش این است که آمار و ارقام نشان میدهند قانون جرمزدایی از استعمال مواد مخدر او هیچ تأثیر منفیای در پرتغال نداشته است.
گوتیرش در زمانی که نخستوزیر پرتغال بود، در میان سیاستمداران پرتغالی از اعتبار و احترام زیادی برخوردار شد. حتی مخالفان سیاسی گوتیرش از حزب راستگرای سوسیالدموکرات هم عمیقا برایش احترام قائل هستند.
آندره کورهآ دیآلمدیا، استادیار اقتصاد سیاسی دانشگاه کلمبیا، درباره گوتیرش میگوید: «من ١١ سال پیش پرتغال را ترک کردم، اما هنوز هم خیلی خوب به خاطر دارم که سیاستمداران این کشور تا چه اندازه برای گوتیرش احترام قائل بودند».
گوتیرش در سال ٢٠٠٢ پس از نتایج ضعیف حزب سوسیالیست در انتخاباتهای محلی از سمت خود استعفا داد و به سیاستهای جهانی روی آورد. او برای نخستینبار رهبری سازمان جهانی «سوسیالیست بینالمللی» را برعهده گرفت؛ سازمانی که بهنوعی متشکل از احزاب سوسیالدموکرات بود. گوتیرش در سال ٢٠٠۵ کمیسر ارشد سازمان ملل در امور پناهجویان شد. نخستوزیر سابق پرتغال در پست جدید هم عملکرد مقبولی داشت. مارک لئون گلدبرگ، خبرنگاری که اخبار مربوط به سازمان ملل را از نزدیک پوشش خبری میدهد، میگوید: «چندین سال قبل در جریان یکی از نشستهای سازمان ملل در واشنگتن، گوتیرش را دیدم که درباره بحران پناهجویان سوریه برای حاضران صحبت میکرد. با وجودی که در آن زمان این شایعه همهگیر شده بود که او قرار است دبیرکل بعدی سازمان ملل باشد و بنابراین به حمایت واشنگتن برای رسیدن به این کرسی نیاز دارد، اما گوتیرش آنجا در برابر نمایندگان آمریکا ایستاده بود و بهشدت از تعهد ناچیز دولت باراک اوباما به اسکان مجدد پناهجویان سوری انتقاد میکرد». اما حتی همین زبان تندو تیز نیز باعث نشد از محبوبیت او در میان آمریکاییها کاسته شود و دست از حمایت او برای رسیدن به کرسی دبیرکلی سازمان ملل بردارند.
گوتیرش بهعنوان یک مدیر کارآمد هم شهره است. با توجه به آمار ارائهشده از سوی دی آلمدیا، آنتونیو گوتیرش هزینههای دفاتر مرکزی و کارکنان خود را به نصف کاهش داده است. درحالیکه بهطور همزمان قابلیت سازمان تحت امر او برای رسیدگی به امور پناهجویان به شکل درخورتوجهی بیشتر شده است. این خصیصه برای سازمانی که بهدنبال مقابله با فساد و افزایش بیمورد هزینههاست، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
او از جمله سیاستمدارانی است که ضمن تأکید بر حفظ تکثر بر اتحاد و تکصدایی در مواجهه با مشکلات تأکید کرده است. گوتیرش در جایی با اشاره به بحران پناهجویان و رابطه آن با تروریسم گفته است: «این بحران پناهجو نبود که تروریسم را به راه انداخت. بهعنوان مثال، تروریسم در اروپا جنبش خانگی رشدیافتهای در ارتباط با موقعیت جهانی است و آنچه نیاز داریم دقیقا ثابتکردن این تفکر رایج است که تروریسم زاده بحران پناهجویان است. باور دیگرم این است: بهای گزافی که این روزها در اروپا میپردازیم، نتیجه شکست الگوهای یکپارچهسازی است که در دهههای۶۰، ۷۰ و ۸۰ رخ داد. الگوهایی که مؤثر نبودند برای مثال، نسل دوم بسیاری از این مهاجران در اروپا احساس ناخوشایندی دارند: حس اینکه در حاشیه قرار دارند، نداشتن شغل، نداشتن تحصیلات مناسب، زندگی در برخی مناطق که زیرساختار عمومی آن بهحد کافی توسعه نداشته است. این نوع ناراحتی و گاهی حتی عصبانیت، که در نسل دوم وجود دارد، عمدتا بهخاطر ناکارایی سیاستهای یکپارچهسازی است. برای من روشن است که همه جوامع در آینده چندقومیتی، چندفرهنگی و چندمذهبی باشند. ممانعت از چنین چیزی به نظر من غیرممکن است. اما اگر بخواهیم این جوامع چندقومیتی، چندفرهنگی و چندمذهبی کارکرد خوبی داشته باشند، نیاز به سرمایهگذاری عظیمی دارند. باید برای ایجاد ارتباط منطقی اجتماعی در جوامع خودتان این سرمایهگذاری را داشته باشید. کاری که اروپا در چند دهه گذشته در آن ناموفق بوده است».
به اعتقاد کارشناسان، این میزان از موفقیت در انجام وظایف دشواری که آنتونیو گوتیرش بر عهده داشته، توضیح میدهد که چطور توانسته است بهراحتی رقبایی مانند هلن کلارک، نخستوزیر پیشین نیوزیلند و مدیر برنامه توسعه سازمان ملل را شکست دهد، کسی که میتوانست انتخابش بهعنوان دبیر کل سازمان ملل انتخابی تاریخی باشد. دیوید بوسکو، استاد دانشگاه ایندیانا و کارشناس مسائل سازمان ملل، میگوید: «گوتیرش غالبا از نظر دیگران یکی از مدافعان سرسخت برنامههای انساندوستانه است. واقعیت این است که او به دلیل چالشی که جهان در بحران پناهجویان با آن روبهروست، برای این کار انتخاب شده است. بحران پناهجویان امروز در رأس امور اورژانسی قرار دارد و فکر میکنم این مسئله خیلی زیاد به کمک گوتیرش آمد».
آیا گوتیرش میتواند کاری از پیش ببرد؟
یکی از مهمترین تواناییهای گوتیرش توانایی او در تهییج عمومی است؛ به این معنی که گوتیرش میتواند مسئله پناهجویان و لزوم کمک به آنان را در برابر چشم جهانیان برجسته کند. کاری که بان کیمون بهعنوان سیاستمداری بیشازحد منعطف تقریبا هیچگاه در آن موفق نبود. بان کیمون سخنان خود را با ملاحظه انتخاب کرده و، بهگفته منتقدانش، همواره در تلاش بوده نسبت به قدرتهای بزرگی مانند واشنگتن و مسکو زبان به انتقاد باز نکند. بوسکو میگوید: «در این عصر و در این روزها انتظار این است که دبیر کل قدرت اقناعی داشته باشد؛ نوعی توانایی قلدرانه زبانی. فکر نمیکنم بان کیمون واقعا بتواند این کار را انجام دهد. از این منظر بان کیمون تقریبا دستوپابسته به نظر میرسد».
این توانایی از آن جهت مهم است که دبیر کل تقریبا هیچ قدرت رسمیای ندارد. در واقع رهبری سازمان ملل بیشتر پُستی نمادین است که در عالم واقع تنها تعداد محدودی از آژانسهای سازمان ملل را کنترل میکند که مجموع بودجههای در نظر گرفتهشده برای آنان از بیشتر کشورهای جهان کمتر است. میتوان گفت قدرت واقعی دبیر کل سازمان ملل ناشی از مشروعیتی است که از ریاست بر بزرگترین و معروفترین سازمان بینالمللی حاصل میشود. ناظران معتقدند از این نظر، گوتیرش قدرت اقناعی بالایی دارد.
درحالحاضر مذاکرات ایالات متحده – روسیه درباره آینده سوریه به بنبست رسیده است. حتی زمانی که به نظر میرسد روسیه و ایالات متحده در یک جبهه قرار دارند، باز هم تردیدهای زیادی وجود داشت که مسکو و واشنگتن بتوانند گروههای مسلح را در سوریه متقاعد کنند که به آتشبس پایبند باشند. هنوز مشخص نیست گوتیرش در مقایسه با بان کیمون چقدر در متقاعدکردن طرفین درگیری در سوریه برای پایاندادن به این بحران موفق باشد، اما یک چیز مشخص است: او مجبور است تمام توان خود را برای حل این بحران به کار گیرد و همین مسئله بنیادیترین چالش شغل جدید او را نشان میدهد، اینکه «دبیر کل سازمان ملل قرار است از جانب جهان صحبت کند اما مشکل اینجاست که جامعه جهانی بهندرت تمایل دارد با یک صدا صحبت کند. بدون چنین اتحادی تقریبا غیرممکن است که بتوان کاری را پیش برد و سنگی را از پیش پای انسان امروزی برداشت.
گوتیرش درباره لزوم اتحاد قدرتهای جهانی برای رفع موانع جهان امروز گفته است: «وقتی چنددستگی وجود دارد یعنی تمایلی به شناخت حقیقت ندارید. ترجیح میدهید تصمیمات را به تعویق بیندازید، چون ظرفیت تصمیمگیری را ندارید. بهعنوان مثال وقتی بحران پناهجویان علنی شد و آوارگان به اروپا هجوم بردند، این قاره چنددسته باقی ماند و قادر نبود مکانیسمی را برای حل این بحران بیابد. شما درباره یک میلیون آدم صحبت میکنید. کلان به نظر میرسد، اما جمعیت اتحادیه اروپایی۵۵۰ میلیون نفر است که به معنای صحبتکردن درباره یک نفر از هر دو هزار اروپایی است. اکنون در لبنان، به ازای هر سه لبنانی، یک پناهجو داریم و لبنان چه میکند؟ البته که کشمکش داخلی دارد، اما بحران را مدیریت کرده است. بنابراین پرسش این است: آیا میشد این بحران را مدیریت کرد؟ بله میشد. فقط لازم است که دلایل ریشهای را فراموش کنید و به این پدیده همانطور که هست نگاه کنید».
آنتونیو گوتیرش: سیاستمداری از لیسبون
دبیرکل بعدی سازمان ملل با نام کامل «آنتونیو دیمانوئل الیویریا گوتیرش»، نخستوزیر سوسیالیست سابق پرتغال و یکی از کمیسرهای ارشد سازمان ملل در امور پناهندگان است. گوتیرش در شهر لیسبون به دنیا آمده و در همین شهر هم بزرگ شده است. او در سال ١٩۶۵ با عنوان بهترین دانشآموز پرتغال دبیرستان را تمام کرد و در رشته فیزیک و مهندسی برق وارد دانشگاه شد. آنتونیو گوتیرش در سال ١٩٧١ از دانشگاه فارغالتحصیل و بهعنوان دستیار استاد دانشگاه مشغول تدریس شد.
گوتیرش فعالیت سیاسی خود را از سال ١٩٧۴ با پیوستن به حزب سوسیالیست آغاز کرد. با ورود به دنیای سیاست خیلی زود از فضای آکادمیک کنار کشید و به یک سیاستمدار تماموقت تبدیل شد. او که حالا ۶٧ سال دارد، ٢۵ آوریل ١٩٧۴ در جریان انقلاب ضدفاشیستی «انقلاب میخک» پرتغال ـ که به نام انقلاب جمهوری نیز شناخته میشود ـ حضوری فعال داشت و یکی از مؤسسان حزب سوسیالیست، بهویژه بخش لیسبون، بود.
او در سال ١٩٩۵ با پیروزی حزبش در انتخابات، نخستوزیر پرتغال شد. گوتیرش در سال ۱۹۷۲ ازدواج کرده و از همسرش «لوئیزا آملیا» صاحب دو فرزند شد، اما همسرش در سال ۱۹۹۸ بهدلیل بیماری سرطان در بیمارستانی در لندن درگذشت. سه سال بعد گوتیرش با کاترینا مارکز ازدواج کرد. گوتیرش علاوه بر پرتغالی که زبان مادری اوست، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی را نیز بهخوبی صحبت میکند.
شرق