مردم علاقهای ندارند که ویروس کرونا را مانند ویروس ابولا جدی بگیرند. ویروس ابولا کشندهتر بود و بسیاری از مبتلایان حتی قبل از انتقال میمردند. کویید-۱۹ برعکس ابولا عمل میکند. بنابراین، باید منتظر شیوع گستردهتری در جهان باشیم
۱. فاکتورهای موثر در یک واکنش موفق به همهگیری ویروس کرونا عبارتند از: ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته(دموکرات)، دولتهایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همهگیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارتها را به حداقل برسانند.حال آکه کشورهایی با دولتهای ناکارآمد(غیردموکراتیک)، جوامع چندقطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.
۲. مردم علاقهای ندارند که ویروس کرونا را مانند ویروس ابولا جدی بگیرند. ویروس ابولا کشندهتر بود و بسیاری از مبتلایان حتی قبل از انتقال میمردند. کویید-۱۹ برعکس ابولا عمل میکند. بنابراین، باید منتظر شیوع گستردهتری در جهان باشیم. لحظهای را نمیتوان متصور شد که کشورها بتوانند پیروزی بر این بیماری را اعلام کنند. اقتصادها آرامآرام باز و با موج بعدی ویروس قفل میشوند. درست مثل یک الگوی V شکل.
۳. یک بحران طولانیتر یعنی آسیبهای اقتصادی بیشتر: برای چندین دهه در ایالاتمتحده، سطح تمرکز در بازار رو به فزونی بود. کوویید-۱۹ این تمرکز را بیشتر و بیشتر کرد. تنها شرکتهای بزرگ میتوانند از این بحران جان سالم به در ببرند. سطح تعاملات اجتماعی هر روز اهمیت بیشتری پیدا میکند و غولهای فناوری، بزرگ و بزرگتر میشوند. پیامدهای سیاسی ناگوارتر خواهند بود: یک بیماری همهگیر ِطولانی همراه با از دست رفتن مشاغل، رکود طولانیمدت و یک کسری بودجه غیرقابل اجتناب.
۴. توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد، چرا که آسیای شرقی بهتر از اروپا و ایالات متحده توانست در مدیریت این بحران موفق باشد. با وجود اینکه سرچشمه بیماری از چین بود، اما پکن توانست به سرعت اقتصادش را به حالت باثبات برگرداند. در مقابل، پاسخ ایالات متحده بسیار بد بود و چهره این کشور را در سطح جهانی خراب کرد. آمریکا پیشینهای طولانی در مقابله با بیماریهای مختلف دارد، اما جامعه چندقطبی و رهبری ناکارآمد(فوکویاما منتقد ترامپ است)، به جای ترویج وحدت، توزیع کمکها را سیاسی و تصمیمات کلیدی را به ایالتها واگذار کرد.
۵. ادامه همهگیری کرونا میتواند به سقوط نسبی ایالاتمتحده، ادامه فرسایش نظم لیبرالِ بینالملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بیانجامد. از سوی دیگر، همهگیری میتواند تولد دوباره لیبرال دموکراسی را رقم بزند، سازوکاری که بارها با بدگمانیها روبهرو شده است و این بار با ظهورش نویدبخش انعطاف و حیات دوباره است. اگر قرار باشد روندهای فعلی هیچ دگرشی نکنند، بدبینیها بهسرعت بر خوشبینیها چیره خواهند شد.
۶. ویروس کرونا توانست ملیگرایی، انزواطلبی و دیگرهراسی(xenophobia) که در دهههای اخیر شدت گرفته بود را بیشتر و بیشتر کند. برخی دولتها با سوءاستفاده از وضع موجود تصمیم گرفتند خود را بعنوان یک نیروی نجات اضطراری معرفی کنند و هرچه بیشتر از دموکراسی فاصله بگیرند. کشورها به جای همکاریهای سازنده برای منافع مشترک، خودشان را بر دیگری ترجیح دادند و از ضعف رقبا به سود خود بهره بردند.
۷. کشورهای فقیر با شهرهای شلوغ و سیستمهای بهداشت عمومی ضعیف بیش از همه آسیب خواهند دید. در اینجا دولتها اغلب اوضاع را بدتر کردهاند. دولت هند بهیکباره اعلام قرنطینه ملی کرد. بیکفایتی دولت تنها سبب شد میلیونها کارگر مهاجر ابتدا در شهرهای بزرگ جمع شوند و سپس در روستاهای خود پخش شوند که خود انتشار ویروس را شدت میبخشید.
۸. جابهجاییهای ناشی از دگرش آبوهوایی یک بحران در حال جوانه زدن در جنوب جهان بود. همهگیری، اثرات آن را پیچیدهتر و بسیاری از جمعیت کشورهای در حال توسعه را به مرز این بحران نزدیکتر کرد. این بحران امید صدها میلیون از مردم کشورهای فقیر که در دو دهه گذشته ذینفع رشد پایدار کشورهای ثروتمند بودند را ناامید کرد. در این حالت، خشم جهانی فزونی خواهد گرفت. ناامیدان گزینه مهاجرت را برمیگزینند- مهاجرتی که اینبار با همدردی مواجه نخواهد بود- و رهبران فاسد از قدرت سوءاستفاده خواهند کرد.
۹. همهگیریهای گذشته، موجب رشد چشماندازهای آخرالزمانی، فرقهها و مذاهب جدید شد. فاشیسم پیامد خشونتهای جنگ جهانی اول است. نظریههای توطئه در مکانهایی از جمله در خاورمیانه شکوفا شدند، جایی که بسیاری از مردم عادی فاقد قدرت بودند. امروز آنها به لطف فضاهای رسانهای افسارگسیخته در سرتاسر دنیا از جمله در کشورهای ثروتمند پخش شدهاند. با این حال، نتیجه رکود بزرگ نه فاشیسم بلکه لیبرال دموکراسی بود. شاید این همهگیری نیز به پیامدهای مثبتی ختم شود، البته اگر اصلاحات ساختاری برونگرا در دستور کار قرار گیرد.
۱۰. این بیماری همهگیر همه جا را شفاف کرده است. ناکارآمدیها، ضعفها، شایستگیها و کارآمدیها بیش از هر زمان دیگری به چشم میآیند. شکاف بین ثروتمندان و فقیران بیشتر شده و عمیقتر هم خواهد شد. با هم بودن و همبستگیهای اجتماعی میتواند حمایتهای اجتماعی سخاوتمندانهای را ایجاد کند. درست مانند رنجهای مشترک ملی بعد از جنگ جهانی اول و رشد و رفاهی که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ رقم خورد.
۱۱. اینها شاید به یک ایدئولوژی نئولیبرالیسم شدید منتهی شود که بسیاری از اشکال مالکیت و مقررات دولتی را برنمیتابد. با توجه به اهمیت اقدامات قدرتمند دولت در کاهش همهگیری، بحث در این مورد دشوار خواهد بود. با این حال، نظرسنجیها حاکی از آن است که اکثر آمریکاییها به توصیههای کارشناسی پزشکان دولت برای مقابله با این بحران اعتماد دارند و این میتواند حمایت از مداخله دولت در مشکلات عمده اجتماعی را در بر داشته باشد. این بحران در نهایت میتواند به تقویت همکاریهای بینالمللی، البته نه در سطح رهبران ملی، بلکه در بین دانشمندان و مقامات بهداشت عمومی منجر شود. در این صورت میتوان شاهد تعهد جدیدی برای کار چندجانبه در راستای پیشبرد منافع مشترک باشیم.
۱۲. اگرچه این بحران ناکارآمدیها و شایستگیهای دولتی را بهخوبی نمایان کرد، اما مشکل اینجاست که دولتهای ناکارآمد بسیار بیشتر از کارآمدها هستند. مدیریت موفق در مراحل اولیه بحران نیازمند نهتنها دولتهای توانمند و منابع کافی بلکه نیازمند وفاق اجتماعی بسیار زیاد و رهبران شایستهای است که اعتماد مردم را همراه داشته باشند. کرهجنوبی و آلمان نمونههایی از این دست هستند. از آنجا که تعداد ناکارآمدها بیشترند، مدیریت و خوشبینی دشوار خواهد بود.
۱۳. دلیل دیگر برای بدبینی این است که سناریوهای مثبت نوعی از گفتمان عقلانی عمومی و یادگیری اجتماعی را میطلبند. با این حال، میبینیم که پیوند بین تخصص تکنوکراتیک و سیاستهای عمومی ضعیف است. دموکراتیزه کردن اقتدار به مدد انقلاب دیجیتال، سلسلهمراتب شناختی را با دیگر سلسهمراتبها همسطح کرده و تصمیمگیریهای سیاسی اغلب اسیرِ حرافیهای اقتدارگرا شدهاند. این یک محیط نامناسب برای خودآزمایی سازنده جمعی است.
۱۴. بزرگترین متغیر در اینجا ایالاتمتحده است. کشوری که از بخت بدش در دوران مدرنِ خود بیکفایتترین و تفرقه انگیزترین رهبرش را در این همهگیری به خود دید. او خوشاقبالی سیاسیاش را ارجح از اتحاد ملی میداند. او از بحران برای افزایش شکافهای اجتماعی استفاده میکند. بی گمان، رهبری نالایق، مهمترین علت ناکارآمدی آمریکایی در مدیریت همهگیری است.
۱۵. اگر ترامپ بازهم رییسجمهور شود، شانس احیای گستردهتر دموکراسی یا نظم بینالمللِ لیبرال کاهش خواهد یافت. نتیجه انتخابات هرچه باشد، چندقطبی عمیق شکلگرفته در دل جامعه آمریکایی به قوت خود باقی خواهد ماند. حتی اگر دموکراتها کاخسفید و هر دو مجلس کنگره را پُر کنند، کشوری را به دست خواهند گرفت که به زانو نشسته است. هر اقدامی با کوهی از بدهیها و انبوهی از مخالفان روبهرو خواهد شد. چندین سال طول خواهد کشید تا موسسات ملی و بینالمللیِ ضعیف دوباره احیا شوند.
۱۶. با سپری شدن سختترین و غمانگیزترین مرحله بحران، جهان در حال حرکت به سمت یک کشمکش دلسردکننده و طولانی است. سرمایهداری، دموکراسی و ایالاتمتحده همگی قبلا ثابت کردهاند که توانایی یک دگرگونی را دارند، اگر شعبدهباز خوبی باشند.
منبع:
فارن افرز/کانال تلگرام: فرشاد قربانپور