ملی چیست؟ حسین ملک



بی هیچ گفتگو بیان اینکه فکر ملی کدام است و ملی کیست اولین وظیفه تمام گروه های ملی و افراد ملی است.

یکی از مشکلات و شاید بتوان گفت از عجایب جنبش ملی ایران در این است که با وجود اینکه تمام یا لااقل اکثریت نزدیک به تمام گروه های سیاسی ایران خود را ملی اعلام می دارند و هیچکدام  (بغیر از اسلامی ها) حاضر نیستند یک قدم از ادعای ملی گرایی کامل و تام و تمام پا عقب تر بگذارند تابحال تعریف ملی، ملی گرایی و ملت در بوته اجمال مانده است. می توان به یقین گفت که یکی از بزرگترین دلایل ضعف نهضت ملی نیز همین ابهامی است که در اذهان درباره ملی و ملی گرایی حاکم است و اسلحه بسیاری بُرا و موثر دشمنان جنبش ملی ایدئولوژی هایی است که هر کدام از آنها لبه تیز خود را متوجه وابستگی های ملی کرده اند و هم بدین وسیله تعداد بسیار زیادی از جوانان و غیر جوانان را به خود جلب می کنند و آنها را در گروه های سیاسی ضد ملی متشکل می سازند و بر علیه جنبش ملی و مصالح ملی بکار می گیرند.

مفاهیمی مبهم و بی پایه و غیر واقعی از نوع سوسیالیسم، انترناسیونالیسم، اسلام، جامعه بی طبقه، مبارزه با امپریالیسم و غیر اینها را بعنوان خوراک اصلی افکار آنان بدانها عرضه میدارند و برای آنها نوشته ها و ادبیات فراوان گرد آورده اند و هم بدین وسیله خیلی از نیروهای انسانی را تحسین می کنند و بر علیه مردم و ملت ایران به جنبش در می آورند. همین مردم  و همین ملت که این همه جارو جنجال به اسم او صورت می گیرد و پروژه های شیطانی باسم او و بر علیه او ساخته می شود. بیش از همه مفاهیم فوق در پرده ابهام مانده است و شناخته نیست و خود را نمی شناسد. وجود دارد اما هویت خود را از یاد برده است. گیج و غریب از صاحبان تمام ایدئولوژی ها و پروژه های سیاسی کتک می خورد و چنین است که ملیون نمی توانند هم را بشناسند گرد هم آیند و ملت نمی تواند خود را بشناسد و هویتش را از دستبرد دزدان سیاسی که به اسم او بر او دستبرد می زند نجات دهد. و هم بدین دلیل بیرون آوردن این مفهموم از ابهام و بازگردانیدن هویت سیاسی ملت بر او یک وظیفه عاجل تمام ملیون است و تنها بدین طریق است که ملیون یکدیگر ا باز خواهند شناخت و درجمع از این بازشناسی جکایت سیمرغ تجدید خواهد شد و پرده های ابهام به یک سو خواهد رفت و دیگر کسی قادر نخواهد بود که به اسم ملت برایش (حکومت) اسلام آورد یا لباس سوسیالیسم بدوزد و یا او را بر اب چوبین ناسیونالیسم سوار کند تا چون دون کیشوت به جنگ دیو های خیالی برود.

می بینیم که مسئله سخت پیچیده است جرا که بیرون آوردن مفهوم ملت و ملی از ابهام فقط مستلزم پراکندن ابرهای ابهام مصنوعی است که بدور آن ایجاد کرده اند یعنی بیان اینکه ملی چه چیزهائی نیست بلکه زنده کردن خاطره ای است گم شده یعنی تعیین حدود و شعور مجموعه ای سخت در هم و بغرنج و پر از تضاد در بیان مفهوم واحدی که خود را از دیر واخ های مشابه ولی به کسان متمایز می کند. به همین دلیل نویسنده این سطور نمی تواند ادعا کند که قادر است به تنهائی از عهده این مهم بر آید بلکه فقط به خود این جسارت را می دهد که مسئله را مطرح کن تا بلکه به تدریج که بحث در مفاهیم اولیه و مبهم طرح می شود صاحب نظران کمک کنند و زیر بالش را بگیرند شاید بدین طریق مهمی را که سالیان دراز است معطل مانده است به کمک همگان انجام دهیم و گره این مشکل ملی با همکاری تمام ملیون بازکنیم.

مدتی است که نویسنده ابن سطور در فکر تلاشی در حل این معما بوده ام اما براستی هر وقت که خواسته ام آن را شروع کنم خود را از نزدیک شدن بدان عاجز دیده ام و و هراسم از این بوده است که مبادا به کاری دست بزنم که توانائی به انجا رسانیدن آن را نداشته باشم چه از خطرات راه آگاهم چیزی را که همگان را است ادعای فردیبر آن ناشایسته است تا اینکه فتح باب افتراح های نقش مذهب در سیاست و بحث در قوت ها و ضعف های نهضت ملی در این نشریه مرا بدین فکر آورد که از همه ملیون و وطن خواهان در این راه کمک بطلبم تا شاید نتیجه یک چنین کار دسته حمعی چیزی از آب در آید که همگان را شایسته باشد و تنها از افکار یا غلائق یک فرد بر نخواسته باشد بدین دلیل بحث را از ساده ترین مراحل آن آغاز می کنم. آنجا که می توان گفت ملی و ملی گرائی چه چیز هایی نیست به این امید که در طی راه از صاحب نظران کمک دریافت کنیم چنانکه وقتی بدانجا برسد که بخواهم ملی و ملی گرائی را نه در وجه منفی بلکه دروجه مثبت نیز بشناسیم آنقدر مصالح در دست باشد تا این بار به مقصد برسد هم بدین دلیل است که در واقع این نوشته را تنها به امید شروع می کنم و ادامه خواهم داد که غلاقمندان و ملیون از فرستادن نظریات خود دریغ نخواهند کرد.

باید بگویم که نه آینده بلکه هم از ابتدای کار از چنین کمکهائی برخوردارم با اجازه صاحبنظران  منهم خود را برخوردار میدانم زیرا  تحلیل را نه ابتدا به ساکن بلکه با کمک نوشته هائی که از صاحب نظران در دست دارم شروع خواهم کرد که در بین آنها نوشته کوتاه ولی موجز آقایان امیر پیشداد و همایون کاتوزیان باسم ” ملی کیست” و نهضت ملی چیست جای بسزایی دارد.

مشکلات

قبل از وارد شدن به اصل بحث خوبست مسئله را از دیدگاه های متفاوت نگاه کنیم و فایده این کار این خواهد بود که مشکلات کار را از ابتدا به میان می کشد در نتیجه وقتی می خواهیم این مفهوم را در وجه مثبت آن بشناسیم و بشناسانیم خواهیم توانست با توجه به تمام این جوانب و مشکلات موضوع را در نظر آورده و آن تعریف را با نقص هر چه کمتر بدست آوریم.

۱- عدم امکان منظم شعار ملی

یکی از مهم ترین مشکلات فعلی نهضت ملی این است که قادر نیست شعاری را ارائه دهد که بتواند تمام نیرو های ملی را بدور یک مرکز تصمیم گیری جمع کرده و آنها را از سایر نیروهای غیر ملی متمایز کند. وقتی می توانیم این ضعف و نقص را بخوبی درک کنیم که وضع  فعلی نیرو های ملی را با زمان مصدق مقایسه کنیم. سوال به این شکل طرح می شود که چرا در زمان مصدق با وجود اینکه در آن زمان هم مفهوم ملی و جنبش ملی روشن نبود توانست بعنوان رهبر بی چون چرای نهضت ملی تقریباً تمام ظرفیت نیرو های ملی را تحمیل کند در حالیکه در این دوره (بهمن ۵۷) رهبری جبهه ملی قبل از اینکه بتواند کوچکترین عملی در تجهیز و تشکیل نیروهای ملی انجام دهد توسط جنبش ملایان پایمال شده و بکلی از بین رفت و بعد ها نیز گروه های ملی دچار تفرقه شده و نتوانستند هیچ چیز قابل لمسی را در مقابل گرو های “چپ” یا ” ملایان” ارائه دهند؟

تصور می کنم جواب درست به این سوال دو چیز است:
۱٫ شعار ملی کردن صنعت نفت در سرتاسر ایران تبلور عمل یک حرکت ملی استقلال طلبانه ای بود که نیازی به هیچ عنوان استدلال فلسفی نظری نداشت. سلطه انگلستان به نفت جنوب ایران و اثرات شوم این سلطه در زندگی سیاسی و اقتصادی مملکت بقدری روشن بود که هیچ کس در این مسئله نمی توانست شک کند که خلع ید از شرکت نفت یکی از شرایط مسلم استقلال مملکت است بنابراین فکر ملی و استقلال مملکت بدون اینکه نیازی به توضیح نظری داشته باشد خود در شعار ملی کردن صنایع نفت تجلی می کرد و این امر سبب جلب تمایلات و حساسیت های ملی میشد.

عامل دیگر که توانست این موضوع را به صورت برجسته تری نمایان سازد مخالفت روسها و حزب توده با این شعار بود. استدلال حزب توده (به قلم احسان طبری در روزنامه مردم تحت عنوان حریم امنیت شوروی) این بود که چون انگلیس ها در جنوب مملکت دارای امتیاز هستند برای ایجاد تعادل لازم است به روس ها در شمال مملکت امتیاز داده شود در مقابل این استدلال مصدق می گفت: ” اگر دست چپ مرا قطع کرده باشند برای تعادل کار منطقی این نیست که من دست راست خود را هم قطع کنم بلکه کار صحیح این است که سعی کنم دست چپ خود را نیز به شکلی از اشکال جبران نمایم”. این استدلال بدون اینکه وارد این بحث بشود که ملی بودن چیست نشان میداد که ملی کیست، مصدق ملی بود و حزب توده ضد ملی بنابر این ضعف ها بخوبی مشخص بود و هر کسی که در انتخاب گروه سیاسی خود را متعلق بدان می دانست دچار سرگیجه نمی شد و نتیجه آن را دیدیم: قاطبه مردم ایران از مصدق که میدانستند ملی است پشتیبانی کردند و جبهه ملی بدون اینکه مجهز به رهبر (بغیر از شخص مصدق) برجسته ای باشد، یا ایدئولوژی داشته باشد و یا از قدرت تشکیلاتی نیرومندی برخوردار باشد توانست هم حزب توده شوروی و هم قدرت های امپریالیستی غرب را برای مدتی به تسلیم وا دارد. و پیروزی بزرگ ملی کردن صنایع نفت را به حساب تاریخی جنبش ملی ایران قلم زند. و هم بدین دلیل بود که وقتی کاشانی هم که استاد و پدر روحانی خمینی است به تصور اینکه مردم مسلمان از فتوی حجج اسلام تبعیت خواهند کرد بنای مخالفت با مصدق را گداشت آنچنان با سر به زمین خورد که دیگر بلند نشد.
با این ترتیب درک می کنیم که در شرایط بسیار خاص دوران مصدق که زائیده حال و هوای جنگ بین الملل دوم و اشغال مملکت توسط نیرو های بیگانه بود و رقابت بین دشمنان استقلال مملکت در شمال و جنوب موقعیتی فراهم آورده بود که رهبر جنبش ملی با پیش کشیدن برنامه ملی کردن نفت هویت ملی خود را مطرح کند و امکان تجهیز نیروهای ملی بدون تعیین نظرهای اهمیت ملی ممکن شد.  مردم می دانستند ملی کیست و همین کافی بود اما حالا معلوم نیست و ما باید قبل از اینکه بدانیم ملی کیست بفهمیم ملی چیست تا بتوانیم معنی تمام مدعیان ملی گری که دشمنان ملیت ایران نیز خود را در آن قالب زده اند تمیز دهیم و دوست را از دشمن بشناسیم.  و یا بعبارت دیگر باید معنی اجتماعی – سیاسی آنچه را که مصدق کرد اولاً تجرید کنیم و ثانیا ً با اضاع و احوال امروز تطبیق نمائیم تا هم معنی ملی گرا را در کلیت آن و هم هویت عملی ملی ها را در شرایط امروز بدست آوریم و در واقع هدف اصلی این رشته مقالات همین روشنگری است.
علت دوم عدم موفقیت ملیون در این مرحله را آقای منوچهر جمالی بخوبی روشن کرده اند. ایشان در مقاله ای که در روزنامه پیام چاپ لندن منتشر شده است سیاستمدار را به خوبی تعریف می کند در این تعریف سیاستمدار  کسی است که در یک رابطه داد و ستد سیاسی دائمی با مردم جامعه خود باشد نتیجه این است که استمرار در فعالیت سیاسی است که سیاستدار را ببار می آورد و از آنجا که در مدت ربع قرن بعد از کودتای بیست و هشت مرداد هر نوع فعالیت سیاسی در مملکت ما قطع شد امکان پرورش سیاستمدار در هر معنی و متعلق به هر جبهه و تمایل سیاسی از میان برخاست و کسانی هم که در دوران جبهه ملی با مصدق همکاری داشتند دیگر امکان پرورش لیاقت سیاسی نیافتند و با قطع رابطه مردم با آنها تنها بودن یا در کارهای کمرنگ و بو از یک جنبش گم شده در تاریخ نزدیک برای تعداد بسیار کمی شناخته شده بودند. عدم رابطه بین آنها و مردم هر نوع امکان شکل یابی جنبش جدید را از میان برده بود در حالیکه لومپن سیاستمداران از جناح آخوندی اعم از معمم ها یا مکلا ها شان رابطه شان را با مردم حفظ کرده بودند. بدیهی است که این حفظ رابطه در اثر توجهات خاص رژیم آریامهری و به احتمال بسیار قوی با اشاره و پشتیبانی مقامات خارجی دشمن استقلال ملت ایران صورت می گرفت در نتیجه تمام این مقدمات اعم از اینکه در چارچوب یک برنامه آگاهانه فراهم شده بود یا بصورت خود بخودی این شده که در موقعیت مناسب که میبایستی یک رهبر ملی راه قطع شده جبهه ملی به رهبری مصدق را بگیرد و دنبال کند مشتی لومپن سیاستمدار در لباس آخوندی جانشین رهبری ملی شدو شد اینکه شد.
۲٫مشکل دوم تشخیص برنامه ملی است که آن را در قسمت بعد مطرح می کنم.

توضیح. : این مجموعه مقالات به قلم زنده یاد حسین ملک پس از انقلاب اسلامی در نشریه ” نهضت” ارگان نهضت مقاومت ملی ایران منتشر شده بود. که با توجه به اهمیت آن سامانه “دماوند” به ترتیبی که در این نشریه منتشر شده بود، به بازنشر آن اقدام می کند. 

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است