مطالبات دوازدهگانه آمریکا از جمهوری اسلامی؛ مُحِقّانه یا بیپایه؟
در عرصه روابط بینالملل مقولهای به نام دنبالهروی (bandwagoning) مطرح است که بر پایه آن برخی از کشورها با اتحاد و یا با قرار گرفتن در صف یک قدرت برتر تلاش میکنند از نمد آن قدرت کلاهی نصیب خود کنند و منافع ملی خود را پیش برند. در مقابل شماری دیگر از کشورها با اتخاذ راه و روشی متفاوت، به ایجاد نوعی موازنه روی میآورند و با محدود کردن مزیتهای آن قدرتِ فرا دست در عرصه بین الملل، همه مساعی خود را بکار میگیرند تا از تبدیل شدناش به یک کشورهژمون جلوگیری کنند و یا دستکم ازمیزان سلطه گریاش بکاهند.
با خارج شدن دولت دونالد ترامپ از توافق اتمی با ایران، کشورهای اتحادیه اروپا گزینه دوم را برگزیدند و با تاکید به پایبندیشان به برجام، قصد دارند که با ادامه روابط اقتصادی و سیاسی با جمهوری اسلامی از شدت تحریمهای آمریکا علیه شرکتهای اروپایی بکاهند، گو اینکه دردراز مدت امید چندانی به موفقیت این گزینه نیست.
عربستان سعودی، اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین و همچنین برخی دیگر از کشورها تمام قد در صف آمریکا قرار گرفتهاند و همنوا با این کشور بر تحقق مطالبات کاخ سفید از جمهوری اسلامی پای میفشارند.
دراین راستا، شمار ایرانیان به ویژه ناظران و کارشناسان برون مرزی که در صف آمریکا قرار دارند کم نیستند. نگاهی گذرا به رسانههای برون مرزی از جمله نوشتهها و مصاحبههای کارشناسان مذکور مویّد این همنوایی با آمریکا و بر موجه بودن مطالبات این کشور از جمهوری اسلامی است. شدت نا رضایتی و بیزاری این گروه از ایرانیان از جمهوری اسلامی و سیاستِ ایران ویران کن آن، به قدری است که به دلیل تمرکز و غور در جزئیات، از دیدن کلیّات و تصویر بزرگتر غافل ماندهاند. اینان از «دام استراتژیک ترامپ» برای جمهوری اسلامی، اثرات اقتصادی فلج کننده تحریمهای آمریکا، سقوط و تغییر رژیم اسلامی، کمبودها و اشکالات جدی نهفته در برجام، آچمز شدن و گزینههای نداشته تهران در مقابل تحریمهای آمریکا و… سخن به میان میآورند که اساساً بحثهای وارد و به جایی است زیرا این رژیم ایران را از هر جهت به فقر و فلاکت کشانده است.
این بحثها در اغلب موارد به مصداق «یا علی غرقش کن منم روش» بر دک کردن و از جا راندن رژیم اسلامی به هر بهای ممکن تکیه دارد و برخی هر نوع اقدام علیه جمهوری اسلامی را به نفع مردم ایران میدانند. این کارشناسان دانسته یا ندانسته از کنار ماهیّت و ذات مطالبات چهارگانه دونالد ترامپ و فهرست مطالبات دوازده گانه مایک پمپئو میگذرند و حتی شماری این مطالبات را از بدیهیّات میدانند و چارهای جز تسلیم و رضای رژیم توصیه نمیکنند. از این رو مطالبات یاد شده از منظر تحلیلی، انتقادی و منافع ملی ایران بازتاب در خوری در رسانههای برون مرزی فارسی زبان نداشته است.
درچنین شرایطی، مطالبات گسترده آمریکا از ایران پرسشهایی چند را به ذهن متبادر میکند. آیا دولت ترامپ میتوانست با ماندن در برجام به برخی از مطالبات هستهای خود جامه عمل بپوشاند؟ آیا این خواستهها موجه و از روی حق است و توجیه سیاسی و منطقی دارد یا اینکه پایهای ندارد و ریشه در بزرگنمایی، زیاده خواهی و زورِ بازو نشاندادن آمریکا دارد؟ آیا این خواستهها صرفاً برای مقابله و با هدف بر جای نشاندن رژیم اسلامی مطرح شده است یا اینکه ابعادی فراتر دارد و حقوق حقه ملت ایران و منافع ملی کشور را نیز هدف قرار داده است؟ آیا این مطالبات، به ادعای مایک پمپئو برای کمک به مردم ایران و در راستای خواستههای آنها است؟
دوازده خواسته یا شرط وزیر امور خارجه آمریکا که ۳۱ اردیبهشت، دو هفته پس از خروج کشورش از برجام، اعلام شد ضمن در بر گرفتن چهار خواسته ترامپ، مطالبات دیگری را نیز شامل میشود که ربطی به برجام ندارد. این مطالبات دوازده گانه یک پیام کلی و یک تهدید ضمنی دارد: جمهوری اسلامی باید رفتار و سیاست خارجی خود را بر پایه آنچه که آمریکا تعیین کرده است تغییر دهد و توافق تازهای را بپذیرد که مفاد آن را آمریکا دیکته خواهد کرد. درغیراینصورت، جمهوری اسلامی فشارهای همه جانبه و کمر شکنِ اقتصادی و سیاسی را متحمل خواهد شد و اگر تهران به مذاکره تن ندهد «اتفاق دیگری خواهد افتاد» و اگر غنی سازیاش را توسعه دهد با « پیامدهای جدی» روبرو خواهد شد.
اولین خواسته مایک پمپئو این است که ایران تمام جنبههای نظامی فعالیتهای هستهای پیشین خود را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کند.
واقعیت این است که برپایه برجام و بر رسی آژانس بین المللی انرژی اتمی، پرونده ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای جمهوری اسلامی بسته شده است. پس از برجام، آژانس هیچ گزارشی مبنی بر احیا یا آغاز فعالیتهای نظامی جمهوری اسلامی در عرصه نظامی انتشار نداده است.
بنیامین نتانیاهو با آفتابی کردن اسناد شورآباد مدعی شد که ایران کماکان برنامه تولید سلاح هستهای خود را دنبال میکند در حالیکه شماری زیادی از کارشناسان مستقل آمریکائی از جمله ریچاد نِفیو، عضو سابق تیم مذاکره کننده هستهای آمریکا، به صراحت گفتهاند که اسناد مذکور مربوط به قبل از برجام است و تازگی ندارد.
ضمنا همانگونه که در دیباچه برجام آمده ایران قبول کرده است که تحت هیچ شرایطی در پی جستجو، توسعه و یا کسب سلاح هستهای نرود و این تعهد بر خلاف بندهای ۱۰ساله و ۱۵ساله غروب در برجام، تاریخ انقضا ندارد و دایمی است.
دومین خواسته پمپئو این است که ایران به غنی سازی اورانیوم خاتمه دهد و فراوری پلوتونیوم نداشته باشد و در کنار آن باید راکتور آب سنگین هم تعطیل شود.
این خواسته درتناقض با پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای یا اِن پی تی است. بر پایه این پیمان کشورهای عضو میتوانند از فناوری صلح آمیز هستهای استفاده کنند همانگونه که شماری از کشورهای جهان تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی، غنی سازی قانونی دارند. این حق در برجام برای ایران به رسمیت شناخته شده است. ممکن است ادامه غنی سازی در ایران در سطحی که فعلاً ادامه دارد از نظر اقتصادی نا صواب باشد ولی سلب دایمی این حق از ایران و فسخ تاریخ انقضا بندهای غروب در برجام، آنگونه که آمریکا طلب میکند، فراتراز از هدف این کشور برای مهار جمهوری اسلامی است و با منافع ملی ایران منافات دارد.
سومین خواسته پمپئو در مورد دسترسی بدون قید و شرط آژانس به تمام پایگاهها و تاسیسات ایران در سرتاسر کشور است.
بر پایه برجام، تمهیدات قابل قبول و محکمی برای پایش و راست آزمایی برنامه هستهای ایران وجود دارد. جمهوری اسلامی تا به حال مطابق برجام همه بازرسیها و راستی آزماییهای بازرسان آژانس را پذیرفته است و این بازرسان به پای بندی ایران به برجام نیز صحه گذاشتهاند.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در نخستین گزارش خود به شورای حکام از زمان خروج آمریکا از برجام، گفته است آژانس به مراکز و مکانهای مورد نیاز خود در ایران دسترسی کامل دارد.
دسترسی بازرسان به اماکن از جمله نظامی با ارایه مدارک و دلایل قابل قبول امکان پذیر است و مکانیزمهای ویژهای هم برای این کار وجود دارد. جمهوری اسلامی پادمان (مقررات نظارتی آژانس)، پروتکل الحاقی و ترتیبات فرعی کد ۳۰۱ را پذیرفته است که بالاترین معیارها برای پایش برنامه هستهای یک کشور محسوب میشود.
به رغم این، آمریکا خواهان دسترسی آزادانه و بی قید شرط آژانس، علاوه بر سایتهای هستهای، به تمامی پایگاهها و تاسیاست نظامی، کارخانههای تسلیحاتی و مراکز تحقیقاتی نظامی و غیر نظامی است. به عبارت دیگر خواهان ان است که به بازرسان آژانس چراغ سبز دایمی داده شود تا هر زمان به هر جا که اراده کنند سرکشی کنند.
آمریکا بعد از برجام هیچ مدرک و یا دلیلی مبنی بر فعالیتهای مشکوک هستهای و یا پنهان کاری جمهوری اسلامی به آژانش ارائه نکرده است.
چهارمین خواسته آمریکا اینکه ایران باید برنامه توسعه موشکهای بالیستیک خود را رها کند و از تولید سامانههای موشکی با قا بلیت حمل کلاهک هستهای خود داری کند.
آزمایشهای موشکی و پرتاب راکتهای ماهواره بر نه در تضاد با برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ است و نه منع بین المللی دارد. توان موشکی ایران با توجه به نداشتن یک نیروی هوایی کارآمد یکی از مهمترین عوامل بازدارندگی آن است. جمهوری اسلامی کلاهک هستهای نساخته و ندارد لذا این ایده که موشکهای بالیستسک ایران قابلیت حمل کلاهکهای هستهای را دارند، «سالبه به انتفاء موضوع» است.
در راستای این خواسته برخی از کارشناسان آمریکایی تاکید کردهاند که برد موشکهای بالیستیک ایران باید به ۳۰۰ کیلومتر محدود شود. این برد بر پایه «رژیم کنترل تکنولوژی موشکی» موسوم به «اِم تی سی آر» تعیین شده است، رژیمی که داوطلبانه و غیر رسمی است، قدرت اجرایی ندارد و به سازمان ملل هم وابسته نیست. طبق این رژیم که ۳۰ سال پیش توسط برخی از کشورهای دارای فناوری موشکی تدوین شد و در حال حاضر ۳۰ کشور عضو آن هستند، هر موشکی که برد آن بیش از ۳۰۰ کیلومتر باشد و بتواند بیش از ۵۰۰ کیلو گرم ماده منفجره حمل کند، سلاح کشتار جمعی محسوب میشود.
وزیر امور خارجه امریکا در خواسته پنجم خود از جمهوری اسلامی میخواهد که همه شهروندان زندانی آمریکا و متحداناش را آزاد کند.
درحالیکه قوه قضائیه جمهوری اسلامی کارنامه فضاحت بار و سیاهی دارد و سازمانها و تشکیلات امنیتی رژیم درانگ زدن نه تنها به شهروندان خارجی و دو تابعیتی، که به مخالفان خود در ایران ید طولایی دارند، تحقق آزادی زندانیانی که آمریکا خواستار آنها است میتواند امری متقابل باشد تا به نتیجه رسد یعنی آمریکا برخی از زندانیان ایرانی را آزاد کند. سوابق حل اینگونه مسایل با جمهوری اسلامی براین سیاق بوده است، گو اینکه نمودهایی از باج گیری و باج دهی دراین کار مشاهده میشود.
در خواسته ششم، مایک پمپئو میگوید جمهوری اسلامی باید از حمایت «گروههای تروریستی» در خاورمیانه از جمله حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی دست بردارد. در همین ارتباط، بر پایه خواسته نهم وزیر خارجه آمریکا، جمهوری اسلامی باید تمام نیروهای تحت فرماندهی خود را از سوریه خارج کند.
واقعیات نهفته در این خواستهها که از چشم مردم ایران نیز دورنمانده در شعارهای تجمعات اعتراضی مردم مانند «مرگ بر حزب الله»، «فلسطین را رها کن، فکری به حال ما کن» و یا « سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» تجلی یافته است. حمایت رژیم اسلامی از سوریه، حماس و حزب الله که بر مبنای ایدئولوژی صدور انقلاب و دشمنی با اسرائیل پی ریزی شده و هزینههای کلان سیاسی و اقتصادی را برای ایران ببار آورده است، با منافع ملی ایران منافات دارد و صرفاً دغدغه رژیم اسلامی است نه مردم ایران.
از منظر دیگر، نیروهای سپاه و نیروهای وابسته به آن به درخواست دولت سوریه، فارغ از ماهیت و مشروعیت آن، در آن کشورحضور دارند در حالیکه بر پایه مقررات بین المللی حضور بیش از دو هزار نیروهای آمریکایی درشمال شرق سوریه غیر قانونی است گو اینکه آمریکا این حضور را در چهار چوب مبارزه با گروه داعش توجیه میکند، گروهی که از نظر نظامی تقریباً مضمحل شده است. به تازگی اسد خروج نیروهای آمریکایی از خاک سوریه را خواستار شده است.
وزیر خارجه آمریکا در هفتمین خواسته خود گفته است که ایران باید به استقلال عراق احترام بگذارد و اجازه دهد گروههای شبه نظامی شیعه خلع سلاح و منحل شوند.
بسیج مردمی عراق یا حشد شعبی که اکثریت اعضا آن را شیعیان تشکیل میدهند درسال ۲۰۱۴ پس از سقوط موصل به دست داعش در راستای فتوای آیت الله سیستانی و برای کمک به ارتش و نیروهای امنیتی عراق سازمان دهی شد. حشد شعبی دو سال بعد از پاگیریاش، با اکثریت آرای مجلس عراق به عنوان یک نیروی جدا از ارتش رسمیت یافت. نقش اساسی نیروی قدس سپاه پاسداران را در سازماندهی، تسلیح و آموزش شبهنظامیان حشد شعبی نمیتوان از نظر دور داشت. حشد شعبی در عملیات مختلف برای بازپس گیری اراضی تحتِ تصرفِ داعش در کنار نیروهای نظامی وامنیتی عراق در عملیات مختلف شرکت کرد. در اغلب موارد این ایفای نقش با آگاهی و هماهنگی غیر مستقیم نیروهای آمریکایی حاضر در میدان، از طریق نخست وزیر عراق بود. در آن زمان آمریکا تمایلی به انحصار سلاح به نیروهای نظامی عراق و گرفتن آن از دست نیروهای حشد شعبی به دلیل تهدید داعش نداشت.
به رغم تمایل برخی از فراکسیونهای سیاسی عراق به جمعآوری سلاح از گروههای حشد شعبی، این کار صورت نگرفت و حیدر العبادی به جای خلع سلاح یا انحلال حشد شعبی، طرح ادغام این گروه در نیروهای امنیتی کشور را دنبال کرد.
در انتخابات اخیرمجلس عراق (۱۲ می) که نخستین انتخابات بعد از شکست دا عش بود، ائتلاف فتح به رهبری فرمانده حشد شعبی،هادی العامری، که متحد ایران است از نظر آرا درجایگاه دوم قرار دارد و ۵۳ کرسی از ۳۲۹ کرسی پارلمان عراق را از آن خود کرده است. از این رو خواسته آمریگا همگام با تمایل عربستان سعودی به انحلال حشد شعبی با واقعیاتهای سیاسی بعد از انتخابات اخیر و خواست بخش عمدهای از رای دهندگان عراقی منافات دارد و «اجازه ایران» برای خلع سلاح و انحلال حشد شعبی پایه و اساس درستی ندارد.
نگرانیهای دخالتهای جمهوری اسلامی درعراق که میتواند خطر جنگهای فرقهای و مذهبی در عراق را تشدید کند و به بی ثباتی خاورمیانه بیافزاید، قابل درک است ولی در تحلیل نهایی کاهش نفوذ ایران درعراق، خلع سلاح و یا ادغام حشد شعبی، به دولت و مجلس و قدرت سیاسی ائتلافها و احزاب عراق بستگی دارد. منافع ملی ایران ایجاب میکند که دوست عراق باشد و این کشور ایران را در معادلات سیاسیاش منظور کند.
نکته دیگر اینکه آمریکا در خواسته هفتم و نهم خود عملاً از دولتهای سوریه و عراق میخواهد که روابط خود را با جمهوری اسلامی قطع کنند. واضح است که آمریکا نفوذی بر دولت سوریه ندارد ودر عراق هم مقتدی صدر، دشمن دیرینه آمریکا، با تشکیل «اتحاد انقلابیون برای اصلاحات یا سائرون» در انتخابات اخیر مجلس عراق پیروز شده و ۵۴ کرسی مجلس را بدست آورده است. مقتدی صدر ظاهراً با عربستان و محمد بن سلمان رابطه دوستانهای بر قرار کرده است ولی هیچ نشانهای از قطع رابطهاش با جمهوری اسلامی دیده نمیشود.
وزیر خارجه آمریکا در هشتمین خواسته خود تاکید دارد که ایران باید از حمایت حوثیها دست بردارد و با راهکارهای سیاسی و صلح آمیز برای حل بحران یمن حمایت کند.
دلایل متقنی بر حمایت مستشاری جمهوری اسلامی از حوثیها وجود دارد که در راستای استراتژی جنگ فرقهای و نیابتی با عربستان سعودی و در تناقض با منافع ملی ایران دنبال میشود. کمکهای سیاسی تهران به حوثیها نسبت به کمکهای نظامیاش که محدود و درسطح مستشاری، آموزشی و تسلیحاتی است، فزونی دارد، گو اینکه با توجه به محاصره دریایی یمن و کنترل حریم هوایی آن از سوی کشورهای ائتلاف عربی، ارسال سلاح از ایران به وسیله لنچ نا ممکن شده است.
جمهوری اسلامی منشا جنگ داخلی یمن نیست و حوثیها تحت کنترل سپاه پاسداران نبوده و نیستند. ائتلاف کشورهای عربی (عربستان، امارات، بحرین، مصر، اردن، مراکش، سودان و قطر) به رهبری ریاض با حمایت آمریکا و پشتیبانی لجستیکی جیبوتی، ارتیره، سومالی و فرانسه، سه سال پیش «عملیات طوفان قاطعیت» و سه هفته بعد از آن « عملیات احیای امید» را علیه علیه حوثیها آغاز کرد و امید داشت که با استفاده از نیروی نظامی، بحران یمن را در مدتی کوتاه پایان دهد. این عملیات که ضعف نظامی وارزیابی نادرست ائتلاف به ویژه عربستان و امارات را به نمایش گذاشت، یکی از فاجعه بار ترین مصیبت انسانی معاصر را ببار آورده است.
اکنون برای ریاض و کاخ سفید مشخص شده است که مسئله یمن راه حل نظامی ندارد و باید با گفت و گو و از طریق دیپلوماسی آن را حل کرد. جمهوری اسلامی آنگونه که آمریکا و عربستان وانمود میکنند شاه کلید بحران یمن نیست گو اینکه میتواند حوثیها را به گفت و گو و تعدیل خواستههای سیاسی شان تشویق کند – کاری که اکنون با همکاری کشورهای اتحادیه اروپا آغاز کرده است.
پمپئو در دهمین خواسته خود ایران را متهم به حمایت از طالبان و دیگر تروریستها در افغانستان کرده و خواهان توقف آن شده است.
روابط ایران و طالبان سابقه طولانی دارد ودر برهههای زمانی مختلف با توجه به شرایط موجود با هدف حفظ منافع رژیم اسلامی رنگهای مختلف به خود گرفته است، از جنگ و دشمنی گرفته تا پناه دادن بخشی از فرماندهان طالبان در خاک ایران بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و حتی دادن پشتیبانی مالی و نظامی به آنها.
هدف اصلی جمهوری اسلامی ازحمایت گاه بگاه ازطالبان تلاشی است برای کاستن نفوذ آمریکا در منطقه. آمریکا علاوه بر پایگاههایش در بِگرام افغانستان و جیبوتی، هفت پایگاه ریز و درشت در منطقه خلیج فارس دارد و حضور آن در اطراف ایران گسترده و پر توان است. ایران مخالف پیمان امنیتی امضا شده میان افغانستان و آمریکا است. جمهوری اسلامی سیاست دوگانهای در قبال افغانستان دارد به طوریکه ضمن حمایت از دولت مرکزی افغانستان، برای تضعیف حامیان بین المللیاش به ویژه آمریکا، بنا به نیاز با طالبان همکاری میکند.
پمپئو در یازدهمین خواسته خود میگوید نیروی قدس باید به حمایت خود از «گروههای تروریستی» و «ستیزه جویان هم پیمان» خود خاتمه دهد و بالاخره دوازدهمین خواسته پمپئو اینکه ایران باید به رفتار تهدید آمیز خود علیه همسایگانش که بیشترشان متحد آمریکا هستند، پایان دهد به ویژه تهدید به نابودی اسرائیل و پرتاب موشک به سوی عربستان سعودی و امارات متحده عربی. این خواسته تهدید کشتیرانی بینالمللی و حملات مخرب سایبری ایران را نیز شامل میشود.
کار نیروی قدس سازماندهی، پرورندان و تسلیح جنبشهای انقلابی و اسلامی است که در راستای راهبردهای آیت الله خامنهای و سپاه یعنی «رهبری جهان اسلام»، «مبارزه با استکبار جهانی» و حفظ «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی دنبال میشود. به رغم اغراق آمریکا و عربستان درنقش جمهوری اسلامی در یمن و گذاشتن همه مسئولیتهای حملات موشکی حوثیها بر دوش رژیم تهران، فعالیتهای ایران در خاورمیانه از دیدگاه منافع ملی قابل توجیه نیست. دشمنی دایم با آمریکا و اسرائیل، دخالت در امور دیگران با توسل به گروههای مسلح و غیر مسلح هزینههای فلج کنندهای را برای ایران و مردم ایران ببار آورده است.
رفتار و کردار جمهوری اسلامی گزگ به دست اسرائیل، آمریکا و همپیمانان عرب آن داده است که جبهه واحدی را در مقابل تهران تشکیل دهند و جمهوری اسلامی را مسئول و بانی اغلب مسایل پیچیده ژئو پولیتکی منطقه معرفی کنند در حالیکه برخی از بحرانها و بی ثباتیهای خاور میانه از دخالتهای مضرر و حملات نظامی آمریکا به کشورهای منطقه همچون عراق و افغانستان مایه میگیرد. در ارتباط با «تهدید کشتیرانی بین المللی»، چند ماه است که نیروی دریایی سپاه پاسداران به مزاحمتهایی که در گذشته برای ناوهای عبوری آمریکا از تنگه هرمز ایجاد میکرد، پایان داده است.
سخن پایانی
چهار خواسته اول وزیر خارجه آمریکا که به برجام و برنامه موشکی جمهوری اسلامی ارتباط دارد در مجموع وارونه نمایی حقایق است؛ به زیاده خواهی پهلو میزند؛ و به نیت خوانی و آگاهی از اندیشههای پنهان جمهوری اسلامی تکیه دارد. این خواستهها به اسناد، مدارک، اطلاعات و یافتههای تازه متّکی نیست.
جمهوری اسلامی به رغم پنهان کاریهای گذشتهاش در زمینه هستهای، به گزارش آژانس به مفاد برجام پای بند بوده است. محرومیت دایمی ایران ازغنی سازی و تقلیل توان موشکهای بالیستیک آن به سطح موشکهای تاکتیکی با برد کمتر از ۳۰۰ کیلومتر، با منافع و تامین امنیت ملی کشور منافات دارد. این ایده که گره خوردن راهبرد صدور انقلاب جمهوری اسلامی با فعالیتهای آن در زمینه موشکهای بالیستیک میتواند «بسیار خطرناک و ویرانگر باشد و منطقه [خاورمیانه] را با نابودی کلی مواجه کند» بزرگنمایی صِرف است با واقعیات میدانی و محاسبات امنیتی و دفاعی همخوانی ندارد. پیش بینیهایی از این دست با داشتن موشکهای مجهز به کلاهک هستهای محتمل است ولی جمهوری اسلامی چنین کلاهکهایی نساخته و ندارد و آژانس بین المللی انرژی اتمی هم فعالیتهای هستهای ایران را از نزدیک زیر نظر دارد.
هشت خواسته دیگر مایک پمپئو جدا از موضوع توافق هستهای است و عمدتاً به رفتار، ایستار و سیاست خارجی جمهوری اسلامی گره خورده است. این خواستهها در بر دارنده رگههایی از واقعیاتهای انکار ناپذیرمرتبط با اقداماتِ تنش آفرین جمهوری اسلامی در منطقه و دشمنی دایمیاش با آمریکا و اسرائیل است، اما یک سویه نگری و مبالغه به درجات مختلف درجای جای آنها به چشم میخورد.
در این خواستهها، کمترین میدانی برای تلاشهای دیپلوماتیک و روزنهای برای بده بستانهای معمول سیاسی دیده نمیشود. مطالبات مایک پمپئو بر پایه بازی « با حاصل جمع صفر» بنا نهاده شده است یعنی هر امیتازی که آمریکا برای خود قایل شده جمهوری اسلامی به همان اندازه باید از دست بدهد – امتیازاتی که برخی از آنها بخشهایی از حقوق حقه ملت ایران و منافع ملی را زایل میکند.
از آنجائیکه واشنگتن پذیرش مطالبات دوازده گانهاش از سوی جمهوری اسلامی را پیش شرط گفت و گو با تهران میداند و جمهوری اسلامی هم اکثراین خواستهها را خطوط قرمز خود تلقی میکند، احتمال تغییر رفتار جمهوری اسلامی بر پایه مطالبات آمریکا ناچیز است. کاخ سفید این را میداند و از این رو طرح تغییر رفتار در سایه فشارها و کسب امیتازات حداکثری، مترداف است با تغییر رژیم درلفافه که صورت عدم تحقق آن، آمریکا به گزینه نهایی خود که همانا استفاده از نیروی نظامی باشد متوسل خواهد شد. واضح است که نتیجه این گزینه تحمیل جنگی خانمانسوز به ایران خواهد بود که در تحلیل نهایی هزینه کلان انسانی وغیرانسانی آن را مردم ایران خواهند پرداخت.
سیاست دونالد ترامپ برای تقویت هرچه بیشتر ارتش آمریکا و بازگرداندن آنچه که او صلابت وهیبت از دست رفته این ارتش در دوران اوباما میداند، توام با ضرورت این سازمان برای عرض اندام و نمایاندن قدرت میتواند مزیت برعلت شود و به استفاده زود هنگام نیروی نظامی علیه جمهوری اسلامی بیانجامد.
اسرائیل که در پی چنین فرصتی است بی شک به آمریکا خواهد پیوست و ائتلاف سیاسی نا نوشته اسرائیل با عربستان و برخی دیگر از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به یک ائتلاف نظامی منسجم به رهبری آمریکا تبدیل خواهد شد. به تازگی وزیراطلاعات اسرائیل در واکنش به خبرامکانِ توسعه غنی سازی ایران در آینده که از سوی آیت الله خامنهای مطرح شد، گفت اگر جمهوری اسلامی «الان تسلیم نشود» آمریکا و کشورهای هم پیمان باید علیه ایران یک «ائتلاف نظامی» تشکیل دهند و « عربها و اسرائیل هم مطمئناً به این حرکت خواهند پیوست.»
در این میان که مطالبات دوازده گانه آمریکا بقا رژیم اسلامی را نشانه رفته است وبه رغم تمایل اتحادیه اروپا برای حفظ روابط اقتصادی با ایران، شدت فشارهای ناشی از تحریمهای آمریکا فزونی میگیرد، انتظار میرود که سپاه اقدامات تنش آفرین خود را درمنطقه کاهش دهد و این نیرو و همچنین آیتالله خامنهای از استراتژی سوق دادن بحران به لبه پرتگاه با هدف وادار کردن کاخ سفید به تغییر مواضعاش دوری جویند وبه جای رویارویی، اجتناب از وضعیتی بدتر را پیشه کنند.
جمهوری اسلامی، برای عبور از این بحران و حفظ و بقا خود، آنگونه که «موسسه برآوردهای استراتژیک» آمریکا موسوم به «استراتفور» پیش بینی کرده است، به این اقدامات در داخل کشور دست خواهد زد: مدیریت فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا و اتخاذ تمهیداتی برای دوام آوردن تا پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ؛ افزایش صادرات کالاهای غیرنفتی برای جبران نسبی کاهش در آمد از فروش نفت؛ اصلاحات مالی و کند کردن کاهش ارزش تومان؛ جلوگیری از افزایش قیمت مواد غذایی و سایر مایحتاج عمومی با هدف کاهش تجمعات اعتراضی علیه دولت؛ و استفاده محتاطانه از ذخیره ارزی.
اینکه این راهبرد بقا که مترادف با درجا زدن است تا چد موثر افتد و تا چه مدتی مردم ناراضی از دولت و رژیم را ساکت نگهدارد، تنها با گذشت زمان روشن خواهد شد.
iranemrooz