فرارو – زمانی که صحبت از برنامههای حمایت اجتماعی میشود ایالات متحده در میان همتایان اقتصادی خود در جایگاهی عقبتر قرار دارد. برای مثال، در مورد مرخصی با حقوق والدین. بر اساس نظرسنجی صورت گرفته پیرامون نظام مرخصی والدین، از میان ۴۱ عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و اتحادیه اروپا، ایالات متحده تنها کشوری بود که یک هفته مرخصی با حقوق را برای والدین اجباری نکرده است. هم چنین، زیرساختهای در آستانه فروپاشی در امریکا از جمله پل ها، جادههای در حال تخریب و سیستمهای آب و انرژی در وضعیت نامناسبی قرار دارند.
به دلایل خاص تاریخی و سیاسی، امریکا هرگز یک دولت رفاه اجتماعی را به سبک اروپایی آن ایجاد نکرد. با این وجود، از زمان انتخاب «جو بایدن» به عنوان رئیس جمهوری امریکا و به دلیل فشارهای جناح مترقی حزب دموکرات لوایحی برای پر کردن این شکاف ارائه شده اند.
در بودجه نوسازی فهرست بلند بالایی از برنامههای اجتماعی برای کاهش شکاف امریکا با همتایان لیبرال دموکرات آن کشور در مورد برنامههای حمایت اجتماعی وجود دارد. هم چنین، مبارزه با بحران آب و هوایی نیز در لوایح در نظر گرفته شده اند. با این وجود، دموکراتهای به اصطلاح میانه رو (در واقع، راستگرا) در کنگره از روز نخست مخالف چنین سیاستهای مترقیای بوده اند.
«نوام چامسکی» در مصاحبه تازهای با سایت مستقل خبری – تحلیلی Truthout به بحث در مورد چالش تصویب بودجه هزینهای مورد نیاز بایدن و پیامدهای سیاسی شکست دموکراتها در انجام اصلاحات اجتماعی و آب و هوایی پرداخته است. در ادامه پاسخهای او ذکر خواهند شد.
به نظر میرسد جناح راست حزب دموکرات که به اشتباه «میانه رو» نامیده میشود به دلایلی خاص از طرفداران ترامپ پیروی میکنند. دست سنگین دونالد ترامپ رئیس جمهوری پیشین امریکا از روی مسائل برداشته نشده است. او صاحب پایگاه رای حزب جمهوری خواه است که به طور فزایندهای رادیکال شده است. این سیستم غرق در فساد است. فسادی که طبیعی شده است.
«جو منشن» سناتور ویرجینیای غربی که دلال فروش زغال سنگ بوده است مسلما با طرح حذف سوخت فسیلی مخالفت میکند و یا سناتور «کریستن سینما» از ایالت آریزونا طرح اصلاحات قیمتگذاری دارو را رد میکند چرا که پول زیادی از صنایع داروسازی کسب کرده است. با این وجود، پوسیدگی سیستم امریکا عمیقتر از این مسائل است.
ایالات متحده نظام سیاسی تک حزبی دارد. حزب تجاری با دو جناح به نامهای دموکرات و جمهوری خواه. در گذشته، جمهوری خواهان بیشتر به دغدغههای ثروتمندان و شرکتها متعهد بودند. با این وجود، با ایجاد جنگ طبقانی یک طرفه به نام نئولیبرالیسم در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان اکنون دیگر با وضعیت یک حزب سیاسی مواجه هستیم. از زمان ریاست جمهوری «جیمی کارتر»، دموکراتها نیز از جمهوری خواهان عقب نماندند و به حزبی متشکل از متخصصان حرفهای و مشاوران مالی وال استریت تبدیل شدهاند حزب دموکرات جانب دشمنان سرسخت طبقه کارگر را گرفته است.
در مورد جمهوری خواهان، استراتژی آنان از زمان ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون» آن بوده تا رای دهندگان را در مورد مسائل فرهنگی بسیج کنند از برتری سفید پوستان گرفته تا مسئله جنجال برانگیز سقط جنین، آزادی حمل اسلحه، خانوادههای سنتی پدرسالار، خداوند (در مورد طرفداران مسیحی انجیلی یا اونجلیکال). بدین ترتیب آنان توانستهاند دست کم در رقابت باقی بمانند و از ویژگیهای عمیقا غیر دموکراتیک نظام انتخاباتی و مزایای آن برای پایگاه رای عمدتا روستایی خود استفاده کنند.
اکنون در کنگره لوایح برای خدمات اجتماعی معطل ماندهاند آن هم در نهایت وقاحت. مرخصی زایمان با حقوق در ایالات متحده وجود دارد. این در حالی است که در بزرگترین کشور بعدی در نیمکره ما یعنی در برزیل حدود چهار ماه مرخصی با حقوق به زنان ارائه میشود. این مرخصی، علاوه بر مراقبتهای بهداشتی همگانی، آموزش عالی رایگان و سایر مزایای عمومی است که تقریبا در همه نقاط جهان یافت میشوند. این بدان معناست که ثروتمندترین کشور جهان (امریکا) با مزایای بینظیر، مرخصی همراه با حقوق را به مادران ارائه نمیکند.
اخیرا یکی از ستون نویسان اصلی روزنامه «فایننشال تایمز» لندن به کنایه نوشته بود اگر سناتور برنی سندرز در آلمان بود میتوانست در انتخابات حزب دست راستی دموکرات مسیحی شرکت کند. نظام اجتماعی و اقتصادی ما در قالب یک دولت تک حزبی به طور چشمگیری محصول دوران جنگ طبقانی شرورانه پس از ریگان است.
وضعیت همواره این گونه نبود. در دهه ۳۰ میلادی زمانی که قاره اروپا تسلیم فاشیسم شد امریکا مسیری به سوی سوسیال دموکراسی را بر روی موجی از فعالیتهای کارگری طی میکرد و دولتی دلسوز مردم را ایجاد کرد. سالها پیش از آن، امریکا پیشگام آموزش عمومی تودهای بود که سهم مهمی در دموکراسی و عدالت اجتماعی داشت. در آن زمان اروپا عقب افتادهتر از امریکا بود.
این که اکنون اروپا از یک سوسیال دموکراسی پاره پاره شد حمایت میکند و امریکا به تجربه شبه فاشیستی ترامپ روی آورده که درصدد برچیدن آموزش عمومی بوده فراتر از طنز است. همه این موارد ریشه در دکترینهای به اصطلاح «آزادی خواهانه» میلتون فریدمن، جیمز بوکانان و دیگر شخصیتهایی دارند که با حمله به «بیش از حد بزرگ شدن دولت» علیه نهاد آموزش اقدام کرده اند.
تلاش بایدن برای حرکت امریکا به سمت هنجاری انسانیتر و رعایت شده در بسیاری از کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی هنوز نمرده، اما عملا در کنگره توسط نمایندگان خنثی و بیاثر شده است.
جمهوری خواهان به شدت مخالف این مسیر هستند. شبه فاشیسم در امریکا در حال پیش روی است. ما در حال پیش روی به سوی پرتگاهی هستیم که هیچ راه بازگشتی از آن وجود نخواهد داشت. چهار سال دیگر ترامپیسم ممکن است توازن قوا را برهم زند.
شاید در اینجا پرسیده شود آیا راهی برای دفع پیامدهای سیاسی این روند وجود دارد؟ خیر، در محدوده نظام سیاسی عمیقا فاسد و غیردموکراتیک فعلی این موضوع امکانپذیر نیست. تنها راهی که تا به حال کار کرده و میتواند کارساز باشد فشار توده مردمی است.
منبع: www. truthout. org