به آقای خاتمی همیشه احترام میگذارم حتی اگر یقین داشته باشم که برخی از تصمیمات و کارهایش از نظر سیاسی غلط باشد ، به مرحوم هاشمی احترام میگذارم چون معتقدم به جبران خطاهای گذشته در ده سال پایانی عمر خود به شکل کاملا محسوسی به روند گسترش دموکراسی و آگاهی مردم ایران کمک کرد ، معتقدم که انتخاب روحانی هم از میان گزینههایی که داشتیم درست بود. با این وجود ذرهای امید ندارم که او دردی از ملت دوا کند ، به اصلاحطلبان هم احترام میگذارم اما برخلاف پانزده سال گذشته که همیشه به اصلاح طلبی اعتقاد داشتم دیگر معتقد نیستم که اصلاحات پاسخگوی تحولات اجتماعی امروز ایران باشد و از اینرو دیگر از این جریان سیاسی دفاع نخواهم کرد. …
این روزها اصلاحات تنها تبدیل به یک بِرَند شده که هر ننه قمری اتیکتش را روی جنس بنجل خود میزند و آن را به مردم بیندازد تا از کنار نام آن هویت سیاسی ، شغلی ، اجتماعی ، معاش و همه چیزشان تعریف و تامین شود.
برای مرگ اصلاحطلبی کافیست به رفتار دولت تحت حمایت اصلاحطلبان در پنج سال گذشته نگاه کنید ، دولت تدبیر و امید مثل دولت احمدینژاد مدام دروغ میگوید ، آمارها را جابهجا میکند ، اختلاسها ادامه دارد ، هزینههای دولت و نقدینگی رشدی وحشتتاک داشته است ، سانسور کتاب و فیلترینگ و پارازیت به قوت خود باقیست ، اشتغال وضعیتی مصیبتبارتر از همیشه دارد و بازداشت روزنامهنگاران و شهروندان هم شدیدتر شده و اصلا معلوم نیست چه فرقی بین روحانی و احمدینژاد یا اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود دارد؟!
بیشتر نمایندگان اطلاحطلب مجلس اصلا معلوم نیست برای چه به مجلس رفتهاند ، برای من به عنوان یک شهروند حضور عارف در مجلس همان قدر بیخاصیت است که حضور حداد عادل پس به جهنم که کدامشان ساکن بهارستان میشوند … شورای شهر هم که برای اکثریت آقایان اصلاحطلب تبدیل به سرزمین موعود شده برای بخور بخورهای نجومیشان البته از همان روزی که نام «یاشار سلطانی» را از لیست اصلاحطلبان به همین دلیل حذف کردند که او تخصصش سرک کشیدن در حفرههای تاریک است معلوم بود که پدرخواندههای اصلاحطلب در بین خودشان خرمگس معرکه نمیخواهند.
خلاصۀ کلام اینکه تنها راه نجات ایران عبور از نسل فعلی سیاستمداران تاریخ مصرف گذشته است که ثابت کردهاند نه میفهند نه تغییر میکنند و نه ذرهای به آیندۀ این خاک اهمیت میدهند … اصلاحطلب و اصولگرا هم ندارد!!