دولت حسن روحانی اگرچه در حوزههایی مانند دیپلماسی و اقتصاد دستاوردهای چشمگیری داشته است اما تلاشهایش در حوزه سیاست داخلی به ظهور و بروز بیرونی چندانی نینجامیده است. او بهخوبی میداند بخش عمدهای از حامیانش انتظارات جدی پیرامون گشایش فضای سیاسی کشور دارند؛ انتظاراتی که البته همه میدانند اراده دولت بهتنهایی برای تحقق آن کافی نیست. بدنه اجتماعی هوادار دولت امروز حق دارند مسوولان را در برابر پرسشهایی قرار دهند که برای رسیدن به پاسخ آنها نام روحانی را روی برگ رای خود نوشتهاند.
آیا عملکرد دولت روحانی در حوزه سیاست داخلی قابلقبول بوده است؟ در این مدت او چه کارهایی برای برچیدن فضای غرسیاسی حاکم بر کشور طی سالهای گذشته انجام داده است؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات محسن صفاییفراهانی فرد مناسبی است؛ فردی که در تمام سالهای پس از انقلاب همواره در متن جریانات سیاسی حضور داشته و مناسبات فضای سیاسی ایران را بهخوبی میشناسد.
او معتقد است بدون تنش و رسانهایکردن تلاشها بهتر میتوان به نتیجه رسید. برای این مدعا یک خاطره هم دارد. خاطره چهارماه تلاش برای آزادی ۱۴۰دانشجوی ماجرای کویدانشگاه بدون جنجال رسانهای او را به این باور رسانده که مذاکره نباید به جامعه منتقل شود.
گفت و گوی روزنامه شرق را با این فعال اصللاح طلب با هم می خوانیم:
اگر بخواهید در نگاهی کلی عملکرد دولت روحانی را در حوزه سیاست داخلی تحلیل کنید چه مواردی به نظرتان میرسد؟
بههرحال دولت آقای روحانی قبل از رویکارآمدن مسایل کشور را کاملا میدانست و به آن واقف بود. مطمئنا آنچه میگفت میدانست و اگر قولی میداد ابعاد آن قول برایش کاملا روشن بود. ایشان سالها دبیر شورای امنیت ملی بود و سالها نمایندگی مجلس را برعهده داشت و پس از انقلاب همیشه در حاشیه قدرت حضور موثر داشت. بهخصوص که در مرکز مطالعات استراتژیک اطلاعات دقیقی به دستش میرسید. بنابراین در اینکه ایشان به مشکلات کاملا واقف بود و شرایط برونرفت از آنها را میشناخت شکی وجود ندارد اما اینکه واقعا آیا با شرایطی که ایران دارد تحقق همه وعدهها و دغدغهها در کوتاهمدت میسر است یا خیر مساله دیگری است.
من در جهت دفاع از دولت حرف نمیزنم اما فکر میکنم اگر هر آدم دیگری در پایگاه قدرت قرار میگرفت چقدر زمان لازم داشت تا بتواند همه مشکلات را حل کند. طبیعی است که مهمترین مشکلی که دولت با آن مواجه است موضوع اقتصاد است. وقتی دولت میگوید در شروع کار در پرداخت حقوق کارمندان هم مشکل داشته است، حاکی از این است که دولت باید علیالقاعده اولویتبندی کرده باشد. بنده نه در دولت هستم و نه با دوستان دولتی ارتباط خاصی دارم ولی بهعنوان کسی که در تمام سالهای بعد از انقلاب بهنوعی مسایل کشور را میدانستم و پیگیری میکردم به این فکر میکنم خودم چگونه اولویتبندی میکردم؟ پدیده مشکلات اقتصادی تمام جامعه ایران را در بر گرفته و مطمئنا پراهمیتترین و مشکلسازترین مساله است که اگر بهسرعت به آن پرداخته نشود نمیتوان سراغ سایر حوزهها رفت، اما اینکه ما تصور کنیم رییس دولت میتواند بهتنهایی همه این کارها را انجام دهد اشتباه است. قانوناساسی ایران طوری نوشته شده که اختیارات رییسجمهوری محدود است و حداکثر ۲۰درصد اختیارات کشور را برعهده دارد. البته میتواند پیگیری، سازماندهی و برنامهریزی مناسب داشته باشد تا از تمام امکانات استفاده کرده و با حداقل تنش به نتیجه برسد. من مطمئنم رفتن سراغ تنش برای رییس دولت در این شرایط مناسب نیست. ایجاد تنش با مجلس و قوهقضاییه و کشاندن مشاجرات به سمت مردم، جواب نمیدهد. ممکن است عدهای را راضی کند که این بحثها علنی میشود اما باید نتیجه آن را دید که آیا فقط در لفظ میماند یا به عمل هم میرسد. یکی از مشکلات ما این است که وقتی مثلا رییس دولت میگوید من فلان موضوع را افشا میکنم بسیاری خوشحال میشوند و میگویند او جرات کرده این حرفها را بزند باید دید جرات بیان آن مساله آیا به رفع مشکل در عمل میانجامد یا خیر. اگر ما در کشوری بودیم که بر اساس پارلمانتاریسم حرکت میکردیم، احزاب هم قدرت داشتند و رییس دولت نماینده یکی از احزاب و متکی به بخش عمدهای از آرای مردم و نمایندگان بود افشاکردن شاید میتوانست راهگشا باشد اما در کشور ما که چیزی به نام پارلمانتاریسم و قدرت حزبی معنا ندارد رفتن بهدنبال چنین روشهایی جواب نمیدهد.
آیا دولت به همان اندازه که برای حل موضوعات اقتصاد وقت و توان میگذارد به مباحث سیاسی هم اهمیت میدهد؟
واقعا من از این موضوع اطلاع ندارم اما اینکه این موضوع باید در اولویت دولت باشد درست است. بههرحال در صحبتهای خوزستان هم ایشان اذعان کرد که به قولهایم پایبند هستم. ایشان شخصیتی حقوقدان است و به قولدادن کاملا واقف است و وقتی میگوید «پایبندم» حتما مکانیسمی را طراحی کرده که تکتک مسایل را با روشهایی که در ایران نتیجه میدهد، دنبال کند. روشها در ایران با دنیا متفاوت است. شما آمریکا را ببینید. یک دولت را تعطیل میکنند اما هیچکدام از دو نهاد درگیر این موضوع، برخلاف منافع ملی آمریکا از ابزار سیاسی خود بهره نمیبرند ولی اینجا شرایط بهگونه دیگری است. اگر بیتدبیری صورت گیرد منافع ملی کاملا با مخاطره مواجه میشود. تجربه این سالها به من میگوید ایجاد تنش در ایران منجر به نتیجه نمیشود و مشکلات اساسیتری را بهوجود میآورد.
برای بازگرداندن یک قطار به ریل بالاخره تنشها و تکانهایی پدید میآید.
بله، ولی آیا باید این تنشها را علنی کرد یا اینکه با تدابیری با آن برخورد کرد؟ بههرحال این وزارت ارشاد فعلی با قبلی قابل مقایسه نیست. ما نمیگوییم ایدهآلترین وزارت ارشاد همین است ولی ما از بدتر به بد رفتهایم و باید روند رسیدن به مطلوب را طی کنیم.
این روند را میتوان ادامه داد؟
بگذارید مساله را با یک مثال روشن کنم. ببینید این واقعیتها که موضوع رفع حصر و زندانیان سیاسی هنوز حل نشده موجود است. من در مجلس ششم از طرف آقای کروبی بههمراه سهنفر دیگر مسوولیت داشتم که به موضوع دانشجویان زندانی رسیدگی کنم. بههرحال آن پیگیریهای ما چهارماه طول کشید.
چه کسانی در آن کمیته عضو بودند؟
بنده، آقای ابوترابی، آقای کیانارثی و آقای میرمحمدی که البته بیشتر من و آقای ابوترابی کار را پیگیری میکردیم و مسوولیت اجرایی با من بود. همان زمان بسیاری از دوستان در مجلس به من میگفتند نتیجه کارهایت را رسانهای کن اما من مخالف بودم. علتش هم این نبود که نگران باشم اما میدانستم اگر آن کار را انجام دهم کار یکهفتهای یکماه زمان میبرد. ۱۴۰دانشجو در زندان بودند که من باید اینها را از آنجا بیرون میآوردم.
فهرستی که به شما دادند ۱۴۰ نفر بود؟
بله و همه آنها بیرون آمدند.
چه سالی؟
سال ۸۱٫
البته برخی بازداشتیهای کوی هم بودند که گفته میشود هنوز سرنوشتشان مشخص نیست.
ببینید اسامی کسانی که اصلا معلوم نبود کجا هستند به من داده نشد. من یک فهرست ۱۴۰نفری تحت عنوان دانشجویان زندانی داشتم و بعد از چهارماه تلاش بحمدالله همه آنها آزاد شدند. فهرست را هم دانشگاهها داده بودند نه قوهقضاییه. عبدالله مومنی و مهدی شیرزاد را به خاطر دارم که در آن فهرست بودند.
آن فهرستی که درگیر شده بودند و همه ۱۴۰نفر را گرفته بودند، آزاد شدند. غرضم از بیان این مطلب این بود که نوع عمل انجام شده بدون تنش و آرام بود. سعی ما این بود که در آرامش مساله را پیش ببریم و جواب هم گرفتیم. نمیدانم آیا الان هم دولت در حال پیشبردن کار به همین شکل است یا خیر، اما برایندی که در بیرون میبینیم بسیاری از مسایل امروز با اردیبهشتماه قابل مقایسه نیست، تغییر ۱۸۰درجهای در ایران کار آسانی نیست. یک حالت دیگر هم وجود دارد که بگوییم دولت مومن به شعارهایش نیست که من این موضوع را قبول ندارم. مسیر رسیدن به شعارها سنگلاخ است ولی اگر مومن باشند به نتیجه میرسانند.
آیا بروز و ظهوری از تلاشهای پشتپرده احتمالی دولت دیده میشود؟
قانون و قانونمندی و اجرای آن یک بحث است، سلیقه یک بحث دیگر. اگر مکانیسمهای قدرتمند قانونی در نهادها جاری بود بسیاری از صحبتهای شما راحت عملیاتی میشد اما از آنجایی که ابزارهای مختلفی در اختیار مسوولان مختلف قرار دارد آنها با استفاده از آن اعمال سلیقه میکنند.
این سخن شما به این معناست که گاهی اعمال سلیقه در برابر اراده یک دولت قرار میگیرد؟
دقیقا. عید غدیر بحث این بود که اتفاقهایی قرار است بیفتد، اما شما دیدید که هیچ اتفاقی نیفتاد. این نشان میدهد ما با پدیدهای روبهرو هستیم که تا آن را لمس نکنید و نشناسید نمیتوانید آن را تحلیل کنید.
شما در موضوع دانشجویان زندانی این پدیده را لمس کردید و شناختید.
بله کاملا.
این پدیده را برای ما هم باز میکنید تا کمی رفتارهایش قابل تحلیل شود؟
نه (میخندد). راه مقابله واقعی با این پدیده، قانونگرایی است. اگر مکانیسمهای قانونی به وجود بیاید و همه محدود در قانون شوند کار جلو میرود اما وقتی سالهاست قانون فراموش شده بازگشت به قانون کار بسیاری سختی است. یکشبه نمیتوان راه ۱۰ساله را رفت. من نمیخواهم بگویم روحانی «سوپرمن» است اما کسانی که مسایل اجرایی را میشناسند، میدانند که پیشبردن کشور با تکیه بر قانون، کار بسیار سختی است. من از برنامههای دولت اطلاعی ندارم. همین الان بعد از ۱۱سال از ماجرای دانشجویان زندانی نمیتوانم جزییات مذاکرات و رفتنوآمدها و اتفاقاتی که افتاد را بازگو کنم؛ بنابراین شاید توقع زیادی باشد اگر بخواهیم دولت بگوید در راستای بازکردن فضای سیاسی کشور و رفع حصر چه کارهایی تاکنون انجام داده است. البته اگر برنامه داشته باشند، میتوانند به نتیجه برسانند. این همه سنگاندازی به چه دلیل است؟ همه اینها نگران موضوع هستند؟ واقعا این همه نگرانی دارند؟ وقتی روی پدیده مربوط به هستهای چنین حجمی از مقاومت را میبینید باید در مورد بقیه موارد خودتان حدس بزنید چه خبر است. آقای ناطق چندی پیش اعلام کرده بودند تمام تصمیمات اینچنینی با نظر مقامات ارشد نظام گرفته میشود و اگر مخالفتی داشته باشند دولت کاری نمیکند. همین الان بهشدت وزیرخارجه کشور را مورد اهانت قرار میدهند در حالی که رهبری برای تیم مذاکرهکننده هستهای از لفظ «فرزندان انقلاب» استفاده کرده است.
راه اصلاح و بازگشت به پیش از ۸۴ در حوزه سیاست داخلی چیست؟
طبیعی است که کمی به زمان احتیاج داریم و دولت بهتنهایی نمیتواند تغییرات اساسی که انتظار آن وجود دارد را پیش ببرد. دولت میتواند با پیگیری و ممارست، بخشهایی که در اختیار خودش نیست را هم به نتیجه مطلوب برساند. من امیدوارم دولت آقای روحانی با تدبیر تلاشهایش را گسترش دهد تا کسانی که قدرت تصمیمگیری با خودشان است به این جمعبندی برسند که تغییر شرایط بهنفع کشور و مردم است. شرایط سیاسی کشور باید به نحوی باشد که امید را در کشور زنده کند. امید است که انگیزه بالا ایجاد میکند و بهرهوری را بالا میبرد. نباید فکر کنیم بهرهوری فقط با آموزشهای خاص خودش بالا میرود. در کشور ما نرخ بهرهوری بسیار پایین است. یکی از مهمترین دلایل پایینآمدن نرخ بهرهوری به موضوعات سیاسی بازمیگردد و قبول اینکه مردم به حقوق خودشان برسند و اختیار تصمیمگیری داشته باشند. حقوق مردم بهعنوان شهروندان باید محترم شمرده شود. تمام این کار هم با دولت نیست.
بدنه اجتماعی حامیان دولت انتظار دارند گامهایی برداشته شود. یک ضلع دیگر این ماجرا مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی هستند. نقش سایر عوامل در رسیدن به مطالبات چیست؟
به نظر من بیشترین نقش با رسانههاست. مردم باید با ساختار حقوقی ایران آشنا شوند. به دلیل نوع فرهنگی که پیش از انقلاب به وجود آمده بود ما دولت را با حکومت مساوی در نظر میگیریم. درحالیکه با قانوناساسی جمهوریاسلامی دولت فقط قوهمجریه را دارد و هماهنگی بین قوا با دولت نیست. قانون اجرایی اختیارات دولت وضع نشده است. مشخص نیست که دولت چگونه باید قانوناساسی را اجرا و از آن پاسداری کند. من فکر میکنم رسانهها باید این موضوع را تبیین و خواستههای معقول را طرح کنند و بر اساس اختیار دولت از او انتظار داشته باشند.
ما در دولت اصلاحات با تجربه ناکام لایحه اختیارات ریاستجمهوری مواجه شدیم. آیا ساختار سیاسی کشور اجازه میدهد سازوکارهای اجرایی استفاده از ظرفیتهای دولت به عرصه عمل برسد؟
این پدیده را نباید صرفا سیاسی نگاه کرد. اگر تنها به این دید و با دعواهای سیاسی سراغ این موضوع برویم همان بلایی که در لوایح دوقلو دولت آقای خاتمی سرمان آمد تکرار میشود.آنچه مردم در انتخابات ۹۲ نشان دادند همانچیزی بود که سال ۷۶ میخواستند.
فروردین ۷۶ هیچکس فکر نمیکرد آقای خاتمی با آن رای بالا رییسجمهور شود. همه شرایط برعکس آنچه در خرداد رخ داد را نشان میداد. حتی برخی افراد بهسراغ انگلیسیها رفتند و به مذاکره برای همکاری آنها پرداختند. مذاکراتی که برخی افراد با انگلیس داشتند و بعدها فاش شد نشان میداد پیشبینیها چه بود اما مردم خواست دیگری داشتند. ما باید بتوانیم ساختارهای قانونی ایران را اصلاح کنیم اما راه اصلاح از انقلاب و دعوا نمیگذرد.
در زمان مجلس ششم تلاش این بود که در قالب لایحه و تصویب در پارلمان، ساختار اصلاح شود اما نتیجه مطلوب حاصل نشد؟
شما از دید اصلاحطلبانه نگاه میکنید اما طرف مقابل فکر میکرد با این لایحه بهدنبال حاکمیت دوگانه هستیم. من تصور میکنم اصلا نگاه و حرکت به سمت حاکمیت دوگانه اشتباه است. ما باید در قالب قوانین ایران ببینیم چگونه میتوان بهترین عملکرد را داشت. بسیاری از قوانین اجرایی کشور اصلا بر اساس قانوناساسی نوشته نشده است. فصل سوم قانوناساسی که حقوق ملت است را نگاه کنید. این فصل چقدر آییننامه اجرایی دارد؟ قانوناساسی یک رهنمود کلی است که احتیاج به قوانین اجرایی دارد.
وقتی قانوناساسی، راهپیمایی و تجمعات مردمی را آزاد میداند چگونه باید اجرایی شود؟ مرجع تشخیص مخل با مبانی اسلام نبودن راهپیمایی کیست؟ به همین دلیل فکر میکنم آنچه به دور از هیاهو باید بهدنبال آن برویم یافتن ضمانت اجرایی قانوناساسی است.
همیشه گفته میشود قانوناساسی ظرفیتهای زیادی دارد. برای اجرای آن چه باید کرد؟
نکته اینجاست که هیچکس از لحاظ حقوقی شروع به مشخصکردن چگونگی اجرای این ظرفیتها نکرده است.
اگر این کار را انجام دهیم ضعفهای قانوناساسی هم مشخص میشود.
شما به محض اینکه میخواهید حتی به لحاظ نظری وارد این موضوع شوید طرف مقابل تصور میکند میخواهید او را محدود کنید.
این ذهنیت را باید از بین برد. اگر واقعا در چارچوب قانون رفتار کنیم و به آن مومن باشیم که آموزشهای رفتار قانونی را در دستور کار قرار دهیم، میتوانیم موفق باشیم. بدترین قانون هم از بیقانونی بهتر است چون میتوان نسبت به آن شناخت پیدا کرد اما در مورد سلیقه نمیتوان کاری کرد. همه قدرتها باید در قالب قانون تعریف شوند، اختیار داشته باشند و پاسخگو شوند. اگر این اتفاق بیفتد کسی نمیتواند به حیطه قدرت دیگری نفوذ کند اما اگر اینگونه نباشد برداشتهای سلیقهای از قانون به نفع صاحبان قدرت رواج مییابد.
فکر میکنید گشایش مورد نظر چقدر زمان میبرد؟
اگر واقعا بتوانیم احزاب را در ایران فعال کنیم و قبول کنیم که قانون احزاب از تفاسیر خارج شود و جامعیت یابد و تجربه ۱۱ دوره انتخابات ریاستجمهوری را بررسی کنیم میبینیم که از نایبرییس اصولگرای مجلس تا اصلاحطلبان همه بهدنبال تحزب هستند. عناصر سیاسی کشور به این جمعبندی رسیدهاند بدون احزاب نمیتوان حکمرانی خوب داشت. اگر در چهارسال اول دولت روحانی بتواند ساختار احزاب را با قوانین سفت و سخت شکل دهد تا راه تفسیرهای سلیقهای بسته شود به تدریج بر مشکلات فایق میآییم. راه برونرفت ما از این شرایط احیای احزاب است.
در چارچوب قانون همه باید بپذیرند که عمل کنند. نگاه به احزاب را باید تغییر داد و دولت باید متوجه شود که نیاز به حزب واقعی است. خرد جمعی احزاب میتواند بسیاری از موانع کشور را حذف و اصلاح کند. راه نجات هم حضور مردم است. شما به ژاپن نگاه کنید؛ نه ارتش قدرتمند دارد نه سلاح هستهای، اما سالها دومین اقتصاد دنیا بود. به دلیل یکمیلیوندلار فساد رییس دولت مجبور به استعفا میشود. این نشان میدهد حیات جامعه نیاز به شفافیت و پشتیبانی حاکمیت دارد.
با توجه به اینکه دوماه تا پایان سال مانده فکر میکنید شایعات اخیر پیرامون برخی آزادیها به وقوع بپیوندد؟
مساله زندانیان سیاسی مساله فرعی است. حالا ممکن است بگویند چون من در بیرون هستم این حرف را میزنم اما فکر میکنم دوستان دیگری که در زندان هستند هم همینطور فکر میکنند. مهم این است که نگاه برونرفت از این شرایط شکل گیرد. اگر این نگاه در کشور غالب شود مشکلات حل میشود. فکر کنید ۱۰نفر هم آزاد شوند ولی اگر اتفاقی نیفتد و نگاه عوض نشود چه؟