پنجمین دوره انتخابات شورایاریها شهر تهران چند روز پیش برگزار شد، انتخابات و نهادی که یا کمتر کسی از اهالی تهران از وجود آنها خبر دارد یا به کارایی و تاثیرگذاری آن بیاعتماد است. این موضوع را آمار مشارکت در انتخابات شوریاریها نشان میدهد.
نزدیک به ۵۱۰ هزار نفر در تهران در این انتخابات شرکت کردند
نزدیک به ۵۱۰ هزار نفر از جمعیت ۸.۶ میلیون نفری ساکن تهران در این انتخابات شرکت کردند که با کسر جمعیت زیر ۱۸ سال میزان مشارکت حدود ۱۳درصد را نشان میدهد. حدود ۱۲هزار نفر برای ورود به شورایاریها نامزد شده بودند، یعنی هر نامزد به طور متوسط ۴۲ نفر را پای صندوق رای کشانده است.
این نتایج نشان میدهد مردم تهران این انتخابات را اصلا جدی نگرفتهاند. اما آیا اساسا در ساختار سیاسی اداری ایران، شورایاریها را باید جدی گرفت؟ آیا این میزان مشارکت در انتخابات شورایاریها چیزهایی درباره وضعیت سیاسی و اجتماعی شهر تهران به ما میگوید؟ برای پاسخ به این پرسشها ابتدا باید نگاهی به وضعیت شوراها در ایران بیاندازیم.
ناکارآمدی شوراهای سیاستزده
یکی از وعدههای جذاب در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اداره شورایی کشور بود. بر اساس این ساختار قرار بود شوراهایی از دل روستاها و محلههای کوچک شهرها برآیند و شوراهای بزرگتری را تشکیل دهند که در نهایت به شورایی کشوری تبدیل شود. شورای عالی استانها که تقریبا به همین شکل تشکیل شده، همین حالا هم یکی از نهادهای قانونی کشور است که میتواند لایحه به مجلس ارسال کند اما به ندرت از این توان قانونی خود استفاده میکند.
اما آنچه در واقعیت پیاده شده با آنچه روی کاغذ آمده تفاوت چشمگیری دارد. شورای شهرها و روستاها تقریبا ۲۰سال بعد از تصویبشدن قانونشان تشکیل و تبدیل به وصله ناچسبی بر بدنه حجیم بوروکراسی کشور شدند.
در زمان تشکیلشدن این شوراها، شهرداریها و دولت و سازمانهای مختلف هرکدام بخشی از مسئولیت اداره امور را برعهده گرفته بودند و حالا تنظیمشدن هرکدام از آنها با شوراهای شهر و روستا که قرار بود بر آنها نظارت و برای آنها قانونگذاری کند کاری تقریبا ناشدنی بود.
آنچه در واقعیت پیاده شده با آنچه روی کاغذ آمده تفاوت چشمگیری دارد
سرکشی شهرداریها و سازمانهای دولتی و حکومتی در مقابل شوراهای شهر و روستا از همان روزهای ابتدایی شروع به کار آنها آغاز شد. تقریبا هیچ سازمان و نهادی در کشور خود را موظف به پاسخگویی به آنها نمیداند.
شهرداریها که باید زیر نظر مستقیم شورای شهرها کار کنند همچنان از مصوبات شوراها سرپیچی میکنند و تمام تلاش خود را میکنند که از زیر بار نظارت شوراها خارج شوند. سالها است لایحه مدیریت یکپارچه شهری که اداره کامل شهرها را به شهرداریها و شورای شهر میسپارد در پیچ و خم تصویبشدن است.
در طول پنج دورهای که از تشکیل شوراهای شهر و روستا میگذرد بسیاری از اعضای شوراها به انتقاد از شیوه نظارت بر شهرداریها پرداختهاند. اعضای منتقد به این ساختار از اساس شوراها را نه شورای شهر که “شورای شهرداریها” میدانند. ساختاری ناتوان، بدون قدرت تاثیرگذاری و نظارت مستمر بر فرایندهای کاری شهرداری و حتی بدون قدرت پیگیری مصوباتش.
شوراها به صورت عمومی توانایی نظارت به شهرداریها را ندارند چرا که ابزار این کار را ندارند. برای مثال یکی از ابزارهای شوراهای شهر برای نظارت بر عملکرد مالی شهرداریها تصویب بودجه پیشنهادی شهرداری و در نهایت رسیدگی به گزارشهای حسابرسی و تصویب لایحههای تلفیق و تفریغ بودجه است. در گزارشهای حسابرسی و تفریغ بودجه شورای شهر به جزئیات هزینهکردهای شهرداری در پروژههای مختلف و تطبیق آن با بودجه مصوب میپردازد.
در سالهایی که شهرداری تهران گزارشهای حسابرسیاش را به شورای شهر ارائه داده تقریبا هیچ گزارشی از طرف حسابرسان تایید نشده است. در این گزارشها تخلفهایی از ۳۰۰ میلیارد تومان هزینههای ثبت نشده دوران شهرداری محمود احمدینژاد تا هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان هزینههای بدون سند فقط در دو سال مالی ۹۰ و ۹۱ در شهرداری محمدباقر قالیباف وجود دارد.
میترا، شهلا، پرستو و گزارش قتل یک زن به روایت جامعه مردسالار
از توپخانه و امام خمینی تا نیایش و هاشمی رفسنجانی؛ تغییر نامها و مقاومت مردم
در این گزارشها از واگذاری غیرقانونی اموال شهرداری تا تخلف از سقف فروش تراکم، تا فعالیتهای مشکوک شرکتها و سازمانهای زیرمجموعه شهرداری از جمله شرکت جهان، از هزینهکردهای غیرمعمول در برخی پروژهها مانند ساخت طبقه دوم بزرگراه صدر تا ساخت تونل بدون مصرفی مانند تونل امیرکبیر و صدها مورد تخلف دیگر ثبت و ضبط شدهاند. اما در نهایت هیچکدام از این تخلفها نه منجر به بازخواست جدی از شهردارها شد و نه به تغییر رویکردها.
شکل و ساختار سیاسی شورای شهرهای مهمی مانند تهران هم به ناکارآمدی و بیاثربودن این شوراها کمک کرد. محمدباقر قالیباف، شهردار منتخب اصولگرایان از نیمه دوم شورای دوم شهر تهران تا پایان شورای چهارم تقریبا هرکاری که خواست کرد و اکثریت اصولگرای شورای شهر چشم بر تخلفات بیشمار شهرداری بست. حالا نوبت اصلاحطلبان و شهرداران منتخب آنهاست، هرچند آنها یکبار با درگیری سیاسی شورای اول شهر را منحل کردند.
در طول این پنج دوره که از عمر شوراهای شهر و روستا میگذرد برخی اعضا و فراکسیونهای مختلف داخل شورای شهرهایی مانند تهران تصمیم گرفتند که این معضل را با تشکیل ساختارهای جدید رفع کنند.
تصمیم به ایجاد مرکز مطالعات شورای شهر، دیوان محاسبات شهری و کاهش اختیارات شهردارها از موثرترین این تصمیمها بودند.
اما هیچکدام از طرحهایی که به اصلاح ساختار مالی شهرداری یا کاهش اختیارات شهرداری و افزایش نظارت شورای شهر منجر میشد نتوانستند از فیلتر سیاسی خود شورای شهر بگذرند.
ساختار سیاسی داخل شورای شهرهای مهمی مانند تهران تمام این طرحها را در نطفه خفه کرد. در همین شوراها، رئیس شورا از چنان قدرتی برخوردار است که میتواند بسیاری از طرحها را پیش از تصویب یا بعد از آن خنثی کند. در ۱۳ سال ریاست مهدی چمران بر شورای شهر تهران طرحهای بسیاری (از جمله طرحهایی که گفته شد) به این سرنوشت دچار شدند.
رانت نظارتی و فساد انتخاباتی
این فقط دستهبندیهای سیاسی نیستند که مانع فعالیت تاثیرگذار شوراهایند، منابع مالی عظیم شهرداریها هم برای بسیاری از اعضای شوراهای شهر و روستا فریبنده است.
رحمتالله حافظی، عضو شورای چهارم شهر تهران در پایان عمر فعالیت خود در شورای شهر و در توضیح اینکه چرا برای بار دیگر نامزد انتخابات نشده است گفته بود “منافع شخصی” در شورا بسیار پررنگ است و اولویت در مجموعه شوراها “اگر نگوییم ۱۰۰درصد اما در بسیاری موارد منافع شخصی” است و بعد از آن اولویت با مباحث جناحی و سیاسی است. او همچنین گفته مسئله شوراها دستهای آلوده نیست بلکه “صندلیهای آلوده” است. منظور او از صندلیهای آلوده چگونگی ورود اعضای شورا به شورای شهر و منابع مالی آنها در انتخابات بود.
واگذاری املاک شهرداری به مدیران و اعضای شورای شهر در زمان شهردار سابق تهران فقط بخش کوچکی از کوه مناسبات مالی بین اعضای شوراها و شهرداریها است.
پای شورایاریها خیلی زود به موضوع سیاست هم باز شد
واگذاری تقریبا رایگان باشگاههای ورزشی شهرداری به ورزشکاران شورای شهر، واگذاری پروژههای شهرداری به پیمانکاران تحت حمایت اعضای شورا با قیمتهای بالاتر، اعمال نفوذ اعضای شورا برای دریافت اجازه ساخت و ساز با تراکم بیشتر، تبدیل باغها به زمینهای قابل ساخت و ساز به نفع نزدیکان، استفاده از منابع و امکانات شهرداری برای تبلیغات انتخاباتی و دهها مورد دیگر از این دست، میزان بسیار بیشتری از رانت برای اعضای شوراها ایجاد میکند.
در این ساختار پیچیده سیاسی و اقتصادی، شهرداریها هم از حداکثر توان خود برای تطمیع و نزدیکشدن به اعضای شوراها استفاده میکنند. تغییر رای ۱۸۰درجهای یکی از اعضای شورای شهر در انتخابات هیات رئیسه شورا و شهردار تهران در دور قبل، یکی از آشکارترین نمونههای نفوذ اقتصادی شهرداریها بین اعضای شورای شهرها برای تغییر مواضع سیاسی آنهاست.
شهرداریهای ثروتمندی مانند شهرداری تهران حتی بین نمایندگان مجلس هم نفوذ اقتصادی دارند. محمدباقر قالیباف در آخرین ماههای حضور خود در شهرداری توانست جلوی تحقیق و تفحص مجلس از شهرداری را بگیرد. به روایت محمود صادقی، یکی از نمایندگان تهران، شهرداری با “لابیهای سنگین و واضح” با فراکسیون امید مجلس توانست مانع از تصویب تحقیق و تفحص شود. روایت حافظی هم این بود که یکی از نمایندگان مجلس در ازای دریافت “۱۰میلیارد تومان تراکم” از طرف برادرش برای شهرداری لابیگری میکرده است.
شورایاریها، ستاد انتخابات شهرداران
در چنین سطحی از مناسبات اقتصادی و سیاسی در شوراها جایگاه شورایاریها کاملا مشخص است. اعضای شورایاریها قرار بوده واسطه مردم محلات و اعضای شورای شهر باشند، پلی بین مشکلات واقعی مردم و تصمیمگیران در پارلمان شهری.
ایده شورایاریها بر مشارکت مردم در سرنوشت محلات، ایجاد احساس تعلق به شهر و محله و تاثیرگذاری خواستهّهای مردم در تصمیمگیریهای کلان استوار بود.
در ۲۰ سالی که از عمر شورایاریها میگذرد تقریبا هیچکدام از این موارد محقق نشده است. هرچند شورایاریها در این سالها توانستهاند سطحی از فشار بر مدیران میانی شهرداری را اعمال کنند و درمواردی به موفقیتهایی دست پیدا کنند.
اما اساسنامه شورایاریها بر این موضوع که شورایاران تصمیمگیر نیستند و فقط یاریدهنده اعضای شورای شهرند تاکید دارد. یعنی در نهایت این عضو مرتبط شورا است که باید این مشکلات را به شورای شهر منتقل کند.
به همین دلیل نمیتوان انتظار تاثیرگذاری بنیادی از شورایاریها داشت. اما آنها ارتباط نزدیکی با شهرداران محلات دارند. همین فرایند علاوه بر اینکه میتواند نقش نظارتی برای شورایاران ایجاد کند، زمینهساز رانت دیگری شد که اینبار از محلات به سطح شهر در جریان است.
علاوه بر اینها، پای شورایاریها خیلی زود به موضوع سیاست هم باز شد. دو شهردار سابق تهران که هر دو برای نامزد ریاستجمهوری شدند شورایاران را ستاد انتخاباتی بالقوهای میدیدند که میتوانند تاثیرگذاری قابلتوجهی بر رای مردم محله داشته باشند.
درهمین انتخابات چند روز پیش هم افراد سیاسی که حتی ساکن تهران نیستند از طرف احزاب اصلاحطلب نامزد ورود به شورایاریها شده بودند. بر همین منوال ورود جریانهای سیاسی به انتخابات شورایاری هم توانست قسمتی از کارکرد این دستگاه نه چندان قدرتمند را از بین ببرد.
از طرفی تقریبا نیمی از مردم تهران اجارهنشیناند و دائم در حال تغییر محله زندگیشان. در این حالت شورایاریها بیشتر از آنکه به هویت محلی تهران کمکی کنند تبدیل به جایی برای تاثیرگذاری جریانهای سیاسی بر انتخابات و استفاده از رانت شدهاند.
نهادی که قرار بود به دموکراتیکشدن اداره شهر کمک کند در ساختار سیاسی و اقتصادی غیردموکراتیک ایران خود تبدیل به ابزاری در دست سیاستمداران و تولید فساد بیشتر شده است. شورایاریها در بهترین حالت به تصمیمگیران برای اجرای سیاستهای خود در محلههای تهران کمک میکنند و در واقع هویتی عکس ماهیت وجودیشان به خود گرفتهاند.
شورایاریها در قاب بزرگتر در کنار شورای شهر و شهرداری قرار میگیرند. مردم تهران امیدوار بودند با تغییر شورای شهر و شهرداری، سیاستهای مدیریت شهری هم شاهد تغییرات بزرگی باشد.
توجه به فضای سبز، تغییر رویکرد فرهنگی و اجتماعی در مدیریت شهر، قرار گرفتن انسانها در اولویت به جای خودروها، کاهش درگیری خشونتبار با دستفروشان، توقف به حاشیه راندهشدن تهیدستان، توجه بیشتر به حمل و نقل عمومی و از این دست سیاستها که فضای شهرها را قابل زندگی میکند. اما بازهم تغییرات بزرگی حداقل در تهران رخ نداد.
با این اوضاع بیتوجهی مردم تهران به این انتخابات چندان هم عجیب به نظر نمیرسد. دستگاهی تهی از قدرت تصمیمگیری که حتی شورای شهر که خودش تهی از قدرت تاثیرگذاری است هم چندان آن را جدی نمیگیرد. در این ساختار معیوب سرزنش مردم برای مشارکتنکردن در انتخابات خیلی منطقی به نظر نمیرسد.
شورایاریها تا زمانیکه به صورت مستقیم در تصمیمگیریها مشارکت نداشته باشند تاثیرگذاری چندانی بر مدیریت شهرها نخواهند داشت. هرچند در ساختار سیاسی امروز ایران بحثهای بسیاری درباره تاثیرگذاری رای مردم بر سرنوشتشان وجود دارد. نقش شورایاریها در دموکراسی از نوع ایرانی در بهترین حالت به چانهزنی با قدرتمندان واقعی ختم میشود، موضوعی که به نظر میرسد جامعه ایران از آن خسته شده است.
bbc