کاهش میزان بارش نسبت به متوسط سالانه در مناطق مختلف کشور، باعث افزایش نگرانی شهروندان و مدیران ارشد کشور شده است. خبرگزاریها امسال را «خشکترین سال تاریخ آب کشور» خواندهاند.
فقدان ذخیره برفی لازم در مناطق کوهستانی مناطق بالادست رودخانهها تابستانی کم آب و خشک را نوید میدهد، نویدی که بدون تدبیر لازم، نا امید کننده است. با وجود آنکه مسوولان رده بالای کشور بارها به آسیبهای وارد شده به منابع آب به خاطر طرحهای پر آسیب سدسازی و انتقال آب اعتراف کردهاند، این هفته طرح توقف ۵ ساله پروژههای انتقال آب و سدسازی در مجلس رای کافی نیاورد. آن هم در روزگاری که اردکانیان، وزیر نیرو، مژده آبگیری ۱۳ سد جدید را تا پایان سال داده است.
انتقاد از ساختار مدیریت منابع آب و به عبارتی، حکمرانی آب در ایران، شاید کار سختی نباشد، اما پاسخ دادن به سوالی که در پس ذهن همگان پنهان شده، چندان آسان نیست؛ چه راه حلی باقی مانده است؟ آیا در پس زمین سوختهای که بر جای میماند، میتوان سرزمین را از نو آباد کرد؟ امروز در دنیا، به ویژه از آغاز دهه تلاش برای بهرهگیری از آب در چارچوب توسعه پایدار
با نگاهی طبیعت محور به مدیریت آب نگاه میکنند، اما در ایران، طبیعت فدای اراده مجموعهای قدرتمند شده است که میتواند رای نمایندگان مجلس را نیز تغییر دهد.
افت شدید آبهای زیرزمینی در اکثر دشتهای کشور، سببساز نشست زمین و بی آب شدن این مناطق شده است. فروچالههای ناشی از نشست بیش از حد در دشتها، نشانه مرگ زمین در آن مناطق است. بی آب و یا به عبارت بهتر، بیابانی شدن این پهنهها، آثاری منفی و گاه برگشت ناپذیر برای ساکنان مناطق اطراف برجای میگذارد. تعداد زیادی از روستائیان و ساکنان شهرستانهای کم آب مجبور به مهاجرت از خانه و کاشانه آبا و اجدادی خود شدهاند. بیکاری هزاران کشاورز به خاطر نبود آب و همچنین فرسایش بیش از پیش خاک، و بینان شدن نانخورهایشان، یکی از اولین نتیجههای بیابانی شدن است. اما خطاهای انسانی در مدیریت آب، تنها به مردمان ایرانزمین آسیب وارد نکرده است؛ گونههای جانوری، بسیاری از گیاهان و تالابها و محیطهای طبیعی قربانیان خاموش بیتدبیری دولتهایی است که امید به ایرانی را کشتهاند.
نگاهی به برنامهها و سیاستهای دولت و نحوه اجرای این برنامهها در دورههای مختلف نشان میدهد که منفعت کوتاه مدت، بر منافع ملی ارجحیت داشته و بیتوجهی به توسعه پایدار، به ویژه از آغاز دوران موسوم به سازندگی، آثاری غیر قابل بازگشت بر جای گذاشته است.
سدسازی و انتقال آب و پاک کردن صورت مساله
بسیاری از رهبران کشورهای جهان بعد از مشاهده سد هوور در مرز ایالتهای نوادا و آریزونا در جنوب غرب آمریکا، تحت تاثیر عظمت این سازه و دریاچه بزرگش قرار گرفتند و مهندسان عمران و آب از خاورمیانه و آفریقا و آسیا راهی آمریکا شدند تا راه و چاه سدسازی نوین را بیاموزند. دیوید وگنر، یکی از همکاران ارشد کمیته حمل و نقل و زیرساخت کنگره آمریکا در گذشته میگوید که مهندسان کشورهایی از جمله ایران، فلسفه سدسازی را آموختند به کشورهایشان بازگشتند، اما با نیمی از دانستههای لازم. وگنر میگوید: “به آنها سدسازی را آموختیم اما یادشان ندادیم که چگونه آنرا در چارچوب حوضه آبخیز و مدیریت جامع آب در نظر بگیرند…مشکل آن است که خیلی از سدهایی که کمک کردیم در دهههای ۶۰ و ۷۰ و حتی ۸۰ [میلادی] ساخته شوند، الان از نظر زیرساخت دچار مشکل شدهاند، یا به خوبی از آنها مراقبت نشده و یا به درستی بنا نشده بودند.” این کارشناس برجسته زیرساخت در ادامه میگوید: “ممکن است این سدها مسائلی داشته باشند که باید در ابتدا این مشکل را حل کرد تا دوباره کارایی داشته باشند.”
امروز، بسیاری از سدهای آمریکا دچار مشکلاتی شدهاند و یا برای اکوسیستمها مسالهساز بودهاند. به هم زدن نظم و حیات رودخانهها، ایجاد مانع برای مهاجرت ماهیها، سد کردن مواد آلی و معدنی که باید به پایین دست رودخانه میرسیده و تبدیل شدن به حوضچههای جمع آوری رسوب، از جمله مواردی است که حتی طرفداران سدسازی هم نمیتوانند نادیدهشان بگیرند.
وگنر معتقند است که از زمان ساخته شدن سدهای عظیم تا به امروز، مهندسان آمریکایی به تدریج با آسیبهایی آشنا شدهاند که به سدسازان کشورهایی مثل ایران منتقل نشده است. سدهای بسیاری ساخته میشوند و بیتوجهی به آثار مخرب بر حوضه آبخیز و یا مدیریت بالادست سد و پایین آمدن سطح آبهای زیرزمینی زمینهای پاییندست سد و تغییرات زیست محیطی چندان مورد توجه سیاستگذاران و سدسازان و همکارانشان قرار نمیگیرد.
مساله دیگر در سالی خشک و کم آب مثل امسال بیشتر به چشم میآید، نبود آب کافی برای پر شدن اکثر سدها است. با وجود بارندگیهای هفتههای اخیر، آب زیادی در این سدها جمع نشده است. بخش زیادی از باران در مناطقی باریده که امکان ساخت سد وجود ندارد و بعد از جاری شدن به شکل سیلاب در شیب کوهپایهها و مخروطهای افکنه، به دشتها جاری و نهایتاً تبخیر شدهاند. مدیران ارشد حوزه آب اما، توجهی به این آبها نمیکنند و در محاسبات خود به حسابشان نمیآورند. اما اگر حتی ۱۰٪ از همین آبهای تلف شونده را در همان کوهپایهها مدیریت میکردند و امکان جذبشان را در آبخوانها فراهم میکردند، دهها میلیارد متر مکعب آب بر ذخایر آبی کشور افزوده میشد. اگر مقنیها و میرابها میدانستند که با ساخت سدهای زیرزمینی در آبرفتهای درشت دانه میتوان ذخیره آب قنات را افزایش داد، امروزه میدانیم که با کاستن از سرعت سیلابهای و پخش آن بر روی شیب مخروطهای افکنه، امکان جذب سیلاب فراهم میشود و سطح سفره آب زیرزمینی تدریجا بالا میآید.
اما چرا رهبران سیاسی ایران و مدیران حوزه آب علاقهای به افزودن بر منابع آب به شکلی پایدار ندارند؟ چرا نمیخواهند “راهکارهای طبیعتمحور” (Nature-Based Solutions) را اجرا کنند؟ چرا امسال در روز جهانی آب تاکید بر “راهکارهای طبیعتمحور برای آب” بود، آنهم برپایه تفکر توسعه پایدار، اما کار مدیران ارشد جمهوری اسلامی، دستکاری غیر قابل جبران در طبیعت بوده است.
این سوال برای بسیاری بهوجود میآید که چرا سدسازی اولویت اصلی مدیران ارشد کشور ما بوده است؟ آیا این بیماری است؟ آیا این بیماری در کشورهای در حال توسعه نیز رواج داشته است؟ دیوید وگنر در این باره میگوید: “سدها همیشه ابزاری برای تبلیغات و کارهای روابط عمومی بودهاند. رفتن بالای یک سد و قیچی کردن روبان و آتشبازی و هلهله زمانی اتفاق میافتد که یک سازه عظیم که همه میتوانند آنرا ببینند وجود داشته باشد. اما، اینها درگیر کار و حامی پروژههایی نمیشوند که برای مردم قابل مشاهده نیست….مانند تغذیه یک آبخوان که مردم نمیتوانند وجود آب[ذخیره شده] در زیر پای خود را لمس کنند.” وگنر معتقد است که به همین دلیل هم بسیاری از رهبران جهان به این نتیجه رسیدهاند که سد بسازند چون قابل مشاهده و ارائه به مردم هستند. او چالش بزرگ مدیریت آب از طریق تغذیه آبخوانها را در نحوه جلب حمایت عمومی میداند.
در سه دهه اخیر، بیش از ۶۰۰ سد ساخته شده و وزیر نیرو نوید افتتاح ۱۳ سد جدید را داده است. اردکانیان، وزیر نیرو در جلسه رای اعتماد مجلس اعلام کرده بود که سدهای در حال طراحی و ساخت، بازنگری میشوند. این حرف او، اعتماد زیادی در دل نمایندگان برخی از استانهایی که از سدسازی ضربه دیده بودند، به وجود آورد. اما به نظر میرسد نتیجه بازنگری، زدن مهر تایید از سوی گروهی است که خود طرفدار سدسازی بوده است.
در حالیکه دوران سدسازی در آمریکا پایان یافته و سدهای بسیاری که یا کارایی خود را از دست دادهاند، عمرشان تمام شده، از رسوب پر شدهاند. اما در ایران، به خاطر اعتقاد مدیران ارشد آب به تکرار یک روش که به نابودی تالابها و دریاچهها و آبخوانها منتهی شده، تلاشی برای ذخیرهسازی آب از طریق راههای جایگزین در پهنههای آبرفتی انجام نمیگیرد. حتی مدیر عامل شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس معتقد است که “در ایران به لحاظ شرایط اقلیمی خاص ایران با آبخیزداری نمیتوان از تخریبهای سیل جلوگیری کرد و یا موفق به کنترل آن شد و تنها راه جلوگیری از آن سدسازی است.”
برای حل مشکل پیچیده آب مناطق مرکزی و دشتهای گسترده حاشیه مناطق کوهستانی ایران، راههای مختلفی وجود دارد. در جایی سدسازی میتواند به مدیریت آبهای جاری کمک کند و در پهنههای وسیع آبرفتی حاشیه کوهستانها، ذخیره آب در آبرفتهای درشت دانه. اما آبی که در سدها جمع میشود، نهایتاً مثل “حساب جاری” است و آب جمع شده در آبرفتهای فراوان ایرانزمین، “حساب پسانداز”.
اما مشکل فقط از سدسازی نیست. طرحهای انتقال آب بینحوضهای که سالها مورد انتقاد کارشناسان محیط زیست و پیروان توسعه پایدار
بوده است، اگر نهایتاً برای مردم، آب ندارد، اما برای گروههای ویژهای که تحمیل کننده پروژه به دولت هستند، نان زیادی دارد. در زمانی که میزان بارندگی به حداقل رسیده، و سهم مناطق مختلف خوزستان از کارون کاهش بسیاری دارد، دولت حسن روحانی با فشار معاون اول، به دنبال انتقال آب به کرمان است. طرحهای انتقال آب از سرشاخههای کارون به زایندهرود نیز فشار بیشتری بر مردمان چهار محال و بختیاری و خوزستان وارد خواهد کرد.
وقتی برخلاف انتظار مردمان استانهای جنوب غرب کشور، طرح توقف ۵ ساله پروژههای انتقال آب و سدسازی در مجلس رای نمیاورد، و دستور دادستان برای توقف تکمیل پروژه کوهرنگ ۳ نادیده گرفته میشود، میتوان منتظر افزایش بحرانهای محلی و منطقهای بود.
نگاهی به مناطق بحران زده در اعتراضات دیماه و نیز تظاهرات طولانی مدت کشاورزان استان اصفهان، نشان میدهد که که این مناطق از کمبود شدید آب رنج بردهاند. بیشترین قربانیان اعتراضات دیماه گذشته از شهرهای ایذه، دورود، قهدریجان و تویسرکان بودند. افزایش بیکاری و کاهش درآمد و دیگر مشکلات مشیعتی و اجتماعی، به مدیریت غیرمنطقی وزارت نیرو و شرکایش و نیز سیاستهای تولید کشاورزی بدون در نظر گرفتن اولیتها متناسب با مصرف آب بر میگردد. اما تکیه بر روشهای آبیاری سنتی و عدم به روز شدن دانش کشاورزان را نمیتوان نادیده گرفت.
بر اساس گزارش اخیر یکی از نهادهای مشاوره مسائل امنیتی و نظامی در آمریکا در باره نقش تنش آبی بر امنیت و ثبات ملی، میتوان پیش بینی کرد که نتیجه سیاستهای کلان دولت در حوزه آب، بحرانهای غیر قابل جبرانی را به بار خواهد آورد. احتمال بروز این بحرانها، به دلیل نبود تفکر توسعه پایدار و پرهیز مسوولان از راهکارهای طبیعتمحور برای آب آثار اجتناب ناپذیرند، به ویژه در سالی که طبیعت نیز همراهی نکرده و کاهش میزان بارندگی و کمبود ذخایر برفی، شرایط ترسناکی را به ایران تحمیل خواهد کرد.
در ایران، منافع ملی بر اساس منافع گروه کوچکی که قدرت را در حوزههای مختلف دارند تعریف میشود. اما نگاهی به پروژههای بسیار بزرگ که منفعتشان میان گروههای محدودی تقسیم شده، شاید به این نکته برسیم که برای این مجموعهها، منافع مالی در اولویت قرار گرفته است.
bbc