ملی شدن صنعت نفت ایران پا به شصت و نهمین سال خویش گذاشت؛ صنعتی که اثرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی بر جامعه ایران داشته و همچنان نیز سرنوشت کشور تا اندازه زیادی متأثر از این صنعت استراتژیک است.
درباره موضوع ملی شدن صنعت نفت سخن بسیار گفته و نوشته شده و این قلم در این مکان سخنی بیشتری نمیتواند بر داشتههای موجود بیفزاید. این نوشته صرفاً میکوشد تا به تحلیل دو رویکرد از داوری درباره این موضوع تاریخساز بپردازد. ابتدا رویکردی که مصدق یا کاشانی محور است و از یک سو میکوشد با قهرمان سازی باب طبع و ذائقه ایرانی، همه چیز را به اسم این دو تمام کند و از سوی دیگر مسئولیت شکست آن را نیز تماماً به نام آن دو بنویسد و رویکردی که معطوف به تحلیلهایی است که به ملی شدن صنعت نفت، از زاویه یک جنبش مینگرد.
جنبش ملی شدن صنعت نفت در اثر یک اتفاق ملی و حول یک هدف مشترک شکل گرفته و دستاورد بزرگی را به ارمغان آورد تا اینکه به امراض همه جنبشهای اجتماعی دچار شد؛ شکست خورد و دوباره به شکل دیگری بروز یافت.
جنبشی متشکل از ائتلافی نوشته و نانوشته میان فدائیان اسلام، هواداران کاشانی، مصدق و جبهه ملی و حتی دربار و شخص محمدرضا شاه. از این منظر میتوان گفت که جنبش ملی شدن صنعت نفت در اثر یک اتفاق ملی و حول یک هدف مشترک شکل گرفته و دستاورد بزرگی را به ارمغان آورد تا اینکه به امراض همه جنبشهای اجتماعی دچار شد؛ شکست خورد و دوباره به شکل دیگری بروز یافت.
در این نوشته تلاش میشود تا جنبش ملی شدن صنعت نفت با رویکرد دوم بازخوانی شود. این بررسی متن مذاکرات مجلس شورای ملی را محور تحلیل خویش قرار داده است.
چرا ملی شدن صنعت نفت یک جنبش بود؟
ملی شدن صنعت نفت را میتوان از یک جهت واکنشی به اشغال تحقیر آمیز ایران از سوی انگلیس و شوروی دانست. روزی که رضا شاه به اتهام همکاری با آلمان نازی از سلطنت خلع و تبعید شد و زمام امور کشور بهدست دو دولت بیگانه افتاد، این اتفاق دلیلی کافی برای تحریک شدن احساسات ناسیونالیستی ایرانیان بود. نفت از این رو بهترین بهانه و انگیزه برای مقابله به مثل با آن چه بود که پس از اشغال ایران رخ داد. از این رو میتوان گفت پتانسیل کافی برای ایجاد چنین جنبشی پس از اشغال ایران رخ داد.
رژه نیروهای متفقین در ایران در شهریور۱۳۲۰
احساسات ضدبیگانه ابتدا دامان روسها را گرفت. پس از آن که روسها با ماندن در خاک ایران و حمایت از جنبش پیشه وری در آذربایجان در تلاش برای بهدست آوردن امتیاز نفت شمال بودند. احمد قوام سرانجام با آنان معامله کرد تا در ازای سرکوب جنبش پیشهوری و ترک خاک ایران، امتیاز نفت شمال را به شوروی واگذار کند. البته وی واگذاری این امتیاز را منوط به تصویب مجلس پانزدهم کرد. مجلس پانزدهم اما لایحه قوام -سادچیکف را رد کرد و همین موضوع باعث شد تا زمینه برای بحث و نقد پیرامون امتیاز نفت جنوب نیز سطح کشور مطرح شود. دولت قوام نهایتاً ناگزیر شد تا در پاسخ به مطالبه عمومی و همچنین قراردادهای جدید نفتی در جهان، مذاکره برای اعمال اصلاحیه بر قرارداد ۱۹۳۳ را با شرکت نفت صورت دهد.
طرح گس-گلشاییان
گردش کار پرونده مذاکرات نفت در دولت قوام، که در مجلس شانزدهم قرائت شد؛ نشان میدهد که انعطافناپذیری شرکت نفت نسبت به پیشنهادات دولت ایران از دلایل مهم شکست مذاکرات نفت در دوره دولت قوام السطنه بود. در متن گردش کار پرونده آمده است: « آقای گلشائیان پس از وصول این پیشنهادات، فوری ناچیز بودن آن را به نمایندگان شرکت اعلام و خاطر نشان میسازد که اگر همین ۴شیلینگ و ۱۰ پنس که در امتیازنامه موجوداست و آن را شرکت از قرار نرخ رسمی و مصنوعی ۱۷۲ شیلینگ و ۳ پنس محاسبه و پرداخت میکند از قرار نرخ حقیقی و حتی نرخی که شرکت نفت امریکا در عربستان سعودی حقوق دولت نامبرده را میپردازد، یعنی ۲۵۵ شلینگ هر انس محاسبه کند؛ حقوق ایران در هر تن بالغ بر۱۰شلینگ و سه پنس میگردد که ۲ پنس و نیم از مبلغی که شرکت پیشنهاد نموده است بیشتر است. یعنی پیشنهاد شرکت حتی کافی برای تأمین حقوق ایران طبق امتیازنامه قبلی نیست چه رسد به این که نسبت به امتیازنامه فعلی حقوق بیشتری را نیز برای ایران تأمین نمایند.»
در واقع زور دولت قوام به شرکت نفت انگلیس نرسید و پس از شکست مذاکرات دولت مجبور شد تا پیشنهاد شرکت نفت را در معرض رای نمایندگان قرار دهد. گرچه در آن دوره ترکیب مجلس به نفع دولت بود؛ اما این لایحه با پافشاری تعدادی از نمایندگان اقلیت در معرض رای گیری قرار نگرفت و رای گیری آن به مجلس بعدی محول گردید.
شکلگیری جبهه ملی و طرح مسئله انتخابات آزاد
هسته مرکزی جبهه ملی در واقع جناح اقلیت مجلس پانزدهم است که موفق شد مانع رأی گیری لایحه گس-گلشاییان در آن مجلس شود. این جبهه در آستانه انتخابات مجلس شانزدهم با محوریت محمد مصدق اعلام موجودیت کرد. با وجود این به علت اعمال نفوذ دولت و تقلب در انتخابات، جبهه ملی به نتایج انتخابات اعتراض کرد و خواستار ابطال آن شد. مصدق از ابتدا نسبت به ترکیب مجلس و نمایندگان بدبین بود و آنان را نه نمایندگان ملت که نمایندگان بیگانگان خطاب میکرد.
اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دوم
به باور وی به خاطر نبود آزادی انتخابات و دخالت دولت در انتخابات هیچگاه مجلسی که نماینده حقوق ملت باشد شکل نگرفته است: «از بدو مشروطیت تاکنون ۱۶ دوره تفنینیه افتتاح شده وکلای مجلس اول نمایندگان حقیقی ملت بودند ولی پس از آن هر قدر بیشتر از عمر مشروطه گذشته دخالت دولت در انتخابات به شرحی که به عرض میرسد بیشتر شده است در دوره دوم و سوم دولت روسیه تزاری در انتخابات شمال و دولت انگلیس در انتخابات جنوب اعمال نظر نمودهاند با این حال عده زیادی از نمایندگان من جمله وکلای تهران نماینده حقیقی ملت بودهاند.»
به نوعی همه طرفداران ملی شدن صنعت نفت از مصدق تا کاشانی و از فدائیان اسلام تا شخص محمدرضا شاه به مشارکت در توطئه قتل رزم آرا متهم شدند.
دولت ابتدا اعتراض را نادیده گرفت تا این نمایندگان به دربار رفته و آن جا تحصن میکنند. دولت ناچار شد خواسته معترضین را بپذیرد اما تا ابطال رسمی انتخابات و برگزاری مجدد آن، هژیر وزیر دربار از توسط فدائیان اسلام ترور شد. پس از ترور عبدالحسین هژیر بلافاصله نتایج انتخابات باطل اعلام شده و انتخابات تجدید گردید.
با برگزاری مجدد انتخابات نامزدهای مورد حمایت جبهه ملی وارد مجلس شدند. اما آنان باز هم در اقلیت قرار داشتند. با این وجود اقلیت مجلس توانست پرونده نفت را در دست گیرد و مصدق را بر کرسی ریاست کمیسیون نفت بنشاند. وجود تجدید انتخابات و راهیابی اعضای جبهه ملی به مجلس شانزدهم و در اختیار گرفتن کمیسیون نفت از سوی جبهه ملی، سپهبد علی رزم آرا که مخالف طرح ملی شدن صنعت نفت بود به نخست وزیری رسید. رزم آرا یک نظامی کار کشته بود که رابطه خوبی با دول روس و انگلیس داشت. وی بر این باور بود که ملی کردن صنعت نفت یک طرح بلند پروازانه است و ایرانیان هنوز توان اداره این صنعت را به تنهایی ندارند. در سخنان رزم آرا این جمله بود که: «چگونه میتوان نفت را ملی کرد بدون اینکه کارشناس و پول لازم را برای این کار فراهم نمود؟». اما مشکل بر سر مسائل فنی نبود. موضوع نفت موضوعی کاملاً سیاسی شده بود. از این رو با این که طرح ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون تصویب شد اما تا زمان نخست وزیری رزم آرا به جایی نرسید. حتی رزم آرا تلاش کرد تا پرونده نفت از کمیسیون بگیرد و به کمیسیونی دیگری واگذار کند. تا این که بار دیگر ترور، مهمترین مانع ملی شدن صنعت نفت از میان بر داشت و جنبش را یک قدم دیگر به پیروزی نزدیک کرد. چند روز پس از ترور رزم آرا یعنی در ۲۲ اسفند ۱۳۲۹ مجلس طرح ملی شدن صنعت نفت را تصویب و مجلس سنا نیز روز ۲۹ اسفند آن را تأیید و قانون کرد. مجلسی که پیشتر با ۹۵ رأی از ۱۰۵ به سپهبد رزم آرا رأی اعتماد داده بود.
درباره ماجرای ترور رزم آرا نیز حواشی بسیاری وجود دارد و به نوعی همه طرفداران ملی شدن صنعت نفت از مصدق تا کاشانی و از فدائیان اسلام تا شخص محمدرضا شاه به مشارکت در توطئه قتل رزم آرا متهم شدند.
جنبش ملی شدن صنعت نفت، ملی یا ملی-مذهبی؟
جنبش ملی شدن صنعت نفت با وجود این که از حمایت رهبران و فعالان مذهبی از جمله آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام برخوردار بود، اما فاقد هر گونه وجهه مذهبی بود. آیتالله کاشانی دست کم برای انگلستان نمادی از آلمان نازی بود. وی پس از اشغال ایران از سوی نیروهای انگلیسی به اتهام ستون پنجمی آلمان نازی بازداشت و راهی زندان شد. بعدها شاه نیز وی را به لبنان تبعید کرد.
آیتالله کاشانی دست کم برای انگلستان نمادی از آلمان نازی بود. وی پس از اشغال ایران از سوی نیروهای انگلیسی به اتهام ستون پنجمی آلمان نازی بازداشت و راهی زندان شد.
با این وجود برخی از فعالان مذهبی از جمله فداییان اسلام پس از نخستوزیری مصدق، مطالبات مذهبی خویش را نیز مطرح کردند و با انتشار اعلامیههایی خواستار تصویب و اجرای چهار اصل اجباری شدن حجاب، اخراج کارمندان زن از دوایر دولتی، ممنوعیت مشروبات الکلی و اجباری شدن شرکت کارکنان دولت در نماز جماعت در کشور شدند. نواب و یارانش تصور میکردند، چنانچه قدرت در دستان کاشانی و جبهۀ ملی قرار گیرد، مبانی اسلام در جامعه حاکم خواهد شد. اما این خواستهها آن روزها حتی میان رهبران مذهبی چون آیتالله بروجردی و آیتالله کاشانی خریداری نداشت و کاشانی از طرح آن در مجلس هفدهم که خود رئیس آن بود؛ پرهیز کرد.
کاشانی، در جواب سؤال برخی طرفدارانش مبنی بر آنکه چرا قبل از مصدق عقیده داشتید که باید زنان از ادارات اخراج شوند و اما چرا اکنون اقدامی انجام نمیدهید، پاسخ داد: «فعال قضیه نفت در پیش است، هیچ اقدام دیگری صالح نیست، چون اکنون در حدود ۱۰ هزار نفر زن در ادارات کار میکنند، اینها هر کدام چند نفر بسته و قوم خویش دارند، اگر آنها را اخراج کنیم، عده زیادی ناراضی ایجاد خواهند شد.»
اتحادی که با حضور مذهبیها، شاه و جبهه ملی بر سر ملی شدن صنعت نفت و علیه بیگانه شکل گرفت؛ سرانجام جای خود را به ائتلاف میان مذهبیون، دربار و بیگانه علیه دولت مصدق داد.
جنبش ملی شدن صنعت نفت نهایتاً در پی همین مشاجرات و طرح مطالباتی که فراتر از مسئله ملی شدن صنعت نفت بود؛ در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ متوقف شد. اتحادی که با حضور مذهبیها، شاه و جبهه ملی بر سر ملی شدن صنعت نفت و علیه بیگانه شکل گرفت؛ سرانجام جای خود را به ائتلاف میان مذهبیون، دربار و بیگانه علیه دولت مصدق داد. مطالباتی از انتقامجویی از بیگانه گرفته تا جمهوریخواهی و یا استقرار احکام اسلامی در کشور که البته بخشی از واقعیتهای جامعه ایران بود و سرانجام نیز در سایه انقلاب سال ۵۷ تحقق یافت اما ملی شدن نفت در ایران به معنای مطلوب آن همچون رویایی برای ایرانیان باقی ماند.
جای این پرسش نیز البته باقی است که چرا مهمترین دستاورد ملی ایران با چاشنی خشونت حاصل شد؟
برگرفته از زیتون