پیشدرآمد:
🔹در دهههای گذشته برخی روشنفکرنماها همچون یوسف عزیزی بنیطرف برای تفرقه انداختن میان مردم عرب و غیرعرب خوزستان با پیش کشیدن نام جعلی عربستان به جایگزینی نام تاریخی و پرآوازه خوزستان سعی در ایجاد آشوب و ناامنی داشت که این مهم با درایت مردم و سپس فرار این عنصر خودفروخته به انگلیس این فتنه در همان آغاز به فراموشی سپرده شد.
اینک از پس آن زمزمههای شوم جداییطلبانه، اینبار حسن شریعتمداری و شهریار آهی از عوامل تجزیهطلب خارجنشین که به اعتراف خود تحت لوای رهبری اپوزیسیون تا کنون میلیونها دلار پول از کشورهای غربی برای مبارزه با نظام حاکم بر ایران گرفتهاند با پیش کشیدن مجدد نام جعلی عربستان داغ تازهای بر دل مردم ستمدیده این خطه گذاشتند.
صاحب این قلم در دهه هشتاد کتابی تحت عنوان خوزستان و اندیشهٔ تجزیهطلبی در پاسخ به مقاله خوزستان و عربستان یوسف عزیزی بنیطرف منتشر کرده و بر این اساس لازم میداند بازهم پاسخ بایسته و درخور توجهای به سایر عوامل تجزیهطلب خارجنشین این گروه فتنهگر بدهد تا هماره بدانند فرزندان این مرز و بوم تا همیشه تاریخ بیدار و هوشیار هستند.
🔸 نام خوزستان ریشهای تاریخی دارد و پیشینه این نام را در منابع متقدم تاریخی بخوبی میتوان مشاهده کرد. دوشادوش منابع متقدم تاریخی ، اشعار شاعران متقدم ایران از جمله: فردوسی، سعدی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و… از صدها سال پیش تا ملکالشعراء بهار در عصر قاجار گویای آوازه این نام در تاریخ و ادبیات ایران است.
چنانچه بطور مثال فردوسی بزرگ در قرن چهارم هجری که بر اساس متون کهن تاریخی از سرزمین ایران سخن گفته، در ذیل پادشاهی اردشیر ساسانی در توصیف خوزستان و شهرهای تاریخی آن چنین سروده است:
به گیتی مرا شارستانست شش/
هوا خوشگوار و به زیر آب خوش/
یکی خواندم خورهٔ اردشیر/
که گردد زبادش جوان مرد پیر/
کزو تازه شد کشور خوزیان /
پر از مردم و آب و سود و زیان/
دگر شارستان گندشاپور نام/
که موبد ازان شهر شد شادکام/
دگر بوم میسان و رود فرات/
پر از چشمه و چارپای و نبات/
دگر شارستان برکهٔ اردشیر/
پر از باغ و پر گلشن و آبگیر/
چو رام اردشیرست شهری دگر/
کزو بر سوی پارس کردم گذر/
دگر شارستان اورمزد اردشیر/
هوا مشک بوی و به جوی آب شیر/
روان مرا شادگردان به داد/
که پیروز بادی تو بر تخت شاد/
و یا در اشعار فراوان نظامی گنجوی مثلاً در خمسه در ذیل داستان خسرو و شیرین چنین سروده است:
دو قفل شکر از یاقوت برداشت/
وزو یاقوت و شکر قوت برداشت/
رطبهائی که نخلش بار میداد/
رطب را گوشمال خار میداد/
به نوشآباد آن خرمان در شیر/
شکر خواند انگبین را چاشنی گیر/
ز بس کز دامن لب شکر افشاند/
شکر دامن به خوزستان برافشاند/
شنیدم نام او شیرین از آن بود/
که در گفتن عجب شیرین زبان بود/
🔸 جمعیت خوزستان از اقوام مختلفی از جمله: عرب، لُر لُرستانی، لُر بختیاری و برخی بومیان قدیمی شهرهای دزفول ، بهبهان ، رامهرمز و… که اصالتی غیر عرب دارند، متشکل شده که با نگاهی هر چند سطحی به نقشه شهرهای خوزستان در واقع میتوان تشخیص داد عمدهٔ ترکیب جمعیتی این خطه از اقوام و بومیان غیرعرب تشکیل شده است.
🔸 در زمان حکومت شاهاسماعیل و شاهطهماسب صفوی خاندان والیان و سادات مشعشعی (از دستنشاندگان و خراجگذاران دولت صفویه) در شهر باستانی هویزه بساط حکومتی برپا کردند و رفتهرفته سیطره خود را بر قبایل عرب خوزستان و عراق (عشایر تابع عثمانی) گسترش دادند و از این زمان به بعد بخش غربی خوزستان محل حکمرانی آنها بنا به مکاتبات شاهان بعدی دولت صفویه به عربستان مشهور گردید و والیان آنجا را والی عربستان خطاب میکردند. این در حالی بود که نیمه شرقی و شمالی این سرزمین همچنان به خوزستان شهرت داشت.
🔸 نام عربستان نخستینبار در کتاب تاریخ قاضی نورالله شوشتری در زمان سلطنت شاهطهماسب صفوی (قرن دهم هجری) نوشته شده است. این نام تا اوایل حکومت نادرشاه افشار همچنان به نیمه غربی خوزستان اطلاق میشده و در این ایام بدلیل هرج و مرجهای مکرر و ساقط شدن خاندانهای سلطنتی و جنگهای داخلی و نهایتاً بدلیل بیکفایتی سلاطین و شاهزادگان قاجار رفتهرفته در مکاتبات دیوانی این نام به تمامی خوزستان اطلاق گردیده است. نام عربستان در زمان نخستوزیری رضاشاه پهلوی از مکاتبات برچیده و سپس در زمان سلطنت ایشان نام باستانی خوزستان بطور رسمی جایگزین آن گردیده است.
🔸 مردم عرب و غیر عرب این خطه عاشقانه با نام خوزستان انس و الفت داشته و در مسیر دفاع از تمامیت ارضی آن در برابر متجاوزان از جان، مال و خانواده خود نیز مایه گذاشتهاند.
اما متأسفانه در چند دهه اخیر جریانات فتنهگر و تجزیهطلبی تحت عناوین مختلف از جمله جنبش خلق عرب، جنبش آزادی الاحواز و… با راهبری و خطدهی مزدوران لندننشین و در رأس آنها نویسنده عربتبار خوزستانی یوسف عزیزی بنیطرف با سواستفاده از فقر و فاقه حاکم بر این استان مجدداً طرح جایگزینی نام عربستان بجای خوزستان را پیش کشیده که در همان ایام با ایستادگی و پایمردی فرزندان غیور این سرزمین این فتنه در نطفه خفه شده و عوامل آن یا خانهنشین شده و یا همانند عزیزی بنیطرف فرار را بر قرار ترجیح دادند.
🔸 گفتگوهای گاه و بیگاه یوسف عزیزی بنیطرف در بیبیسی فارسی و همچنین طرح مجدد موضوع جایگزینی نام عربستان بجای خوزستان از زبان حسن شریعتمداری (از جیرهخوران طرفدار تجزیه ایران) و اعتراف صریح وطنفروشی بنام شهریار آهی مبنی بر دریافت میلیونها دلار بودجه از دولتهای بیگانه در آن سوی مرزها همگی نشانههایی از یک پیوند نامیمون میان قدرتهای استعماری آمریکا و انگلیس و دولتهای عربی خلیجفارس و در رأس آنها عربستان سعودی با فتنهگران و وطنفروشان داخلی و خارجی برای تجزیه سرزمینی و ایجاد افتراق میان اقوام و قبایل ایرانزمین دارد.
🔸 در پایان بایست به مزدور وطنفروش یوسف عزیزی بنیطرف که از قضای روزگار در کنار داستاننویسی بر تاریخ خوزستان نیز تسلط کامل دارد یادآوری نمایم: پس از فتنه بزرگ قیام سعادت توسط شیخخزعل ، آخرین تلاش اسلاف شما سیاسیون بیگانهپرست برای برهمزدن روابط هزاران ساله اقوام بومی و جدایی خوزستان از ایرانعزیز ، تجمع مشایخ فریبخورده و عشایر تحت امرشان در منطقهٔ آهودشت (جنوب شهرستان شوش دانیال) در سال ۱۳۲۳ خورشیدی بود که با درایت نظامیان وقت و سواران و دلیرمردان پا در رکاب ایلات و طوایف لُر شمال خوزستان این فتنه نیز در همان محل متوقف و سران فریبخورده قبایل برخی مجازات و عدهای نیز نادم و پشیمان شدند.
اینک ما فرزندان و بازماندگان آن سواران و دلیرمردان در کنار عموم هموطنان عرب ایراندوست، یعنی کسانی که قرنها جان و مال دادهاند تا یکوجب خاک به متجاوزان و بیگانگان ندهند بهجهت حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی این سرزمین حاضریم تمام دارایی و جان خود و خانوادهمان را تقدیم این سرزمین نازنین کنیم.
پس شایسته است مزدوران و جیرهخواران بیگانگان بدانند فرزندان غیور این خطه همیشه و در همه حال آمادهاند در دو جبهه یکی با قلم و دیگری با اسلحه از برای مام میهن جانبازی و جاننثاری کنند!.
چه خوش سروده است:
ز بهر بر و بوم و فرزند خویش/
زن و کودک و خرد و پیوند خویش/
همه سربهسر تن به کشتن دهیم/
از آن به که کشور به دشمن دهیم/
داود ساکی حسینخانی
نویسنده – تاریخپژوه – روزنامهنگار
(هموند جبهه ملی ایران)