در این رشته نوشته شرح داده می شود که چگونه یک وکیل دادگستری را بازداشت کردند و به بیمارستان رازی (امینآباد) کشاندهاند! پیام درفشان فقط یک فعال حقوق بشر عادی نبود، او دبیر کمیسیون حمایت از وکلای کانون وکلا بود که وظیفهاش حمایت از وکلایی است که با مشکلات قضایی و امنیتی مواجه میشوند.
۱۸ خرداد پارسال ۱۷مامور امنیتی به دفتر وکالت پیام درفشان در تهران یورش بردند و با تجسس کامل دفتر و ضبط کامپیوترهای دفتر و پروندههای موکلین او، عملاً حوزه وکالتیاش از جمله صیانت از حقوق موکلین را نقض کردند.
تاکید بازجوهای اطلاعات سپاه از بدو ورود به دفترش این بود که چرا وکالتِ کاووس سیدامامی را پذیرفت! در ادامه نیز در بازجوییها بیشترین زمان و فشار به آن اختصاص پیدا کرد.
علاوه بر انتقال این وکیل حقوق بشری با چشمبند به یکی از خانههای امنیتی و نه بازداشتگاه قانونی و ممنوعیت حق تماس و اطلاع به خانواده و وکلا، نگهداری او نیز در اتاقی کاملا تاریک و فاقد پنجره در فصل تابستان، نشانهی آغاز پروژه تخریب با حداکثر فشار روانی و جسمانی بود.
انتقال به سلولی در بند ٢ الف سپاه با لامپهای پرنور همیشه روشن در سقف و صدای بلند ۳هواکش و توالت کثیفی که بوی بسیار متعفن آن به خاطر تنگی فضا چند برابر به مشام میرسید و انجام بازجوییهای طولانی برخلاف موضوع پرونده که علت آن نشر اکاذیب طی مصاحبه با بیبیسی فارسی درباره وضعیت نامناسب زندان زنان شهرری بود؛ اما در مورد سایر پروندههای وکالتی مانند پرونده فوت مشکوک مرحوم کاووس سید امامی و همچنین چرایی انجام وکالت خانم نسرین ستوده و وقتی پیام درفشان در اعتراض به چراغهای پرنور و صدای بلند هواکش، درِ سلول را زد تا قطع شود که بتواند دقایقی بخوابد، ۳ مامور به داخل سلول آمده و یک نفر از آنها شوکر جلو آورده و آن را به نشانه تهدید زد و عنوان کردند اگر یک مرتبه دیگر بر درِ سلول بزنی با تو برخورد دیگر خواهد شد!
در ادامه، دیگر بر درِ سلول نزد، اما همان ۳نفر آمدند و او را به بخشی از بند ۲ الف بردند که بهداری زندان نبود و با حالت تمسخر و رعبانگیز گفتند آمپولی به تو میزنیم تا راحت بخوابی! در مقابل اعتراض و مقاومت پیام درفشان برابر آمپول، گفتند تشخیص با تو نیست و ما مسخره تو نیستیم و پس از تزریق آمپول به سلول منتقل شده که خوابش میبرد اما دچار رعشه در خواب میشود و زبان بین دندانها قرار گرفته و با شدتی گاز گرفته میشود که نیمی از آن قطع شده و در همان وضعیت مجددا دچار بیهوشی شده و خونریزی شدید موجب میشود خون در حلقاش بریزد و تمام لباسهایش خونآلود شود.
صبح روز بعد با آمبولانس به بیمارستان بقیهالله منتقل و ابتدا زبانش جراحی میشود و به علت رعشه و آشفتگی و اختلال در ادراک محیط، در بخش مغز و اعصاب بستری میشود.
در تمام این مدت، به خانواده نگران و وکلا که در دادسرای اوین مستمر حاضر میشدند هیچ اطلاعی توسط بازپرس داده نمیشود.
در حالیکه پزشکان مشغول تشخیص و درمان ضایعه به علت تزریق آمپول بودند، مامورین اطلاعات سپاه به بیمارستان مراجعه کردند و گفتند بازپرس با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه موافقت کرده و باید به دادسرا برویم اما بیمارستان اجازه ترخیص نمیدهد مگر اینکه خودت کتبا مسئولیت را بر عهده بگیری!
پیام درفشان رضایت خود را به ترخیص مکتوب میکند اما مامورین او را در عقب خودرویی آهنی فاقد هرگونه پنجره، آنهم در گرمای طاقتفرسای تیرماه به مدت طولانی قرار دادند که با خونابه مستمر همراه شده و دستمالی هم دیگر برای پاک کردن وجود نداشت!
او پس از پیاده شدن متوجه شد که در حیاط دادگاه انقلاب آورده شده نه دادسرای اوین برای تبدیل قرار بازداشت!برای اینکه همکارانش او را با این وضعیت نبینند، با وجود بیماری شدید، از درب پشتی دادگاه بدون آسانسور، نزد قاضی مقیسه میبرند؛ آنهم به بهانه رسیدگی به اعتراض به قرار بازداشت!
پیام درفشان در حالی نزد قاضی مقیسه برده شده و برخورد هتاکانه و فریادهای توهینآمیز او را همزمان با نیشخند بازجوها تحمل کرده که بعلت تورم شدید محل بخیه زبان و ریختن خونابه، از پاسخگویی و دفاع از خود ناتوان بوده و یک طرفه مورد حمله و توهین و فریادهای قاضی مقیسه قرار میگرفت!
پس از این اقدام، بجای بازگرداندن به بیمارستان جهت درمان، او را با وجود بخیه تازه زبان و تورم شدید که موجب عدم امکان جویدن و خوردن غذا میشد و با وجود نیاز به مراقبت تخصصی برای اینکه مجددا دچار رعشه نشود، حتی به بهداری زندان هم نبردند و به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند!
پس از دچار شدن پیام درفشان به رعشه، او را بجای بیمارستان تخصصی، با زدن پابند و دستبند به بیمارستان رازی #امینآباد (مختص بیماران روانی) منتقل کردند!
در آنجا به او شوکهای الکتریکی میدهند که علاوه بر تشدید بیماری، به سیستم مغزی وی آسیب جدی وارد شده و دچار عدم هوشیاری میشود!
وقتی خانواده و وکلا از طریق زندانیان سیاسی اوین، موفق به پیدا کردنش میشوند، علاوه بر مواجهه با وضعیت جسمانی وخیم او، متوجه میشوند که بخاطر اعتراضش به پابند و دستبندی که سبب زجر مستمر وی شده بود، به تشویق دو تن از بهیاران، مورد ضرب و شتم سربازان سازمان زندانها قرار میگرفت!
با وجود عدم اعزام از طرف زندان و عدم حضور در دادگاه، او به صورت غیابی توسط قاضی افشاری محاکمه و به ۲/۵سال حبس و ۲سال محرومیت از وکالت محکوم شد که با تایید در تجدیدنظر قطعی شد.
با وجود بیماری شدید، با تبدیل قرار بازداشت او موافقت نکردند و مستمراً تا صدور حکم قطعی، محبوس بود!
با تلاش خانواده (پرداخت پول به پزشک بیمارستان) و جلب موافقت پزشک و راهنمایی مددکار مستقر در بیمارستان -که کمک کرد تا مکتوب کند بهبود یافته و خواهان بازگشت به زندان است- توانست از وضعیتی که قطعاً وی را دچار سرنوشت مرحوم بهنام محجوبی میکرد خلاص شود و به زندان اوین بازگشت.
در مدت اخیر در زندان، به علت مراقبتهای انسانی زندانیان سیاسی بند ۴ اوین بهبود نسبی پیدا کرد. سپس با تلاش خانواده و وکلا، پس از حکم قطعی، چند روز به مرخصی آمده که بنا به نظر پزشکی قانونی مبنی بر درخواست تعویق صدور حکم بعلت نیاز به معالجات پزشکی تخصصی، به مرخصی استعلاجی آمده که تمدید شده و پس از سپری شدن یکسوم مجازات حبس، با آزادی مشروط اکنون بیرون از زندان، مشغول تکمیل روند درمانی خود است.
به نظر میرسد، آسیب زدن عمدی به زبانِ پیام درفشان بعنوان یک وکیل حقوق بشری که زبان گویای بیپناهان بود، پیام معناداری است که حکومت قصد دارد به ملت بدهد!
حقوق شهروندی