بابک سلامتی : |
منم آرش… و آرشِ شیوا تیر از میان برخاست ، بازوان استوارش را گشود و بانگ برداشت: منم آرش، بر تن و پیکر من نیک بنگرید که هیچ آسیب و گزندی در آن نیست. من آنم که فرمان افراسیاب را پاسخ خواهم داد. واپسین تیرِ ترکشم فرجام زندگی من خواهد بود و تیر را به باد خواهم سپرد تا به خواست مزدا اهورا، مرزهای ایرانویج را بگسترد تا خانههامان ، شهرهامان گسترده شود و دل زنان و مردان و کودکان ایرانزمین شاد. و آنگاه من در میان شما نخواهم بود و از پیکرم هیچ نخواهد ماند.
و آرش اینگونه برفراز البرز کوه رفت و دیگر بازنگشت. جشن تیرگان که جشن برابری روز تیر و ماه تیر است، در سالنمای زرتشتیان دهم تیرماه برگزار میشود. «تیر» یا «تیشتر» نام ستارهی ویژهی باران است و روز تیر نام سیزدهمین روز از هر ماه زرتشتی است و همان روزی که ایرانیان در روز سیزده فروردین به دشت و دمن میروند تا در آیین کهن سیزدهبدر، سالی پرباران را آرزو کنند. به شوند(:دلیل) سییک روزه بودن شش ماه نخست در سالنمای کنونی کشور دهمین روز تیرماه برابر با روز تیر و جشن تیرگان میشود. این جشن بر دوپایه جشن گرفته میشود، یکی حماسهی آرش کمانگیر و دیگری ستارهی تیشتر و پیوند آن با باران، که در اوستا بسیار ستوده شدهاست: «آن ستارهی تشتر را، ستارهی رایومندِ(:دارندهی شکوه و فروغ) فرهمند را میستاییم … با زبان خِرَد و «مانتره» (:سخنِ اندیشهبرانگیز)، با اندیشه و گفتار و کردارنیک، با زور و با سخن رسا.» تیریشت بند ۲-۴ در تیریشت به سان یک نمایشنامه نبرد میان تیشتر و اَپَئوش یا دیو خشکسالی نمایانده شده است. در نبرد نخست پس از سه روز اَپَئوش پیروز میشود از آن پس، تشتر را از دریای فراخکرت دور براند. آنگاه تشتر شیون درد و سوگ برآورَد : – وای بر من ای اهوره مزدا ! – بدا به روزگار شما ای آبها، ای گیاهان ! … سپس تیشتر ستوده میشود و اهورامزدا او را نیرومند میسازد از آن پس، اَپَئوش را از دریای فراخکرت دور براند. تشتر رایومند فرهمند خروش شادکامی و رستگاری برآورد : – خوشا به روزگار من ای اهورهمزدا ! – خوشا به روزگار شما ای آبها، ای گیاهان ! – خوشا به روزگار تو ای دین مزدا پرستی ! – خوشا به روزگار شما ای کشورها ! از این پس، بیهیچ بازدارندهای، آب در جویهای شما با بذرهای درشتدانه به سوی کشتزارها و با بذرهای ریزدانه به سوی چراگاهها، به همه سوی جهان استومند روان شود… برگرفته از تیریشت – کردهی ششم ایرانیان باستان برای پیروزی ستارهی باران -که تخمهی آبها در اوست- بر دیو خشکسالی، در جشن تیرگان به ستایش تیشتر و نیایش پروردگار میپرداختند چراکه واژهی جشن از یسن به چم(: معنی) نیایش آمدهاست و نیاکان ما شادی را نخستین آفریدهی پروردگار میدانستند و از همین روست که آیین آبپاشان یکی از آیینهای این جشن کهن بوده و تاکنون برجا مانده است. پایهی دیگر برگزاری جشن تیرگان که آمیخته با نبرد تیشتر و اَپَئوش است، حماسهی آرش کمانگیر است. این آمیختگی بهزیبایی در تیریشت اوستا نمود دارد: «تیشتر ستاره زیبا و با شکوه را میستاییم که به جانب فراخکرت به همان تندی روان است که تیر از کمان «آرش» آریایی. که از همهی آریاییان سختکمانتر بود.» تیریشت بند ۶-۷ داستان جانفشانی آرش کمانگیر از آنجا آغاز میشود که سپاه منوچهر شاه، شهریار پیشدادی ایران در برابر تورانیان شکست سختی میخورد و ایرانیان در تنگنا و بند تورانیان در تبرستان تاب از کف میدهند و افراسیاب آنان را به سخره میگیرد و فرمان میدهد تا مرز ایران را پرواز تیری آشکار کند! آرش که در اوستا «ارخشه» نامیده شده است و به تیرِ شتابان، نامدار است از فراز البرز کوه به سوی آمودریا تیری رها میکند و خود جان میسپارد. تیر بر تنهی درخت گردویی فرود میآید و ایرانیان را از بند و تنگنای دشمن میرهاند. با نگاهی بر آیینهای تیرگان، پیوند میان آنها با استورهی آرش و نبرد تیشتر و اَپَئوش روش میشود. افزون بر آیین آبپاشان که درگذشته در کنا رودها و برکهها برپا میشده است باید از آیین «چک و دوله» ، بستن دستبند «تیر و باد» خوردن گندم پخته و …یاد کرد. دکتر محمود روحالامینی در کتاب «آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز» نگاهی مردم شناختی به برگزاری و آیینهای تیرگان در برخی از شهرهای کشور دارد و اشاره میکند که : « از برگزاری جشن تیرماه سیزه شو، که در کتاب شرح بـیست باب ملا مظفر، از آن به نام نوروز طبری یاد شده ،در سواد کوه، سنگسر، شهمیرزاد، فیروزکوه، دماوند، بهشر، دامغان، ماها، ساری، بابل، آمل، نوشهر، شهسوار و طالقان خبر داریم. نگارنده در سال ۱۳۳۵ در آمل شاهد برگزاری و رسم حافظخوانی در تـیرماه سیزه شو بودم. در شب سیزدهم آبان ماه، خانواده ها و خویشاوندان نزدیک در خانهی بزرگ فامیل، با تدارک قبلی جمع می شوند. این گردهمایی با پذیرایی و اجرای مراسمی که ویژه این شب است، تا دیر وقت ادامه می یابد. خوردنی ها : در این شب افزون بر خوراک هایی که مناسب مهمانی است و هر کسی به اندازهی امکان خود در تهیهی آن میکوشد، بنابر رسم محل و مناسبت فصل، آجیل و میوه و تـنـقلات و شبچره تدارک می بـینند. تـنوع خوراک ها زیاد است. به بـیان نمونه بسنده می شود. در آمل : ” … خوراکی هایی تهیه می کنند که به لهجه محلی خارچی ( خوراچی = چیزهای خوب ) گویند. این خوراکی ها عبارت است از انواع شیرینی ها که در خانه تهیه می شود و … شیریـنی دستی به نام شامی نون ( نون شامی ) و شیریـنی دیگری به نام بشتـزیک. علاوه بر شیرینی، انار، پرتـقال، خربزه، هندوانه، ازگیل ( خصوصاً )، پسته، گندم برشته، کشمش، گردو و تخمه جزو خارچی است …. ” سرگرمیهای گروهی جوانان : نوجوانان، پسربچه های محله، کمتر در خانه می مانند. با همسالان در کوچه ها به آواز خوانی پرداخته و همراه لال و معمولا به صورت ناشناس از خانه ها، شیرینی و آجیل جمع آوری و به عنوان شگون، بـین خود تـقسیم می کنند. در علمده ( نور ) با چوب دستی به در خانه ها می روند، و چوبی را که دستمالی به آن بسته اند به داخل خانه ها می اندازند. معـمولا در خانه ها دستمال آنها را از آجیل و خوراکی و میوه پر کرده و از خانه بـیرون می اندازند. در شیرکوه، بچه های محله، ساقه جورابی را با نخ درازی بسته و به خانه ها می اندازند، صاحب خانه که منتظر است، چیزی در آن گذاشته برای آنها می اندازد. |
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است