چرا کشور سوئد را دوست دارم و این کشور را میهن دوم خود مى دانم: کاووس ارجمند


sued-stokholm
در دوران جوانى با نام ( داک همرشلد) آشنا شدم که دبیر کل سازمان ملل بود,  وى در یک حادثه هوایى در آفریقا و براى رهایى کنگو از چنگال استعمار و حکومت. دست نشانده آن جان خود را با خراب کارى هواپیما یش بدستور “موسى چومبه “رهبر کنگو پس از کودتا بر علیه ” پاتریس لومومبا” از دست داد ، داک همرشولد سوئدى بود و یکى از پرکارترین دبیر کل هاى سازمان ملل ،
دموکراسى سوئد به درستى پیشگام دموکراسى هاى جهان با سیستم پارلمانى . سکولار و پادشاهى است. آرزوى دیدن و زندگى در سوئد همواره بخشى از رؤیاهاى من را تشکیل مى داد ، ولى کشش ماندن و زندگى در ایران همیشه بر دیگر احساسات فزونى داشت.  زمانى که ساکن شهرزیباى مونیخ در آلمان غربى در سالهاى ١٩٧٨ و ١٩٧٩ بودم و با شغل و در آمد کافى همراه با همسر و فرزندان در رفاه و دموکراسى وحکومت قانون زندگى مى کردم،  کار و زندگى را در آلمان رها کردم و به ایران بازگشتم تا در رفرم اساسى و در خواست اجراى کامل قانون اساسى مشروطیت که بویژه از کودتاى ننگین ٢٨ مرداد ٣٢ بصورت ناقص در ایران أجرا مى شد شرکت فعال داشته باشم .
 رهبران جبهه ملى ایران شادروانان ( دکتر سنجابى – دکتر شاهپور بختیار و داریوش فروهر ) در نامه اى سرگشاده به شاه در سال ١٣۵۶ خواستار اجراى کامل قانون اساسى مشروطه شده بودند و بویژه  در نامه خود به شاه تأکید جدى براى آزادى احزاب ، مطبوعات و انتخابات آزاد داشتند .
شوربختانه به این نامه تاریخى شاه هیچ پاسخى نداد و طبق روال گذشته کار به گفته قدیمى ها به دولتهاى ” مستأجل ” رسید ” آموزگار ، شریف امامى و ازهارى” و سپس در پریشانى و تسلط بیمارى سرطان بر شاه و تلاش او براى خروج از کشور ، شاه به جبهه ملى روى آورد و کمک خواست ، بزرگمرد ملى رئیس پیشین بریگارد  نجات کشور فرانسه ، شاخه خارجیان در برابر  رایش سوم هیتلر در جنگ جهانى  دوم و معاون وزیر کار دولت شادروان مصدق یعنى دکتر ” شاهپور بختیار ”  همانند “فریدون ” قهرمان ملى در شاهنامه فردوسى پاى به میدان مبارزه گذاشت و  همانند فریدون تنها براى نجات کشور و ماندگارى مشروطیت که خون بهاى مبارزات آزادى خواهان ایران براى به عقب راندن بنیاد گرایى و حکومت شریعتمداران در ایران بود پا به این جنگ نابرابر گذاشت ، بدون یاران همیشگى و به راستى مرغ طوفان شد. و در اینجا به یاد شاهکار ” ناصر خسرو قبادیانى ” افتادم که مى سراید.
روزى ز سر سنگ عقابى به هوا خاست
بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
اى کاش پاى من مى شکست و یا کسى پیدا مى شد و به سرم مى کوفت و مى گفت ،  مگر خرد خود را از دست داده اى و یا از مرحله پرتى که چنین مى کنى !؟  و بگفته شادروان خلیل ملکى تبریزى چنین فریفته عوام مى شوى؟!
مگر تاریخ مشروطیت را نخوانده اى ؟ ! که هرچه آخوندزاده ، جهانگیر خان شیرازى ( صور اسرافیل) ملک المتکلمین ، مستشار الدوله تبریزى ،  و ملکم خان به گوش روحانیت دربارى چون شیخ فظل اله نورى خواندند که ملت عدالت خانه مى خواهد ، ملت خواهان حکومت عرفى مشروطه مى باشد به جاى حکومت ایلغارى قاجار و با ولایت روحانیون شیعه. ملت دبستان و دبیرستان و مدرسه عالى مى خواهد بجاى مکتب خانه و حوزه علمیه ، ملت ایران خواهان فرا گیرى دانش و فن آورى نو و تازه براى رسیدن به کاروان تمدن است و ملت آزادى و عدالت  مى خواهد و دهها خواسته بحق دیگر ،  به  گوش شیخ نورى و هم مسلکانش نرفت که نرفت و شیخ فریاد بر آورد که اگر حکومت مشروعه نباشد و آگر قرار باشد که حکومت عرفى باشد و حقوق یهودى و نصارا و گبر با مسلمان شیعه برابر باشد وى کفن پوشیده و در حرم شاه عبد العظیم در شهر رى بست خواهد نشست!!
بهر صورت بر ما آن رفت که همگان آگاهیم.
کشور ” دارا” که یکى از کهن فرهنگهاى جهان است و در دوران معاصر نیز با آشتایى با مدر نیته و انقلاب مشروطیت ،  شرکت هیئت نمایندگى ایران براى پایه ریزى سازمان ملل در سانفرانسیسکو در سال ١٩۴۵ ، شرکت در کنوانسیون سازمان ملل متحد به ریاست. خانم ( اله نور روزولت) همسر پرزیدنت روزولت بنیان گذار سازمان ملل متحد براى طرح و تصویب ٣٠ پارگراف مشهور به ” منشور حقوق بشر ”  در تاریخ ١٠ دسامبر ١٩۴٨ در ژنو و دادن رأى موافق به تمام پاراگرافهاى پیشنهادى ، در حالیکه اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى همراه با کشورهاى اروپاى شرقى به آزادى انتخاب و کشور عربستان به آزادى انتخاب مذهب و آزادى انتخابات و کشور آفریقاى جنوبى به برابرى انسانها رأى مخالف دادند، ملى کردن صنایع نفت و کوتاه کردن دست استعمار بویژه انگلستان از منافع ملى به رهبرى شادروان دکتر محمد مصدق در ٢٩ اسفند ١٣٣١ .
ببینیم  حال کجا ایستاده ایم !!
وقتى به سرسام دوران انقلاب  فکر مى کنم از خود شرم دارم و خود را به هیچ وجه نمى توانم ببخشم ، ما “منور الفکرها ” به گفته قدیمى ها و روشنفکران  به گفته امروزى ها از چپ و راست با چشمان بسته به یک معرکه گیرى شوم وارد شدیم که همه چیز از نخست بر پایه فریب کارى روحانیان شیعه و حمایت بى چون و چراى حزب توده از آیت اله خمینى بنا شده بود.
فشار رهبران حزب توده و  بویژه کیانورى براى اجراى مرحله به مرحله انقلاب و تشویق آیت اله خمینى براى برپایى دادگاه هاى انقلاب و إعدام مخالفین و تا جائى که همین آقاى نور الدین کیانورى رهبر حزب توده ” نوه شیخ فظل اله نورى ” به خود جرأت مى دهد تا به مرد آزاد ه اى چون “دکتر حسن نزیه “رئیس کانون وکلا که به دادگاه هاى انقلاب و روند اعدام ها بویژه جنایت هاى صادق خلخا لى حاکم شرع اعتراض داشت با پرخاش در روزنامه مردم و روزنامه اطلاعات در تهران بنویسد که بگذارید حجت الاسلام خلخالی و دادگاه هاى انقلاب کار انقلابى خود را به انجام برسانند ، یعنى هرچه بیشتر آزادى خواهان و مخالفین حکومت تیر باران و یا إعدام گردند و با  ایجاد ترس در بین مردم راه را براى بردن ملت به پشت پرده آهنین مذهب با ظاهر سوسیالیستى آماده سازند ، تا به خیال واهى رهبران حزب توده در نبود نیروهاى ملى ، دموکرات و لیبرال اختیار کار ها را در دست بگیرند و در سر بزنگاه و با اعلام جمهورى سوسیالیستى در ایران به آرزوى دیرینه خود که در دوران ٢٧ ماه دولت دکتر مصدق در اجراى آن ناکام مانده بودند جامه عمل بپوشند. و توجه داشته باشیم که اتحاد جماهیر شوروى به رهبرى ” لیونید برژنو و در حالیکه دستور اشغال أفغانستان را در سپتامبر ١٩٧٩چند ماه پیش از انقلاب اسلامى داده بود شدیدأ بدنبال فراهم آوردن فضائى مناسب در ایران بوسیله اهرم هاى خود در حزب توده بود که در بیشتر نهاد ها وارد شده بودند تا ابتکار عمل را در زمان لازم در اختیار داشته باشند و هرزمان که لازم شد مثل دوران استالین اشخاصى چون باقراف و پیشه ورى پیدا شوند  براى تجزیه بخش هایى از ایران و إلحاق آنها به شوروى و بى تردید زیر نام کشورهاى مستقل و دموکراتیک و در صورت لزوم امتیاز هاى بسیارى را از غرب و بویژه ایالات متحده در دوران جنگ سرد “، روسیه بدست بیاورد”
جبهه ملى با ساده اندیشى رهبران آن  از آن میان دکتر سنجابى  و تسلیم شدن ایشان در برابر آیت اله خمینى در پاریس و پذیرش طرح سه ماده اى  پیشنهادى آیت اله خمینى و شرکاء و شرکت جبهه ملى در کابینه شادروان مهندس  بازرگان همراه با نهضت آزادى و بجاى پاسدارى از مشروطیت و حکومت عرفى که با فدا کارى ملت شجاع ایران در انقلاب مشروطه حاصل گر دیده بود و با ترد دکتر شاهپور بختیار بزرگ مرد آزاده و مشروطه خواه  که حاظر به تعطیل مشروطه نشد،  تا حکومت اسلامى و اجراى قانون شریعت اسلامى که آرزوى آیت اله  شیخ  فضل اله نورى بود به ملت ایران تحمیل گردد،  ضربه مهلکى به آزادى خواهان و منافع ملى ایرانیان ارزیابى مى شود.
امروز برابر است با صدمین زادروز دکتر شاهپور بختیار این آزادى خواه بزرگ میهن ورجاوند ما ایران که ملت این امکان را پیدا نکرد تا این پیرو راستین مصدق را بشناسد.
بهر روى روشنفکران از چپ و راست و میانه که در دوران انقلاب خانمان برانداز اسلامى سال  ١٣۵٧ شرکت فعال داشتند از جمله خود من ، نمى توانند از بار مسئولیت خود سرباز زنند . ما همگى در نابسامانى امروز ایران مسئولیت مشترک داریم و کشور دارا را به این روز انداخته ایم. بجاى دموکراسى و رفاه و عدالت که در ابتدا از شعارهاى انقلاب بود دیدیم همانگونه که دکتر شاهپور بختیار هشدار داده بود ، استبداد دینى  جاى قوانین عرفى مشروطه و دولت سکولار را گرفت و بجاى پیشرفت دموکراسى و رفاه ملى ، فروپاشى اقتصاد و  فرهنگ ملى ، رواج گسترده تن فروشى براى کذران زندگى ، رانت خوارى دولتمردان ، نمایندگان مجلس ، روحانیون صدر نشین و فرزندان و نوادگان آنها و فرماندهان سپاه و بسیج دست آورد حکومت اسلامى در این ٣۵ سال بوده است.
با هم  داستان شدن جبهه ملى با نهضت آزادى ، ملى گرایى و حاکمیت ملى در ایران با اسلام شیعه گره خورد  و هر زمان که پاى منافع ملى ، آزادى و حکومت عرفى ( حکومت سکولار ) پیش آمد همه این ارزش ها را نهضت آزادى در برابر تکلیف شرعى معامله کرد و آقاى ابراهیم یزدى رهبر نهضت آزادى پس از تحویل نقشه راه به آیت اله خمینى در عراق چند ماه مانده به انقلاب بهمن ۵٧ و هدایت ایشان به پاریس و دخالت  در امورى که به او مربوط نبود و شرکت فعال در دادگاه فرمایشى تیمسار رحیمى و در تلویزیون دولتى ایران در صحنه بازجویى از سپهبد نصیرى ، و دفاع از جمهورى اسلامى با هر شرائطى و حتى تا آنجا که در سال ٢٠٠٣ در گفتگو با رادیو صداى ایران ( آقاى مهرى ) بى پروا بگوید ملت ایران ٩۵ ٪ مسلمان هستند و به هیچ وجه طرفدار جدایى دین از حکومت نیستند یعنى ایشان و طرفدارانشان خواهان و طرفدار حکومت عرفى و یا ” سکولار نبود ند و هنوز هم نیستند” و به همین جمهورى اسلامى راضى هستند به شرطى که به  بازى گرفته شوند. چون این آقایان خود از بنیان گذاران حکومت اسلامى مى باشند .
شیعیان دوازده امامى مى گویند در غیبت مهدى امام دوازدهم یک مجتهد جامع الشرائط بایستى زمامدار کشور باشد تا شرائط ورود امام زمان را فراهم نماید و مگر این آقایان چیز دیگرى در زمان شاه مى گفتند و در حال حاظر نیز اگر چنین چیزى نمى گویند از إفراط و قدرت پرستى روحانیان ایران است و نه چیز دیگر و این إقایان حکومت اسلامى مى خواهند و نه دولت سکولار و سر سوزنى به حاکمیت ملى  ، حکومت قانون عرفى که شعار پیش آهنگ ملت ایران در دوران مشروطیت بود پایبند نبود ند و نیستند .
” آیت اله خمینى که فریاد بر مى آورد ند که نفت ما را که مال خود ماست به ملت فقیر ایران مى فروشند و پول آب و برق از ملت مستضعف در خواست مى کنند  ”  زمانى که بر اریکه قدرت سوار شدند ، با سرزمین مادرى ما چون گوشت قربانى رفتار کردند و دارائىً هاى آنرا بین روحانیان خودى ، سپاه  ، گروه هاى فلسطینىً و جریانهاى افراطى اسلامى چون حزب اله لبنان برادرانه تقسیم کردند ، و امروز کشور ایران که به مراتب پیشرفته تر از کره جنوبى و برزیل در دهه هفتاد میلادى  بود یاراى برابرى و حتى رسیدن به مرز هاى پیشرفت اقتصادى و حقوق دموکراتیک ملت هاى این دو قول قاره آسیا و آمریکاى لاتین  را ندارد.
باز گردم به سوید. سوید کشورى است که قانون اساسى آن بسیار شبیه قانون اساسى ایران پس از پیروزى ملت ایران و حکومت در  زمان پیروزى انقلاب مشروطه است ، به این معنى که قدرت سیاسى در دست احزاب است که هر چهار سال به پارلمان راه پیدا مى کنند و بى تردید بدون تقلب ، و پارلمان سوید تشکیل مى شود از نمایندگان هشت حزب سیاسى و بصورت دو بلوک کاملا جدا. احزاب میانه رو متمایل به راست ( بلوک بورژوازى) و بلوک ( سوسیالیستها) و حزب سبز نیز در پاره اى اوقات با میانه روها هستند و در بیشتر موارد با احزاب سوسیالیستى همکارى مى کنند.
در انتخاباتى که هر چهار سال انجام مى شود بلوک میانه رو و یا سوسیالیستى با هم بصورت سالم و دموکراتیک به رقابت مى پردازند و بلوک برنده با رأى اعتماد مجلس دولت تشکیل داده و زمام امور کشور را در دست مى گیرد و شاه سوئد در تمام مدت در حال سکوت است و هیچ اختیارى ندارد و تنها زمانى که پارلمان جدید پس از انتخابات تشکیل مى گردد در پارلمان همراه با دیگر خانواده سلطنتى حاظر و پارلمان تازه را مى گشاید و لى اجازه ندارد در بحث هاى پارلمانى شرکت داشته باشد.
در دوران ( گوستاو چهارم) که ٢٠۵ سال پیش با یک کودتا از سلطنت سوئد کنار گذاشته شد و در بیچارگى و بى خانمانى در آلمان فوت شد، بزرگان و رهبران کودتا عموى گوستاو چهارم را به پادشاهى سوئد برگزیدند و او فرزندى نداشت تا جانشین. وى گردد در ضمن کشور سوئد نیز ورشکسته و فقیر بود و پادشاه سال خورده ژنرال فرانسوى بابتیسته را به جانشینى خود پذیرفت . و بدین ترتیب شاهین پادشاهى بر سر ژنرال مشهور فرانسوى و رغیب ( ناپلیون) نشست ،  نمایندگان کشور سوئد از ژنرال فرانسوى دعوت کردند تا به سوئد بیاید و تاج پادشاهى کشور سوئد را بر سر گذارد  و همسرش ( دزیره) نیز  که ناپلئون بناپارت سخت دلخسته او بود  شاه بانوى سوئد گردد و چنین هم شد و ژنرال فرانسوى یعنى بابتیسته به ” کارل یوهان ” تغییر نام داد و به همین نام نیز در سوئد مشهور است ، و جالب است که تا زمانى که بابتیسته زنده بود زبان سوئدى را نیاموخت. پس از بابتیسته نوادگان او بر کشور سوئد پادشاهى مى کنند که کارل شانزدهم گوستا تاجدار کنونى کشور سوئد مى باشد. پادشاهى سوئد و خانواده سلطنتى در سوئد نیز بسیار جالب و یکتاست.
پادشاه سوئداز نوادگان بابتیسته ژنرال فرانسوى است، همسر پادشاه سیلویا فرزندى از یک پدر و مادر آلمانى است که به برزیل پس از جنگ جهانى دوم مهاجرت کرده بودند و سیلویا در برزیل به دنیا آمده و در آنجا تحصیل کرده و در المپیک مونیخ مهماندار پادشاه سوئد بوده است که ریاست المپیک کشورش را نیز داراست، بین سیلویا و شاهزاده سوئدى در سال ١٩٧۴ مهر و علاقه اى بوجود مى آید و آنها با هم با تمام مخالف هاى دربار سوئد بویژه پادشاه سوئد در آن سالها که عموى کارل گوستاو ولیعهد بود با هم پیوند زناشویى برقرار مى کنند که تا همین اکنون که مقاله را مى نویسم زندگى مشترک آنها   دوام آورده است.
زمانى که ٢٠۵ سال پیش مردم سوئد پادشاه خود گوستاو چهارم را به زیر کشیدند و او نیز مانند محمد على شاه در دربدرى مرد ، ملت سوئد کار مردم  فرانسه را نکردند و جوخه هاى اعدام راه نینداختند و با گیوتین گردن پادشاه و ملکه را جدا نکردند کارى که انقلابیون فرانسه با  لوئى  شانزدهم و ملکه آنتوانت کردند. و کارى را انجام دادند که به نوبه خود جالب بود و کشور سوئد را نیز بدست انقلاب و تند بادهاى پس از آن نسپردند.
کارى که ما در ایران کردیم کارى بود که در اتحاد جماهیر شوروى و در فرانسه آزمایش شده بود و نمره  ردى گرفته بود. روشنفکران ایران بایستى راه حل دکتر شاهپور بختیار را مى پذیرفتند و بویژه جبهه ملى بعنوان تنها سازمان مشروطه خواه ، ملى و دموکرات بایستى پاسدار مشروطه باقى مى ماند همانگونه که شادروان دکتر مصدق تا آخرین لحظه در برابر برخى از همکارانش و بویژه رهبران حزب توده ایستادگى کرد و باعث انحلال مشروطه نشد.
اگر ما نیز راه سوئد را بر مى گزیدیم و شاه را که خود نیز راضى بود به مرخصى مى فرستادیم و با تعیین شوراى سلطنت و تشکیل دولت موقت و مجلس مؤسسان و بازبینى قانون اساسى که شاه در دوره پانزدهم قانون گذارى در آن تغییراتى بسود خود بوجود آورده بود ، کشور دارا را نجات داده بودیم نه آنکه این کشور اهورائى را  از جایگاه بهترین کشورهاى در حال توسعه سریع به بیچارگى ، جنگ هشت ساله ، اعدامهاى گروهى ، فروپاشى اقتصاد رهنمون گردیم . به جرأت مى نویسم اگر راه سوئد را رفته بودیم ، یا هم پایه سوئد بودیم و یا حداقل نروژ مى شدیم. فراموش نکنیم که کشور نروژ تا پیش از کشف نفت و گاز در دریاى شمال،  کشورى فقیر در اروپا بود و سرمایه کافى براى استخراج نفت و گاز خود را نداشت ، یکى از کشورهائى که در نفت و گاز دریاى شمال سرمایه گذارى کرد ایران بود.
امروزه کشور سوئد ، نروژ و دانمارک جزء مرفه ترین کشورهاى جهان هستند و دموکراسى سوئد و الگوى رفاه اجتماعى سوئد و نروژ در جهان زبانزد است. و بر اساس نظر خواهى کارشناسان دانشگاه گاتنبورگ سوئد ملت دانمارک راضى ترین و خوشحال ترین مردم اروپا هستند.
و جالب اینکه هر سه کشور نیز داراى دموکراسى پادشاهى و پارلمانى هستند و هر سه شاه نیز در هیچ امور سیاسى دخالت ندارند و تنها رئیس تشریفاتى کشور به حساب مى آیند.
در کشور سوئد هر شهروندى که شرائط لازم را داشته باشد مى تواند به وکالت مجلس و یا وزارت و نخست وزیرى برسد. وزیر هم پیوستگى سوید در دولت بورژوازى کنونى تا دو سال پیش یک خانم جوان از حزب لیبرال و شهروند اوگاندا بوده است که به سوئد مهاجرت کرده بود . در دولت سوسیال دموکرات نیز تا سال ٢٠٠۶ وزیر آموزش و پرورش یک جوان با تبار ترک ترکیه بود.
حال خود دموکراسى سوئد را باام القراء اسلامى از جمله ایران ، عربستان ، سوریه ، أفغانستان ،  مصر و دیگر کشورهاى اسلامى مقایسه کنید .
در کابینه سوئد پنجاه در صد از وزرا زن هستند. کابینه آقایان اسلامى چند وزیر زن دارند؟ چند وزیر از اهل سنت در کابینه احمدى نژاد ، خاتمى و روحانى بکار گمارده شدند ؟
در کشور اسلامى ایران در رژیم گذشته یک وزیر زن داشتیم بنام خانم دکتر فرخ رو پارسا که ایشان هم بدستور آیت اله خمینى بوسیله صادق خلخالی حاکم شرع و براى لگد مال کردن حقوق زن در محله بد نام تهران ( شهر نو ) اعدام شد ، جرم خانم دکتر فرخ رو پارسا چه بود ؟! روشن است خانم فرخ رو پارسا به سفارش هویدا نخست وزیر ترتیب استخدام حجت الاسلامان باهنر و مطهرى را داده بود تا کتابهاى درسى بویژه شرعیات را تدوین و چاپ کنند. و تنها گناه ایشان همین بود و بس . مى خواستند مردم از پست پرده خبر دار نشوند.
آرى کشور سوئد را دوست دارم و این کشور را
میهن دوم خود مى دانم. کشور سوئد در دوران کارل دوازدهم که تمام اوکراین کنونى را در اختیار داشت و در نبرد خونین ” پولتاوا ” که به شکست سوئد انجامید ،  و سرشکسته بازگشت و به تیر غیب نیز گرفتار شد و جان باخت ، دیگر در هیچ جنگ و خشونتى شرکت نداشته است و بهمین دلیل نیز مردم سوئد از هرگونه خشونت پرهیز دارند و در میدان مدارا و صلح پرچم دار هستند. داک همرشولد دبیر کل سازمان ملل در دهه ۶٠ میلادى و یأن الیاسون معاون دبیر کل سازمان ملل نمونه بارز مدارا طلبى آنها ست.
کاووس ارجمند
٣٠  ژوئن ٢٠١۴
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است