خاورمیانه دارد میمیرد. خاورمیانه غرق در خون مردم مظلوم خود در حالِ جان کندن است. این منطقه در هیچ دورهای چنین در چاه ستیزهجویی و جنگ و خشونت و تباهی فرو نرفته بوده که امروزه فرو رفته است. تروریزم و هرج و مرج جنگهای نیابتی و سیاسی– عقیدتی یعنی عوامل اصلی فرساینده و نابود کنندهی تمدنها و ادیان و دولتها هستیِ شرقیِ بلازده را به باد فنا داده و اگر راهی برای پایان دادن به این جنگهای جهانسوز گشوده نشود، میتواند جهانی را بسوزاند و خاکستر کند.
دردا و دریغا که از دو کشورِ ردهی اول خاورمیانه، عراق و سوریه در واقع نامی تنها باقی مانده است. دو کشوری که روزگاری گهوارهی تمدّن بشری بودند، امروزه هست و نیستشان را باخته و دارند ذره ذره تجزیه و نابود میشوند.
از طرفی در خلیج فارس اختلافات و دشمنی سعودی و شیخ نشینهای وابسته به سعودی با جمهوری اسلامی ایران به چنان مرحلهی هراسآوری رسیده که تا کنون سابقه نداشته. یعنی روابط دو طرف آن چنان تیره و ترساننده است که از جرقهای میتواند حریقی عظیم برخیزد و زندگی صدها هزار خانواده را در منطقه خاکستر کند.
همین جنگی را که سعودیها با یاری «اتحادیه عرب» و حمایت نسبی آمریکا بر مردم ستمدیده یمن تحمیل کردهاند، به بهانهی جلوگیری از نفوذ ایرانِ شیعی، راه انداختهاند. و در این طرف در شرق کشور ایران، در پاکستان و افغانستان، که دیگر غوغایی است. برخی میگویند تروریزم و جنگ و هرج و مرج و هم– ستیزی و مرگ و دربدری به تقدیر تاریخی این دو ملت تبدیل شده، گویی جنگ میکنند که زندگی کنند و زندگی میکنند که جنگ کنند… به دنیا آمدهاند که بکُشند یا کشته شوند.
این واقعیت تلخی است که جنگهای قومی– قبیلهای خشونتهای شرمآور فرقهای- مذهبی، رقابتهای قهرآمیز حزبی و سیاسی، همراه با نفوذ فسادآور قدرتهای منطقهای و بینالمللی، از سرمایهی وحدت ملی مردم این دو سرزمین چیز زیادی بر جای نگذاشته و دستگاههای اداری و حکومتی و امنیتّی را چنان فاسد و فلج و درمانده کرده که امروزه افغانستان و پاکستان به پایگاه اصلی زیست و تولید و تکثیر تروریزم نوع طالبانی و به بهشتی سراسری برای مافیای بینالمللی مواد مخدر در دنیا تبدیل شدهاند. به عنوان نمونه فقط میگوئیم، روزنامهی آمریکایی وال استریت جورنال در ۱۴ اوت ۲۰۱۳ میلادی در بارهی پاکستان چنین مینویسد:
«از سال ۲۰۰۱ میلادی تا کنون هفده هزار فرد عادی به دست تروریستهای جهادی از پای درآمدهاند و ۵ هزار نفر از پرسنل نیروهای امنیتّی نیز در درگیری با این باندهای افراطی جان باختهاند… وزیر کشور پاکستان نیسار خان میگوید: دشمنانمان به ما ریشخند میزنند… آنها دیگر کاری با ما ندارند، زیرا ما خود داریم میشکنیم و از هم میگسلیم…»
آن هم از وضع زار و اسفبار «ملت» لیبی است. سرزمین جنگ زدهای که در مسیر تباهی و پاشیدگی کامل قرار گرفته و سنگ روی سنگ بند نمیشود. چهار سال پیش اعضاء ناتو با پیشتازی فرانسه به بهانهی براندازی قذافی و تأسیس آزادی حمله نظامی مرگباری را علیه کشور لیبی انجام دادند که نتایج “دموکراتیک” آن بمبارانهای بشردوستانه حالا پیش روی همهی دنیاست: هزار و هفتصد ایل و عشیره چون گوشت قربانی لیبی را بین خود قسمت کردهاند. ریشوهای مسلح انقلابی همه جا جولان میدهند. آنها بدون هیچ ترس و واهمهای میزنند و میکُشند و میبرند. مردان دیوانهی قذافی دوباره بازگشتهاند و بر حجم و حشت عمومی و ناامنیها افزودهاند. قتل و غارت و تروریزم و آدمربایی عمومی شده و از ماموران امنیت عمومی حضوری پیدا نیست. قدرتهای بینالمللی، آمریکا؛ ایتالیا، انگلیس و فرانسه هر کدام عوامل ویژه خود را در لیبی دارند. عربستان و ترکیه و قطر هم نفوذی آنجا بهم زدهاند و جنگهای نیابتی حسابی به راه است.
وااسفا که هیچ نقطهای در خاورمیانه نیست که چنگی به دل بزند و امیدی برانگیزد. هر جا نگاه میکنی درد و درگیری و دیکتاتوری است و جنگ و تروریزم… مصر این مهمترین کشور عربی و مهد تمدّن عالم بشری، شأن و شوکتی که دیگر ندارد هیچ، غرق در انواع اختلافات و تضادهای قهرآمیز مذهبی و قومی و سیاسی و خشونتهای تروریستی و جهادی، با پول فطریه سعودیها و شیخهای خلیج فارس نفسی میکشد و در صف تبدیل به یک دولت درمانده… به انتظار ایستاده!
و در مناطق فلسطینی نشین به ویژه در غزه، وضع زندگی چنان وخیم و پر از فاجعه است که نه تنها در افق آینده به تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی امیدی نمیرود، بل هر لحظه محتمل است که با خطایِ شخصی یا پرتاب سنگی، جنگ ویرانگر دیگری به مردم آوارهی مظلوم تحمیل گردد و هزاران تن قربانی بگیرد.
آن هم از وضع ملت و مردم لبنان است کشوری که زمانی چون نگین میدرخشید و حسرت برمیانگیخت. امروزه در اثر رقابتهای تند ایران و عربستان، در ناتوانی از هرگونه اعتراضی، به یک بمب ساعتی خطرناکی تبدیل گشته که هر لحظه ممکنست منفجر شود. و به کشتارگاه انسانی دیگری بدّل گردد.
نیز عربستان سعودی که یکی از معرکهگردانهای اصلی خاورمیانه است، خود خسته و درمانده شده، از حال و روز زیاد خوشی برخوردار نیست و آینده چندان روشنی هم ندارد.
درواقع، رقابت و درگیریهای فرساینده با جمهوری اسلامی ایران، حمله به بحرین و سرکوب حرکت مردمی آن، جنگ در یمن، جنگ در سوریه، دشمنی شدید با اخوانالمسلمین در مصر و در سراسر دنیای سنّی مذهب با حمایت از کودتای سیسلی- ونیز دوری از آمریکا و درگیری علنی با پرزیدنت اوباما در کنار انواع تضادهای قهرآمیز مذهبی و سیاسی و اجتماعی داخلی و دعواهای درون- حکومتی و سلطنتی… جایی برای امیدواری به آینده سعودیها نگذاشته یعنی یقین است که عربستان در بحران است و آبستن حوادثی ناگوار و خطرآور.
اما سران جمهوری اسلامی ایران و شیعیان ضد وهابی به سُستی آتی و یا سقوط احتمالی نظام سلطنتی سعودی دل خوش نکنند. زیرا ژان ژاک روسو یا ولتر و نهرو یا آبراهام لینکلنِ نوع شبه جزیره عربی به جای ملوک سعودی نخواهند نشست. دموکراسی نخواهد آمد. بلکه القاعده و النصره و انواع آدمکشهای نو اسلامیست و تروریست میداندار خواهند شد یعنی داعش فرمان خواهد راند و تیفوس تروریزم و تبهکاری فاتح خواهد گشت. و عاقبت وضعی پیش خواهد آمد که مردم منطقه حسرت روزهای “خوش” عصر سلاطین سعودی را بخورند و بر حال زار خود سخت بگریند.
وضع فعلی جمهوری اسلامی و کشور اسرائیل هم به عنوان دو طرف اصلی درگیریهای سیاسی خاورمیانه چون روز آفتابی روشن است. «نظام فقاهتی» از نخستین روز استقرارش با شور صدور انقلاب اسلامی و فلسطینی کردن سیاست خارجیاش، به ستیزهجویی علنی با موجودیت اسرائیل و جنگ و جدال با ایالات متحده آمریکا و با متحدان آمریکا در منطقه رفت و با بی عقلی و بی مسئولیتی تمام پای ایران را به میدانهای مین گذاری شدهای در منطقه و سطح بینالمللی کشانید که نتایج مترتب بر آن انقلابیگریها و جنگ طلبیها امروزه در برابر ماست. در معنا وضعی پیش آمده که ایران در اکثر درگیریهای ویرانگر خاورمیانه اکنون گرفتار گشته و خروج و خلاصی از آن معرکهها سهل و ساده نمینماید. زیرا جبهه متحدی از دنیای عربی– عبری– غربی در مقابله با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته که تضعیف و در نهایت درهم شکستن ایران و تحقیر ملت ایران را به هدف مهم خود تبدیل کرده است. از طرفی اسرائیل هم موقعیت چندان خوبی ندارد. با وجودی که قویترین قدرت منطقه است، بیشتر از هر زمانی در ناامنی قرار گرفته و از نظر جهانی هم تحت فشار شدید است و رو به منزویتر شدن…
تنها کشوری که زمانی نه چندان دور امیدی برمیانگیخت، ترکیه بود که با دموکراسی و اقتصاد و صنعت رو به رشد و توسعهاش، انتظار میرفت که در جلوگیری از گسترش جنگ و تروریزم و آشوبهای منطقه، نقشی درخور موقعیت و اهمیت جهانی خود ایفاء کند که نکرد. درواقع اردوغان با دخالت در امور داخلی سوریه، حمایت از دستههای افراطی اسلامی و اصرار بر سقوط اسد سوری، جمهوری ترکیه را به یکی از طرفهای اصلی جنگ و دعواهای خاورمیانه تبدیل کرد و بر انبوه مشکلات خود و منطقه افزود.
این وضع امروزی خاورمیانه است. خاورمیانهای که مهد اصلی تمدنهای اولیه و مرکز ظهور ادیان ابراهیمی بوده، امروزه به چاه چنین مصایبی افتاده است و دست و پا میزند. در حقیقت این تضاد و تنشهای قهرآمیز میان دولتهای منطقه بوده که به اختلافات قومی و قبیلهای، مذهبی و مسلکی، سیاسی و عقیدتی هم دامن زده و تا آنجایی که در اساطیر اولیه و وقایع تاریخی هزارههای گذشته هم دست برده شده تا در خدمت جنگ و جدالهای امروزی قرار گیرد. باری در چنین جوّی است که ویروس تروریزم و هرج و مرج و آشوب به دنیا میآید و طالبان و باند القاعده و النصره و لشکر صحابه، و عاقبت داعشای که شّری جهانی است، خاورمیانه را در خشونت و وحشت و بربریت فرو میبرند.
نگاهی که تراژدی خاورمیانه را بدتر میکند
اما تراژدی خاورمیانه بدتر و دردناکتر میشود، وقتی که دریابیم، انبوهی از روشنفکران و فعالان حقوق بشری و اهل فرهنگ نیز مانند سیاست بازان غرضورز و حرفهای میاندیشند و به جای تلاش فکری و عملی برای یافتن راهی برای قطع جریان جنگها و پایان دادن به دشمنیهای میان دولتها… در پی یافتن مقصر اصلی یا مقصّرها میگردند، تا به خیال خود با مجازات و کیفر دادن رژیمهایی که تروریستپرور و آشوبگراند، منطقه را از ویروس تروریزم و جنک و هرج و مرج عمومی نجات دهند و پاک کنند.
مثلاً سران جمهوری اسلامی ایران ندا میدهند که: مسئول اصلی همه جنگ و جدالها و تروریزم و درگیریهای قومی و مذهبی و مشکلات اقتصادی در منطقه رژیم صهیونیستی اسرائیل است. به عقیدهی آقایان تا این رژیم از بین نرود، منطقه روی آرامش و صلح و توسعه و آزادی را نخواهد دید و شیعه و سنّی و ایران و کُرد و تُرک و پارسیگو و عرب… از چنبرهی تروریزم و تفرقه و درگیریهای کنونی نجات پیدا نخواهد کرد.
اسرائیلیها هم دُرست برعکس این را میگویند و مدعیاند که:
جمهوری اسلامی ایران حامی اصلی تروریزم و فتنه و فساد در منطقه و در سراسر دنیاست. به عقیدهی آنها اکثر جنگها و درگیریهای منطقه ریشه در تهران دارد و ملایان حاکم بر ایران با پرورش تروریزم و پشتیبانی از تروریستهای مذهبی، سعی در صدور انقلاب اسلامی و تسلط بر خاورمیانه و دنیای اسلام را دارند. لذا چاره دردهای خاورمیانه را و رهایی از جنگ و خشونتهای تروریستی را در براندازی رژیم اسلامی ایران و برچیدن بساط “آخوندها” میدانند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نیستند.
ناگفته نماند که سعودیها و شیوخ خلیج فارس وابسته به آنها از اسرائیلیها هم در این مورد تندتر میروند به طوری که هر اتفاق هر قدر ساده اما ناخوشایند را به شیعه و ایرانیها میبندند حتی مدعیاند که داعش و القاعده و تروریستهای گوناگون جهادی را جمهوری اسلامی ایران ساخته و پرداخته تا با تفرقهاندازی در دنیای اسلام واقعی سلطه شیعه و ایرانی و پارسی را بر سنّی و عرب و افغان و تُرک و کُرد و پاکستانی و غیره برقرار کند.
جالب است که شماری از روشنفکرانِ آتهئیست تندرو در این منطقه یعنی مخالفان سرسخت اسلام محمدی و دشمنان نظامهای دینی در خاورمیانه تحت تأثیر همین روش فکری و فرمول مقصّریابی، اسلام را، باعث و بانی هر نوع فتنه و فساد و بدبختی و مصیبتی میدانند که در خاورمیانه پیش میآید. آنها طالبان و باند القاعده و النصر و لشکر صحابه و انواع تروریستهای جهادی چون داعش را محصول طبیعی و مستقیم تفکّر اسلامی تلقی میکنند و بر این نظراند که تا ریشهی اسلام و قرآن و آخوند از بیخ و بُن کنده نشود، خاورمیانه از جنگ و تروریزم و عقبماندگی و فساد و تباهی نجات نخواهد یافت و رو به ترقی و توسعه و آزادی نخواهد گذاشت.
باری مروجان و مبلغان چنین افکار و عقایدی از هر کشوری و در هر سطحی باشند، غافلاند که فرمولبندیهای چنین سادهلوحانه و در مواقعی مغرضانه، خود بخشی از گفتمان جنگی است. جزیی از منطق تداوم جنگ است. تهیّه دیدن و تدارک برای ستیزهجویی بیشتر است و زبان ایدئولوژیکی و جنگی است و در نهایت، نَفس واقعیِ جنگطلبی است. آنهایی که به این ملت یا به آن ملت، به این دین یا به آن دین، به این پایتخت یا به آن پایتخت… اشاره میکنند و توطئهگر و تولید کنندهی اصلیِ تروریزم و تبهکاریهای موجود در منطقه را نشان میدهند، از یاد بردهاند که این جنگهای تکراری ویرانگری که طی ۶۰– ۵۰ سال اخیر میان کشورهای مختلف خاورمیانه اتفاق افتاد، این جنگ و جدالهای دولتهای غرب آسیا بود، که به فساد در دین و آئین و خوی و فرهنگ مردم این جوامع منجر شد و عاقبت به فناتیسم و تروریزم و انسانسوزی باند القاعده و النصره و داعشیها کشید. نه تهران، تل آویو و نه واشنگتن یا مساجد و مدارس مسلمانان…
این حقیقتی است آشکار، که اگر ۶۰ سال جنگ میان هند و پاکستان نبود، دیو فناتیسم مذهبی و جهادی در افغانستان و پاکستان نشو و نما نمیکرد، اگر آمریکا و شوروی در افغانستان آنگونه نمیجنگیدند که جنگیدند، طالبان و القاعده دیده به دنیا نمیگشودند. اگر اعراب و اسرائیل شش دهه در قهر و جنگ نبودند، حماس و جهاد اسلامی میدان عمل نمییافت.
اگر ۸ سال جنگ ایران و عراق نبود، اگر امریکا و انگلیس و شرکاء عراقِ عرب را آنگونه ویرانه جنگی خود نمیکردند، داعشی هم شکل نمیگرفت و دنیا را چنین پربلا نمیکرد…
باری گفتهاند و درست گفتهاند که: «پدیدهی جنگ را با امکانات تهیه جنگ و با منطق جنگ و یا گفتمان ایدئولوژیکی– جنگی نمیتوان زیر پرسش برد.»
جنگها با اراده و فکر انسانی، با طرحِ استراتژی خروج از جنگ و توقف جنگ، متوقف میشوند و زمینه برای زندگی و همزیستی و ترقی فراهم میآید. در اساسنامهی یونسکو آمده است که: چون جنگ و منطق جنگ در ذهن آدمی شکل میگیرد یعنی سرآغاز جنگها در ذهنهاست، پس برای رسیدن به صلح و همزیستی، ابتدا باید اذهان ساخته شوند و جنگ در اذهان متوقف شود…
باری خاورمیانه خونین و خسته از قهرها و جنگها نیازمند به صلح و همزیستی است. برای رسیدن به صلح و همزیستی ابتدا گفتار جنگی باید متوقف شود. توقف گفتار قهرآمیز جنگی برنامهای برای آینده نیست، وظیفهای حیاتی برای حال حاضر است. یعنی همین حالا شدنی است. زیرا که دیگرانی بودند که اراده کردند و شد ما نیز میتوانیم.
از یاد نبریم که نفرت از جنگ، به حسّ مشترک اکثریت مردم منطقه تبدیل شده و رسیدن به خاورمیانهای خالی از جنگ و خونریزی، به آرزویی و حسرتی! همین خواست انسانی، برترین عامل اتحاد مردم این منطقه است، و ثروت و سرمایهی عظیمی است که اجرای پروژهی صلح و ایجادِ خاورمیانهای سعادتمند را میسّر میسازد.
تگزاس، ژوئن ۲۰۱۵