“جنبش سبز در حمایت از هاشمی” -بهروز قاسمی


برخی از تحلیگران سیاسی با یادآوریِ کارنامۀ هاشمی رفسنجانی در دهۀ ۶۰ و ۷۰ تصوّر کرده اند، که مردم و دیگر فعالانِ سیاسی آنرا نمی دانند و یا فراموش کرده اند، و فقط آنان آنرا می دانند و یا فقط آنان به پیگیریِ آن پرونده هایِ خفته در سکوت و مظلومیّت وفادار هستند، ولی آنچه آنان فراموش کرده اند، یا هیچگاه در تاریخ سیاست معاصر مورد مطالعه قرار نداده اند، مواردی نظیرِ “اتحاد” ژوزف استالین(دارایِ ایدئولوژی ضد سرمایه داری) با چرچیل و روزولت(توسعه دهندگان جهان سرمایه داری) “علیه هیتلر”، اتحاد یاسرعرفات رهبر فلسطینی با ایلی حبیقه(از مسیحیانِ حزب فالانژ مارونی و متهم به قتل فلسطینیان) در جنگی مشترک علیه “سمیر جعجع” دیگر رهبر حزب فالانژ مارونی، در دفاع از باقیماندۀ فلسطینیان در لبنان بوده است….

نوشته و گفتار اینان در اساس ناظر بر یک خونخواهی است، که می تواند با طرح شکایت بازماندگانِ قربانیان با وجود یک “دادستانیِ ملّی” جهت طرح شکایت در دادگاهی صالح در فضایی مناسب جهت دریافت نتیجه، محق باشند، آنهم درصورتِ بضاعت برایِ ایجاد آن فضا، ولی اینان در اساس، بهره ای از تاریخ سیاسی و تجربۀ سیاسی برایِ ارجح دانستن “منافع ملّی” بر طرح موارد “انسدادگر” در پیگیریِ “مطالبات ملّی” نداشته و ندارند.

برخی از اینان در عقب ماندن از مانورهایِ سیاسیِ هوشمندانۀ مردم، خط مشیِ یک تشکیلات خاص سیاسی را دنبال می کنند، که قربانیان سرکوب و استبداد حکومتی را از آن جهت در سابقۀ خود سند می زنند که علیرغم خطاهایِ ضد ملّیِ مربوط به خود، دلیلی برای طرح خود و بازگشت به عرصۀ سیاست در ایران را داشته باشند، که البته موضوع دلخواه من برایِ بررسی نیست.

در پیِ درگذشت آقایِ هاشمی، پیمان عارف در فیسبوک خود عبارت قابل تأملی نوشت: “مردى که امید پروژۀ گذارِ خشونت پرهیز به دموکراسى، از درون ساخت قدرت ایران محسوب میشد، در سن ٨٢ سالگى درگذشت”.

فهم جملۀ پیچیدۀ بالا در ضمیر ناخودآگاه خِردِ جمعیِ مردم بر مبنایِ حسی مشترک و ساده، امّا بگونه ای “آگاه” در خِردِ جمعیِ آنان نقش بست و در حرکت جمعی، خود را نمایان ساخت، و این تفاوت خرد جمعیِ مردم، با آن تحلیلگران یا فعالان سیاسی برخاسته از گروه هایِ همسان(در اندیشه، رفتار یا منافع) است که به جایِ درک از رفتار هوشمندانۀ مردم، ادامۀ دشنام به هاشمی را فخرِ سیاسیِ خود و با خوشبینی اگر بگوییم وفاداری به آرمان خود دانستند.

“جنبش سبز” از آنرو یک “جنبش” است، که در اندازۀ یک عملیّات مسلحانه گذرا نبوده و از آنرو بیش از یک “قیام اعتراضی” ماندگار مانده است، که خالق ادبیّات و هویّتی ویژه و غیر قابل انکار گشته است.

آنچه در تاریخ معاصر، از “مشروطه خواهی” یک جنبش عطف به “قانونگرایی” ساخت، تعدادی عملیّات مسلحانه و افت و خیزهایی معمول در کشمکشهایِ سیاسی نبود، بلکه اثر گذاری نوعی ادبیّات و فرهنگ بالنده به طول یک تاریخ و به حجم وسیعی از خلق آثار ادبی، هنری، سیاسی بود، افزون بر آنچه در پیشینۀ بضاعت یک ملّت بوده است.

به همین اعتبار از یک تاریخی به بعد قانونگرایی در ارزش هایِ ملّی یک ملّت جایگاهی ویژه می یابد و آنرا به عنوان یک ارزش ثابت وهمواره مطالبۀ دائمی یک مردم از مسئولین سیاسیِ خود، نهادینه ساخته و شرط مقدماتیِ اعتبار برایِ هر فرد یا گروه سیاسی اجتماعی می پندارد.

سخن از جنبش “عدالتخواهانه” نیز قسمی دیگر از همان روایت در طیِ چندین دهه مبارزۀ برابر طلبی در زمینۀ “توزیع عادلانۀ ثروت” برای نیروهایِ اصلیِ مولّد ثروت بوده است.

اینچنین است که درپیِ یک اعتراض انتخاباتی به تقلبی احتمالی تحت عنوان “رأی من کو” ما شاهد شکل گرفتن جنبشی بودیم که محصول صرف اعتراض به یک تقلب نبود، بلکه محصول جمعبندیِ چند دهه تجربه و مبارزۀ یک ملّت برای رهایی بنیادین از “استبداد” و تمامیِ جوانب فرهنگی و نهادینه شدۀ آن در رفتار فرد و جمع بود، که این خود یعنی نهادینه شدن “آزادی” در “خِردِ جمعی”.

دیماه ۱۳۹۵

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است