جناب دکتر مهرآسا، من آگاهانه از مهندس کورش زعیم پشتیبانى مى کنم ـ کاووس ارجمند


در نوشتار پیشین خودم در مورد هموند آزادى خواه و دموکرات جناب مهندس کورش زعیم که بى رحمانه مورد تاخت و تاز( یاران) شما قرار گرفته بود و ایشان را ” بعنوان درد سرى براى جبهه ملى ایران مورد نکوهش قرار داده بودید ” در پاسخ به شما نوشتم که ما مهندس کورش زعیم  را هیچ درد  سرى   براى جبهه ملى ایران نمى دانیم  و به عکس ما ایشان را سربازى فداکار براى جبهه ملى ایران به حساب مى آوریم که همواره در میدان مبارزه آماده و حرفهاى خود را که دل مشغولى تمام آزادى خواهان ایران است را با صداى بلند فریاد مى زند .
 جناب دکتر مهر آسا  رسانه هاى جهانى مانند صداى آمریکا ، بى بى سى ، دویچه وله ، رادیو دولتى فرانسه و دیگر رسانه ها بى دلیل درب خانه کسى را نمى کوبند و نظر خواهى از آنها نمى کنند پیش از آنکه ندانند که شخص مصاحبه شونده از دانش و تجربه کافى در زمینه مورد بحث برخوردار است.
شاید در سخنان کورش زعیم راستى هائى نهفته است و ایشان از سیاست هاى پشت پرده نظام با شهامت پرده بر مى دارد که خبرنگاران کنجکاو بدنبال آن هستند ولى دیگران بهر دلیلى مایل به دل به دریا زدن نیستند و سیاست صبر و انتظار را پیشه کرده اند و کورش زعیم بخاطر گذشتن از همین خط قرمز ها بارها به وزارت اطلاعات و بیدادگاه هاى حکومت اسلامى فراخوانده شده است و مورد تهدید نیز  قرار گرفته است و شما در پاسخ نامه خودتان به من او را ” بت عیار خوانده اید که هر روز به رنگى در مى آید “!!!  و به همین نیز بسنده نمى کنید و مى نویسید هر روز مهندس زعیم “شعبه اى و دستک و دنبکى ” ( که تنبک درست است )،براى جبهه ملى مى سازد!! . جناب دکتر مهر آسا اگر منظور شما این است که کورش زعیم ” تنبک و دستک ” براى جبهه ملى فراهم مى کند مى خواهم  بصورت جدى این پرسش را با شما در میان بگذارم که آیا بهره بردارى از  اینگونه واژه ها و نسبت دادن چنین کارهائى به یک هموند شایسته یک دموکرات ملى و مصدقى چون شماست ؟؟ منظور شما این است که ایشان بنگاه شادمانى دارد و تنبک و دستک هم ابزار کار اوست ؟؟
این تصویرى که شما از مهندس کورش زعیم بدست مى دهید مرا بیاد ” مجله چلنگر ” یکى از نشریه هاى بى مقدار حزب توده در دوره ملى شدن نفت مى اندازد که یک کاریکاتور انداخته بود که چند نفرى در جبهه ملى مطرب بودند و دکتر مصدق هم یک تنبک دستش بود و لباس رقاصاصه ها را پوشیده بود و با نواى ارکست و رقص عربى ملت را مشغول مى کردند و همه این نمایش با سرپرستى پیر استعمار انگلستان بود یعنى که دکتر مصدق عامل استعمار انگلیس است و با عوام فریبى در تلاش است که مردم را سرگرم کند.
. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم از سوى جمال امامى خوئى نماینده دربارى و سرتیپ آزموده دادستان دادگاه نظامى بارها بعنوان ” پیر مرد دروغگو ، عوام فریب و شارلاتان مورد حمله قرار مى گرفت ” ولى  گاهى کسى شنیده و یا خوانده است که دکتر مصدق به جمال امامى و یا سرتیپ آزموده پاسخى زشت و در خور آنها داده باشد ؟

آیا ما که خودرا ملى و مصدقى مى نامیم باید از اینگونه واژه هاى بى ارزش و تحقیر آمیز در نامه هاى خود بهره بگیریم  و آنهم در مورد یک هموند جبهه ملى که به نوشته شما حداقل از ٢٠ سال پیش سابقه هموندى در جبهه ملى ایران را دارد و آقاى ادیب برومند سابقه بسیار بسیار بیشتر؟

آقاى دکتر مهر آسا سابقه سیاسى همیشه تعیین کننده نیست ، چیزى که تعیین کننده است ، منش ، جهان بینى و خرد است که باید در یک سیاست مدار بویژه ملى وجود داشته باشد ، بیشتر سیاستمداران در دوران کهولت خود اشتباه هاى جبران ناپذیر کرده اند ، ” لنین ، استالین ، مائو ، فرانکو ، قوام السلطنه ، آیت اله خمینى و حتى شاه با آنکه زیاد هم سالخورده نبود ولى بیمار بود” چون تمام این سیاستمداران در دوران کهولت از بیمارى هاى گوناگون و خطرناک رنج مى بردند و سکان دار سیاست یک کشور نیز بودند ، چون از قدیم گفته اند ” عقل سالم در بدن سالم ” . آیا شما از نامه هاى جمال درودى هموند گرامى در جبهه ملى ایران به آقاى ادیب برومند با خبر هستید که بارها ایشان در نامه هایش خواستار سپردن سکان جبهه ملى به جوانتر ها شده اند و جناب ادیب برومند نیز هیچ ترتیب أثرى نداده اند ؟ و نمى دانم شما مى دانید و یا خیر که چند تنى از ما بهتران ( اصطلاحى که دکتر مصدق در سال ١٣٣٩ خورشیدى بکار گرفت ) در جبهه ملى ایران خانه کرده اند  که با وزارت اطلاعات همکارى هاى نزدیکى هم دارند ؟ !! و هر گاه که جبهه ملى ایران مى خواهد دست به یک خانه تکانى بزند اینها مانع هستند و مى خواهند جبهه ملى یادگار دکتر مصدق تنها یک شیر بى یال و اشکم و دم باشد که با یک تشر سر جایش بنشیند و آن کارى را بکند که جبهه ملى ایران به رهبرى دکتر سنجابى با آن موافقت نامه سه ماده اى شرم آور و در دوران انقلاب انجام داد یعنى دکتر سنجابى دو زانو در برابر ولایت فقیه نشست  و ملى گراى آزادى خواه و دموکرات دکتر بختیار را از جبهه ملى اخراج کرد و خودرا تسلیم مهندس بازرگان و دکتر یزدى نمود  که به گفته خود بازرگان تکلیف شرعى أز آیت اله خمینى داشت که دولت موقت جمهورى اسلامى را با همکارى جبهه ملى تشکیل دهد و نتیجه آن کار اشتباه و غیر ملى به فراموشى سپرده شدن خواسته هاى آزادى خواهان در دوران انقلاب مشروط ” استقلال ، آزادى و عدالت اجتماعی ” و تسلیم شدن در برابر حکومت فقها بود و هم اکنون نیز بزرگترین چالش در برابر آزادى خواهان همین ولایت فقیه است و ملت بزرگ ایران در همین طاس لغزنده ٣۷ سال گرفتار آمده است .

و سعدى مى فرماید :
چو در طاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید نه زور
جناب دکتر مهر آسا نوع نامه نگارى شما همچنین مرا به یاد نامه نگارى ها و حرفهاى دکتر مظفر بقائى مى اندازد ، در زمانى که ایشان با حمایت کاشانى در مجلس شوراى ملى با تنى چند خود را پنهان کرده بود و همواره دکتر مصدق آن بزرگمرد را رگبار دشنام هاى زهر آگین خود مى کرد ، من بر آن نیستم که مهندس کورش زعیم را با دکتر مصدق برابر کنم ولى تا همین جا که ایشان به دشنام هاى سیاسى شما پاسخ نمى دهد نشان از آن دارد که از پیشواى خویش دکتر مصدق آموخته است ” که ” با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا “
جناب دکتر مهر آسا از شما سپاسگزارى مى کنم که نامه من را ویراستارى فرموده اید و ظن را که من ضن نوشته بودم و بى تردید به ” اشتباه ” به من  گوشزد کرده اید ولى چرا آنقدر تلاش کردید تا ثابت کنید که اشتباه از سر بى سوادى من در ادب پارسى بوده است و نه چیز دیگر؟؟ !! ، به شما خاطر نشان کنم که اشتباه در نوشتن واژه ها مى تواند براى هر کسى پیش بیاید و من نیز در این موارد تنها نیستم. آقاى فرج سرکوهى  هموند کانون نویسندگان و مدیر هفته نامه آدینه که سالها است از انتشار باز مانده است ، کتابى نوشته اند بنام ” یاس و داس ” که اشتباه واژه اى و جمله نویسى در آن کم نیست و خود نیز به آن اعتراف کرده است ولى این اشتباه ها چیزى از قلم گزنده و تند او در آن کتاب نسبت به ساختار حکومت اسلامى نکاسته است و نکاتى را که فرج سر کوهى در آن کتاب افشا کرده بود آنقدر مهم و جذاب بود که کسى به واژه هاى اشتباه توجه نمى کرد و به نکات مهم توجه مى کرد و به گفته مولانا در شعر موسى و شبان
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
و همچنین در نامه خود نوشته اید که ده سال پیش و در زمان زنده یاد دکتر مدنى من ” کاووس ارجمند ” با نامه اى که نوشته ام از جبهه ملى استعفا داده ام و پرسیده اید حالا چرا خودم را هموند جبهه ملى ایران مى دانم و نا آگاهانه از مهندس کورش زعیم دفاع مى کنم !!! .
جناب دکتر مهر آسا باید بگویم که من کاملآ آگاهانه از مهندس کورش زعیم پشتیبانى مى کنم و خود را نیز هموند جبهه ملى مى دانم و به خاطر مبارک بیاورم که ما در ” جبهه ملى برون مرز ” که از هموندان جبهه ملى اروپا و آمریکا تشکیل شده بود براى همسو کردن تمام یاران ملى گرا ابتدا در سال ١٩٩٩  در شیکاگو دیدارى داشتیم و در سال ٢٠٠٢ نیز در شهر لوس آنجلس  گرد هم آمدیم که زنده یاد دکتر مدنى و شما و بیژن مهر هم شرکت داشتید و خود با چشمان خود دیدید که کار به کجا انجامید که من با چشم گریان و با التماس از آقایان و چند تن بانوئى که شرکت داشتند خواهش کردم که براى همکارى به نتیجه برسیم ولى حریف نشدم ، من به اروپا بازگشتم و در سال ٢٠٠٣ میلادى در شهر گاتنبورگ نشستى برقرار کردم و دوستان ما آقایان قائم مقام ، اقتدارى ، فرزین بستجانى ، راسخ افشار و چند تن از جمله آقاى محمود جعفرى و داریوش مجلسى و حسن بهگر از اروپا نیز دعوت شدند ولى باز اتحاد و همسوئى پیش نیامد و جناب مدنى بمن تلفن کردند و گفتند به گاتنبورگ نخواهند آمد و نشستى در استکهلم بر گزار کردند و پس از آن ما دوستان ملى گرا و مصدقى که همسو بودیم در هلند جبهه ملى ایران- اروپا را بنیان نهادیم و هنوز هم در کنار هم هستیم و این سازمان امسال دوازده ساله شده است ، مى خواستم به عرض شما برسانم هیچکس نمى تواند مرا از هموندى جبهه ملى بازنشسته کند تا زمانى که خودم نخواهم .
در سال ١٣٣٩ خورشیدى که شاخه کانون سوسیالیستها در شیراز پایه گذارى شد ” در زمان فریدون توللى ( شاعر  ) و (  یکى از منشعبین از حزب توده همراه با خلیل ملکى  ) من بوسیله یکى از بستگان نزدیک که جانشین فریدون توللى شده بود به نیروى سوم و کانون سوسیالیستها در شهر شیراز وارد شدم و هفده یا هجده سال هم بیشتر  نداشتم و پس من آقاى فرج سر کوهى وارد شدند و من از آن سال تا هم اکنون مصدقى و ملى باقى مانده ام . من هیچگاه هموند جبهه ملى زنده یاد مدنى نبودم که استعفا داده باشم ، قرار بود همکارى داشته باشیم که نشد و من در دیدار ى که با دکتر مدنى  در گاتنبورگ سوئد داشتم از ایشان در منزل آقاى اسماعیلى گله کردم که به چه علت در برابر شما و در خانه زنده یاد اسماعیلى باید مآمور سفارت جمهورى اسلامى نشسته باشد و مرتب از آقاى سفیر جمهورى اسلامى حرف بزند و تمجید کند ، منظورم  ( آقاى قشقاوى ) یکى از مسئولین رده بالاى کنونى در حکومت اسلامى است و من با پرخاش به مآمور سفارت که هنوز نیز این شغل را دار است گفتم شما با اجازه چه کسى این تعریف و تمجید ها را از عوامل حکومت اسلامى  در برابر دکتر مدنى مى کنید ؟؟!! . آن شخص  پس از اعتراض من خاموش شد و اندکى بعد جلسه را ترک کرد ،  دکتر   مدنى از انتقاد من خشنود نشدند و قدرى هم دلخور شدند و من به ایشان گفتم کسانى که شما در شهر گاتنبورگ با آنها دوستى و هم نشینى دارید انسانهاى خوش نامى نیستند ولى شما خود تصمیم مى گیرید.
و در زمانى نیز که دکتر مدنى بخاطر بیمارى سرطان چشم از جهان فرو بستند و ما را تنها گذاشتند ، من  به مراسم ایشان در خانه زنده یاد اسماعیلى رفتم و دوباره  دیدم مراسم کامل مذهبى است و گوش تا گوش کسانى نشسته اند که همه از روزه خوانها و دراویش هستند و قرآن نیز با آواى بلند از بلند گو پخش مى شود ، به آقاى اسماعیلى گفتم جناب این مراسم  در خور یک رهبر ملى نیست ، در بزرگداشت یک رهبر ملى باید ابتدا سرود ملى نو اخته شود و همراه با پرچم شیر و خورشید مراسم آغاز شود و با موسیقى همراه باشد و از فرهیختگان جامعه ایرانى در این شهر باید  دعوت شده باشد و نه روزه خوانان  و دراویش و با اعتراض جلسه را ترک کردم .
بهر روى جناب دکتر مهر آسا پاسخ نامه شما مرا قانع نکرد و بیشتر مصمم شدم تا از مهندس کورش زعیم پشتیبانى کنم چون راه و روش و مبارزه ایشان را مى پسندم و در ساختار جبهه ملى کنونى آقایان امیر انتظام ، دکتر هرمیداس باوند ، کورش زعیم و جمال درودى را در لباس دکتر مصدق ، دکتر شایگان ، دکتر فاطمى و دکتر شاپور بختیار مى بینم و ارزیابى مى کنم و این را گذشت زمان نشان خواهد داد .
کاووس ارجمند شهروند افتخارى شهر حماسه ها کوبانى.
گاتنبورگ سوئد.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است