“در هیاهویِ انتخاباتی، خاموشیِ یک مردِ معترض در گمنامی”


mirhashemi-alirezaعلیرضا میرهاشمى متولّدِ اولین روز بهار در ۱۳۳۴ ساکن دره شهرایلام، کارمند بازنشستۀ اداره تعاونى، داراى چهار فرزندِ دختر که همگی دارایِ تحصیلات دانشگاهی هستند، ۳ سال پیش(۱۳۹۲) از طریق تلفن با صداى اسرائیل تماس گرفته و با منشه امیرگزارشگر و مفسر مشهور در میان ایرانیان، صحبت کرده است.

وی به اتهام ارتباط! با صدایِ اسرائیل دستگیر شده و مدّتی بعد با وثیقه آزاد می شود.

اما این آزادى باعث نشد که اداره امنیّتی اطلاعاتِ دره شهردست از سرایشان بردارد، مدام به بهانه هاى مختلف او را کنترل و اذیّت مى کردند. به گفته خانواده اش با توجّه به اینکه او می دانست تلفن در کنترل است و تماس با خواهرش به جز مضمون احوالپرسی موضوع دیگری نداشت، او را بازداشت کرده و به منظور تنبیه تحت فشار قرار می دهند.

آقای میرهاشمی به دلیل عارضه قلبی که داشت، پزشکان در قلب ایشان باتری کار گذاشته بودند. وی به دلیل ضعف قلبی عصبی شده بود و در اداره اطلاعات موبایل خود را به اعتراض اینکه وقتی نمی تواند حتا با خواهر خود آزادانه حرف بزند می شکند.

مدتّی بعد تیمی از سپاه به منزل وی وارد می شوند و حکم زندان و ۱۰ میلیون تومان جریمه نقدی را به او ابلاغ می کنند، آقای میر هاشمی داد و هوار به راه می اندازد و به وسط کوچه مى آید و حکم را به مردم نشان مى دهد و تهدید به خودکشى مى کند و به خانه بر مى گردد، در این اثنا بازهم تماس تلفنی از طرف اداره اطلاعات، تهدید و ابلاغ تلفنیِ برای احضار در جلسه ای دیگر وی را کلافه می کند و ایشان می گوید: “مرا بکشید هم دیگر آنجا نمی آیم“…. بعد از نیم ساعت از خانه بیرون مى آید، در کوچه با یک خانم مواجهه مى شود، فقط یک کلام مى گوید: “جگرم دارد مى سوزدو مى افتد. وقتى به بیمارستان دره شهراو را مى رسانند، حکم محکومیتش هنوز مچاله شده داخل دستش بود.

در همان زمان انتقال به بیمارستان مغزش از کار می افتد و علیرغم شستشوىِ معده او را به ایلام انتقال مى دهند، امّا با کمال تأسف در بیمارستان ایلام در روز ۲۵/۱۱ ۱۳۹۴ فوت می شود.

ابتدا در بیمارستان مجوز برایِ ترخیص جنازه ایشان صادر می شود و در آن قید مى کنند که خودکشىکرده است، امّا اندکی بعد، از خروج جنازه ایشان ممانعت به عمل می آورند و پس از دو روز یک گواهیِ فوتِ دیگر صادر مى کنند که ایشان سکته کرده است، و همه فامیل را تهدید مى کنند که کسى حق ندارد بگوید خودکشى کرده است و باید به همه بگویید سکته کرده است.

وی به دلیلِ تنها یک صحبت تلفنی با رادیو اسرائیل آنچنان به طور مدام تحت فشار روحی و روانیِ عوامل نیروهایِ امنیّتی قرار گرفته بود که به دلیلِ افسردگیِ بیش از حد گویا خود را مسموم می کند و اگر گواهیِ پزشکیِ دولتی را هم مبنا قرار دهیم مبنی بر سکته قلبی، بازهم عارضه روحیِ ناشی از فشارهایِ اداره اطلاعات بر این مردِ ۶۰ ساله غیرقابل انکار است.

این اوّلین بار نیست که در ایران مأمورین امنیّتی فردی را به اتهام ارتباط با رسانه هایِ بیگانه بازداشت می کنند و تحت آزار و اذیّت قرار می دهند.

آقای میرهاشمی در شلوغی و هیاهویِ ناشی از تب انتخاباتی، به آرامیِ یک نفس، در بی پناهی، ستمدیدگی و تنهایی در مواجه با قُلدریِ نه افرادی زورگیر و بزه کارِ اجتماعی، که در مقابله با دستگاهِ مخوف و ملّت آزارِ حکومتی قانون گریز خاموش شد. خبر فوت این بزرگ مرد در قیل و قالِ انتخابات و شادیِ نوروز ۱۳۹۵ بی صدا ماند.

یادِ او و همه آنانی که در این گوشه و آنگوشه ایران بزرگ در مقابلِ این ستم پیشگانِ حقیر در تنهایی و بی پناهی جان باختند گرامی باد و خاطره اشان همیشه در حافظه تاریخیِ ملّت ماندگار.

بهروز قاسمی

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است