اعتماد، سهشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
اگر بشنوید کسی بگوید: تدبیر یک دولت برای ایجاد ثروت از راه مشروع برای گشودن گرههای فقر و تورم و بیکاری او را از صلاحیت سکانداری انداخته است، چه قضاوتی درباره او خواهید کرد؟ تعجب نکنید، چنین سخنانی از سوی اشخاصی در برخی روزنامههای رسمی ایران بیان شده است.
از آنجا که امروزه جایگاه اقتصاد در توجه به موضوع حقوق بشر در کانون پیگیریها و بحثهای حقوق بشری قرار گرفته نمیتوان نسبت به دیدگاههایی که به فقر و درماندگی جامعه منجر میشود بی تفاوت بود. فاجعهآمیزتر اینکه چنین کسانی که زیست فقیرانه ندارند تا درکی از آن داشته باشند، افزون بر استفاده ابزاری از موضوع فقر در کشمکشهای سیاسی به سیاستهای منجر به فقر علاقهمند هم باشند، به ویژه اگر از موضع دفاع از منافع همسایه شمالی باشد. اینان را روسوفیل نامیدهام تا حافظه تاریخیمان را به یاری بجویم.
در دوره حکومت قاجار، اشخاص ذی نفوذ در عرصه سیاست ایران به دو گروه انگلوفیل و روسوفیل تقسیم شده و چهرهها و گروههای ملی را در انزوا و تحت فشار قرار داده بودند. آنان در معادلات سیاسی به جای منافع ملی به منافع دولتهای روس یا انگلیس و بالطبع منافع شخصی خویش تعلق خاطر بیشتری داشتند و یکی از رویدادهای ایران برباددِه در آن روزگار کشمکش آنان بر سر منافع روس یا انگلیس بود. خوشبختانه سالهای زیادی بود سایه این گروهها از سر ایران رخت بربسته اما به تازگی روسوفیلهایی در عرصه سیاست ایران سربرآوردهاند که سرنوشت ایران و اقتصاد ایران و به تبع آن حقوق بشر را به بازی گرفتهاند.
دیگر همگان میدانند که مدتهاست کشورهای روسیه و ترکیه و امارات اقتصاد خود را با بهرهبرداری از اختلاف ایران با غرب آباد کردهاند. ترکیه و امارات کوشیدند جایگزین بازار ایران شوند. فرار سرمایه از ایران به دلایلی که برهمه روشن است موجب شد امارات با جذب سرمایه عظیم ایرانیان به قطب اقتصادی منطقه تبدیل شود و اقتصاد کشوری که از ۱۹۷۱ به بعد به وجود آمده با ۵ میلیون نفرجمعیت که فقط ۱۹ درصد آن اصلیت اماراتی دارند به یکی از بزرگترین اقتصادهای منطقه بدل شود و ترکیه که ۳۰ سال پیش به مرغان آسمان هم بدهکار بود با پر کردن خلأ حضور ایران در رابطه با غرب، همراه با اصلاح سیاستهای داخلی به جایگاه کنونی دست یابد و روسیه در معادلات سیاسی و اقتصادی با غرب همواره با کارت ایران بازی کند و امتیاز بگیرد.
به ویژه در جریان منازعه هستهیی در ۱۰ سال گذشته که پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت رفت هربار که قطعنامهیی علیه ایران مطرح میشد روسها ابتدا در برابر غربیها مقاومت کرده و رای شورای امنیت را وتو میکردند. غربیها به روسیه امتیازاتی میدادند و یکبار امریکا دومیلیارد دلار بدهی روسیه را بخشید و روسها بعد از تعدیل یکی دو کلمه رای مثبت به قطعنامه علیه ایران دادند و بعد این تغییر کلمات را به ایران میفروختند و نشان میدادند که آنها با ایستادگی خود شورای امنیت را مجبور به تعدیل قطعنامه کردهاند و از ایران هم امتیازاتی میگرفتند.
اما آنها در نهایت در چارچوب منافع ملی خود عمل میکردند که دو محور داشت یکی اینکه از نظر روسها حتی بیش از غربیها از اینکه در کنار خود یک همسایه هستهیی داشته باشند نگران بوده و اگر غرب هم از حق هستهیی ایران دفاع میکرد آنها با تمام قوا در برابرش میایستادند اما این از خوشبختی روسها بود که فعلا غرب این مسوولیت را برعهده گرفته و روسها منافع آن را درو میکنند. دیگر اینکه از گاو اختلافات ایران با غرب شیر میدوشید و اقتصاد خود را آباد میکرد و در همین سه دهه به رشد اقتصادی رسید.
در ماجرای تحولات اوکراین و تجزیه کریمه توسط روسها، امریکا و غرب روسیه را تحریم کردند و روسها برای اینکه ضربه شستی نشان دهند صادرات گاز خود به اروپا را قطع کردند. اروپا ۸۰ درصد گاز خود را از روسیه تامین میکند و بخت یارشان بود که فصل زمستان تمام شده بود وگرنه اروپا را با بحران جدی مواجه میساخت.
در این میان دولت ایران برای نخستین بار تصمیم گرفت کاری را که سه دهه است روسیه و ترکیه و امارات انجام میدهند یکبار خودش انجام دهد. یعنی به جای اینکه آنها از اختلافات ایران و غرب سود برند و مانند روسها حتی گاه آن را دامن بزنند و اقتصاد خود را آباد کنند این بار دولت ایران این کار را انجام دهد. به ویژه که با مشکلات بزرگ اقتصادی و رکود و تورم و بیکاری و فقر و خزانه خالی مواجه است؛ از طرفی به خاطر تحریمهای سالهای گذشته و ترک حوزههای نفتی و گازی ایران از سوی شرکتهای غربی و مشکلات مربوط به تجهیزات استخراج از چاهها و نیز پالایشگاهها برداشت ایران از منابع نفت و گاز کاهش یافته و البته امارات و قطر و کویت از این فرصت نیز حداکثر بهرهبرداری را کردهاند.
دولت روحانی اعلام کرد ایران حاضر است گاز اروپا را تامین کند. این یک فرصت طلایی بود برای اینکه ایران سریعتر به درآمدهایی برای کاهش مشکلات خود دست یابد به ویژه که اگر شرکتهای غربی به حوزههای نفت و گاز بازگردند شاید در یک فرآیند عادی دوسه سال طول بکشد تا مسائل فنی استخراج و پالایش حل شود اما اروپا به خاطر نیاز حیاتی به گاز به ویژه تا قبل از رسیدن فصل زمستان تمام توان خود را بسیج میکند تا این فرآیند طولانی را چه بسا با مناسبترین قیمت به چندماه برساند.
فعالان حوزه حقوق بشر هم از این اقدام استقبال میکنند زیرا امروزه گستردهترین اشکال نقض حقوق بشر در حوزه اقتصاد جریان دارد. رشد بیکاری و جرم و جنایت و فحشا و… را نمیتوان صرفا موضوعی اقتصادی و اجتماعی دید. اینها پدیدههایی حقوق بشری هم به شمار میآیند. پایمال شدن کرامت انسانها را در فقر و درماندگی و در راهروهای بیمارستانها و دادگاهها و زندانها میتوان به چشم دید.
اما در برابر اقدامی که میتواند کاهنده این بحران اقتصادی که گلوی مردم را میفشارد باشد، یک چهره شناخته شده در یک روزنامه مدعی اصولگرایی سرمقالهیی نوشته و با بیان اینکه دولت ایران آماده است با صدور گاز به اروپا، کشورهای اروپایی را از بحرانی که بهعلت قطع صادرات گاز روسیه با آن روبهرو شدهاند، نجات بدهد! این کار دولت را به باز گذاشتن دست دشمن برای ادامه وحشیگری علیه مردم کشورمان تشبیه میکند و میگوید: فرض کنید که تانکهای دشمن در حال تخریب سنگرهای رزمندگان اسلام و قتل عام آنان هستند ولی ناگهان با مانعی روبهرو میشوند که آنها را از حرکت باز میدارد و یا حرکت آنها را کند و دشوار میسازد. حالا اگر مشاهده کنید افرادی در لباس رزمندگان خودی برای رفع مانع تلاش میکنند آیا جز این است که اقدام آنان را در حمایت از دشمن و خیانت به جبهه خودی تلقی میکنید؟!»
سپس پیشنهاد صدور گاز به اروپا را «تلاش برای برداشتن مانع از سر راه تانکهای دشمن و باز کردن راه آنها برای تخریب سنگرهای خودی و تجاوز به حریم میهن اسلامی و مردم آن!» تعبیر میکند و در پایان مقاله نتیجه میگیرد که: «خوشبینانهترین برداشت درباره آنها، این است که کمترین و ابتداییترین شایستگی و لیاقت را برای حضور در مسوولیتهای کنونی ندارند! و ادامه حضورشان در مسوولیت آب ریختن به آسیاب دشمن است».
این جریان روسیه را اینقدر خودی میداند که شهروندان خود را نمیداند و حتی از برخورد با شهروندان دگر اندیش حمایت بی دریغ میکند و هیچ باوری به حقوق بشر ندارد که بتوان با چنین زبانی با او سخن گفت و به نام دفاع از امنیت ملی و غیره سالهاست بسیاری از شهروندان و کنشگران را تارانده و آسیب زدهاند، آیا نمیتوان موضعگیری غریب آنان درباره تمایل ایران به تامین گاز اروپا را ناشی از یک تفکر ضدملی دانست؟ تفکری که بیش از منافع ایران به منافع روسیه میاندیشد و نگران روابط آینده ایران و روسیه است؟ آیا اگر کس دیگری چنین سخنی به عنوان سندی روشن گفته بود از سوی نهادهای امنیتی به عنوان روسوفیل تحت تعقیب قرار نمیگرفت؟