به فاصله چند ماه بعد از به سلطنت رسیدن ملکه الیزابت دوم در فوریه ۱۹۵۲ در بریتانیا، دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران در اکتبر آن سال، در نطقی رادیویی قطع روابط با انگلستان را به اتهام توطئه علیه دولت وی اعلام کرد که این قطع روابط،
با وقوع کودتا بر علیه دولت وی در ماه اوت سال ۱۹۵۳ که با برنامهریزی و حمایت مالی و اجرایی سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا و همچنین آمریکا، با همدستی بخشی از ارتش شاهنشاهی ایران و همکاری محمدرضاشاه پهلوی صورت پذیرفت، پایان گرفت.
ملکه بریتانیا در شرایطی به سلطنت رسید که ویرانیها و خسارات زیادی حاصل از جنگ جهانی دوم به بریتانیا وارد شده بود و هزینه جنگ، میلیاردها دلار بدهی به سوی این کشور سرازیر ساخته و بحران مواد غذایی باعث جیره بندی آن شده بود و دولت بریتانیا با چالش مبارزات طبقاتی در این کشور دست و پنجه نرم میکرد.
در این دوران، امپراتوری بریتانیای کبیر آنقدر مضمحل شده بود که آمریکا برای شکل دهی به نظم جدید جهان، جایگاه چندانی برای بریتانیا قائل نبود و از این رو بریتانیا میکوشید تا جایگاه خود را در صحنه سیاست جهان حفظ کند، آنچنان که در سال ۱۹۵۱ حدود ۱۰٪ از درآمد ناخالص ملی خود را که معادل ۳ برابر بودجه قبل از جنگ بود، به هزینههای نظامی اختصاص داد و
در سال ۱۹۵۶، با همراهی فرانسه در یک تلاش ناموفق به مصر حمله کرد تا کانال سوئز را تسخیر کنند که باعث شکستی مفتضحانه شد.
لرد لوئیس مونتباتن دریاسالار دولت بریتانیا برای مبرا ساختن ملکه از این شکست ادعا کرد که ملکه با این تصمیم مخالف بوده است اما آنتونی ایدن نخست وزیر بریتانیا این موضوع را تکذیب کرد.
بحران سوئز در نهایت باعث استعفای ایدن شد و ملکه برای نخستینبار به صورت جدی مورد انتقاد قرار گرفت.
یک سال بعد از کودتای ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) در ایران، شاه در سفری که از آذر تا اسفند ۱۳۳۳ به درازا کشید، رهسپار آمریکا و انگلیس شد که ابتدا به آمریکا رفت و سپس با کشتی از بندر نیویورک به انگلستان رفت.
شاه به هنگام ترک آمریکا از مهربانی و میهماننوازی گرم و یکرنگ دولت و ملت امریکا سپاسگزاری کرد و گفت:
ما ایرانیها، امریکا را دوست امتحان شده و قابل اعتماد خود می دانیم و معتقدیم که امریکا حافظ و نگهبان آزادی است.
در بهمن ماه سال ۱۳۳۳ شاه به همراه همسرش ثریا به انگلستان رفت و ملکه الیزابت دوم در کاخ باکینگهام مهمانی ناهاری ترتیب داد که در این میهمانی وینستن چرچیل، آنتونی ایدن و شماری از سران دولت انگلستان نیز حضور داشتند.
شاه در این سفر از پیوندهای دوستانه دو ملت ایران و انگلستان از چهارصد سال پیش تاکنون یادکرد و عنوان نمود که همبستگی دوستانه دو کشور کمک ارزندهای به نگهداری صلح و امنیت در جهان خواهد کرد.
۵ سال بعد در سال ۱۹۵۹ شاه به همراه همسرش فرح برای بازدید از چند کشور اروپایی، راهی اروپا شد که در رأس این سفر بازید از انگلستان و دیدار با ملکه الیزابت دوم قرار داشت که وی در مهمانی شامی که به افتخار حضورش در کاخ باکینگهام ترتیب داده شده بود عنوان کرد:
مناسبات صمیمانهای که اکنون بین ایران و کشور شما وجود دارد هیچگاه برپایهای مستحکمتر از اساس کنونی نبوده و اطمینان دارم که حسن تفاهم و دوستی و همکاری روزافزونی که هم اکنون بین دو کشور برقرار است نه تنها سعادت و بهبود وضع مردم دو کشور ما را تامین کردهاست و فزونی میبخشد، بلکه بدون شک به حفظ ثبات و صلح خاورمیانه و سراسر جهان کمک خواهد کرد.
شاه در شرایطی برای دومین بار با ملکه الیزابت دوم دیدار کرد که قدرت مطلق را در صحنه سیاسی ایران بدست گرفته بود و اینبار به عنوان پادشاهی مقتدر به دیدار ملکه انگلستان رفت.
یک سال پس از سفر شاه به انگلستان،
در اسفند ۱۳۳۹ ملکه الیزابت دوم و همسرش برای یک دیدار رسمی به ایران آمدند که اولین و آخرین سفر ملکه بریتانیا به ایران است، اما آنطور که فرح پهلوی ملکه سابق ایران می گوید، درست پیش از وقوع انقلاب در ایران، ملکه بریتانیا و همسرش قرار بود سفر دیگری نیز به ایران داشته باشند.
وی میگوید:
ملکه الیزابت درست پیش از اینکه این اتفاقات بیافتد می خواستند با کشتی بریتانیکا به ایران سفر کنند و در بندرعباس وارد شوند ولی خوب شلوغی ها که شروع شد این سفر انجام نشد و بعدا ملکه انگلستان نامه ای برای اعلیحضرت نوشتند که این نامه در اسوان توسط سفارت انگلیس به دست ایشان رسید که در آن نامه ایشان از طرف خودشان و پرنس فلیپ ابراز تاسف کردند و نوشته بودند که در این لحظات (روزهای انقلاب) خیلی به فکر شما و شهبانو هستیم و امیدواریم شما را به زودی ببینیم و در پایان این نامه را با عبارت دوست صمیمی شما امضا کرده بودند.
پس از فوران گرفتن درآمدهای نفتی در اوایل دهه پنجاه شمسی، شاه اقدام به پرداخت وام های کم بهره و حتی بلاعوض به کشورهای غربی کرد که در میان آنها، کمک یکمیلیون پوندی برای بهسازی شبکه فاضلاب لندن و همچنین هدیه ۵۰۰ هزار پوندی وی به باغوحش لندن سر و صدای زیادی به راه انداخت. موضوعی که حتی برای روزنامهنگاران فرانسوی و انگلیسی نیز عجیب بود.
شاه قدرت گرفتن خود در ایران را از یک سو مرهون حمایتهای آمریکا و انگلیس از خود میدانست و از سوی دیگر، از تکرار آنچه انگلیسیها با پدرش رضاشاه کرده بودند وحشت داشت.
از این رو سعی داشت تا همواره روابطی حسنه با بریتانیا و شخص ملکه الیزابت دوم داشته باشد.
رابطه دوستانه توأم با ترسی که در روزهای سخت شاه به هنگام وقوع انقلاب در ایران، نتوانست برای او موثر باشد و در این زمان دیگر از مهمانیهایی که به افتخار وی در کاخ باکینگهام ترتیب داده میشد خبری نبود و ملکه بریتانیا نیز به همان سرعتی که دیگر دوستان شاه او را فراموش کردند، او را از یاد برد.